چشمانداز مبهم
ارزیابی اندیشکدههای آمریکایی از آینده رابطه تهران-واشنگتن چیست؟
آغاز مذاکرات هستهای ایران با آمریکا این پرسش را در بسیاری از محافل مطرح کرده که «آخر چه میشود؟». هر کسی تحلیلی ارائه میدهد. برخی خوشبینانه میگویند این مذاکرات میتواند زمینهساز احیای رابطه ایران با آمریکا (و غرب) شود. برخی دیگر میگویند راه درازی تا یک رابطه پایدار در پیش است. اما هر چه باشد، مذاکره با آمریکا -چه مستقیم و چه غیرمستقیم- دیگر تابو نیست. اگر در این میان، مصافحهای هم صورت گیرد، ننگ و عار نیست. به نظر میرسد راه رابطه با آمریکا از کانال برخی موضوعات (از جمله هستهای) میگذرد. اینبار به سراغ اندیشکدهها رفتهایم تا ببینیم ارزیابی آنها از مذاکرات هستهای و روابط ایران و آمریکا چگونه خواهد بود؟ آیا دو طرف بهسوی یک رابطه پایدار حرکت خواهند کرد؟ بدیهی است آنچه از نوشتههای تحلیلگران در زیر میآید، به دلیل محدودیت صفحات، نسخهای خلاصهشده است.
1- شورای روابط خارجی آمریکا
راه درازی تا یک رابطه پایدار در پیش است
الف- «ری تکیه» بر این باور است که مذاکرات غیرمستقیم میان ایالاتمتحده و ایران به هدف اصلی خود، یعنی «دیپلماسی بیشتر»، دست یافته است. پس از خروج دونالد ترامپ از توافق هستهای معروف به «برنامه جامع اقدام مشترک»، روابط دو کشور سردتر شد. دیدار فعلی که جرقه آن از عمان زده شد، اولین دیدار رودررو از زمان خروج ایالاتمتحده از هفت سال پیش بود. اگرچه این مذاکرات باز هم غیرمستقیم خواهد بود، اما در صورت به نتیجه رسیدن، میتواند از پتانسیل بهبود روابط برخوردار باشد. ترامپ فقط تضمینهایی میخواهد که نشان دهد ایران بهسوی تولید سلاح هستهای نمیرود. این کارشناس معتقد است که ایران همان چیزی را که به تیم جو بایدن داده بود، به دولت ترامپ نیز داده است: مذاکرات غیرمستقیم با محوریت مسئله هستهای و کاهش تحریمها. این مذاکرات بهصورت دوجانبه آغاز شده و احتمالاً در همین قالب باقی خواهد ماند. با این حال، باید توجه داشت که مذاکراتی که به توافق هستهای ایران در سال ۲۰۱۵ منجر شد، اساساً محصول مذاکرات ایالاتمتحده و ایران بود که سپس از سوی گروه 1+5 تایید شد.
ب- «الیوت آبرامز» هم معتقد است، ایران در شرایط فعلی دست برتر را دارد. چرا؟ چون اولاً مذاکرات غیرمستقیم است و دیگر آنکه، نیروهای نیابتی و برنامه موشکی ایران را نادیده گرفته و فقط به مسئله هستهای پرداخته است. این دقیقاً همان چیزی است که ایران میخواهد. درک شیوههای مذاکره ویتکاف دشوار است. او درست قبل از مذاکرات به «والاستریت ژورنال» گفت: «فکر میکنم موضع ما با برچیدن برنامه شما شروع میشود. این موضع امروز ماست. ضمناً، این به این معنا نیست که در حاشیه، ما راههای دیگری برای یافتن مصالحه میان دو کشور پیدا نخواهیم کرد.» اما طی مذاکرات مسئله برچیدن غنیسازی ایران کنار گذاشته شد. ترامپ چند بند را مطرح کرده بود: ایران هرگز سلاح هستهای تولید نکند؛ هرگز موشک بالستیک قارهپیما نداشته باشد؛ حمایت خود را از نیروهای نیابتی منطقهای متوقف کند؛ به تلاش علنی برای نابودی اسرائیل پایان دهد؛ تهدیدات خود را برای آزادی دریانوردی، بهویژه در خلیجفارس و دریای سرخ متوقف کند؛ درگیریها در یمن را مهار کند؛ به حملات سایبری خود علیه ایالاتمتحده و متحدانمان پایان دهد؛ به بازداشت خارجیها، از جمله شهروندان ایالاتمتحده، پایان دهد. به نظر میرسد که این خواستهها در حال فراموش شدن هستند. ممکن است بار دیگر توافقی حاصل شود و ایران به آنچه میخواهد دست یابد. این تحلیلگران بر این باورند که هرگونه بهبود در مذاکرات هستهای، میتواند تاثیراتی بالقوه بر رویکرد همکاریجویانه دو کشور داشته باشد؛ هرچند راه درازی تا برقراری رابطه پایدار میان دو کشور در پیش است. اگر روابط بهصورت تدریجی و مرحلهبهمرحله پیش برود، اگر دو طرف بر مبنایی واقعگرایانه درخواستهای خود را مطرح کنند، میتوان امید داشت که ریل روابط در مسیر بهبود قرار گیرد. اگرچه یک بیاعتمادی چنددههای میان طرفین وجود دارد، اما میتوان به آینده خوشبین بود.
2- شورای آتلانتیک
استراتژی خاورمیانهای ترامپ حول ایران میچرخد
آیا دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده و مشاورانش یک استراتژی جامع برای خاورمیانه دارند یا درگیر تلاشهای موردی برای خاموش کردن آتشهایی هستند که همچنان در منطقه شعلهور است؟ «آلن پینو»، پژوهشگر ارشد غیرمقیم در «ابتکار امنیت خاورمیانه اسکوکرافت» در شورای آتلانتیک که سابقهای 37ساله در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) دارد، بر این باور است که برخی از مفسران پیش از این با بداههگویی و هرجومرجآمیز خواندن سیاست خارجی ترامپ در قبال خاورمیانه، حکم خود را صادر کردهاند. اما اگر محور اصلی سیاست ترامپ را تضمین توافق هستهای با ایران و مهار نفوذ این کشور در منطقه بدانیم، میتوانیم اقداماتی را که در قبال ایران، یمن، سوریه و لبنان انجام میدهد، دریابیم. این پژوهشگر مسیر رابطه آمریکا با ایران را در حذف بازوهای منطقهای ایران دانسته و میافزاید، حملات ایالاتمتحده علیه حوثیها که از ۱۵ مارس آغاز شد، اهداف متعددی دارد. هدف فوری این است که این گروه حملات خود را به کشتیرانی و اسرائیل متوقف کند. اما در عین حال، پیامی هم به ایران میفرستد و این کشور را مسئول حملات حوثیها معرفی میکند. ترامپ هشدار داد که اگر حوثیها کوتاه نیایند، ایران بهایش را خواهد پرداخت. از سوی دیگر، تضعیف حزبالله و حماس میتواند تهدید نیروهای نیابتی ایران را کاهش دهد. پینو، پژوهشگر شورای آتلانتیک میافزاید، اگر توافق هستهای ایران راه بهجایی نبرد، ممکن است حملاتی یا از سوی اسرائیل یا آمریکا یا بهصورت مشترک علیه تاسیسات هستهای ایران انجام بگیرد. ترامپ با تمدید کمپین «فشار حداکثری» به دنبال تضعیف اقتصاد ایران است. همچنین با تحریم شبکه «کشتیهای ارواح» و شرکتهای ثانویهای که برای دور زدن تحریمها علیه تحویل نفت ایران به چین ایجاد شدهاند، میخواهد روزنههای تنفسی اقتصاد و شریان حیاتی اقتصاد ایران را مسدود کند.
خروج سوریه از مدار ایران، تضعیف حزبالله، اعزام فرستاده آمریکایی به لبنان و تلاش برای حل مسائل معوقه میان لبنان و اسرائیل از دیگر هدفهای ایالاتمتحده برای مقابله با ایران است. به تعبیر دیگر، آرامش در صحنه منطقه (از غزه گرفته تا سوریه و لبنان) میتواند دست ترامپ-نتانیاهو را برای رسیدگی به نقش ایران و پرونده هستهای این کشور باز کند. از سوی دیگر، روابط عربستان و امارات و سایر کشورهای عربی با ایران در مسیر گرم شدن قرار دارد. این میتواند مانعی در مسیر برخورد آمریکا با ایران باشد. بااینحال، تیم ترامپ باید «بداههپردازی» کند. اگر آمریکا میخواهد منطقه آرام شود، این آرامش از مسیر ایران میگذرد. در حقیقت، تیم آمریکا باید آگاه باشد که استراتژی خاورمیانهایشان حول دستیابی به توافق با ایران میگردد.
3- موسسه بیکر
معامله بزرگ میسر است
«کریستین کوتس اولریچسن» بر این باور است که ترامپ در سال 2025 با تحولات و پویاییهای متفاوتی نسبت به دور اول خود در منطقه مواجه است. از یکسو، نزدیکی میان ایران و شرکای ایالاتمتحده در منطقه خلیج فارس و رشد جریان نفت ایران به چین، «واقعیتهای میدانی» جدیدی را برای کاخ سفید و سیاست خارجی آمریکا ایجاد کرده است. ایران در پنهان کردن صادرات نفت، پیچیدهتر و موفقتر شده است، در حالی که موقعیت ایران پس از سقوط بشار اسد در سوریه در دسامبر ۲۰۲۴، تضعیف حزبالله در لبنان و حماس در غزه، پیچیدگی جدیدی به این پویایی میدهد. توانایی ایران برای مقابله با تحریمها نیز افزایش یافته است. درحالیکه تهران وارد مذاکرات جدید با واشنگتن شده اما در عین حال، در حال بررسی گزینههای مختلف برای واکنش به اقدامات آمریکاست. به نظر میرسد بازیگران منطقهای (بهجز اسرائیل) تمایل چندانی به جنگ ایالاتمتحده با ایران ندارند، زیرا چنین جنگی میتواند ثبات منطقهای را مختل کند و سرمایهگذاریهای جاری در زمینه تنوع اقتصادی را که در شورای همکاری خلیجفارس اولویت دارند، به عقب برگرداند. از سوی دیگر، ایالاتمتحده میتواند یک معامله بزرگ با ایران را دنبال کند و نهتنها به مسئله هستهای، بلکه به سایر حوزههای مورد اختلاف در ازای لغو تحریمها بپردازد. چنین رویکردی نیازمند سرمایه سیاسی قابل توجه و رهبری جسورانه است، چرا که مذاکرات گذشته ایالاتمتحده و ایران -و تلاشهای پیشین برای دستیابی به یک توافق جامع- نشان میدهد که چنین تلاشهایی با موانع قابل توجهی هم در واشنگتن و هم در تهران روبهروست. تحریمهای ایالاتمتحده و سایر اقدامات علیه ایران به ۴۵ سال پیش برمیگردد و از نظر دامنه و مقیاس بهطور قابل توجهی تکامل و گسترش یافته است. در مجموع، آنها شامل تحریمهای اولیه و ثانویه میشوند که تقریباً تمام تجارت بین ایالاتمتحده و ایران را ممنوع میکنند. این محدودیتها علاوه بر فعالیتهای اشاعهای، بخشهای انرژی و مالی و همچنین سایر بخشها، مانند کشتیرانی و تجارت اسلحه را نیز پوشش میدهد. این اقدامات مبتنی بر اختیارات قانونی متعدد هستند و از سوی هر دو قوه مجریه و مقننه دولت ایالاتمتحده معرفی شدهاند، و قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بینالمللی (IEEPA) مصوب سال ۱۹۷۷ برای اولینبار در سال ۱۹۷۹ برای اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ایران مورد استناد قرار گرفت و به رئیسجمهور اختیارات گستردهای برای اعلام وضعیت اضطراری ملی در ارتباط با مسائل خاص داد. تحریمها در ابتدا پس از حمله به سفارت ایالاتمتحده و دستگیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران در نوامبر ۱۹۷۹، زمانی که رئیسجمهور جیمی کارتر فرمان اجرایی ۱۲۱۷۰ را صادر کرد، اعمال شدند. این فرمان، وضعیت اضطراری ملی را در قبال ایران اعلام کرد (که همچنان به قوت خود باقی است) و داراییهای دولت ایران را در ایالاتمتحده مسدود کرد. اگرچه پس از آن تحریمهای متعددی وضع شد، اما شاید اجبار داخلی و شرایط منطقهای دو طرف را بهسوی یک «مذاکرات تدریجی» سوق دهد که امکان بهبود در روابط را میسر کند. با توجه به اقتدار ترامپ و توانایی او در متقاعد کردن کنگره، هرگونه توافقی با ایران اگر به تایید کنگره در دولت ترامپ برسد میتواند شرایط را بهسوی ثبات بیشتر سوق دهد. به تعبیر «دانیل کوهن» این مذاکرات میتواند «بهانه» یا «راهنما» یا نوعی «دستگرمی» برای دستور کار آتی برای مذاکراتی جامعتر باشد.
4- موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک
ایران، شوروی نیست
«کِلی شانون»، مورخ روابط خارجی ایالاتمتحده و پژوهشگر مهمان در انستیتو مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جرج واشنگتن بر «حقوق بشر» تاکید میکند. او این ابزار را برای تحت فشار قرار دادن ایران مناسب میداند. وی میافزاید، رئیسجمهور ترامپ نباید حقوق بشر در ایران را فراموش کند. ترامپ در دوره اول خود نقض حقوق بشر در ایران را محکوم میکرد و حقوق بشر را بهعنوان یک جزء اساسی از دیدگاه سیاست خارجی خود قرار داده بود، اما اکنون چنین دستور کاری وجود ندارد. دههها سابقه ایالاتمتحده نشان میدهد که رعایت حقوق بشر برای حفظ امنیت آمریکا ضروری بوده است. بهویژه دولتهای کارتر و ریگان، از دیپلماسی حقوق بشر بهعنوان ابزاری حیاتی برای مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی استفاده کردند و با استفاده از فشار عمومی و خصوصی، توافقنامههای کنترل تسلیحات را امضا کردند.
ترامپ هنوز فرصت دارد تا حقوق بشر را بهعنوان عنصر اصلی مذاکرات با تهران مطرح کند. تقریباً هر رئیسجمهور آمریکایی در نیمقرن گذشته اذعان داشته است که حقوق بشر و امنیت ملی جداییناپذیرند. برخلاف جیمی کارتر که حقوق بشر را بهعنوان یک هدف مستقل میدید، رونالد ریگان رویکردی محافظهکارانه اتخاذ کرد و از حقوق بشر بهعنوان سلاحی در جنگ سرد علیه کمونیسم استفاده کرد. در نتیجه، درحالیکه دولت به سوابق حقوق بشر دولتهای کمونیستی حمله میکرد، از رژیمهای اقتدارگرای ضدکمونیستی که حقوق بشر را در مناطقی مانند آمریکای لاتین نقض میکردند، حمایت میکرد. ریگان همچنین تعریف محدودتری از حقوق بشر را پذیرفت و عمدتاً بر آزادی مذهبی و حقوق مدنی و سیاسی نقضشده از سوی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تمرکز کرد. البته، ایران و اتحاد جماهیر شوروی از نظر ایدئولوژیک با هم تفاوت دارند. اما با وجود این، سابقه سیاست جنگ سرد درسهای مفیدی به دولت ترامپ ارائه میدهد. مذاکرهکنندگان ایالاتمتحده طیف وسیعی از مسائل را دارند که میتوانند بهعنوان اهرم فشار از آنها استفاده کنند. البته، حقوق بشر صرفاً ابزار چانهزنی نیستند. آنها پایه و اساس هرگونه تلاش دیپلماتیک معنادار و پایدار هستند. به نظر میرسد نحوه تعامل با پرونده هستهای ایران میتواند در تشویق یا عدم تشویق کشورها مهم باشد. آرامش در منطقه از «مسیر» ایران میگذرد. اگر پرونده هستهای ایران به نتیجه برسد، بیتردید کشورهایی مانند عربستان و امارات هم از خیر تسلیحات هستهای میگذرند. اگر به نتیجه نرسد، باید شاهد یک مسابقه تسلیحاتی در منطقه باشیم. «حقوق بشر» هم میتواند اهرم فشار باشد. به نظر میرسد دولت ترامپ «دیپلماسی» و «روابط شخصی» را به برخورد نظامی یا حقوق بشر ترجیح میدهد. با توجه به پیشینه 46ساله بیاعتمادی میان واشنگتن-تهران، نباید خیلی خوشبین بود. اما شکستن تابوی مذاکره میان دو کشور و رسیدن به یک نتیجه منطقی، تندروهای دو طرف را برای یک تعامل بزرگتر ترغیب میکند.
5- کارنگی
رویکرد «خزیدن، راه رفتن، دویدن» منطقیتر است
«کوری هیندراشتاین» مینویسد: بحث بر سر برنامه هستهای در یک پرسش کلیدی خلاصه میشود: ایران چه مقدار اورانیوم غنیشده میتواند تولید کند؟ برنامه هستهای ایران در موقعیت بسیار متفاوتی نسبت به یک دهه پیش قرار دارد. اکنون، ایران انواع پیشرفتهتری از این ماشینها را در اختیار دارد. همچنین تجربه بیشتری هم در طراحی، ساخت و بهرهبرداری از سانتریفیوژهای گازی دارد. در نتیجه این پیچیدگی، هیچ توافق هستهای جدیدی قادر نخواهد بود قابلیتهای ایران را بهجایی که قبل از برجام بود، بازگرداند. آنچه دانشمندان ایرانی آموختهاند را نمیتوان نابود کرد. اما با راستیآزمایی میتوان به ایجاد اعتماد در منطقه و جهان دست یافت.کارشناسان فنی باید مشارکت داشته باشند تا هر توافقی معتبر شود و باید به تخصص آنها توجه شود. هنگامیکه ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود با «کیم جونگ اون»، رهبر کره شمالی، مذاکره میکرد، هیات او شامل کارشناسان فنی هم بود. این یک سابقه خوب است که باید برای ایران تکرار شود. ایالاتمتحده در مذاکرات برجام بهتنهایی عمل نکرد و علاقه به کار جمعی نتیجه داد. یک جبهه متحد چندملیتی بهویژه در مرحله اجرای توافق اهمیت داشت. همچنین در مذاکرات نباید به «همه یا هیچ» تکیه کرد. این اصل میتواند ضرر بیشتری داشته باشد. رویکرد «خزیدن، راه رفتن، دویدن» ممکن است حتی منطقیتر باشد.
همچنین توافق زمانی حاصل میشود که همه طرفها معتقد باشند که پیروز شدهاند. این امر در صورتی کاملاً امکانپذیر است که مذاکرهکنندگان مواضع مکمل و اهداف استراتژیک روشنی داشته باشند. توافق بر سر برنامه هستهای ایران باید از سوی همه طرفها مفید تلقی شود. ترامپ درست میگفت، وقتی در کتاب «هنر معامله» نوشت: «توافقها زمانی بهترین نتیجه را میدهند که هر طرف چیزی را که از طرف دیگر میخواهد، به دست آورد.»