پیام چینی
چرا پکن ویزای شهروندان ایرانی را لغو نمیکند؟
ویزای چین برای سفر شهروندان کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس لغو شد، اما ایران که خود را دوست و شریک تجاری چین میداند، از چنین امکانی برخوردار نیست. دولت چین ویزای خود را برای سفر شهروندان چهار کشور عربستان سعودی، کویت، بحرین و عمان لغو کرد. پیش از این هم ویزای چین برای سفر شهروندان قطر و امارات لغو شده بود. این اتفاق نشانهای از نزدیکی روابط سیاسی، اقتصادی میان چین و کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس است. اما سیاست چین چه پیامی برای ما دارد و از چه واقعیتی حکایت میکند؟ سیاست چین در لغو ویزای کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس، در حالی که شهروندان ایرانی همچنان ملزم به دریافت ویزا برای ورود به این کشور هستند، پیامی چندلایه دارد و از واقعیتهای ژئوپولیتیک و اقتصادی پیچیده حکایت میکند. این تصمیم، که بهعنوان تبعیض علیه ایران و به نفع متحدان سنتی ایالاتمتحده تلقی شده، نشاندهنده اولویتهای استراتژیک پکن در خاورمیانه و رویکرد عملگرایانه در روابط بینالملل است.
چین با لغو ویزای کشورهای عربی، بر تقویت روابط اقتصادی و تجاری با این بلوک تاکید دارد. کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، بهویژه به دلیل منابع عظیم نفت و گاز و ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی، شرکای کلیدی چین هستند. این کشورها بزرگترین تامینکنندگان نفت خام چین بوده و بازارهایی جذاب برای سرمایهگذاریهای بلندمدت پکن، بهویژه در پروژههایی همانند ابتکار «یک کمربند، یک جاده» به شمار میآیند. لغو ویزا، که در راستای نشست اخیر چین، آسهآن و شورای همکاری خلیج فارس در کوالالامپور برای مقابله با فشارهای تجاری ایالاتمتحده انجام شد، سفرهای تجاری و گردشگری را تسهیل کرده و نشانهای از عزم چین برای تعمیق روابط با این بلوک است.
در مقابل، عدم شمول ایران در این سیاست، با وجود توافق راهبردی ۲۵ساله و نقش ایران بهعنوان یکی از تامینکنندگان انرژی چین، بیانگر احتیاط پکن در برابر ریسکهای ژئوپولیتیک مرتبط با ایران است. تحریمهای بینالمللی و تنشهای منطقهای، ریسک همکاری گسترده با ایران را برای چین افزایش داده است. چین، که در سیاست خارجی از درگیریهای ژئوپولیتیک اجتناب میکند، با حفظ روابط با ایران در سطح کنترلشده، تلاش دارد از فشارهای غرب، بهویژه ایالاتمتحده، دوری کند. این موضوع با توجه به روابط نزدیک کشورهای عربی با آمریکا بهعنوان شرکای تجاری و نظامی واشنگتن، قابل تامل است. همچنین، بیانیههای قبلی چین در حمایت از ادعاهای امارات بر جزایر سهگانه ایرانی در سال ۲۰۲۲، نشاندهنده تمایل پکن به همسویی با کشورهای عربی در مسائل حساس منطقهای است.
تحلیلگران سیاسی بر این باورند که نگرانی چین از احتمال توافق میان ایران و آمریکا در اتخاذ چنین سیاستهایی مشهود است. هرگونه توافق میان تهران و واشنگتن میتواند بهطور قابلتوجهی بر روابط ایران و چین تاثیر بگذارد. چین بهخوبی آگاه است که پس از دستیابی ایران و ایالاتمتحده به توافق و لغو تدریجی تحریمها، رقابتپذیری بازار ایران به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت. این موضوع میتواند باعث ورود شرکتهای بینالمللی به بازار ایران شود و در نتیجه، منافع اقتصادی چین را تحت تاثیر قرار دهد. البته چینیها بهخوبی میدانند تحریمهای کنونی، همکاری شرکتهای بزرگ چینی با ایران را بهشدت محدود کرده است. این وضع باعث میشود که چین با احتیاط بیشتری به روابط خود با ایران نگاه کند. ممکن است چین به دنبال ترغیب ایران به توافق با آمریکا یا کاهش تنشهای منطقهای باشد که از تبعات منفی ناشی از تحریمها جلوگیری کند. این اقدام میتواند به نفع چین باشد، زیرا حفظ روابط نزدیک با ایران در شرایطی که بازارهای جدید برای سرمایهگذاری و تجارت باز میشود، برای پکن اهمیت بسیار دارد. سیاست چین نشاندهنده اولویت پکن در حفظ منافع اقتصادی و ثبات منطقهای است. چین با تقویت روابط با کشورهای عربی و کاهش وابستگی به ایران در معادلات منطقهای، رویکرد محتاطانه و عملگرایانه در پیش گرفته است. این تصمیم برای ایران زنگ خطری است که نیاز به بازنگری در استراتژیهای دیپلماتیک و اقتصادی برای حفظ جایگاهش در نظم جدید منطقهای و تقویت اعتمادسازی با چین را نشان میدهد. ایران باید با کاهش تنشهای منطقهای و تقویت دیپلماسی اقتصادی، جایگاهش در استراتژیهای پکن را تثبیت و از حاشیهنشینی در معادلات منطقهای جلوگیری کند.
هشدار چین
تحلیلگران سیاسی بر این باورند که چین در تصمیم به لغو ویزا برای شهروندان کشورهای عربی، به دنبال تقویت روابط اقتصادی و سیاسی با این کشورها و جذب سرمایهگذاریهای خارجی است. این اقدام میتواند به تسهیل گردشگری و تجارت کمک کند و باعث افزایش نفوذ چین در منطقه خاورمیانه شود. در مورد ایران، عوامل متعددی همانند تحریمهای بینالمللی، روابط پیچیده سیاسی و اقتصادی و نگرانیهای امنیتی ممکن است مانع از لغو ویزا شود.
مصطفی مالکیتهرانی، تحلیلگر مسائل چین، در اینباره میگوید، دولت چین براساس مدل توسعهای مدنظرش، مشوقهایی برای شرکای استراتژیک در نظر گرفته که مهمترین آنها، لغو روادید متقابل است. کشورهایی که طی دو سال گذشته به فهرست این مشوقها افزوده شدهاند، در ساختار توسعه ملی چین از اهمیت بیشتری نسبت به سایر کشورها برخوردارند. بهعنوان نمونه، در پنج سال گذشته، عربستان سعودی به شریک نخست اقتصادی چین در منطقه خاورمیانه تبدیل شده و متاسفانه جایگاه جمهوری اسلامی ایران تنزل پیدا کرده است. ازاینرو، اعطای مشوقهایی همچون لغو روادید به چنین کشورهایی، امری طبیعی و مبتنی بر منافع متقابل است. هر چند این موضوع به معنای حذف دیگر کشورها از چرخه مشوقها نیست. بهعنوان نمونه، در شش ماه گذشته روند صدور ویزای تجاری برای اتباع ایرانی تسهیل شده و امکان دریافت ویزای بلندمدت نیز فراهم شده است. با این حال، مهمترین پیام تغییر رویکرد آن است که ایران، بهویژه بخش خصوصی، باید تلاشی مضاعف در جهت ارتقای روابط اقتصادی با چین، بهعنوان بزرگترین شریک تجاری جهان، بهعمل آورد. تا زمانی که ایران نتواند سهم شایستهای در اقتصاد چین ایفا کند، نمیتوان انتظار بهرهمندی از مشوقهای راهبردی را داشت. این روند میتواند نوعی هشدار نسبت به کاهش سطح روابط تجاری دو کشور نیز تلقی شود.
پازل چین
مصطفی مالکیتهرانی در مورد اینکه آیا لغو ویزای شهروندان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بهتبع آن، افزایش روابط چین با این کشورها میتواند تاثیرات منفی بر روابط اقتصادی ایران با چین داشته باشد یا خیر، میگوید: دولت چین در دهه گذشته به دنبال تغییر رویکردهای اقتصادی و سیاسی در موضوعهای مختلف بوده است. موضوعهایی که شاید از جنبه اقتصادی منافعی برای چین ندارد، اما بهعنوان ابرقدرت نوظهور نیاز دارد از آنها استفاده کند. نمونهای از حل منازعههای سیاسی، نقش میانجیگری چین در روابط ایران و عربستان سعودی است که به دشمنیها پایان داد. از اینرو اگر در پازل توسعه چین نقش مثبت و مبتنی بر حفظ منافع ملی در راستای اهداف توسعه چین طراحی کنیم، میتوان امیدوار بود روابط دو کشور مستحکم شود. زمانی که نتوانیم چنین نقش مهمی را ایفا کنیم، به یقین نمیتوان انتظار داشت طرف مقابل برای حفظ شرایط موجود با بهبود آن تلاش مضاعف کند. برای مثال چند سال از انعقاد «تفاهمنامه بیستوپنجساله ایران و چین» میگذرد و هیچ اقدام عملیاتی در راستای اجرایی شدن آن برداشته نشده است. به باور تهرانی نگاه ایران غیراستراتژیک است، این در حالی است که کشورهای دیگر موفق شدند در نقشه توسعه فراگیر چین سهمی داشته باشند. مثلاً در موضوع توسعه شبکه راهآهن، ایران تنها نیاز خودش را مدنظر قرار میدهد، درحالیکه باید نیازمان در توسعه شبکه حملونقل بهنحوی طراحی شود که با توسعه فراگیر چین پیوند یابد. تنها در این صورت است که سرمایهگذار متقاعد میشود نسبت به سرمایهگذاری اقدام کند.
پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای چین با بسیاری از کشورها در راستای توسعه چندجانبه این کشور مبتنی بر درک حوزه ژئوپولیتیک (جغرافیای سیاسی)، ژئواکونومی (اقتصاد ژئوپولیتیک) و ژئوکالچر (اهمیت دادن به عناصری همچون فرهنگ، زبان، قومیت و مذهب در کنار عوامل ژئوپولیتیک) در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی استوار است. شاهراههای ارتباطی چین با شرکایش در این الگوی حلقهای سهگانه طراحی و اجرایی میشود. به همین دلیل ایران باید در تبیین سیاستهایش نقش مثبت و مطلوب در نقشه توسعه چین ترسیم کند، در غیر این صورت این شکاف باقی خواهد ماند.
استراتژیهای جدید
اقدام چین در زمینه لغو ویزا برای سفر شهروندان کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس به این کشور که نخستین نشست سهجانبه چین با کشورهای اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا موسوم به آسهآن (ASEAN) و شورای همکاری خلیج فارس در کوالالامپور انجام شد، نشاندهنده تلاش جدی برای تقویت شراکتهای منطقهای و پایهگذاری نظام چندقطبی در سطح جهانی است. چین با این رویکرد بهوضوح در تلاش است به مقابله با فشارهای تجاری و سیاسی ایالاتمتحده بپردازد. چین با گسترش همکاریها سعی دارد از وابستگی کشورها به بازارهای غربی بکاهد و جایگاهش را بهعنوان بازیگر اصلی در عرصه بینالملل تثبیت کند. این نوع همکاریها میتواند زمینهساز تحولات جدید در روابط بینالملل باشد و به نفع کشورهایی باشد که به دنبال تنوعبخشی به شرکای تجاری و اقتصادی هستند. چین امیدوار است با ارائه راهکارهای اقتصادی و تجاری جذاب، بتواند نفوذش را در منطقه گسترش دهد و در عین حال، به چالشهای ناشی از سیاستهای تجاری آمریکا پاسخ دهد. پرسشی که مطرح میشود این است که نقش ایران در نقشه توسعه همکاریهای چین در قالب شکلگیری بلوکهای جدید اقتصادی چه خواهد بود و چگونه میتواند از این فرصتها بهرهبرداری کند؟
مصطفی مالکیتهرانی در مورد ایجاد بلوک اقتصادی جدید بر این باور است که جهان از دوران جنگ سرد و دوقطبی خارج شده و به وضع داینامیک پویا رسیده است. در نظام داینامیک پویا، کنشگران هر لحظه و هر آن، میتوانند نقشهایی مختلف بازی کنند و در این رهگذر، معنا و مشخصههای روابط ایستا مانند قبل نیست. شاید نمونه برجسته این نوع روابط را بتوان در رابطه میان اوکراین و ایالاتمتحده آمریکا جستوجو کرد؛ بهطوریکه نمیتوان بهسادگی عنوان کرد آیا روابط اوکراین و ایالاتمتحده آمریکا دوستانه است یا خصمانه؟ براساس داینامیک جدید، نقش کشورها سیال است و میتواند برخی مواقع همسو و برخی مواقع، غیرهمسو باشد. کمااینکه درباره جزایر ایرانی رفتار متفاوتی از چین را شاهد بودیم. ازاینرو در عصر نوین که مبتنی بر توسعه ابزارهای تصمیمگیری نشاتگرفته از هوش بالاتر از انسان است، نگاه سلبی به موضعگیریها بهویژه مسائل کلان و بینالمللی، فاقد اصالت است. بنابراین میتوان مدعی بود هر کشوری میتواند براساس الگوی توسعهای در تشکلهای مختلف عضو باشد و تنها از بخشی از منافع آن استفاده کند. امروز شاهد هستیم کشورهای عرب در حال تجدیدنظر روابطشان با اسرائیل هستند، اما اقدام این کشور در مسئله غزه را هم محکوم میکنند. به همین دلیل است که قطببندی کلاسیک جهان بیمعنی شده است، از اینرو نمیتوان مدعی بود ایران در تعاملات کشورهای منطقه و چین جایگاهی ندارد، اما دامنه اهمیت آن همچنان محل مناقشه است.
نگرانی چین
تحلیلگران باور دیگری هم دارند؛ آنان مدعی این گزارهاند که دلیل اتخاذ چنین سیاستهایی از سوی چین در مواجهه با ایران، نگرانی این کشور از توافق احتمالی ایران و آمریکاست. بهبود روابط تهران و واشنگتن و احتمال لغو تحریمها میتواند به افزایش رقابت بینالمللی در بازار ایران منجر شود و سهم چین از پروژههای اقتصادی را کاهش دهد. البته، تحریمها همکاری شرکتهای بزرگ چینی با ایران را محدود کرده است. چین ممکن است تلاش کند تهران را به توافق با آمریکا ترغیب کند تا تنشهای منطقهای را کاهش دهد و از پیامدهای منفی ناشی از محدودیتهای آمریکا جلوگیری کند.
مصطفی مالکیتهرانی درباره نگرانی قدرتها از توافق احتمالی ایران و ایالاتمتحده میگوید: چین در برخی حوزهها فاقد مزیت رقابتی برای ورود به بازار ایران است، اما این موضوع، تنها بخش کوچکی از کیک توسعه اقتصاد ایران است. کمااینکه شرکتهای چینی در تمام دنیا در بخشهای مختلف در حال سرمایهگذاری و توسعه بازار هستند. سرمایهگذاری چین در فضای رقابتی و دور از تنش، مزیت بلامنازع است که هر عامل تهدیدکننده را دور میکند. به همین دلیل در چشمانداز آینده بدون تحریم ایران، میتوان مدعی بود همان سهمی که چین در کیک اقتصاد ایالاتمتحده یا اروپا دارد، در ایران نیز خواهد داشت. بنابراین این نگرانی که بعد از رفع تحریمها، چین صاحب بلامنازع فرصتها و عامل عقبماندگی ایران است، فرض نادرستی به نظر میرسد.
عدم توازن
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در مسیر دور شدن از یکجانبهگرایی غربمحور و حرکت به سوی نظم چندقطبی، تلاش کردهاند ائتلافهای بینالمللی را متنوع کنند. این کشورها با ایجاد شبکهای متنوع از روابط، با قدرتهای رقیب جهانی، موفق شدهاند امتیازهای ژئوپولیتیک، اقتصادی و دیپلماتیک به دست آورند. در محور سیاست خارجی «نگاه به شرق» کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان نقش کانونی دارد. تحولات نشاندهنده تغییر بنیادین در رویکرد کشورهای عربی به قطببندیها در روابط بینالملل است. کشورهای عربی بهجای اتکای صرف به غرب، به دنبال ایجاد روابط متوازن و چندجانبه با قدرتهای دیگر همانند چین هستند. استراتژیهای جدید به آنها این امکان را میدهد که از منافع اقتصادی و سیاسی بیشتری بهرهمند شوند و در عین حال امنیت ملیشان را در برابر تهدیدهای منطقهای و جهانی تقویت کنند. پرسشی که مطرح میشود این است که چرا ایران نمیتواند مانند کشورهای عربی در روابط میان چین و آمریکا توازن برقرار کند؟ آیا بازتعریف نقش ایران در قطببندی جدید جهان مخدوش شده است؟
مصطفی مالکیتهرانی با تشریح تبعات عدم امکان ایجاد توازن در روابط شرق و غرب میافزاید: ایران بهتر است به تحریمها و محدودیتهایی که برایش شکل گرفته، بیشتر توجه کند. تحریمها باعث شده است روابط ایران با شرکای قابل اعتماد همواره افتوخیز داشته باشد. در نتیجه، نمیتوان به مرزبندی دقیق در اینباره دست یافت.