شناسه خبر : 49759 لینک کوتاه

حسرت یک زندگی معمولی

طبقه متوسط در 20 سال گذشته چه سختی‌های را تحمل کرده است؟

 

محمد طاهری /  سردبیر  

طبقه متوسط ایران که در دو دهه گذشته با انواع شوک‌های سیاسی و اقتصادی مواجه شده، فقط شوک یک جنگ را کم داشت. این طبقه دقیقاً از 20 سال پیش و با پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384، با نااطمینانی در عرصه سیاسی و شوک‌های بزرگ اقتصادی مواجه است و در حسرت یک زندگی معمولی به سر می‌برد. هفته گذشته خانواده‌هایی که بنا به تعریف جامعه‌شناسان جزو طبقه متوسط به حساب می‌آیند دو رفتار قابل مطالعه از خود نشان دادند؛ رفتار اول این بود که در برابر پیچیده‌ترین توطئه علیه کشور، اتحاد و انسجام خود را حفظ کردند و فهم بالای سیاسی خود را به رخ کشیدند و رفتار دوم این بود که خروج آنها از پایتخت که به خاطر وقوع جنگ، طبیعی بود، بیشتر از یک هفته طول نکشید و با وجود تداوم حملات و افزایش احتمال آسیب دیدن، ناچار شدند به زندگی و کار خود بازگردند. هرچند کاهش ترس و هراس اولیه از بمباران‌ها نقش مهمی در این بازگشت داشت، اما وضعیت اقتصادی شکننده طبقه متوسط نیز عاملی تعیین‌کننده بود. فردای روز حمله، بسیاری از خانواده‌ها به‌صورت دسته‌جمعی از تهران خارج شدند، اما پس از یک هفته، پدران به دلیل نیاز به حضور در محل کار ناچار به بازگشت شدند. شواهد نشان می‌دهد که یک هفته پس از آغاز جنگ، بیشتر خودروهای ورودی به پایتخت تک‌سرنشین بودند، که حاکی از بازگشت پدران حتی با وجود تداوم تهدیدهای هوایی بود. موضوع این بود که تعطیلی‌های طولانی‌مدت، به‌ویژه برای خانواده‌هایی که پس‌انداز کافی نداشتند، فشار اقتصادی قابل توجهی ایجاد کرد. بسیاری از این خانواده‌ها، که بخش عمده درآمدشان به هزینه‌های روزمره اختصاص می‌یابد، توان تحمل دوری طولانی از محل کار یا تحمل هزینه‌های زندگی در شهرهای دیگر را ندارند.

این گزارش تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که جنگ 12روزه چه اثری روی زندگی و کسب‌وکار طبقه متوسط داشت و شروع مجدد جنگ یا تداوم آتش‌بس چه آینده‌ای برای این طبقه ایجاد می‌کند؛ اما پیش از آن به بهانه 20سالگی پیروزی محمود احمدی‌نژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، سیاست‌های مخرب او را مرور می‌کنیم و در ادامه به وضعیت طبقه متوسط در دولت‌های حسن روحانی، سیدابراهیم رئیسی و مسعود پزشکیان می‌پردازیم.

پرده اول: نقش محمود

20 سال پیش در چنین روزهایی محمود احمدی‌نژاد با هزار حیله و ترفند، پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری شد. از آن تاریخ تا امروز، طبقه متوسط ایران روی خوش ندیده و روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است. آقای احمدی‌نژاد که از سال 1384 تا 1392 سکان ریاست‌جمهوری را در دست داشت، با سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های غلط خود اثرات عمیقی بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی طبقه متوسط ایران گذاشت. دوره ریاست‌جمهوری او با شوک‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همراه بود که به کاهش قدرت خرید، تشدید نااطمینانی اقتصادی و سیاسی و تضعیف جایگاه اجتماعی طبقه متوسط منجر شد.

یکی از مهم‌ترین عوامل تضعیف طبقه متوسط در دوره احمدی‌نژاد، سیاست‌های پوپولیستی او بود. طرح‌هایی مانند توزیع یارانه‌های نقدی پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها در سال 1389، اگرچه در کوتاه‌مدت به برخی خانوارها کمک کرد، اما به دلیل تامین مالی ناپایدار و افزایش نقدینگی، تورم افسارگسیخته‌ای را به دنبال داشت. طبقه متوسط ایران که عمدتاً به درآمدهای ثابت یا کسب‌وکارهای کوچک وابسته بود، توانایی مقابله با افزایش هزینه‌های زندگی، از جمله مسکن، آموزش و درمان را نداشت. برای نمونه، قیمت مسکن در تهران در سال‌های 1384 تا 1392 چندین برابر شد، که بسیاری از خانواده‌های طبقه متوسط را از خرید خانه محروم کرد و آنها را به حاشیه شهرها یا اجاره‌نشینی سوق داد. دیپلماسی تهاجمی و ماجراجویانه آقای احمدی‌نژاد نیز نقش مهمی در تضعیف طبقه متوسط داشت. رویکرد تهاجمی او در دیپلماسی، به‌ویژه در زمینه انرژی هسته‌ای، به تشدید تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران منجر شد. تحریم‌های بانکی و نفتی که از سال 1389 شدت گرفت، اقتصاد ایران را با کاهش درآمدهای ارزی، افت ارزش پول ملی و اختلال در تجارت خارجی مواجه کرد. این وضعیت، کسب‌وکارهای کوچک و متوسط را، که بخش مهمی از اقتصاد طبقه متوسط را تشکیل می‌دادند، با چالش‌های جدی مواجه کرد. بسیاری از کارگاه‌های تولیدی و شرکت‌های خدماتی به دلیل کمبود مواد اولیه یا افزایش هزینه‌ها تعطیل شدند، که به بیکاری و کاهش درآمد در میان طبقه متوسط دامن زد (سالنمای امنیت ملی).

علاوه بر این، مدیریت ناکارآمد منابع عمومی در دولت احمدی‌نژاد به هدررفت سرمایه‌های ملی منجر شد. پروژه‌هایی مانند مسکن مهر، که با هدف خانه‌دار کردن اقشار کم‌درآمد طراحی شده بود، به دلیل اجرای شتاب‌زده و فساد مالی، نه‌تنها به بهبود وضعیت طبقه متوسط کمکی نکرد، بلکه با افزایش نقدینگی و تورم، فشار بیشتری بر این قشر وارد کرد. گزارش‌های دیوان محاسبات و مطالعات اقتصاددانان، نشان‌دهنده انحراف‌های مالی گسترده در این پروژه بود. همچنین، توزیع غیرهدفمند منابع، مانند سهام عدالت یا وام‌های زودبازده، به جای تقویت زیرساخت‌های اقتصادی، به رانت و فساد دامن زد و اعتماد عمومی طبقه متوسط را به نهادهای دولتی کاهش داد (مرکز پژوهش‌های مجلس).

از منظر اجتماعی، سیاست‌های فرهنگی و سیاسی احمدی‌نژاد نیز به تضعیف جایگاه طبقه متوسط منجر شد. این طبقه، که عمدتاً تحصیل‌کرده و طرفدار آزادی‌های مدنی بود، با محدودیت‌های فرهنگی، مانند سخت‌گیری در حوزه پوشش یا سانسور رسانه‌ها، احساس انزوا کرد. برخورد شدید با اعتراض‌های سیاسی سال 1388 که بسیاری از معترضان آن از طبقه متوسط بودند، شکاف میان این قشر و دولت را عمیق‌تر کرد. این وضعیت، به مهاجرت گسترده نخبگان و متخصصان، که بخش مهمی از طبقه متوسط را تشکیل می‌دادند، منجر شد. آمارها نشان می‌دهد که در دهه 1380، مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی افزایش چشمگیری داشت، که به فرار مغزها و تضعیف ظرفیت‌های انسانی کشور انجامید (دنیای اقتصاد).

در نهایت، احمدی‌نژاد با سیاست‌های اقتصادی ناپایدار، دیپلماسی تنش‌زا و مدیریت ناکارآمد، طبقه متوسط ایران را در برابر شوک‌های متعدد قرار داد. کاهش قدرت خرید، افزایش نااطمینانی اقتصادی، و تضعیف جایگاه اجتماعی این طبقه، میراثی بود که دولت او به‌جا گذاشت. این عوامل، طبقه متوسط را که پیشتر ستون فقرات توسعه اجتماعی و اقتصادی ایران محسوب می‌شد، به قشری شکننده تبدیل کرد که تا امروز با تبعات آن دست‌وپنجه نرم می‌کند.

پرده دوم: نقش حسن

پیروزی حسن روحانی در انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری، همان چیزی بود که طبقه متوسط آرزو داشت و برای تحقق آن پای صندوق‌های رای آمد. با این حال این طبقه به مثابه اتوبوسی که با دست‌فرمان محمود احمدی‌نژاد به سمت دره در حال حرکت بود، نتوانست خود را از دام سیاست‌های مخرب او نجات دهد و فقط موفق شد از سرعت سقوط خود بکاهد. خوش‌نشینان این طبقه که پیش‌تر در اثر تورم بالا، تحریم‌های بین‌المللی و ناپایداری سیاسی تضعیف شده بود، حتی با وجود پیروزی حسن روحانی در انتخابات، با چالش‌های جدیدی مواجه شد که به کاهش بیشتر قدرت خرید، انقباض فرصت‌های شغلی و تغییر سبک زندگی این قشر منجر شد. در سال‌های ابتدایی دهه 90، اقتصاد ایران همچنان تحت تاثیر تحریم‌های شدید بین‌المللی قرار داشت. کاهش درآمدهای نفتی و محدودیت‌های بانکی، که از دوره احمدی‌نژاد آغاز شده بود، ادامه یافت و به کوچک شدن بیشتر سفره طبقه متوسط منجر شد. این وضعیت، هزینه‌های زندگی را به‌ویژه برای این طبقه که به کالاهای وارداتی یا خدمات وابسته بود، به‌شدت افزایش داد. قیمت مسکن، که یکی از دغدغه‌های اصلی این قشر بود، در شهرهای بزرگ مانند تهران بین سال‌های 1392 تا 1399 بیش از پنج برابر شد، در حالی که درآمدهای واقعی طبقه متوسط به دلیل تورم مزمن رشد متناسبی نداشت. تورم مزمن، که در دهه 90 به‌طور متوسط سالانه بین 20 تا 40 درصد نوسان داشت، قدرت خرید این طبقه را به‌شدت کاهش داد. گزارش‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که هزینه‌های خانوارهای شهری در این دوره به‌طور قابل ‌توجهی از درآمدهایشان پیشی گرفت، به‌طوری‌ که بسیاری از خانواده‌های شهری برای تامین هزینه‌های ضروری به پس‌اندازهای خود یا وام‌های بانکی متوسل شدند. این وضعیت به افزایش بدهی خانوارها منجر شد و بسیاری از خانواده‌ها را به سمت اجاره‌نشینی یا مهاجرت به حاشیه شهرها سوق داد. کسب‌وکارهای کوچک و متوسط، که ستون اقتصادی طبقه متوسط بودند، نیز از این فشارها در امان نماندند. افزایش هزینه‌های تولید، کمبود مواد اولیه به دلیل مشکلات ارزی، و کاهش تقاضا به دلیل افت قدرت خرید مردم، بسیاری از این کسب‌وکارها را به تعطیلی کشاند. افزایش نرخ بیکاری در میان تحصیل‌کردگان، به یکی از معضلات اصلی این طبقه تبدیل شد. بر اساس داده‌های مرکز آمار، نرخ بیکاری جوانان تحصیل‌کرده در سال‌های میانی دهه 90 به بیش از 25 درصد رسید. این وضعیت، بسیاری از جوانان طبقه متوسط را به مشاغل غیررسمی، مانند رانندگی در پلت‌فرم‌های آنلاین یا مشاغل با درآمد ناپایدار، سوق داد. این مشاغل، اگرچه به ظاهر انعطاف‌پذیر بودند، اما امنیت شغلی و مزایای اجتماعی لازم را نداشتند و به کاهش جایگاه اجتماعی این قشر منجر شدند. مهاجرت نخبگان نیز در این دهه ادامه یافت، به‌طوری‌که گزارش‌های غیررسمی از خروج سالانه ده‌ها هزار متخصص و تحصیل‌کرده از کشور حکایت دارند که به تضعیف سرمایه انسانی طبقه متوسط انجامید (روزنامه سازندگی).

از منظر اجتماعی، طبقه متوسط در دهه 90 با تغییرات فرهنگی و سبک زندگی مواجه شد که بخشی از آن ناشی از فشارهای اقتصادی و بخشی از آن متاثر از تحولات دیجیتال بود. گسترش دسترسی به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، اگرچه فرصت‌هایی برای کسب‌وکارهای دیجیتال و ارتباطات جهانی فراهم کرد، اما به دلیل فیلترینگ و محدودیت‌های اینترنتی، این ظرفیت‌ها به‌طور کامل محقق نشد. در زمینه آموزش نیز خانواده‌ها با مشکلات زیادی مواجه شدند به گونه‌ای که فرآیند آموزش برای فرزندان آنها دچار اخلال جدی شد. به این ترتیب طبقه متوسط، که تا آن دوران به‌عنوان قشر پیشرو در فرهنگ و آموزش شناخته می‌شد، با کاهش دسترسی به خدمات باکیفیت آموزشی و درمانی مواجه شد.

اعتراض‌های اجتماعی در دهه 90، به‌ویژه در سال‌های 1396 و 1398 نشان‌دهنده نارضایتی این طبقه از شرایط موجود بود. این اعتراض‌ها که اغلب ریشه در مشکلات اقتصادی مانند افزایش قیمت بنزین یا تورم داشتند، بیانگر سرخوردگی این قشر از ناتوانی در دستیابی به زندگی باثبات بود. در مجموع، طبقه متوسط در دهه 90 با تداوم فشارهای اقتصادی، کاهش فرصت‌های شغلی، و تغییرات اجتماعی و فرهنگی، به قشری شکننده‌تر از پیش تبدیل شد. این قشر که زمانی موتور محرک توسعه ایران بود، در این دهه با چالش‌هایی مواجه شد که نه‌تنها جایگاه اقتصادی‌اش را تضعیف کرد، بلکه امید و اعتمادش به آینده را نیز کاهش داد. توافق با دولت وقت آمریکا می‌توانست شرایط طبقه متوسط را به شکلی قابل توجه ارتقا دهد که با روی کار آمدن سیدابراهیم رئیسی، این چشم‌انداز به‌طور کامل از بین رفت.

85

پرده سوم: نقش ابراهیم

سال 1400 برای طبقه متوسط ایران سالی سرشار از ناامیدی بود. این طبقه که در دهه‌های 80 و 90 با شوک‌های متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تضعیف شده بود، با پیروزی سیدابراهیم رئیسی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری با تشدید مشکلات پیشین و ظهور بحران‌های جدید مواجه شد. ترکیب تورم بی‌سابقه، ناپایداری اقتصادی، سیاست‌های اجتماعی سخت‌گیرانه و تنش‌های بین‌المللی، زندگی این طبقه را بیش از پیش تحت فشار قرار داد و به کاهش تاب‌آوری اقتصادی و روانی آن منجر شد. دوره آقای رئیسی با تورم افسارگسیخته‌ای آغاز شد که میراث دولت روحانی بود، اما در سال‌های بعد نیز نه‌تنها مهار نشد، بلکه رکوردهای جدیدی ثبت کرد. این تورم که تا پایان دوره رئیسی در سطوح بالا باقی ماند، قدرت خرید این طبقه را به‌شدت کاهش داد. خانواده‌هایی که پیشتر بخش عمده درآمدشان صرف هزینه‌های ضروری مانند مسکن، آموزش و درمان می‌شد، در این دوره برای تامین نیازهای اولیه مانند خوراک نیز با مشکل مواجه شدند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از خانوارهای طبقه متوسط به حذف اقلام غیرضروری مانند تفریح، سفر و حتی اقلام ضروری مثل پروتئین‌های حیوانی از سبد مصرفی خود رو آوردند، که به کاهش کیفیت زندگی این قشر منجر شد. بازار مسکن، که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های طبقه متوسط بود، در دوره ریاست‌جمهوری سیدابراهیم رئیسی به بحرانی غیرقابل‌حل تبدیل شد. قیمت مسکن در شهرهای بزرگ، به‌ویژه تهران، با افزایشی نجومی همراه بود، به‌طوری‌که خرید خانه برای این طبقه عملاً غیرممکن شد. اجاره‌بها نیز با سرعت بیشتری نسبت به درآمدها افزایش یافت، و بسیاری از خانواده‌ها ناچار به مهاجرت به مناطق حاشیه‌ای یا شهرهای کوچک‌تر شدند. طرح‌هایی مانند نهضت ملی مسکن، که با وعده خانه‌دار کردن اقشار متوسط و پایین مطرح شد، به دلیل اجرای ناکارآمد و کمبود منابع مالی، تاثیر چندانی بر بهبود وضعیت طبقه متوسط نداشت. این وضعیت، حس ناامنی اقتصادی را در میان این قشر تشدید کرد و رویای مالکیت خانه را برای نسل جوان طبقه متوسط به محاق برد.

از منظر شغلی، طبقه متوسط در دوره رئیسی با کاهش فرصت‌های باکیفیت و افزایش نااطمینانی مواجه شد. حذف ارز ترجیحی 4200تومانی در سال 1401، که با هدف اصلاح نظام یارانه‌ای اجرا شد، به افزایش هزینه‌های تولید و خدمات منجر شد و بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک و متوسط را، که ستون اقتصادی این طبقه بودند، تحت فشار قرار داد. در سال‌های 1401 و 1402، تعداد قابل‌توجهی از بنگاه‌های اقتصادی خصوصی به دلیل افزایش مالیات و هزینه‌های عملیاتی و همچنین قطعی برق تعطیل شدند یا با ظرفیت پایین فعالیت کردند. این وضعیت، به بیکاری یا کاهش درآمد در میان طبقه متوسط، به‌ویژه در بخش‌های خدماتی و تولیدی، دامن زد. همچنین، افزایش مالیات‌ها در بودجه 1403، که عمدتاً بر دوش بنگاه‌های خصوصی بود، فشار مضاعفی بر این قشر وارد کرد، در حالی که نهادهای حاکمیتی دولتی و غیردولتی از معافیت‌های مالیاتی برخوردار بودند.

سیاست‌های اجتماعی دولت رئیسی نیز تاثیر قابل توجهی بر طبقه متوسط داشت. احیای گشت ارشاد تحت عنوان طرح نور در ماه‌های پایانی ریاست‌جمهوری او، به تشدید محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی منجر شد. این سیاست‌ها، که با اعتراض‌های گسترده‌ای به‌ویژه در سال 1401 همراه شد، حس انزوای اجتماعی را در میان طبقه متوسط تقویت کرد. اعتراض‌های سال 1401، که ریشه در نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی داشت، نشان‌دهنده نگرانی انباشته این قشر از ناکارآمدی‌ها و محدودیت‌ها بود. برخورد سخت با این اعتراض‌ها به کاهش اعتماد طبقه متوسط به نهادهای رسمی و افزایش تمایل به مهاجرت منجر شد. آمارهای غیررسمی حاکی از آن است که در دوره رئیسی، مهاجرت نخبگان و متخصصان، که بخش مهمی از طبقه متوسط را تشکیل می‌دادند، به اوج خود رسید.

از منظر سیاسی و بین‌المللی، دوره آقای رئیسی با توقف مذاکرات و تشدید تنش‌ها با غرب همراه بود که به تداوم تحریم‌ها و کاهش دسترسی ایران به بازارهای جهانی منجر شد. اگرچه افزایش صادرات نفت به چین درآمدهای ارزی را تا حدی بهبود بخشید اما این درآمدها به دلیل مدیریت ناکارآمد و فساد ساختاری، تاثیر ملموسی بر زندگی طبقه متوسط نداشت. در مقابل، تداوم سیاست‌های هسته‌ای و پیوستن به سازمان‌هایی مانند شانگهای و بریکس، که با هدف کاهش وابستگی به غرب انجام شد، نتوانست جایگزین موثری برای دسترسی به اقتصاد جهانی باشد و حتی به انزوای بیشتر اقتصاد ایران منجر شد. این وضعیت، کسب‌وکارهای وابسته به تجارت بین‌المللی را، که بخش مهمی از اقتصاد طبقه متوسط را تشکیل می‌دادند، با چالش‌های جدی مواجه کرد. در این دوره، طبقه متوسط با افزایش استرس و ناامیدی مواجه شد. ترکیب تورم بالا، محدودیت‌های اجتماعی و نااطمینانی سیاسی، به فرسودگی روانی این قشر منجر شد. گزارش‌های روان‌شناختی نشان می‌دهد که در این دوره، مراجعه به خدمات مشاوره‌ای به دلیل افسردگی و اضطراب در میان طبقه متوسط افزایش یافت (روزنامه اعتماد). همچنین، کاهش امید به آینده، به‌ویژه در میان جوانان این طبقه، به افزایش تمایل به مهاجرت یا انفعال اجتماعی منجر شد.

پرده چهارم: نقش مسعود

قشر متوسط که در دولت سیدابراهیم رئیسی همچنان تحت فشار مضاعف قرار داشت، در انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری سال 1403 با انتخاب مسعود پزشکیان، جانی تازه گرفت. این طبقه که در دوره‌های احمدی‌نژاد، روحانی و رئیسی با تورم مزمن، تحریم‌های بین‌المللی، کاهش قدرت خرید و محدودیت‌های اجتماعی مواجه شده بود، در دولت آقای پزشکیان با وعده‌هایی نظیر وفاق ملی، رفع تبعیض و بهبود معیشت روبه‌رو شد. با این حال، شواهد و گزارش‌های موجود نشان می‌دهد که در مدت کوتاه فعالیت این دولت، وضعیت طبقه متوسط بهبود چشمگیری نداشته و حتی در برخی جنبه‌ها با چالش‌های جدیدی هم مواجه شده است. این طبقه همچنان تحت فشار تورم بالا و ناپایداری اقتصادی قرار دارد. گزارش‌ها حاکی از آن است که افزایش قیمت کالاهای اساسی و حذف تدریجی ارز ترجیحی برای برخی کالاها، به کاهش بیشتر قدرت خرید این قشر منجر شده است. این وضعیت، به‌ویژه برای خانوارهایی که درآمدشان به هزینه‌های روزمره وابسته است، به کاهش کیفیت زندگی و حذف اقلام ضروری از سبد مصرفی منجر شده است. سیاست‌های اقتصادی دولت پزشکیان، که به گفته اقتصاددانان در تداوم سیاست‌های غلط دولت‌های قبل است، به تشدید فشار بر خانواده‌ها منجر شده است.

گزارش‌های بازار کار نشان می‌دهد که طبقه متوسط در این دوره نیز با چالش‌های جدی مواجه است. افزایش مالیات‌ها و فشار بر بنگاه‌های خصوصی، که در بودجه 1404 نیز پیش‌بینی شده، به تعطیلی یا کاهش ظرفیت برخی کسب‌وکارهای کوچک و متوسط منجر شده است. این کسب‌وکارها، که بخش مهمی از اقتصاد طبقه متوسط را تشکیل می‌دهند، به دلیل ناترازی انرژی، کمبود نقدینگی و افزایش هزینه‌های تولید، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو هستند.

مسعود پزشکیان با شعار وفاق ملی و رفع تبعیض، گام‌هایی برای جلب اعتماد طبقه متوسط برداشت. رفع فیلترینگ، بازگرداندن استادان و دانشجویان تعلیق‌شده به دانشگاه‌ها، عدم ابلاغ قانون حجاب و عفاف و به‌کارگیری زنان و اقوام در مناصب مدیریتی، ازجمله اقدامات مثبت این دولت بوده‌اند. این اقدامات، که در راستای وعده‌های انتخاباتی پزشکیان برای کاهش محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی بود، مورد استقبال بخشی از طبقه متوسط قرار گرفت، به‌ویژه در میان جوانان و تحصیل‌کردگان که به آزادی‌های مدنی اهمیت می‌دهند. با این حال، این اقدامات به دلیل مقاومت نهادهای دیگر و کندی در اجرا، نتوانسته‌اند به‌طور کامل انتظارات این قشر را برآورده کنند. به‌عنوان مثال، وعده رفع کامل فیلترینگ هنوز محقق نشده و محدودیت‌های اینترنتی همچنان به کسب‌وکارهای دیجیتال، که بخش مهمی از اقتصاد طبقه متوسط را تشکیل می‌دهند، آسیب می‌رساند.

از منظر سیاسی، دولت پزشکیان با چالش‌های داخلی و خارجی متعددی مواجه است که بر وضعیت طبقه متوسط تاثیر گذاشته است. فشار مضاعف به وزرا و گذاشتن تیغ استیضاح روی گردن سه وزیر کابینه در کمتر از شش ماه از آغاز دولت، نشان‌دهنده ناپایداری سیاسی و تنش میان دولت و مجلس است. رای به استیضاح عبدالناصر همتی و کناره‌گیری محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیس‌جمهور، در اسفند 1403، به‌عنوان نشانه‌هایی از پایان شعار وفاق ملی تفسیر شد و اعتماد طبقه متوسط به توانایی دولت در مدیریت بحران‌ها را کاهش داد. همچنین، ناکامی در مذاکرات برای رفع تحریم‌ها، که پزشکیان در کمپین انتخاباتی خود بر آن تاکید داشت، به تداوم انزوای اقتصادی ایران منجر شده و امید طبقه متوسط به بهبود وضعیت اقتصادی را کم‌رنگ کرده است. اظهارات آقای پزشکیان مبنی بر اینکه «کشور در جنگ تمام‌عیار اقتصادی و بدتر از جنگ تحمیلی است و این فشار به اقشار متوسط و پایین آسیب می‌رساند» نشان‌دهنده آگاهی او از عمق بحران است، اما نبود راهکارهای عملی، نارضایتی جامعه را تشدید کرده است. در مجموع، طبقه متوسط در دولت پزشکیان همچنان با چالش‌های عمیقی مواجه است. تورم، فقر روزافزون و ناپایداری سیاسی، این قشر را در وضعیت شکننده‌ای نگه داشته است. اقدامات اجتماعی دولت، هرچند گامی رو به جلو بوده، اما در برابر مشکلات اقتصادی، کافی نبوده‌اند. با تداوم تحریم‌ها و نبود چشم‌انداز روشن برای بهبود روابط بین‌المللی، خطر سقوط طبقه متوسط در دام فقر روزافزون همان‌طور که برخی اقتصاددانان هشدار داده‌اند، جدی است.

جنگ 12روزه

طبقه متوسط ایران در کلکسیون حوادث و روندهای تضعیف‌کننده 20 سال گذشته، فقط یک جنگ را کم داشت که آن هم محقق شد. این جنگ اگرچه 12 روز طول کشید اما آثار آن مثل زخمی عمیق تا سال‌ها در زندگی این طبقه باقی می‌ماند. جنگ 12روزه چنان که شرح داده شد، بار دیگر شکنندگی طبقه متوسط ایران را عیان کرد. این طبقه، که ستون فقرات اجتماعی و اقتصادی کشور محسوب می‌شود، در برابر شوک‌های پی‌درپی تاب‌آوری قابل‌‌توجهی از خود نشان داده، اما ادامه این فشارها می‌تواند به فروپاشی تدریجی آن منجر شود. در روز ابتدایی جنگ، واکنش غریزی طبقه متوسط به تهدید بمباران‌ها، خروج از پایتخت و شهرهای بزرگ بود. این مهاجرت موقت، به‌ویژه در تهران، به دلیل نگرانی از حملات هوایی رخ داد. با این‌ حال، بازگشت زودهنگام بسیاری از خانواده‌ها، به‌خصوص پدران، به محل کار خود پس از یک هفته، نشان‌دهنده شکنندگی اقتصادی این طبقه است. چنان‌که شرح داده شد، خودروهای ورودی به تهران از روز شنبه (31 خرداد) عمدتاً تک‌سرنشین بودند، که بیانگر بازگشت مردان به محل کار، حتی در شرایط ناامن، است. این رفتار نه‌تنها به کاهش ترس اولیه از حملات، بلکه به فشارهای مالی ناشی از ناتوانی در تحمل تعطیلی‌های طولانی‌مدت بازمی‌گردد. طبقه متوسط ایران، که بخش عمده درآمدش صرف هزینه‌های روزمره نظیر اجاره مسکن، آموزش، درمان و خوراک می‌شود، پس‌انداز کافی برای تحمل دوره‌های طولانی بیکاری یا اقامت در شهرهای دیگر ندارد. این وضعیت، بسیاری از خانواده‌ها را وادار کرد که با وجود تداوم تهدیدات، به زندگی عادی بازگردند. هنوز برای ارزیابی زود است اما شکی نیست که از منظر اقتصادی، جنگ 12روزه به کسب‌وکارهای کوچک و متوسط که عمدتاً توسط طبقه متوسط اداره می‌شوند، آسیب جدی وارد کرد. تعطیلی موقت بازارها، اختلال در زنجیره تامین و کاهش تقاضا به دلیل نااطمینانی، بسیاری از کسبه و کارآفرینان را با افت شدید درآمد مواجه کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهد برخی کسب‌وکارها، به‌ویژه در حوزه خدمات و تجارت الکترونیکی، تا 50 درصد کاهش فروش را تجربه کردند. بسیاری از کسب‌وکارها ممکن است تا مدت زمان طولانی به چرخه فعالیت بازنگردند و شاید برخی برای همیشه از بازار خارج شوند. مثلاً فعالان اقتصاد دیجیتال گزارش داده‌اند که قطعی اینترنت و اختلال در شبکه بانکی خیلی از کسب‌وکارهای آنلاین را متوقف کرده و فروشگاه‌های کوچک را در معرض خطر تعطیلی قرار داده است. این وضعیت برای کسب‌وکارهای نوظهور و مشاغل انفرادی که فاقد پشتوانه مالی قوی هستند، به‌مراتب وخیم‌تر بوده است.

از منظر روانی و اجتماعی، جنگ 12روزه اثرات قابل‌توجهی بر سلامت روان طبقه متوسط داشت. اضطراب ناشی از تهدیدهای هوایی، ترس از دست دادن جان و مال و نگرانی عمیق از آینده اقتصاد، به تشدید استرس مزمن در این قشر منجر شد. با این‌ حال، انسجام اجتماعی و فهم سیاسی بالای طبقه متوسط، که در حفظ اتحاد در برابر توطئه‌های خارجی نمود یافت، نقطه قوتی بود که از فروپاشی روانی جامعه جلوگیری کرد. بازگشت سریع به زندگی روزمره، هرچند از سر ناچاری اقتصادی، نشان‌دهنده تاب‌آوری این طبقه است. با ‌وجود این، تداوم این فشارها می‌تواند به فرسودگی روانی و کاهش تاب‌آوری در بلندمدت منجر شود. گزارش‌های مختلف نشان می‌دهد که تجربه جنگ، حتی در مدت کوتاه، می‌تواند به اختلال‌هایی نظیر افسردگی، اضطراب مزمن و استرس پس از سانحه منجر شود، به‌ویژه در میان کودکان و جوانان که بخش مهمی از خانواده‌های طبقه متوسط را تشکیل می‌دهند.

در صورت تداوم جنگ، آینده طبقه متوسط ایران به‌مراتب تاریک‌تر خواهد شد. جنگ طولانی‌مدت، با تخریب زیرساخت‌های اقتصادی، کاهش تولید و افزایش بیکاری، می‌تواند این طبقه را به سمت فقر فزاینده سوق دهد. تجربه کشورهای درگیر جنگ، مانند سوریه و اوکراین، نشان می‌دهد که طبقه متوسط در چنین شرایطی اغلب بیشترین آسیب را متحمل می‌شود، زیرا نه مانند طبقه بالا پشتوانه مالی برای مهاجرت یا حفظ سرمایه دارد و نه مانند طبقه پایین به حمایت‌های دولتی وابسته است. افزایش قیمت‌ها، کمبود منابع و فرار سرمایه، که از تبعات معمول جنگ هستند، می‌توانند شکاف طبقاتی را عمیق‌تر کرده و طبقه متوسط را بیش‌ازپیش تضعیف کنند. از منظر اجتماعی، تنش طولانی‌مدت می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی، افزایش مهاجرت بیشتر نخبگان و تضعیف انسجام اجتماعی منجر شود، که همگی به زیان طبقه متوسط خواهد بود.

در مقابل، ارائه تصویری شفاف از آینده و گام برداشتن به سوی حل‌وفصل مشکلات در روابط بین‌الملل پایدار می‌تواند فرصتی برای بازسازی و احیای طبقه متوسط فراهم کند. کاهش نااطمینانی و بازگشت ثبات نسبی به اقتصاد، می‌تواند چرخه تولید و توزیع را دوباره به جریان اندازد. تجربه تاریخی ایران، مانند دوران پس از جنگ ایران و عراق، نشان می‌دهد که طبقه متوسط در صورت دست یافتن به آزادی و ابتکار عمل در کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری و داشتن چشم‌انداز مناسب می‌تواند نقش کلیدی در بازسازی اقتصادی ایفا کند. با این ‌حال، این بازسازی نیازمند سیاست‌گذاری‌های دقیق و شفاف است. نظام حکمرانی باید از تنش‌هایی نظیر جنگ 12روزه دوری کند و اعتماد را به جامعه بازگرداند.

تداوم تنش آینده‌ای پر از فقر و ناپایداری برای این قشر رقم خواهد زد، درحالی‌که صلح پایدار، با سیاست‌گذاری‌های درست، می‌تواند امیدی برای احیای زندگی معمولی باشد که طبقه متوسط دو دهه در حسرت آن بوده است. این طبقه، که زمانی نیروی محرکه توسعه ایران بود، اکنون در معرض فروپاشی کامل قرار دارد، مگر اینکه دولت بتواند با سیاست‌گذاری‌های موثر و جلب حمایت داخلی و خارجی، مسیر را تغییر دهد.

86

چشم‌انداز طبقه متوسط

آینده طبقه متوسط ایران به عوامل متعددی ازجمله سیاست‌گذاری‌های نظام حکمرانی، تحولات بین‌المللی و ظرفیت‌های داخلی این قشر بستگی دارد. با توجه به وضعیت کنونی، می‌توان سناریوهای مختلفی برای آینده این طبقه متصور شد، از تضعیف بیشتر تا احیای نسبی، هرچند هر یک با چالش‌ها و پیش‌نیازهای خاص خود همراه است.

در بدبینانه‌ترین سناریو، تداوم شرایط کنونی می‌تواند به تضعیف شدید طبقه متوسط منجر شود. تشدید تحریم‌های بین‌المللی، ناکامی در احیای مذاکرات هسته‌ای و تداوم تنش‌های منطقه‌ای، به کاهش بیشتر درآمدهای ارزی، افزایش تورم، و فقر روزافزون منجر خواهد شد. جنگ 12روزه و احتمال بروز تنش‌های نظامی جدید، نااطمینانی را افزایش داده و این قشر را، که توان مالی تحمل شوک‌های جدید را ندارد، به انفعال یا فروپاشی اقتصادی و روانی سوق می‌دهد.

در سناریوی میانه، که محتمل‌تر به نظر می‌رسد، طبقه متوسط با تداوم وضعیت شکننده کنونی به حیات خود ادامه می‌دهد، اما با کیفیت زندگی و جایگاه اجتماعی به مراتب ضعیف‌تر. موفقیت نسبی دولت پزشکیان در اجرای برخی وعده‌ها، مانند ثبات نرخ ارز یا کاهش تورم به زیر 30 درصد، می‌تواند فشار اقتصادی را تا حدی کاهش دهد، اما بعید است به بهبود قابل‌‌توجهی منجر شود.

در خوش‌بینانه‌ترین سناریو، که البته با توجه به شرایط کنونی کمتر محتمل است، طبقه متوسط می‌تواند با سیاست‌گذاری‌های موثر و تحولات مثبت بین‌المللی تا حدی احیا شود. موفقیت دولت پزشکیان در احیای مذاکرات هسته‌ای و رفع بخشی از تحریم‌ها، به افزایش درآمدهای ارزی و بهبود دسترسی به بازارهای جهانی منجر خواهد شد.

کاهش تنش‌های منطقه‌ای، می‌تواند نااطمینانی را کاهش دهد، در مقابل، تشدید تنش‌ها یا وقوع درگیری‌های جدید، به فروپاشی اقتصادی و اجتماعی این قشر سرعت خواهد بخشید.

درنهایت، آینده طبقه متوسط ایران به‌شدت به توانایی دولت پزشکیان در مدیریت بحران‌ها و جلب اعتماد این قشر بستگی دارد. با توجه به شواهد کنونی، سناریوی میانه محتمل‌تر است، اما بدون اصلاحات ساختاری و گشایش‌های سیاسی و اقتصادی، خطر حرکت به سمت سناریوی بدبینانه جدی است. طبقه متوسط، که زمانی ستون فقرات توسعه ایران بود، اکنون در آستانه فروپاشی قرار دارد، اما با سیاست‌گذاری‌های هوشمندانه و بهره‌گیری از تاب‌آوری اجتماعی این قشر، هنوز امیدی برای احیای آن وجود دارد. این احیا، نه‌تنها برای طبقه متوسط، بلکه برای ثبات و توسعه کل کشور حیاتی است.

دراین پرونده بخوانید ...