شناسه خبر : 43397 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هاروارد ایرانی

بررسی نقش دانش‌آموختگان دانشگاه امام صادق (ع) در بحران‌ها در گفت‌وگو با غلامرضا مصباحی‌مقدم

هاروارد ایرانی

در دو دهه نخست تاسیس و فعالیت دانشگاه امام صادق (ع) فارغ‌التحصیلانش کمتر فرصت یافتند به رده‌های بالای مدیریتی و مسوولیت‌های مهم کشور راه پیدا کنند اما از میانه‌های دهه 80 و با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، نظام اداری و تصمیم‌گیری کشور رفته‌رفته به کنترل این طیف درآمد. به نظر رسید فارغ‌التحصیلان این دانشگاه از ابتدای ورود به سیاستگذاری، ابتدا نهادهای فرهنگی و سیاسی را به کنترل خود درآوردند و پس از آن به دیپلماسی و در نهایت به اقتصاد راه پیدا کردند.  با غلامرضا مصباحی‌مقدم یکی از استادان این دانشگاه درباره انتقادات واردشده به دانش‌آموختگان دانشگاه امام صادق (ع) گفت‌وگو کردیم.

♦♦♦

‌ در سال‌های اخیر اسم دانشگاه امام صادق (ع) را بسیار شنیده‌ایم؛ اخبار راه‌یافته از این دانشگاه به افکار عمومی بیشتر به انتصابات دانش‌آموختگانش در سمت‌های دولتی و حکومتی مربوط می‌شود؛ آنقدر که عبارت «از پل مدیریت تا صندلی مدیریت» در میان طرفداران سیاست معروف شد. نظر شما درباره این اظهارات چیست؟

ابتدا پیش از پاسخ دادن به این سوال،‌ خوب است به تاریخچه تاسیس دانشگاه امام صادق (ع) بپردازم. باید بگویم که این دانشگاه جایگزین کالج مدیریت هاروارد شده است. قبل از پیروزی انقلاب مکان این دانشگاه را به عنوان کالج مدیریتی وابسته به دانشگاه هاروارد انتخاب کردند. آنها دانشگاه مدیریت هاروارد در ایران را راه‌اندازی کردند تا برای رژیم گذشته مدیر تربیت کنند. 

برای همین هم اسم پل نزدیک به این دانشگاه پل مدیریت است. پیش از پیروزی انقلاب، مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در زندان با بعضی از بزرگان هم‌بند، ایده‌ای مطرح کرده بودند که اگر از زندان آزاد شوند، بهترین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که دانشگاهی برای تربیت نیرو تاسیس کنیم تا ترکیبی از دروس حوزه و دانشگاه در رشته‌های علوم انسانی مثل مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی، حقوق، فرهنگ و ارتباطات و الهیات باشد.

قرارشان بر کادرسازی بود. پیش‌بینی این را که انقلابی رخ خواهد داد آن زمان نمی‌کردند اما نیتشان این بود که اگر بتوانند دانشگاهی را راه بیندازند که ابعادی مثبت از دانشگاه و حوزه داشته باشد، این امر را تسریع خواهد کرد. آنها می‌خواستند جایی تاسیس شود که دقیقاً شرایط یک دانشگاه را داشته باشد، یعنی به صورت رسمی جذب دانشجو صورت گیرد، استادان مختلف حضور داشته باشند و روش کار، روش تحقیق و تدریس برگرفته از دانشگاه‌های معتبر جهان باشد. همچنین تاکید بر آن بود که در چنین مکانی آن بعد حوزوی مربوط به آموزه‌های دینی هم وجود داشته باشد تا در کنار آموزش‌های علوم انسانی، 

دانشجویان با مسائل حوزوی هم آشنا شوند؛ مثلاً ادبیات عرب و فقه بخوانند و کلام، تفسیر و قرآن بدانند. این ترکیب مدنظر بود و به‌محض آنکه انقلاب شد و این عزیزان از زندان آزاد شدند؛ به راه‌اندازی دانشگاه مشغول شدند. 

آیت‌الله مهدوی‌کنی دانشگاه امام صادق (ع) را با موافقت امام (ره) درست در جای کالج مدیریت رژیم گذشته ایجاد کردند و مرحوم آیت‌الله موسوی‌اردبیلی هم دانشگاه مفید را در قم راه‌اندازی کردند.

پس از اول مبنا این بوده که افرادی با استعدادهای برتر جذب این دانشگاه‌ها شوند و دقت شود که دانشجویان از خانواده‌های مومن و متدین باشند. تلاش شد تا ترکیب دانشجویان از کسانی باشند که در محل زندگی‌شان به داشتن خانواده «قابل اعتماد» شهره باشند. 

مهم بود آن کسی که از آن خانواده جذب می‌شود جوانی باشد که اهل محل او را تایید می‌کنند. همین الان هم ما این روش را ادامه می‌دهیم و تحقیقات محلی می‌کنیم.

 ‌ علاوه بر این تحقیقات محلی نحوه جذب دانشجو از سوی دانشگاه امام صادق (ع) برای سال‌ها جای سوال بود. ترکیب کنکور خصوصی و تحقیقات محلی، نشانه آن بود که این دانشگاه خواهان حضور افراد خاصی است. زمانی که از حضور سیستماتیک دانش‌آموختگان این دانشگاه در عرصه سیاسی صحبت می‌شود، طرفداران این ایده به نحوه جذب دانشجویان اشاره می‌کنند.

 خب، مشخص است که برای سال‌های متمادی جذب این دانشگاه از طریق کنکور ویژه بود. فراخوان سراسری صورت می‌گرفت و حدود 50هزار نفر در کنکور اختصاصی دانشگاه شرکت می‌کردند. نهایت دانشگاه 200 دانشجو را جذب می‌کرد. معلوم است که چه اتفاقی می‌افتاد؛‌ بالاترین رتبه‌ها و امتیازات درسی و شخصیتی از راه مصاحبه و تحقیقات محلی جذب می‌شدند. 

در واقع دقت شد تا جوان‌هایی در این دانشگاه جذب شوند که برتر و نخبه باشند. فراموش نکنید آنها می‌توانستند وارد سایر دانشگاه‌های برتر کشور از جمله دانشگاه تهران، شهید بهشتی، امیرکبیر و شریف شوند اما این دانشگاه را انتخاب کردند.

‌ با وجود این همه دقت در انتخاب دانشجو در چارت سال‌های اول این دانشگاه نام استادانی به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد به لحاظ فکری قرابتی با موسسان دانشگاه امام صادق (ع) ندارند. آنها چگونه و چرا جذب چنین دانشگاهی شدند؟

باید بگویم در انتخاب استادها هم بسیار دقت شد. اما اوایل از استادانی استفاده کردند که در رشته خود سرآمد بودند ولو اگر بعضی‌هایشان خیلی با اهداف و ایده‌های مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی همراه نبودند. اما می‌دانستند چون آنها نسلی را تربیت کردند که 

آن نسل شخصیتی دوبعدی داشتند؛ خروجی‌هایشان می‌شود استادان امروز دانشگاه ما. نتیجه‌اش این است که هم استعدادهای برتر به عنوان دانشجو جذب دانشگاه می‌شوند و هم استادان امروز حاصل دوره‌های ترکیبی هستند.

‌ یکی از استادان این دانشگاه که با توجه به اظهار نظرها و سمت‌هایش از جمله حضور در مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام همواره مورد توجه بوده خود شما هستید. چطور به تیم دانشگاهی امام صادق (ع) پیوستید؟

 مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در سال 1378 از بنده دعوت کردند به دانشگاه امام صادق (ع) بیایم و معاون پژوهشی دانشگاه شوم. بنده تا آن زمان رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودم. دعوت ایشان را پذیرفتم. به من گفتند می‌خواهند از تجربه من استفاده کنند چراکه من خودم حاصل تلفیق حوزه و دانشگاه هستم. من تحصیل‌کرده حوزه علمیه قم هستم و البته پیش از آن حوزه علمیه مشهد؛ اما همزمان تحصیلات دانشگاهی هم داشتم؛ پس من حاصل ترکیب دو دیسیپلین بودم. هم حوزوی و هم دانشگاهی‌ام و در رشته اقتصاد تحصیل کردم. 

همان‌طور که گفتم فقه و اقتصاد خوانده‌ام و این ترکیب از من یک شخصیت آشنا با علم اقتصاد و در عین حال آشنا با فقه پدید آورده است. بر این اساس است که نظریه‌پردازی می‌کنم، کتاب می‌نویسم و مقاله منتشر می‌کنم. مرحوم آیت‌الله کنی آن زمان به من گفتند هدفی که داشتیم هنوز محقق نشده است. می‌گفتند می‌خواستیم بین علم و دین تلفیق صورت بگیرد، درست است که الان دانشجوها اینجا هم دروس علوم انسانی و هم فقهی می‌خوانند اما این دو باهم ترکیب نشده است. به من گفتند شما بیا کاری کن که این اتفاق بیفتد. من تحت عنوان معاونت پژوهشی در این دانشگاه تحقیقاتی انجام دادم که نتیجه‌اش این شد که الان می‌بینید. 

حالا امروز همه دروسی که دانشجویان اینجا می‌خوانند همان دروسی است که در سایر دانشگاه‌ها، دانشجویان هم‌ترازشان می‌خوانند؛ اما دو نکته این وسط وجود دارد که آنها را متمایز می‌کند؛ اول اینکه دروس دینی را مفصلاً می‌خوانند، دوم آنکه دروس کاتالیزوری را هم می‌خوانند، یعنی دروسی که علم و حوزه را با هم تلفیق می‌کند. استادان هم خود حاصل یک دوره ترکیبی هستند و نتیجه‌اش این شده است که 

رساله‌هایشان هم ترکیبی است. افراد اینجا هم علم روز و هم علم دین را با هم دارند. هفت سال به صورت پیوسته کارشناسی و کارشناسی ارشد خواندند. وقتی در کنکور سراسری برای حضور در دانشگاه تهران و شهید بهشتی و... شرکت می‌کنند نفرات اول می‌شوند. خیلی از اینهایی که جذب دولت شدند، دوره دکتراشان را در دانشگاه‌های علامه‌طباطبایی، شهید بهشتی و امثال آن گذرانده‌اند. البته بعضی‌ها هم همین‌جا دکترا را گذرانده‌اند چراکه اول اینجا دوره دکترا نداشت بعد راه‌اندازی شد. حالا دانشجویان عموماً در همین‌جا دکترا را هم ادامه می‌دهند. حالا با بررسی این سابقه و تاریخچه می‌خواهم به سوال اول شما پاسخ بگویم. قبل از دولت آقای رئیسی به دلیل مزیت‌هایی که دانش‌آموختگان اینجا داشتند به صورت کاملاً طبیعی بدون هیچ ارتباط و سفارشی در وزارت امور خارجه، بانک مرکزی،‌ دانشگاه‌های معتبر کشور،‌ صداوسیما و... راه پیدا کرده و مشغول هستند.

‌ سوال اصلی دقیقاً همین است که بدان اشاره کردید. آیا واقعاً دانش‌آموختگان دانشگاه امام صادق (ع) بدون هیچ رابطه‌بازی و معرفی به سمت‌هایشان دست پیدا کردند؟

بله! بدون هیچ رابطه‌بازی و امثال آن. کاملاً طبیعی وارد رقابت شدند و پذیرفته شدند. حالا که دولت آقای رئیسی تشکیل شده، از تعدادی اعضای هیات علمی اینجا که مشغول به تدریس هم بودند دعوت کردند تا به عنوان معاون و وزیر وارد دولت شوند. که این موضوع برای ما در دانشگاه مساله بوده است. البته کاری که آقای رئیسی کردند استفاده از یک مزیت آماده بوده است؛ اما برای دانشگاه ما قبول 

اینکه استادانمان کلاس‌هایشان را رها کنند و در پست‌های مدیریتی قرار گیرند سخت و غیرقابل قبول بود. اما وقتی رئیس‌جمهور اراده می‌کند ناگزیر همراه می‌شویم. من عضو هیات جذب و ممیزه دانشگاه هستم، برای ما خیلی سخت است که رئیس دانشکده ما را ببرند و معاون رئیس‌جمهورش کنند.

‌ با توجه به همین موضوع می‌توان گفت شما در دانشگاه امام‌صادق(ع) کادرسازی انجام داده‌اید؟

کادرسازی صورت گرفته است اما برای بهره‌برداری خود دانشگاه. ولی الان ناگزیر هستیم از حضور آن استاد صرف نظر کنیم و او را به پست مدیریت بدهیم. پس دانشگاه ناخواسته دارد در مقابل چنین تقاضایی قرار می‌گیرد نه اینکه تمهید مقدماتی کرده و پارتی‌بازی صورت داده باشد و بخواهد نیروهای خود را جایی جایگزین کند.

‌ اما افکار عمومی برخلاف این فکر می‌کنند. آنچه از بیرون بر اساس شواهد به نظر می‌آید این است که یک دانشگاه با تفکری خاص، نیروهایی را پرورش داده که آنان می‌توانند به راحتی وارد منصب‌های مهم شوند و ادامه‌دهنده همان تفکر حاکم بر دانشگاه باشند.

می‌دانیم که نظر افکار عمومی برخلاف این است. اما واقعیت همین است که گفتم. الان استادان ما از طرف دانشگاه در سمت‌های دولتی مامور شدند, یعنی عضو هیات علمی هستند و فعلاً در ماموریت یک‌ساله به سر می‌برند. در صورتی که اصرار رئیس‌جمهور باشد یک سال دیگر تمدید می‌شود. یا اگر دولت درخواست بدهد از طرف دانشگاه موافقت می‌شود. اما این‌طور نیست که دانشگاه امام صادق (ع) شرایط پیش‌آمده را خودش چیده باشد تا به میدان بیاید. همچنین می‌خواهم بگویم در این دانشگاه هر کسی عقیده خود را دارد.

‌ من همچنان می‌خواهم به آن موضوعاتی که به نظر می‌رسد دانشگاه امام صادق (ع) در ایجاد، گسترش یا منع شدنش نقش داشته اشاره کنم. یکی از این موضوعات که در چند سال اخیر در دو دولت حسن روحانی و دولت فعلی ابراهیم رئیسی بسیار طرح شد رد قبول مفاد FATF بود. آیا درست است که دپارتمان اقتصادی و سیاسی این دانشگاه ایده نپیوستن به این معاهده بین‌المللی را تئوریزه کرده است؟

خیر. برای اینکه بدانید می‌گویم ما اینجا استادان اقتصادی داشتیم که از نظر تفکری دارای تفکر نئوکلاسیک بوده و هستند؛ آنها در دانشگاه حضور داشته و دارند و دانشجویان از آنان استفاده می‌کنند. اما مشخصاً خروجی دانشگاه ما از نظر نوع تفکر متفاوت می‌شود و این به آن استادی که خودمان به او تدریس کرده بودیم بازمی‌گردد. این موضوع حاصل دوره آموزشی و تربیتی است که استادی منتقد آن چیزی می‌شود که خودش آموخته است. او همان چیزی که آموخته را فقط نپذیرفته، بلکه خوانده، نقد کرده، تحقیق کرده و نقدش را هم مقاله و رساله کرده و حالا با آن اندیشه و توانایی در نقد و نظرش به کار مشغول شده و علمش را در دانشگاه آموزش می‌دهد. 

ضمناً من خودم دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق (ع) نیستم،‌ من از روز اولی که به این دانشگاه آمدم در سال 1364 به عنوان استاد آمدم و تدریس کردم. تفکرات خاص خودم را دارم و مستقل هستم. در مورد FATF هم قبلاً گفته‌ام و خیلی روشن و برجسته پاسخ داده‌ام. شاید کمتر کسی از دوستان به اندازه من و بعضی دیگر در مجمع تشخیص مصلحت نظام، از باب ضرورت کار، در این‌باره مطالعه کرده باشد. حدوداً 300 ساعت روی این موضوع کار کردم، مطالعه داشتم، بحث و مصاحبه کردم. نکته اساسی هم آن است که اگر ما در شرایط تحریمی آمریکا به FATF بپیوندیم به دست خودمان ابزاری را برای تشدید تحریم‌ها علیه خودمان پدید آورده‌ایم. چرا؟ چون دقیقاً مشکل بر سر الحاق به CFT و پالرمو است. این دو کنوانسیون باقی مانده است و جمهوری اسلامی 39 توصیه دیگر را قبول، امضا و اجرایی کرده است. این الحاق نتیجه‌اش آن است که ما در تمام مبادلات خارجی خود شفاف‌سازی کنیم. در حالی که الان ما در دوران تحریم‌ها معاملات را پوششی انجام می‌دهیم؛ چون اگر غیرپوششی عمل کنیم طرف تجاری ما از سوی آمریکا شناسایی شده و تحریم می‌شود. در چنین شرایطی او دیگر نمی‌تواند به ما صادراتی داشته باشد یا کالاهای ایرانی را به کشورش وارد کند. این شرایط فقط منحصر به بعضی کالاهای خاص نیست. نفت، گاز و مشتقات آنان جزو این موضوع هستند. علاوه بر پتروشیمی،‌ در فولاد و انواع فلزات هم تحریم هستیم. پس مشخصاً صادرات همه کارخانه‌های ما تحریم است. همه این موضوعات الان به صورت پوششی انجام می‌شود. آیا درست است که با پیوستن به این کنوانسیون‌ها خود را شفاف کنیم؟ اگر معاملاتمان شفاف اجرا شود آمریکا همه شرکای اقتصادی ما را شناسایی کرده و تحریمشان می‌کند. پس با الحاق به FATF با دست خودمان خودمان را تحریم می‌کنیم.

‌ پس شما این ایده را رد می‌کنید که برای ایده‌پردازی و تحلیل موضوعاتی چون FATF گعده‌ای در این دانشگاه شکل گرفته است؟

خیر، اصلاً چنین بحثی اینجا نشده است.

‌ در مورد موضوعات کلان اقتصادی مانند تورم هم انتقادات زیادی به دانش‌آموختگان این دانشگاه وارد است. گفته می‌شود مدیران منسوب به دانشگاه امام صادق (ع) در ایجاد و رشد تورم نقش مهمی را در سال‌های گذشته بر عهده داشته‌اند؛ چرا که آنان در مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت حضور داشته و تصمیم‌گیری‌هایشان تبعات منفی زیادی برای کشور ایجاد کرده است.

اول بگذارید یک موضوع را برای شما روشن کنم و شفاف عرض کنم کسانی که از این دانشگاه وارد مجلس و دولت می‌شوند، هیچ‌گونه ارتباط کاری با بقیه استادان و دانشجویان بابت امورشان ندارند. بنابراین درست نیست بگوییم اگر کسی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و وارد مجلس شد یعنی دارد اندیشه این دانشگاه را در مجلس نمایندگی می‌کند. شاید جالب باشد بدانید، برخی از دانش‌آموختگان این دانشگاه که سابقه نمایندگی مجلس دارند از جریان اصلاحات هستند. چند چهره برجسته و شهره جریان اصلاح‌طلب دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق (ع) هستند. این‌طور نیست که دانش‌آموخته بعد از پایان تحصیلاتش تفکر دانشگاه امام صادق (ع) را با خود جای دیگری ببرد. اگر چیزی گفته، یا کاری کرده تفکرش آن است؛ پس آن تفکر را باید به خود او نسبت داد.

‌ یعنی می‌گویید دانشگاه امام صادق (ع) یک تفکر یکسان و واحد تولید نمی‌کند و جریان خاصی را هدایت نکرده و مدیون اندیشه خاصی هم نیست؟

قطعاً همین‌طور است. این دانشگاه نخبه پرورش داده است. تحمیل اندیشه و ترویج اندیشه یکسان ندارد. بنابراین هر دانشجو بر اساس ذهنیت خود اندیشه‌ای را گرفته و این تفکرات متنوع در دانشگاه ما زیاد هستند. حسام‌الدین آشنا، که مشاور رئیس‌جمهور سابق بود، استاد همین دانشگاه بود و وارد دولت شد. تفکراتی که ایشان داشت، بقیه استادان ندارند. اندیشه‌های متنوعی در این دانشگاه وجود دارد. اولاً اصلاً نمی‌شود این موضوعات را به دانشگاه نسبت داد؛ دوم، مگر چند نفر از دانشگاه امام صادق (ع) در مجلس‌های مختلف حضور پیدا کرده‌اند که ما نقش اول و برجسته در تصمیم‌گیری‌ها را به آنها بدهیم و بگوییم در مصوبات مجلس امام‌صادقی‌ها تاثیرگذار بودند. من همین‌جا بگویم در سه دوره‌ای که نماینده مجلس بودم در دوره‌های هفتم، هشتم و نهم؛ از عوام بودن مجالس در رنج بودم. بسیاری از حرف‌های من شنیده نشد،‌ بسیاری از ایده‌های من مصوب نشد. من با تورم همراهی می‌کردم؟ نه! من یک ستون قوی مقابله با تورم بودم. ولی چه کنیم؟ مجلس، مجلس عوام است. اینکه می‌گویم عوام است اهانت نشود؛ منظور آن است که در امور تخصصی مثل اقتصاد بخش اعظم مجلس سواد اقتصادی ندارد، اما همه آنان در همین موضوع تصمیم‌گیر هستند. بنده در دوران آقای احمدی‌نژاد قویاً مقابل نظرات ایشان که باعث تورم می‌شد می‌ایستادم اما باز هم او و نظراتش رای آورد. شاید فراموش نکرده باشید که بنده یک‌بار در صحن مجلس شهادتین جاری کردم. اگر فضا مساعد با تفکر من بود چرا باید این کار را می‌کردم و قسم می‌خوردم که دوستان من مسلمان هستم که این حرف‌ها را می‌زنم؛ من از روی ایمان و اعتقاد و کار کارشناسی این مخالفت‌ها را می‌کنم. پس چرا باید تورم و آن وضعیت به دانشگاه امام صادق (ع) نسبت داده شود؟ من که دائماً با ایده‌های تورم‌زا مقابله کردم. بالاخره این تصمیمات در دوره‌های مختلف گرفته شده است و آنچه در رابطه با اثر دانش‌آموختگان دانشگاه امام صادق (ع)‌ گفته شده حقیقتاً مردود است.

‌در مورد حضور فارغ‌التحصیلان این دانشگاه در عرصه رسانه هم انتقادات زیادی وجود دارد. از وقتی دانش‌آموختگان این دانشگاه وارد حوزه رسانه‌های رسمی و ملی شدند حاشیه‌های زیادی به همراه داشتند و شاید به نوعی بتوان گفت باعث باخت کشور در جنگ روایت‌ها مقابل رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی شدند؛ مشخصاً اتفاقی که در شبکه سه سیما برای یک برنامه فوتبالی محبوب افتاد از جمله این اقدامات بود. از طرف چند چهره امام‌صادقی چهره‌هایی که تاثیرگذار هستند و مردم قبولشان دارند از صحنه خارج شده و برنامه‌هایی تولید می‌شود که مردم مایل به تماشای آن نیستند پس رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی را جایگزین می‌کنند.

طبعاً رئیس صداوسیما دانش‌آموخته این دانشگاه است. چند نفر دیگر از دانش‌آموختگان ما هم هستند که در این سازمان مشغول به کار هستند اما نمی‌شود گفت که صداوسیما با این دستگاه عریض و طویلی که دارد تحت تاثیر عقیده یک نفر اداره می‌شود؛ این درست نیست. افراد و روسای صداوسیما می‌آیند و می‌روند و درصد بسیار کمی بر روی بافت تفکری این سازمان اثرگذار خواهند بود. بخش مهمی از خروجی سازمان حاصل یک کار جمعی است؛ چه بپسندیم و چه نه. نمی‌شود هر آنچه رخ می‌دهد و هر تصمیمی را که گرفته می‌شود به پای این دانشگاه یا دانش‌آموختگانش گذاشت.

‌ احتمالاً نظرتان درباره مذاکرات و نقش دانش‌آموختگان این دانشگاه در دستگاه دیپلماسی هم همانی است که پیشتر در مورد موضوعاتی چون تورم و رسانه گفتید.

دستگاه دیپلماسی، مذاکره‌کنندگان و سیاست خارجی چیزی نیست که از جایی تغذیه شود. بنابراین این دانشگاه نقشی در آن ندارد. حقیقت این است که ما در شرایط بدی به سر می‌بریم. از سویی تحریم‌های اقتصادی و از سوی دیگر فشارهای دیگر و افزوده شدن تحریم‌های اروپایی‌ها را شاهد هستیم. 

پیشتر هم گفته‌ام به دلیل «اغتشاشات» اخیر در کشور و برخوردهایی که با «اغتشاشگران» صورت گرفت، چپ و راست اروپایی‌ها ما را تحریم می‌کنند. می‌دانید اگر از همین دست اتفاقات در کشورهای اروپایی مثل فرانسه رخ می‌داد، کلاً مورد غفلت قرار می‌گرفت، مثل اینکه این مسائل در آنجا طبیعی و در ایران که البته از سوی خود بیگانگان هم مورد حمایت قرار می‌گیرد، غیرطبیعی است. حالا تحریم‌ها و برخوردهای آنها، موجب می‌شود که فشارهای مضاعفی بر کشور ما وارد شود و اوضاع ما کاملاً به‌هم‌ریخته است. 

در چنین شرایطی هم مذاکرات برجام متوقف شد و به نتیجه نرسید. آنها فضا را به نحوی غیرقابل تحمل کرده؛ به این معنا که از لحاظ روانی هم فشارها را مضاعف کرده‌اند و هم انتظارات غیرمنطقی دارند. خب با یک حساب ساده متوجه می‌شویم همه این موضوعات دست‌به‌دست هم داده و روی نرخ تورم، ارز و کالاها اثر گذاشته است. البته دولت برای حل این مشکلات تلاش کرده و تدابیر زیادی هم اندیشیده است. البته یکی از این تدابیر، آزاد کردن نرخ ارز ترجیحی بود که آثاری هم داشت؛ از جمله آثار آن افزایش قیمت‌ها بود، که به تدریج سرعت افزایش قیمت‌ها روند کاهشی پیدا کرده است. وضعیت به گونه‌ای نشده که رضایت مردم به دست بیاید و مردم احساس آرامش کنند.

من امیدوارم همه مسوولان از جمله دولت، مجلس و قوه قضائیه در کنار هم بتوانند این دست از مشکلات را به زودی حل کنند. الان در شرایطی که تحت فشار تحریم‌ها هستیم و مذاکرات به نتیجه نرسیده است بهتر است به امور داخلی بپردازیم. به طور مثال باید با فساد مبارزه کنیم. مبارزه با فساد همواره در اولویت بوده است اما باید جدی‌تر گرفته شود، هم جلوی رانت‌خواری‌ها گرفته شود و هم به گونه‌ای باشد که آرامش بر ملت و سرمایه‌گذاران حاکم شود. خب مشخصاً یکی از آثار ناآرامی‌ها، خروج سرمایه از کشور است. اقتصادی‌ها می‌دانند خروج سرمایه بر افزایش قیمت ارز اثر می‌گذارد. به هر حال، امیدواریم که تدابیر مسوولان بتواند، مجدداً آرامش را برای ملت به وجود بیاورد و نگرانی‌های مراجع بزرگوار و مردم عزیز هم برطرف شود. در مورد فساد در دستگاه‌های اداری بهترین مبارزه پیشگیری است و امروز بهترین راه مبارزه ایجاد ارتباط مردم با دستگاه‌ها از طریق پنجره واحد الکترونیک است. دولت خدمات خودش را از طریق صفحات الکترونیکی انجام دهد و ارتباطات چهره‌به‌چهره بین مراجعه‌کنندگان و مدیران و کارکنان بخش دولتی به صفر نزدیک شود. خوشبختانه می‌بینیم دولت درصدد این است که مجموعه اطلاعات دستگاه‌ها را به هم مرتبط کنیم و این یکپارچه‌سازی اطلاعات موجب می‌شود خدمات در دولت به سرعت انجام شود. مصوبه مجلس برای تعریف یک درگاه از سوی وزارت اقتصاد بسیار کارآمد است که همه دستگاه‌ها به آن مرتبط شوند و ارتباطات افراد با مدیران و امضاهای طلایی که آنجا تحقق پیدا می‌کرد منتفی می‌شود.

‌ راهکار شما برای حل مشکلات اقتصادی امروز چیست؟ چون به نظر می‌رسد ریشه ناآرامی‌های اخیر علاوه بر موضوع اجتماعی به مشکلات اقتصادی مربوط می‌شود.

مشکل ساختاری اقتصاد در کشور ما این است که اقدام به خلق ثروت نمی‌کنیم، بلکه ثروت موجود را تقسیم می‌کنیم، به همین دلیل کم می‌آوریم. من قبلاً هم گفته‌ام الان انتظارات مردم با آنچه داریم همگونی ندارد. شبکه‌های مجازی زندگی‌هایی را به آنها نشان می‌دهد که با شرایط واقعی ما ناهماهنگ است. با توجه به رشد جمعیت و انتظارات در ایران، با مقایسه آنان، با وضعیت امکانات زندگی و معیشت مردم در اروپا مواجه هستیم؛ زیرا مردمی که به اروپا سفر می‌کنند، انتظارات معیشتی ناشی از مقایسه را نه‌تنها خودشان، بلکه به دیگران نیز منتقل می‌کنند. البته الان سفرها با توجه به قیمت ارز کاهش یافته، ولی همان‌طور که گفتم انتظارات مردم با مقایسه اوضاع اقتصادی از طریق فضای مجازی صورت می‌گیرد. خب ما با خلق ثروت مواجه نیستیم و از سوی دیگری با رشد انتظارات هم مواجه شده‌ایم این دو اتفاق یک ناترازی را به وجود آورده که در طولانی‌مدت آسیب‌زاست. در واقع هزینه‌های خانوار بیش از حقوق و هزینه‌های دولت بیش از دریافتی‌ها و درآمد دولت می‌شود، از این‌رو این هزینه‌ها چه برای خانوار و چه برای دولت استقراض را نیز افزایش می‌دهد.

‌ آیا مشکل دولت فقدان استراتژی یا فقدان افراد توانمند است؟ آن کادرسازی‌هایی که از آنها یاد کردید اینجا نمی‌توانست به کمک آید؟

 این موضوع تلفیقی از این دو است، هم نداشتن استراتژی و هم عدم کفایت بعضی از مسوولان. به نوعی متعارض عمل کردن در اقدامات نیز مسبب وضع موجود است؛ یعنی دولت وقتی بودجه را به مجلس می‌دهد اعلام می‌کند که این بودجه فاقد کسری است و از طرفی زیر بار تعهداتی می‌رود که مجلس بعد از همین بودجه برایش بار می‌کند و تسلیم می‌شود و به همه آنها عمل می‌کند. در مجموع اینکه اگر دولت نگاه بلندمدت نداشته باشد دچار روزمرگی می‌شود و الان دولت دچار روزمرگی شده و این روزمرگی برای ما کلاف سردرگم به وجود می‌آورد. افراد توانمند مشغول فعالیت هستند اما وقتی مدام مشکلات جدید ایجاد می‌شود، در جنگ اقتصادی هستیم و مرتب تحریم می‌شویم، شرایطمان پیچیده می‌شود.

‌ نظرتان درباره شرایط امروز جوانان چیست؟ بعد از دو سال تحصیل از راه دور امسال دانشجویان حضوری وارد دانشگاه شدند و شما با آنها در ارتباط هستید.

متاسفانه نسل جوان ما در شرایطی است که برای خود آینده‌ای نمی‌بیند. باید افراد تاثیرگذار خصوصاً شخصیت‌هایی که مورد توجه نسل جوان هستند برای جوانان مایه دلگرمی باشند و امید دهند. اگر بنا باشد خدای نکرده نسل جوان ما به همین شکل ناامید باقی بماند، به صورت منفی در آینده کشور تاثیرگذار خواهد بود. اگر بنا باشد این کشور اصلاح شود، همین نسل جوان و جوانان باید کشور را اصلاح کنند؛ جوانانی که تحصیل می‌کنند، دانش‌آموخته دوره‌های تحصیلات تکمیلی هستند و در دانشگاه‌ها حضور پیدا می‌کنند به ویژه نخبگان؛ اینها هستند که آینده کشور را می‌سازند. حالا در این میان آن‌ کسانی که بر نسل جوان اثر می‌گذارند؛ خواص سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. اینها باید به وسط میدان بیایند و گوش شنوایی برای مشکلات این نسل باشند. 

دراین پرونده بخوانید ...