شناسه خبر : 44035 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پوستری از وضع موجود

فیلم برادران لیلا چگونه ساخته شد؟

 

صدف صمیمی / نویسنده نشریه 

* با خواندن این مطلب خطر لو رفتن داستان فیلم وجود دارد. 

برای نوشتن یادداشتی درباره فیلم برادران لیلا، می‌توان از تمجیدها و جوایزش شروع کرد. می‌توان از اظهارات منتقدان سینمایی و حتی سیاسی یاد کرد. می‌توان به بررسی نقاط قوت و ضعف فیلمنامه پرداخت. می‌توان از نحوه کارگردانی و نوع دکوپاژ صحنه‌ها یا بازی بازیگران گفت. شاید بد نباشد با پرحاشیه خواندن آن، متن حاضر را جنجالی شروع کرد. اما اگر انتظارات خواننده موارد مطرح‌شده نبوده و ناامید نشود؛ می‌توان این یادداشت را از اولین لحظه رودررویی او با خانواده لیلا آغاز کرد. از اولین مواجهه فردی مخاطب، با جماعتی از جهانی خیالی اما واقعی. از «پوستر» فیلم صحبت می‌کنم. پوستری که برای معرفی فیلم در روزهای اکرانش طراحی شده اما مخاطبان داخل کشور در عوض تماشا بر سردر سینماها،‌ در فضای مجازی دیدنش.

پوستر طلایی

32می‌گویند پوستر فیلم «وسیله‌ای تبلیغاتی است که توسط آن برای دیدن فیلم در بیننده انگیزه ایجاد می‌شود». همچنان که در عالم هنر این تصویر امکان برخورداری از هویتی مستقل را دارد، در عین حال هم می‌تواند نقشه راه گویای مخاطب، برای سیر در جهان فیلمنامه باشد. پوستر فیلم می‌تواند پنجره‌ای رو به نمادهایی باشد که کارگردان میان پلان‌ها و سکانس‌هایش پنهان کرده است. پوستر آخرین فیلم سعید روستایی هم از این تعاریف مستثنی نیست. می‌توان دوباره نگاهی به آن که برای شرکت در جشنواره کن طراحی شده بود،‌ انداخت. پس‌زمینه این پوستر دیوارهای بلند و آرک‌های عظیمی را نشان می‌دهد که لوکس بودن محیطش با دو لوستر بزرگ تکمیل می‌شود. کمی جلوتر تصویر، شش مردِ شاد را رقص‌کنان نشان می‌دهد؛ از پیرمردی مو سپید و مردان جاافتاده با موهای خاکستری تا پسری که به‌رغم قد بلند و جثه ورزشکاری‌اش سن کمش در چهره‌اش نمایان است. حالا می‌توان به یکی از مهم‌ترین عناصر پوستر مذکور پرداخت؛ روسری قرمز زنی که پشت به مخاطب و رو به مردان ایستاده او را در نقطه طلایی دید مخاطب قرار می‌دهد. حالا وقت توجه به جزئیات است؛ پول‌های سرگردان و رقصان روی هوا، اسکناس‌های دو، پنج و 10 ‌هزارتومانی. همرنگی دستمال قرمز دست پیرمرد که به شادی در هوا چرخانده شده با روسری زنِ استوار قامتی که بر اساس نام فیلم می‌دانیم «لیلا» است. همچنین همرنگی دستمال و روسری قرمز با خط‌های کراوات مردی که خارج از دایره اصلی پیست رقص ایستاده هم قابل تماشاست. حتی می‌توان به این فکر کرد که دستان تمامی مردان حاضر در پوستر مشخص است اما در مقابل از زن فقط کتف‌های به بدن چسبیده نمایان است. می‌شود به ترکیب کراوات‌های مردان که در ایران نمادی از غرب‌گرایی محسوب می‌شود و اسکناس‌هایی که در بانک مرکزی ایران به چاپ رسیده هم اندیشید. شاید در آخر هم بد نباشد فکر کنیم چرا رنگ غالب پوستری که گفته می‌شود قرار است داستان خانواده‌ای فقیر را روایت کند طلایی است؟ آنقدر طلایی که حتی لباس مشکی مردان را هم خاکستری و رنگ‌ورورفته نشان دهد. مگر نه آنکه عموماً رنگ طلایی را برای نشان دادن تجمل و شکوه و ثروت به کار می‌برند؟

نمادهای آشکار، حرف‌های متعدد

حالا که روایت جزئیات پوستر فیلم «برادران لیلا» در مقدمه این متن قرار گرفت راحت‌تر می‌توان به موضوعاتی که پیشتر از آنها به عنوان موضوع احتمالی یادداشت یاد کردیم پرداخت. شاید بتوان گفت حتی همین پوستر که تلاش کرده در یک تصویر حرف‌های متعددی را از طریق استفاده از نمادهای آشکار به مخاطب منتقل کند همان نقدی باشد که منتقدان سینمایی به فیلمنامه سعید روستایی وارد می‌کنند.

نمایشنامه پر پرسوناژ با یک بازیگر

برادران لیلا را می‌توان به نمایشنامه شلوغ و با تعدد بالای پرسوناژ تشبیه کرد که تنها یک بازیگر دارد. فقر فرهنگی و مالی، موضوع زنان، معضلات حوزه کارگری،‌ عدم دسترسی آسان به بهداشت و درمان دولتی،‌ بازار متشنج ارز، کلاشی در شرکت‌های پانزی،‌ مشاغل کاذب، جایگاه حقوق بیکاری و بازنشستگی در میان قشر فقیر،‌ تقبیح سنت‌ها و رسومات تاریخ گذشته، آسیب‌شناسی روابط خانوادگی، اعتراض به روند وام‌دهی بانک‌ها، نشان دادن معضلات حاشیه‌نشینی،‌ آثار طلاق و اعتیاد،‌ کلاه‌برداری و فرار از کشور و... پرسوناژهایی است که یک بازیگر و یک صحنه توان تحقق دادن آن را ندارد. این موضوع با تصویر شلوغ، پرکاراکتر و پر از جزئیات پوستر همانی می‌کند.

ورود معضلات اقتصادی به حوزه سینما

خود کارگردان می‌گوید که این فیلم بازتاب زندگی مردم ایران است که با تورم درگیر هستند. با این دید می‌توان گفت تمامی معضلاتی که فیلم تلاش کرده تا به آنها بپردازد زیرشاخه حوزه اقتصاد و تورم ناشی از سیاست‌های اقتصادی است. اما آیا یک صدا برای اجرای ارکستر سمفونی کافی است؟ از طرف منتقدان برادران لیلا که به تعدد سوژه‌های طرح‌شده در فیلم به دلیل ابتر ماندن مفاهیم آنها اعتراض دارند می‌توان از نویسنده و کارگردان کار یاد کرد که نوازنده سلو یا یک گروه کوچک هم می‌توانند صدایی به خوشی ارکستر بزرگ به مخاطب ارائه کنند. گفته شده فیلمنامه برادران لیلا پیش از هر چیز تکه‌تکه و پاره‌پاره است. فیلمنامه پر از تکه‌هایی است که هرگز به یکدیگر متصل نمی‌شوند تا این موضوع اصطلاحاً باعث شود تا فیلم اتفاق نیفتد. در واقع فیلمنامه برادران لیلا نمی‌داند چه چیزی می‌خواهد بگوید. فیلمنامه سردرگم است و هر بار به سمت‌و‌سویی می‌رود. تمامی معضلات اقتصادی یادشده در فیلم درست است و مبنای حقیقی دارد اما تعدد آنها و در کنار هم قرار گرفتنشان چنان سرگیجه‌ای می‌دهد که مخاطب را از درک مفاهیم دور می‌کند. شاید پرداختن به یکی از این معضلات مثلاً تکیه بر افزایش نرخ ارز می‌توانست دقیق‌تر عمق مشکلات اقتصادی امروز را بیان کند.

پول‌های سرگردان

دو، پنج و 10 ‌هزارتومانی‌های سرگردان در کاخ مجلل پوستر همان تلاش کارگردان برای نشان دادن معضلات اقتصادی در فیلم است. هیچ‌کدام از کاراکترهای فیلم صاحب آن کاخ نیستند؛ آنجا محل اجاره‌ای برای عروسی است. هیچ‌کدام از مردان حاضر در تصویر هم صاحب آن پول‌های رقصان در هوا نیستند؛ آنها هم به عنوان اجاره سالن باید به صاحب کاخ تقدیم شوند. حتی هیچ‌کدام از مهمانان این عروسی هم واقعاً مهمان نبودند و بنا بر وظایف ایل و طایفه‌ای باید در آن جشن حاضر می‌شدند. این ترکیب را شاید بتوان موفق‌ترین حرکت روستایی در پرداختن به نمادها دانست. پول‌ها در اقتصاد ایران سرگردان‌اند و هیچ‌کدام از بازیگران بازار صاحب حقیقی آن نیستند. بلکه صاحب سرمایه آن کاخ‌نشینی است که تصویری از او در دسترس نیست.

حرف‌های حقیقی در بستر خیال

انتقاد بعدی که به روستایی وارد شده این است که فیلمنامه فیلمی که خواهان پرداختن به موضوعات اجتماعی-اقتصادی روز است، غیرقابل باور بوده و از منطق حقیقی پیروی نمی‌کند. و سوال آنجاست که آیا برادران لیلا را با موضوعات طرح‌شده‌اش باید فیلمی رئالیستی دانست یا با روایت‌های عجیبش از ترکیب یک خانواده آن را خیالی بخوانیم؟ وقایع در بستر خیالی طرح‌شده، برای این امر باید مشخصاً به ماجرای خاندان پدری لیلا و رسوم عجیبشان در انتخاب بزرگ فامیل و وظایف او اشاره کرد.

کاراکتر پدر خانواده همان دستمال قرمز روی هوا در پوستر است. او در آرزوی پدرخواندگی یک خاندان است در حالی که خود از اداره یک خانواده که نه به‌زعم کارگردان توانایی کنترل دستشویی‌اش را هم ندارد. او همان دستار قرمزی است که معلوم نیست از برای شادی به رقص آمده یا برای اعلان جنگ برافراشته شده است.

شر دیالوگ‌های شعاری

عمده‌ترین مشکل برادران لیلا را دیالوگ‌های شعاری‌اش می‌دانند. فیلم سرشار از این دیالوگ‌هاست. دیالوگ‌هایی که از زبان شخصیت‌ها بیرون نمی‌آید؛ بلکه گویی به قول منتقدی دستی از غیب آمده و آن جمله را در دهان آن شخصیت گذاشته است. این دیالوگ‌ها که برای طرحشان فضای زیادی هم داده شده،‌ عمدتاً از سوی لیلا طرح می‌شد؛ لیلا در مواجهه با برادرانش یا پدرش گل‌درشت‌ترین دیالوگ‌هایی را به زبان می‌آورد که گویی از کانال‌های انگیزشی و تلگرامی برداشته شده است. این دیالوگ‌ها را باید به مثابه شر و ناثوابی برای فیلم در نظر گرفت.

طغیان لیلاها

لیلا آن دختر روسری قرمز به‌سر پوستر،‌ مقابل تمامی آن مردان است. طغیان یک دختر علیه سلطه پدر و ناتوانی و نادانی برادرانش درواقع حمله‌ای است که علیه مردسالاری در جامعه اتفاق می‌افتد. در روند فیلم می‌بینیم او تنها کسی است که از اقتصاد و سیاست می‌داند، مناسبات حوزه اجتماعی و فرهنگی را با تورم و بیکاری درک می‌کند. خانواده‌اش را دوست دارد و فقط اوست که به فکر عکس دسته‌جمعی برادران با پدر و مادرش و غذای عروس شیرده خانواده است. اما آیا لیلایی که حتی توان همراه کردن معقول‌ترین برادرش علیرضا را هم نداشت می‌توانست تمامی مشکلات آن خانواده را با خرید دستشویی در پاساژی به عنوان یک مغازه حل کند؟ لیلای طغیان‌گر و عاقل فیلم فقط توانست برادر کلاهبردارش را در فرار از کشور یاری کند. شاید همین موضوع هم نمادی از ناتوانی کارگزارانی است که خواهان بهبود شرایط اقتصادی کشور هستند و در نهایت به هیچ می‌رسند.

جشن بزرگ مرگ

برخلاف شادی و جشنی که در پوستر می‌بینیم؛ جشن بزرگ در پایان فیلم برگزار شده است. در پایان با مرگ سلطه‌گر بزرگ خانواده دختربچه‌هایی که همان پیرمرد علاقه‌ای به حضور آنان در خانواده نداشت در خانه او به شادی و رقص می‌پردازند، برف شادی می‌ریزند و آهنگ می‌خوانند.

منتقدان اقتصادی روستایی

منتقدان برادران لیلا می‌گویند سعید روستایی در نگاهش به مساله فقر و اقتصاد نیز چندان دقیق نیست. در برادران لیلا، مدام از تحریم‌ها و تاثیرشان بر اقتصاد گفته می‌شود؛ اما از آن طرف حرفی به میان نمی‌آید که دلیل تحریم‌ها چیست یا چه چیزهایی این وضعیت اقتصادی را تشدید می‌کنند؟ در نقدی آمده که قشر ضعیفِ تصویرشده در فیلم تا نهایت توسری‌خور و بدبخت به‌تصویر کشیده شده است و در آن طرف، پولدارها -امثال بایرام‌خان- معلوم نیست چه کار می‌کنند، می‌توانند پیرمرد خانواده را معتاد کنند و به کسی هم جواب نمی‌دهند و کسی هم دستشان به آنها نمی‌رسد.

عدم باور خوشبختی

ماهان حسن‌زاده یکی از منتقدان فیلم می‌گوید لیلا دائماً از خوشبختی می‌گوید. او ادعا می‌کند که این مغازه می‌تواند زندگی آنها را متحول کند و همه چیز را تغییر دهد. بنابراین او حتماً آن 40 سکه را می‌خواهد. مشکل از جایی آغاز می‌شود که مخاطب خوشبختی این خانواده با خرید مغازه را حس نمی‌کند. رفتار فیلم با مغازه نه‌تنها به گونه‌ای نیست که مخاطب احساس کند این افراد با خرید آن خوشبخت می‌شوند، بلکه کاملاً برعکس است.

شوخی یا تحقیر؟

در رابطه با پلان‌های مربوط به مغازه‌هایی که قرار است به جای چند سرویس بهداشتی در آن پاساژ ساخته شوند؛ هم نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای از شوخی‌های کارگردان با سرویس بهداشتی و انواع سروصداهای موجود در این مکان به عنوان طنازی او یاد می‌کنند و عده‌ای آن را بیشتر در جهت تحقیر شخصیت‌های فیلم می‌دانند که ابداً ردی از خوشبختی در خانواده آنها دیده نمی‌شود. حتی در لحظه‌ای از فیلم ممکن است چنین حسی به مخاطب القا شود که مبادا لیلا و برادرانش فریب خورده‌اند و قضیه مربوط به تبدیل شدن سرویس بهداشتی به مغازه دروغی برای بالا کشیدن پول آنها باشد. در واقع می‌توان گفت فیلم هر بار که سرویس بهداشتی را به تصویر می‌کشد گویا در حال تحقیر لیلا و برادرانش و تصمیم آنهاست.

خانواده مشترک ابد و یک روز و برادران لیلا

بهمن شیرمحمد در دفاع از برادران لیلا می‌گوید که فیلم تازه روستایی را شاید بتوان نسخه به‌روزشده «ابد و یک روز» دانست. همانند آن فیلم با خانواده‌ای مضمحل و در حال فروپاشی طرف هستیم. اگر در آنجا و از دل دعواها و داد و فریادهای مداوم کاراکترها، شمایل مادرانه سمیه و معصومیت نوید بود که در انتها چراغ‌های کم‌سوی آن خانه را روشن نگه می‌داشت و به اصطلاح جهنم درون دنیای فیلم را متعادل می‌کرد، در فیلم برادران لیلا با وجود جو نسبتاً آرام‌تری که وجود دارد با وضعیت پیچیده‌تری روبه‌رو هستیم. در «ابد و یک روز» محسن و مرتضی و بقیه اعضای خانواده در چارچوب آن خانه محقر و رو به ویرانی تعریف می‌شدند که در آن سمیه همانند یک فرشته نگهبان ستون‌های آن را نگه داشته بود. اما در اینجا با وجود همان دستمایه قبلی با خانواده‌ای قابل تکثیر و تعمیم مواجهیم که همه در آن به ظاهر مشغول کارند اما به جایی نمی‌رسند و همزمانی تصمیم آنها برای تغییر دادن زندگی‌شان با زلزله اقتصادی چند سال قبل مبدل به اصلی‌ترین دستمایه روستایی برای رسیدن به سطح اول فیلمش می‌شود. نگاه جزئی‌نگر فیلمساز و تلاش او برای خلق سندی سینمایی از این دوران عجیب و ملتهب تمام آن چیزی است که در نگاهی کلی به فیلم و اتفاقات آن نصیب تماشاگر می‌شود. رویکردی که اگر قرار باشد آن را تنها مقیاس قضاوت درباره فیلم بدانیم، «برادران لیلا» را در محدوده یک واقعه‌نگاری صرف بر اساس اخبار این چند سال قرار می‌دهد. حتی با وجود آنکه فیلمساز نحوه روایت این اتفاقات را در شکلی کم و بیش درست به داستانی که در حال تعریف کردن آن است پیوند می‌زند.  

دراین پرونده بخوانید ...