شناسه خبر : 43903 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

از پدرسالاری تا شراکت

برابری جنسیتی چه نسبتی با تامین مالی خانوار دارد؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه 

78در این مقاله، معیاری مبتنی بر الگو از هنجارهای جنسیتی در تصمیم‌گیری مالی درون خانوار به دست می‌آید. این کار با بررسی تغییرات در جنسیت سرپرست خانوار در بین گروه‌ها و مناطق مختلف ایتالیایی صورت می‌گیرد. از این تخمین‌ها برای شناسایی اثرات برابری‌خواهانه جنسیتی بر تصمیمات مالی خانوار استفاده می‌شود. شواهد نشان می‌دهد نقش‌های مبتنی بر جنسیت می‌تواند هزینه‌های اقتصادی زیادی داشته باشد و هنجارهای برابری‌خواهانه بیشتر مشارکت خانوارها را در بازارهای مالی، دارایی‌های سهام، تنوع دارایی‌ها و بازده سرمایه‌گذاری افزایش می‌دهد. مطابق با این دیدگاه، نشان داده می‌شود که هنجارهای مردسالارانه در ایتالیا از اوایل دهه 1990 شروع به کاهش کرد، زمانی که اصلاحات حقوق بازنشستگی انطباق با نقش‌های سنتی را بسیار پرهزینه کرد.

مقدمه

از زمان کار اصلی بکر (1974 و 1981) درباره تقسیم کار خانواده‌ها، مطالعه تصمیم‌گیری خانواده مورد توجه ادبیات این حوزه قرار داشته است. یک نتیجه کلیدی از نظریه بکر این است که اعضای خانواده بر اساس مزیت نسبی فردی خود در فعالیت‌های مختلف مانند تولید در بازار یا تولید خانگی تخصص دارند. بر همین اساس بکر استدلال می‌کند که خانواده‌ها از این طریق از مزایای تقسیم کار بهره‌مند می‌شوند و به حداکثر مصرف دست پیدا می‌کنند. با این حال، تقسیم وظایف بین اعضای خانواده همچنین ممکن است نشان‌دهنده هنجارهای اجتماعی باشد که صرف نظر از مزیت نسبی، تعیین می‌کند چه کسی باید چه کاری انجام دهد. این وظایف ممکن است با توجه به هنجارهای اجتماعی که آن را بیشتر مردانه یا زنانه می‌دانند، تخصیص یابد. به عنوان مثال، آکرلوف و کرانتون (2000)، نشان می‌دهند که سهم بیشتر کار خانگی را که به زنان اختصاص داده می‌شود، می‌توان با تمایل به رعایت هنجارهای خاص جنسیتی به جای کارایی توضیح داد. همان‌طور که کار خانگی زنانه تلقی می‌شود، مسائل مالی معمولاً برای مردان در نظر گرفته می‌شود و کارهای مالی، مانند برنامه‌ریزی مالی و سرمایه‌گذاری اغلب به مرد اختصاص می‌یابد. پرسش و فرضیه‌ای که در این مقاله مطرح می‌شود این است که آیا رعایت هنجار جنسیتی می‌تواند پیامدهای مادی بر رفاه خانوار داشته باشد؟ اگر زنان به‌طور سیستماتیک از مدیریت مالی خانوار نه بر اساس مهارت‌هایشان، بلکه به دلیل کلیشه‌های جنسیتی کنار گذاشته شوند، در این صورت فرآیند تصمیم‌گیری ممکن است بازده مالی کمتر از حد مطلوب را به همراه داشته باشد که به مصرف کمتر در مقایسه با نتیجه تعادلی بکر (1974) منجر می‌شود. این فرضیه با مطالعه تجربی تاثیر هنجارهای جنسیتی بر تصمیمات و نتایج مالی خانوار بررسی می‌شود. برای توصیف هنجارهای جنسیتی، تغییرات بین‌منطقه‌ای و سری زمانی در جنسیت تصمیم‌گیرنده اقتصادی یا سرپرست خانوار بررسی می‌شود. این داده‌ها در گزارش نظرسنجی بانک درآمد و ثروت خانوار ایتالیا از سوی اعضای خانواده متاهل یا دارای زندگی مشترک استخراج شده است. شکل 1 تغییر چشمگیر در قدرت تصمیم‌گیری از مردان ایتالیایی به همسران آنها را نشان می‌دهد.

Female Headship: رهبری زن

سهم زنان متاهل یا دارای زندگی مشترک مسوول تصمیم‌گیری اقتصادی خانوار از تنها یک درصد در اوایل دهه 1990 به بیش از 35 درصد در سال 2014 افزایش یافت. در طول یک ربع‌قرن، خانواده‌های ایتالیایی از تعادل پدرسالاری که در آن مرد تصمیم می‌گیرد به یک قرارداد شراکتی که در آن مدیریت مالی و اقتصادی به‌طور مساوی بین همسران اختصاص می‌یابد، حرکت کردند. این تحول را می‌توان تا حدی با تغییرات مزیت نسبی توضیح داد. افزایش سطح تحصیلات و مشارکت نیروی کار باعث شده است تا زنان با تولید بازار بیشتر آشنا شوند و در نتیجه برای مدیریت اقتصادی خانوار مناسب‌تر باشند. با این حال حتی اگر مزایای نسبی مانند تحصیلات و درآمد را در نظر بگیریم، به نظر می‌رسد که سرپرستی زنان به عوامل نسلی و منطقه‌ای یا به عبارت دیگر به بافت اجتماعی خانوار مرتبط است. به‌طور خاص، رهبری اقتصادی زنان به‌طور قابل توجهی در گروه‌های جوان‌تر افزایش می‌یابد. برای رسمیت بخشیدن به این شهود، در این مقاله یک الگوی سازگاری اجتماعی ساده از آکرلوف (1997) معرفی می‌شود. در این الگو خانواده‌های متاهل تصمیم می‌گیرند که چه کسی بین زن و شوهر، ثروت خانواده را مدیریت کند. انتخاب تخصیص قدرت تصمیم‌گیری بر اساس مزیت نسبی (به عنوان مثال، مهارت‌های مالی)، در برابر فشار برای انطباق با یک هنجار اجتماعی محلی قرار دارد. هنجار محلی از سوی رفتار همسالان خانواده در منطقه (گروه مرجع) شکل می‌گیرد و می‌تواند به آرامی تکامل یابد. این چارچوب مفهومی سه بینش اصلی را ارائه می‌دهد که در این مقاله تحلیل تجربی بر اساس آنها بنا می‌شود. اول، مبنایی را برای شناسایی هنجارهای جنسیتی از تغییرات مشاهده‌شده در داده‌های رهبری در سطح گروه و منطقه فراهم می‌کند. پژوهشگران از تنوع بین گروه‌ها و مناطق در این معیار جنسیتی جدید برای مطالعه رابطه آن با رفتار مالی خانوار استفاده می‌کنند. دوم، از طریق انتخاب و همکاری، هنجارهای اجتماعی اندازه‌گیری‌شده ممکن است بر نتایج مالی مشاهده‌شده خانوار تاثیر بگذارد. بر اساس انتخاب، هنجارهای برابری‌طلبانه‌تر، انتخاب تصمیم‌گیرنده را بهبود می‌بخشد و رهبری را بر اساس مهارت‌های مرتبط به جای نقش‌های جنسیتی تعیین می‌کند. بنابراین هنجار اجتماعی با قابلیت‌های مشاهده‌نشده سرپرست انتخابی همبستگی دارد که به نوبه خود بر انتخاب‌های مالی خانوار تاثیر می‌گذارد. مطابق همکاری، برابری جنسیتی همکاری بین همسران را تقویت می‌کند و به اشتراک‌گذاری اطلاعات بیشتر بین همسران منجر می‌شود که عملکرد مالی را بهبود می‌بخشد. سوم، این الگو توضیحات احتمالی را برای تغییرات در هنجارهای جنسیتی نشان می‌دهد. به عنوان مثال، کشمکش بین کارایی اقتصادی و اهمیت سنت که الگو را مشخص می‌کند، نشان می‌دهد که شوک‌های اقتصادی در سطح خانوار که هزینه انطباق با هنجار را به‌طور قابل‌ توجهی افزایش می‌دهد، ممکن است باعث شکستن سنت و کنار گذاشتن نقش‌های جنسیتی قدیمی شود. اگر این شوک‌ها به اندازه کافی گسترده باشند که یک نسل کامل را درگیر کنند، ممکن است هنجارهای اجتماعی جنسیتی غالب را دگرگون کنند. در این مطالعه، این فرضیه در چارچوب اصلاحات بازنشستگی که در اوایل دهه 1990 در ایتالیا به اجرا گذاشته شد، آزمایش می‌شود. برای این منظور، هنجارهای جنسیتی با استفاده از یک الگوی احتمال خطی برای سرپرست خانوار زن تخمین زده می‌شود. در مرحله بعد رابطه بین معیار هنجارهای جنسیتی و رفتار مالی خانوار بررسی می‌شود. نتایج نشان می‌دهد که هنجارهای برابری‌خواهانه به‌طور قابل ‌توجهی با جنبه‌های مهم رفتار سرمایه‌گذاری خانوار، دارایی‌های سهام، تنوع دارایی و همچنین اثرات مثبت بر مشارکت در بازارهای مالی مرتبط است. علاوه بر این، هنجارهای برابری‌خواهانه، سهم درآمد خانوار را افزایش می‌دهد که نشان می‌دهد برابری جنسیتی می‌تواند رفاه خانوار را با ایجاد یک فرآیند تصمیم‌گیری مالی کارآمدتر بهبود ببخشد. ادبیات نظری و تجربی گسترده‌ای نشان می‌دهد که خانوارها به دلیل عدم مشارکت در بازارهای مالی و پورتفوی متنوع، متحمل زیان قابل‌ توجهی می‌شوند (گومز و همکاران، 2020). یافته‌های این مقاله با این دیدگاه سازگار است که هنجارهای برابری‌طلبانه‌تر، انتخاب تصمیم‌گیرندگان خانوار را بهبود می‌بخشد و نقشی را به همسر مناسب‌تر برای آن اختصاص می‌دهد. هنجارهای برابری‌خواهانه همکاری بیشتر بین همسران را تقویت می‌کند و به‌اشتراک‌گذاری هزینه‌ها و بهره‌برداری از اطلاعات تکمیلی را تسهیل می‌کند. همچنین اثر برابری از نظر اقتصادی و آماری برای خانوارهای ثروتمند بسیار کمتر است که هزینه سوء‌مدیریت مالی برای آنها احتمالاً بالاتر است و انگیزه‌های قوی برای پیروی از ملاحظات کارایی به جای هنجارهای سنتی هنگام تخصیص قدرت تصمیم‌گیری مالی بین همسران وجود دارد. علاوه بر این، هنجارهای برابری جنسیتی در خانوارها ممکن است منعکس‌کننده آزادی بیشتر زنان باشد. جوامع آزادتر معمولاً فرصت‌های شغلی بیشتر و بهتری را به زنان ارائه می‌دهند و به خانواده‌ها این امکان را می‌دهند تا شوک‌های درآمد حاصل از کار را به دو همسر کاهش دهند و از درآمد کل آنها محافظت کنند. کاهش ریسک درآمد ممکن است اثرات مثبتی بر مشارکت، دارایی‌های سهام و تنوع دارایی ایجاد کند. نتایج برآورد الگو نشان می‌دهد که تخصیص قدرت تصمیم‌گیری صرفاً بر اساس نقش‌های جنسیتی به کاهش مصرف منجر می‌شود. در حالتی خانواده‌ها ممکن است هنجارهای اجتماعی را رها کنند که هزینه‌های اقتصادی پیروی از آنها بیشتر از منفعت انطباق با آن هنجارها شود. یک شوک اقتصادی، مانند کاهش درآمد مورد انتظار آینده ممکن است اهمیت نسبی کارایی را نسبت به سنت افزایش دهد و قوانین خانواده را از نظر تخصیص وظایف مدیریت مالی بین همسران بازتعریف کند. بنابراین تغییر در شرایط اقتصادی خانوارها می‌تواند به انتقال از مردسالاری به شراکت منجر شود. در این مقاله، نویسندگان نشان می‌دهند که چنین انگیزه‌ای را می‌توان در اصلاحات سیستم بازنشستگی ایتالیا در اوایل دهه 1990 دنبال کرد. مرحله اول در سال 1992 اتفاق افتاد و مزایای بازنشستگی عمومی مورد انتظار را به‌طور قابل توجهی کاهش داد، به ویژه برای نیروی کار جوان‌تر. برخی مطالعات در این زمینه نشان دادند که نرخ پس‌انداز خانوارهای آسیب‌دیده در واکنش به تغییرات نظارتی سال 1992 و کاهش مورد‌انتظار در ثروت مستمری افرایش یافته است. در این مطالعه، استدلال می‌شود که اصلاحات تاثیر گسترده‌تری بر اهمیت خانوار بر کارایی فرآیند تصمیم‌گیری داشته است. به ویژه مزایای بازنشستگی کمتر باعث شد که مصرف آتی به شدت به تصمیمات مالی فردی فعلی بستگی داشته باشد. اصلاحات هزینه‌های تخصیص نادرست قدرت تصمیم‌گیری را افزایش داد و انگیزه‌ها برای انطباق با هنجارهای سنتی را کاهش داد که مردان را ملزم می‌کرد بدون توجه به توانایی‌های نسبی‌شان مسوول باشند.

79

Age: سن سرپرست خانوار

این نمودار توزیع خانوارهای ایتالیایی در این مطالعه را بر اساس سن سرپرست خانوار نشان می‌دهد. خانوارهایی که حداقل یک عضو آنها تحت تاثیر اصلاحات بازنشستگی سال 1992 هستند. زوج‌های جوان بیشتر تحت تاثیر اصلاح حقوق بازنشستگی هستند. با این حال، فرآیند تکامل در خانوارهای مورد مطالعه به‌طور خطی کاهش نمی‌یابد. این به این دلیل است که خانوارهای میانسال (51 و بالاتر) به احتمال زیاد جوانان شاغلی دارند که تحت‌تاثیر این اصلاحات قرار می‌گیرند.

نتیجه‌گیری

در این مقاله از داده‌های ایتالیایی استفاده شد و شواهد نشان داد که در طول ربع‌قرن از سال 1990، خانوار ایتالیایی از خانواده پدرسالارانه به مشارکتی تغییر یافتند که در گروه‌های جوان‌تر در مناطق مختلف این فرآیند تکامل سریع‌تر بود. از هنجارهای اجتماعی مبتنی بر جنسیت برای ارائه دو نوع مشارکت استفاده شد. اول، تاثیر هنجارهای جنسیتی در تصمیم‌گیری مالی خانوار بررسی شد و نشان داده شد که وقتی زنان ناتوان هستند، خانوارها کمتر در بازارهای مالی مشارکت می‌کنند و درآمد کمتری از سرمایه به دست می‌آورند. به ویژه در خانوارهایی که سهم کمتری از توزیع ثروت دارند، این امر بیشتر صادق است. دوم، یکی از نیروهایی که باعث ایجاد تغییر فرهنگی می‌شود شناسایی شد و نشان داده شد که وقتی هزینه‌های اقتصادی پیروی از هنجارهای سنتی بیش از منفعت انطباق با آن هنجارها باشد، نقش‌های جنسیتی کمرنگ می‌شوند. اصلاحات ملی ایتالیا که مزایای بازنشستگی عمومی را کاهش داد، شوکی بود که هنجارهای مردسالارانه را به امری تبدیل کرد که نسل‌های جوان دیگر نمی‌توانستند آن را بپذیرند. این اصلاح خانوارها را وادار کرد تا به‌طور فزاینده رهبری اقتصادی خانواده با توجه به مهارت‌های نسبی همسران تعیین شود. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها