شناسه خبر : 42088 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بنیانگذار مکتب نئوریکاردی

پی‌یرو سرافا چگونه مدافع ریکاردو و دشمن موسولینی شد؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

80هیچ‌کسی فکرش را نمی‌کرد، یک پسر خجالتی و آرام، پدرش را وادار به عذرخواهی از موسولینی کند آن‌هم در مقابل دانشگاه بوکونی. پدری که بنیانگذار حقوق بازرگانی مدرن بود. ایتالیایی‌ها او را ستایش می‌کردند. خواهرانش «اِما، اِلدا و ماریا» همسران قدرتمندترین مردانِ پونتکورووی کومونه کورمایر، او را «دانشنامه حقوق و اقتصاد» در سرزمین گاوها می‌دانستند و همسرش ایرما نی‌تیوولی، نوه تاجر و سیاستمدار یهودی، سزار گلدمن، که به او لقب «آنجلوی بزرگ، پدر حقوق بازرگانی مدرن» را داده بود، در سخنرانی تمامی مراسم‌های اهدای جواهرات و کتاب‌هایش، افتخاراتش را نه سبقه سلطنتی، سیاسی و دارایی‌های خاندانش که داشتن همسری چون آنجلو و پسرش «پی‌یرو» می‌دانست و می‌گفت: «اگر آنجلو، حقوق، اقتصاد و بازرگانی را سروسامان داد و «مجله حقوق تجارت» را راه انداخت تا دانشنامه حقوق خصوصی این کشور باشد، پی‌یِروی خجالتی اما با هوش من، اقتصاد ایتالیا را تغییر خواهد داد و دنیا شما را به خاطر این جنگجوی اقتصادی و مکتبش تحسین می‌کند.» پیش‌بینی‌ای که الساندرو روناکالیا اقتصاددان ایتالیایی و استاد اقتصاد دانشگاه ساپینزا رم در سال 2012، آن را ««شاهکارترین آینده‌نگاری مادرانه» دانست و بزرگ‌ترین دارایی ایتالیا در تاریخ اندیشه‌ای اقتصاد را پی‌یرو سرافای ندانم‌گرا نامید که یکی از جذاب‌ترین مکاتب فکری موجودِ جهان را بنیان نهاد و با انقلاب سرافا در نظریه‌های اقتصادی، نقطه تلاقی نقدهای متنوع شد. کاری که از یک پسر به شدت خجالتی و اهل کتاب که در یک خانواده یهودی بانفوذ و ثروتمند به دنیا آمد و حتی در خانه انگلیسی، آلمانی و فرانسه را آموخت، دور از انتظار بود»؛ ولی واقعیت داشت.

 

نان تست شهر اقتصاد

واقعیتی که به‌زعم آجیت سینها، اقتصاددان، نویسنده و استاد دانشگاه‌های نیوکاسل، سوربن و دانشگاه عظیم پریمجی هند فقط با توانایی‌های «رهبر انقلاب نظریه‌های اقتصادی» امکان‌پذیر بود. سینها همکار پژوهشی پروفسور پل زارمبکا استاد تمام نظریه مارکسیستی و توسعه اقتصادی، در کتاب «نظریه‌های ارزش از آدام اسمیت تا پی‌یرو سرافا»، درباره بنیانگذار مکتب اقتصاد نئوریکاردی می‌نویسد: ‌برای کسانی که ممکن است چیز زیادی در مورد پی‌یرو سرافا ندانند، باید گفت که مسلماً او یکی از مرموزترین و از نظر فلسفی پیچیده‌ترین اندیشه‌ها را در تاریخ علم اقتصاد داشت و لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف نامدار اتریشی، او را شاخه‌ای از درخت اندیشه‌ای خود و «‌نان تست شهر اقتصاد» می‌دانست و اسمش را در فهرست کوتاهش از نوابغ جهان قرار داده بود. نابغه‌ای که در پنجم آگوست 1898 در تورین ایتالیا به دنیا آمد. بهترین تحصیلات لیبرال را دریافت کرد. تحصیلات ابتدایی خود را در پارما، در ناحیه امیلیا رومانا تمام کرد. پس از آن در مدرسه راهنمایی جوزپه پارینی (روشنگر نئوکلاسیک ایتالیا) در میلان پذیرفته شد و بعدها به مدرسه عمومی ماسیمو دِ آزلیو «‌Massimo D’ Azeglio‌» در تورین رفت و در سال 1915 از آنجا با نمرات بسیار بالا فارغ‌التحصیل شد. در سال 1916، برای تحصیل در رشته حقوق وارد دانشگاه تورین شد و به شدت تحت تاثیر لوئیجی آیناودی، اقتصاددان، سیاستمدار و وکیل که در آن زمان استاد همان دانشگاه بود، قرار گرفت؛ ولی مجبور شد بخشی از سال‌های 1917 و 1918 را صرف جنگ جهانی اول برای ایتالیا کند. اما در اواخر سال 1918، از خدمت سربازی خود مرخص شد و برای پایان تحصیلات به تورین بازگشت و به‌رغم وقفه‌ای که در تحصیل داشت، موفق شد امتحانات خود را با موفقیت پشت سر بگذارد. در سال 1919، برای فارغ‌التحصیلی، تز خود را در مورد «تورم ایتالیا از زمان جنگ جهانی اول» زیر نظر لوئیجی آینائودی آغاز کرد، در همان سال، با آنتونیو گرامشی دوست شد. گرامشی که رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا بود و «دفترچه‌های زندان» چندجلدی او در مورد تئوری و عمل کمونیستی در آن زمان تاثیر زیادی بر تصورات مردم داشت، در آن سال، از سرافا دعوت کرد تا به تیم تحریریه روزنامه «‌L’Ordine Nuovo» که با همکاری آنجلو تاسکا و پالمیرو راه انداخته بود، بپیوندد، بنابراین او عضوی از این روزنامه شد، با وجود تحصیلات لیبرال، به سمت نظریه سوسیالیسم گرامشی گرایش پیدا کرد. دوستی آنها تا زمان مرگ او در سال 1937 ادامه یافت و حافظ دست‌نوشته‌هایش در زندان شد.

 

مارشال را کنار بگذارید

البته سرافا در کنار این فعالیت‌های نسبتاً سیاسی، تحصیلش را هم تمام کرد و پایان‌نامه فارغ‌التحصیلی او با عنوان «تورم پولی در ایتالیا در طول جنگ و پس از جنگ» سرانجام در نوامبر 1920 مورد بحث قرار گرفت و در همان سال، او به عنوان دکترای حقوق از دانشگاه تورین فارغ‌التحصیل شد. پس از فارغ‌التحصیلی، پی‌یرو سرافا شروع به کار برای دولت سوسیالیست میلان کرد. اما دیری نپایید که به انگلستان رفت و در سال 1921 به عنوان پژوهشگر به دانشکده اقتصاد لندن پیوست. در آنجا او به کار خود در مورد مشکلات مالی ایتالیا ادامه داد، مقاله او دانش عمیقش را در این موضوع نشان داد و مورد توجه جان مینارد کینز قرار گرفت، به گونه‌ای که کینز از او خواست تا در مورد بحران بانکی ایتالیا برای مجله اقتصاد «Economic Journal» و «Guardian Supplement» بنویسد که اولین مقاله سرافا با عنوان «بحران بانکی در ایتالیا» در مجله اقتصاد در ژوئن 1922 منتشر شد. این مقاله، ساختاری قوی داشت و در آن سرافا با ارقام ثابت کرد که چگونه از پول عمومی برای نجات بانک دی اسکونتو، بانک پیشرو ایتالیایی که در همان سال ورشکست شده بود، استفاده شده است. تحلیلی که ادامه آن در دسامبر 1922، در قالب مقاله‌ای مجزا و البته در مورد همین موضوع در ضمیمه منچستر گاردین به چهار زبان منتشر شد، توجه موسولینی را به خود جلب کرد و موسولینی از سرافا خواست بلافاصله از این دیدگاهش عقب‌نشینی کند. اما او به صورت رسمی اعلام کرد که مقالاتش بر اساس ارقام و داده‌های واقعی است و هیچ‌وقت این کار را نخواهد کرد. ولی پدرش که مورد تهدیدهای مداوم قرار می‌گرفت، در پاسخ اعتراض پسرش، آنتونیو گرامشی و رافائله ماتیولی که عنوان «توهین غیرقابل بخشش» را به اعتراض آنها داده بودند، از موسولینی عذرخواهی کرد اما او قانع نشد. بنابراین، از طریق تماس‌هایش با دولت محافظه‌کار انگلیس، سرافا را از انگلیس بیرون کرد، پدرش جایگاهش در دانشگاه را به دوستش فروچیو بولچینی که به مقامات وقت نزدیک‌تر بود داد تا کار خود را به عنوان مدیر اداره کار در میلان شروع کند ولی از دانشگاه هیچ‌گاه فاصله نگیرد. شرطی که سبب شد بعدها در سال 1924 به عنوان استاد اقتصاد سیاسی در دانشکده حقوق دانشگاه پروجا منصوب شود و تا ژانویه 1926 در آنجا بماند. سرافا در آن زمان شروع به نوشتن نقدی بر نظریه ارزش مارشالی کرد و سال 1925 نظرات خود را در مقاله‌ای طولانی با عنوان «رابطه بین هزینه و مقدار تولید» منتشر و از تمایل به ایجاد ارتباط بین هزینه واحد و مقدار تولید انتقاد کرد. حتی پیرو این انتقاد با نتیجه‌گیری از نظریاتش گفت: «من در تلاش هستم تا مفروضات ضمنی در نظریه مارشال را بیابم و اگر آقایان با من توافق دارند که این نظریه را نمی‌توان به گونه‌ای تفسیر کرد که از نظر منطقی قانع‌کننده باشد که هیچ اما اگر پیشنهاد می‌کنند روشم و شفاف‌سازی حقایق را کنار بگذارم، شاید باید صریحاً بگویم این مارشال است که باید کنار گذاشته شود نه من و تحلیل‌های منطقی مقالاتم.»

 

گرامشی و تروتسکیست‌های ایتالیا

اعلام نظری که باعث شد کتاب سرافا با نام «قوانین بازگشت تحت شرایط رقابتی» به عنوان خلاصه‌ای از کارش در سال 1925 منتشر شود، توجه جامعه دانشگاهی در انگلستان را به خود جلب کند، تحسین زیادی برای او به همراه داشته و باعث شود او شروع به ترجمه «تراکت اصلاحات پولی کینز» به ایتالیایی کند، در اوایل سال 1926، یک کرسی در دانشگاه کالیاری ایتالیا به دست آورد و به ساردینیا نقل مکان کند و البته همزمان به حملات خود علیه سیاست‌های دولت موسولینی ادامه دهد و با ادامه رابطه‌اش با آنتونیو گرامشی در زندان، موسولینی را عصبانی‌تر سازد. سرافا، پس از دستگیری گرامشی در سال 1926، مراقب رساندن کتاب‌ها و مجلات به دوستش در زندان، تلاش برای آزادی او با پرهیز از هرگونه دریافت امتیاز از فاشیسم مانند درخواست عفو و حفظ ارتباط با او بود و دشمنانش برای تحریک دوستش نیز کم نمی‌گذاشتند. حتی با آنکه خواهرش «تاتیانا شوخت»، در دورانی که گرامشی در زندان بود، به طرفدار وفادار او در ایتالیا بدل شده بود، از او سوءاستفاده کرده و تاتیانا را نزد آنتونیو، جاسوس فاشیسم معرفی کردند. تا بدان‌جا که گرامشی می‌خواست مجوزی از مقامات ایتالیایی بگیرد تا به اتحاد شوروی استرداد شود و آنجا به خانواده‌اش بپیوندد. طرح درخواستی که منطقی نبود چون نمایندگان سرویس امنیتی شوروی، ان.کا.وِ.دِ، از گرامشی خواسته بودند تا هر چیزی درباره تروتسکیست‌های ایتالیایی می‌داند به آنها بگوید. آنها دو ماه اصرار کردند و پاسخ گرامشی این بود که آنها باید روابطی خوب با مقامات سفارت ایتالیا برقرار کنند و از آن طریق به هرچه می‌خواهند دست پیدا می‌کنند و به همین دلیل نه‌تنها گرامشی با وجود حمایت‌های مادی امکان نداشت آزاد شود که آرام‌آرام توجه‌ها داشت به سمت سرافا سوق پیدا می‌کرد و این ترسناک بود.

 

کافه بزرگان

بر این اساس، کینز که از زنجیره رویدادها به‌شدت نگران شده بود، در سال 1927، سرافا را به انگلستان دعوت کرد و به او کمک کرد تا در دانشکده اقتصاد کمبریج به عنوان سخنران در دانشگاه منصوب شود (در آن سال‌ها، حزب کارگر در انگلستان در قدرت و لغو ممنوعیت سرافا برای کینز آسان‌تر بود) که در پاییز 1928، او کار تدریس خود را در دانشگاه کمبریج آغاز کرد و عضو گروه «Cafeteria‌» باشگاه غیررسمی دانشگاه کمبریج، متشکل از جان مینارد کینز، فرانک پی رمزی و لودویگ ویتگنشتاین شد که در هر بار هم‌نشینی در مورد نظریه احتمال کینز، به‌ویژه رساله او در سال 1921 و نظریه چرخه‌های تجاری فردریش هایک بحث می‌کردند. عضویتی که به صمیمیت عجیبی با ویتگنشتاین هم انجامید و در عین حال که سرافا عمدتاً در مورد تاریخچه نظریه ارزش و اجرای سیستم‌های بانکی آلمان و ایتالیا سخنرانی می‌کرد، این دو محقق بر یکدیگر تاثیر عمیقی گذاشتند؛ هرچند با یک مشکل بزرگ مواجه شدند. سرافا به‌شدت خجالتی و از سخنرانی در کلاس‌ها به‌قدری متنفر بود که رفتن به جهنم را ترجیح می‌داد. بنابراین کینز که همیشه مدبر بود، ترتیبی داد تا سرافا کمی از جمع دور و به عنوان کتابدار کالج کینگ منصوب شود و برای مشغول نگه داشتن او، انجمن سلطنتی را وادار کرد تا وظیفه ویرایش نسخه جمع‌آوری‌شده جدیدی از آثار دیوید ریکاردو را به او بسپارند. کاری پرزحمت و دقیق که سرافا آن را در سال 1931 آغاز کرد و تکمیلش به عنوان یک کتاب 20 سال به طول انجامید. البته این کتاب قرار بود در سال 1943 به چاپ برسد اما وقتی چاپخانه‌ها در حال حروف‌چینی بودند، به اندازه صندوق عقب یک ماشین، اوراقی از ریکاردو در ایرلند کشف شد که چاپ را به تعویق انداخت و در نهایت 10 سال بعد از آن، تلاش فراسا در قالب کتابی فوق‌العاده به چاپ رسید و جرج جوزف استیگلر، اقتصاددان آمریکایی، درباره آن نوشت: «ریکاردو مرد خوش‌شانسی بود و اکنون، پس از مرگش هم مثل همیشه خوش‌شانس است چرا که او سرافا را دارد.» توصیفی که بعد از استعفای سرافا در سال 1930 از تدریس و کتابدار مارشال شدن او، بهترین ارزشگذاری بر فعالیت‌های تحقیقاتی او محسوب می‌شد؛ چون سرافا بعد از استعفا از دانشگاه، دستیار مدیر تحقیقات شده بود، به عنوان مربی برای دانشجویان پژوهشی فعالیت می‌کرد و با آنکه حملات خود را به نظریه مارشالی ادامه می‌داد، چندین مقاله مهم در مورد آثار دیوید ریکاردو منتشر کرد و در سال 1939، بورس ترینیتی را گرفت اما تصور می‌کرد دوران خطی و بدون هیجانی را می‌گذراند و این شرایط شایسته او نیست. در حالی که واقعاً این‌چنین نبود.

 

اقتصاد نئوریکاردی

او به غیر از تلاش برای توسعه پژوهش‌محوری و سیاسی کشورش، شهروند ایتالیا باقی ماند و هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز شد، دشمن را بیگانه خواند و به همین دلیل در سال 1940 به عنوان دشمن بازداشت شد. هرچند خوشبختانه، کینز یک‌بار دیگر به کمک او آمد و او را به کمبریج بازگرداند تا سرافا کار خود را در زمینه اقتصاد نظری ادامه دهد و از حواشی سیاسی دور بماند که نتیجه هم داد. تحقیقات طولانی او که تقریباً 30 سال به طول انجامید، در سال 1960 با انتشار کتاب او «تولید کالا به وسیله کالا» به اوج خود رسید و بسیاری از محققان طی بیانیه‌ای اعلام کردند که این کتاب پایه و اساس مکتب اقتصاد نئوریکاردی را بنا نهاده است و نیاز است از تجربه‌های او در محیط‌های دانشگاهی بیشتر استفاده و به صورت جدی مورد تجلیل واقع شود. درخواستی که در پی آن، سرافا در سال 1961، مدال طلای بنیاد «‌Söderströmska» را توسط آکادمی سوئد به دلیل مشارکت در زمینه اقتصاد سیاسی دریافت کرد (جایزه‌ای که پیش‌نیاز جایزه «‌Sveriges Riksbank‌» در علوم اقتصادی است که بعدها به یاد آلفرد نوبل تاسیس و معادل جایزه نوبل در نظر گرفته شد). در سال 1963 باز به عنوان سخنران دائمی اقتصادی به کمبریج دعوت شد، در طول کار طولانی خود در کمبریج، به عنوان مربی برای تعداد زیادی از دانشجویانش راه ساخت، به احترام این تلاش‌ها در سال 1972 دانشگاه پاریس و در سال 1976 دانشگاه مادرید به او دکترای افتخاری اعطا کردند و دانشجویانش پس از فوت او در سوم سپتامبر 1983 در 85سالگی در کمبریج و بعد از تحویل گرفتن هشت هزار نسخه کتاب مورد علاقه سرافا، در اعلامیه‌ای درباره‌اش نوشتند: «پی‌یرو سرافا، نماینده و بنیان‌گذار مکتب اقتصاد نئوریکاردی بود. او یک فیلسوف قدرتمند اقتصادی بزرگ بود. او جنگجویی بود که در تفسیر و بازسازی نظریه‌ها چون نظریه مازاد که منجر به ایجاد مکتب فکری نئوریکاردینیسم شد، شجاعتش را سلاحش کرد و هیچ‌گاه تسلیم زورگویی نشد و امروز، با رفتن او ستون قدرتِ ایتالیا شکست و اقتصاد از توسعه جا ماند.»  

دراین پرونده بخوانید ...