شناسه خبر : 38726 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نارضایتی و مهاجرت

افراد چرا مهاجرت می‌کنند؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه

74مهاجرت اثرات قابل توجهی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی هر دو کشور مبدا و مقصد دارد. در ادبیات این حوزه، روی عوامل موثر بر تصمیم مهاجرت افراد به‌طور گسترده کار شده است. از جنبه اقتصادی، به‌طور کلی دو نوع عوامل اثرگذار بر تصمیم مهاجرتی افراد می‌توان معرفی کرد. نوع اول مربوط به سطح خرد اقتصاد (عوامل فردی) می‌شود شامل شغل، فرصت‌های تحصیلی، درآمد مورد انتظار، کیفیت سلامت، مزیت‌های اجتماعی بهتر یا کمبودها و محرومیت‌ها و... . نوع دوم مربوط به عوامل کلان، شرایط اقتصادی و سیاسی یک کشور است، همچون جنگ و انقلاب، سیاست‌های مالی، کیفیت حکمرانی، نابرابری درآمدی، کیفیت ارائه خدمات عمومی و... .

با این حال در عمل و در حوزه تحقیق تجربی مدنظر قرار دادن همه این عوامل قدری دشوار است. همان‌طور که اِستارک (2003) در مقاله خود نشان داد حتی با وجود تفاوت‌های ناچیز درآمدی و اقتصادی میان کشورها مبدا و مقصد، ممکن است افراد باز هم مهاجرت کنند. در‌این‌باره برخی ویژگی‌های افراد نظیر سن، شغل، فعالیت‌ها، تجارب و... قابل مشاهده هستند اما گروهی دیگر همچون ذائقه، فرهنگ، ژنتیک و انگیزه‌ها این‌گونه نیستند. بر این اساس معیار رضایت از زندگی می‌تواند یک نماینده مناسب برای عوامل اثرگذار غیرقابل مشاهده باشد. بسیاری از نظرسنجی‌ها دربردارنده پرسش‌هایی پیرامون رضایت زندگی هستند، جایی که افراد با ارزیابی کیفیت کلی زندگی خود اطلاعات مفیدی برای ارزیابی ارائه می‌کنند.

در ادبیات این حوزه، تعداد معدودی از مطالعات به بررسی اثرگذاری معیار رضایت زندگی روی تصمیمات و فعالیت‌های افراد پرداخته‌اند. به عنوان مثال برخی از این مطالعات، رضایت شغلی را عامل پیش‌بینی‌کننده برای استعفاهای شغلی آینده می‌دانند؛ برخی دریافته‌اند افراد رضایتمند از زندگی در اجتماع فعال‌تر و موفق‌تر هستند؛ و برخی نشان داده‌اند افراد راضی از زندگی با احتمال بیشتری تصمیم به ازدواج می‌گیرند. لئو (1975) در مقاله خود تاکید کرد که هر دو گروه شاخص‌های ظاهری و باطنیِ کیفیت زندگی، بر تصمیم مهاجرتی افراد اثر می‌گذارد. البته نویسنده در مقاله خود تنها شاخص‌های ظاهری همچون شرایط زندگی، تحصیل، سلامت و حکمرانی ملی و محلی را مورد آزمون قرار داده است. او با آزمون اطلاعات سطح کلان دریافت که اثرگذاری مثبتی میان کیفیت زندگی بهتر و نرخ خالص مهاجرت ایالت‌های آمریکا وجود دارد. این یافته زمینه را برای مباحثه بیشتر پیرامون نقش شاخص‌های باطنی و ضمنی کیفیت زندگی در تصمیمات مهاجرتی اشخاص (سطح خرد) فراهم می‌سازد.

در این باره دو اقتصاددان با نام‌های ولادیمیر اوتراخشنکو از مدرسه اقتصاد نوآ در لیسبون پرتغال و اولگا پوپووا از موسسه مطالعات شرق اروپا واقع در آلمان به بررسی اثرات رضایتمندی زندگی بر تصمیمات مهاجرتی افراد پرداخته‌اند. در این مقاله به منظور برآورد مدل‌های نظری از اطلاعات مربوط به نظرسنجی «یوروبارومتر (سنجشگر اروپایی)» 27 کشور شرق و مرکز اروپا و همچنین کشورهای غرب این قاره در بازه زمانی سال 2008 استفاده شده است. به‌طور میانگین از هر کشور هزار نفر در نظرسنجی مشارکت کرده‌اند. این نظرسنجی شامل پرسش‌هایی از ارزش‌ها و گرایش‌ها، تجارب مهاجرتی قبلی و تمایلات به مهاجرت در آینده، و همچنین ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی افراد است. از آنجا که نظرسنجی هیچ پرسشی درباره درآمد افراد مطرح نمی‌کند، به‌طور جداگانه شاخصی از وضعیت مالی مشارکت‌کنندگان در نظرسنجی مورد استفاده قرار گرفته است. بدین منظور از افراد پرسیده می‌شود: «وضعیت مالی خانواده خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ خیلی خوب (4)، نسبتاً خوب (3)، نسبتاً بد (2) و خیلی بد (1).»

پرسش مربوط به رضایت زندگی افراد نیز این‌گونه است: «به‌طور کلی آیا شما از زندگی خود خیلی راضی (4)، نسبتاً راضی (3)، نه‌چندان راضی (2) یا کلاً ناراضی (1) هستید؟» طبق نمرات به‌دست‌آمده از این پرسش، بالاترین سطح رضایتمندی از زندگی کشورهای اروپایی مربوط به دانمارک و پایین‌ترین مربوط به بلغارستان است. به‌طور کلی نیز مردم کشورهای شرق و مرکز اروپا نسبت به غرب اروپا سطح رضایت کمتری از زندگی دارند. این آمارها با یافته‌های سایر گزارش‌های جهانی همچون «نظرسنجی جهانی ارزش‌ها» سازگار است.

برای ساختن شاخصی از تصمیمات مهاجرتی افراد، در نظرسنجی سه پرسش از مشارکت‌کنندگان پرسیده می‌شود: «آیا شما قصد جابه‌جایی طی پنج سال آینده دارید؟»، «آیا شما قصد جابه‌جایی درون کشور یا مهاجرت به سایر کشورها دارید؟»، «انتظار دارید چند سال در خارج بمانید؟». در این رابطه می‌توان سه نوع مختلف جابه‌جایی افراد را شناسایی کرد: داخلی، خارجی موقت و خارجی دائمی. اگر افراد پاسخ دهند قصد دارند طی پنج سال آینده جابه‌جایی درون کشور داشته باشند، این پاسخ به مثابه تصمیم به مهاجرت داخلی در نظر گرفته می‌شود. اگر پاسخ این باشد که طی پنج سال آینده تصمیم دارند برای چند هفته، چند ماه یا چند سال (اما نه برای مدت نامحدود) به کشوری دیگر بروند، پاسخ آنها به معنی مهاجرت بین‌المللی موقت خواهد بود. و در نهایت در صورتی که افراد پاسخ دهند باقی عمر خود را می‌خواهند به کشور دیگری مهاجرت کنند، قصد آنها به معنی مهاجرت خارجی دائمی در نظر گرفته می‌شود. طبق آمارهای جمع‌آوری‌شده، تعداد تصمیمات مهاجرتی برای هر سه نوع مهاجرت تنها 10 درصد از نمونه مورد بررسی را شامل می‌شود. گرچه ممکن است برای برخی از کشورها شمار افراد مصمم به مهاجرت کم باشد، اما این اتفاق در نتایج اصلی مطالعه خللی ایجاد نمی‌کند. سایر آمارهای مربوط به سطح کلان کشورها شامل تولید ناخالص داخلی سرانه، نرخ بیکاری و ضریب جینی از پایگاه داده‌ای «یورواستات» جمع‌آوری شده است.

همان‌طور که گفته شد هدف اصلی مقاله بررسی نقش رضایت زندگی در تصمیمات مهاجرتی موقت و دائمی افراد است. به این منظور برای توضیح مهاجرت موقت و دائم، متغیرهای سطح خرد و کلان اثرگذار بر تصمیمات مهاجرتی ترکیب شده است. متغیرهای شخصی و خرد که شامل ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی افراد است عبارت‌اند از سن، درآمد و تحصیل. متغیرهای کلان کشور هم شامل بیکاری، تولید ناخالص داخلی سرانه حقیقی، نابرابری و کیفیت حکمرانی می‌شود. در این رابطه نه‌تنها اثرگذاری مستقیم این متغیرها بر تصمیمات مهاجرتی ارزیابی می‌شود، بلکه اثرگذاری آنها از کانال رضایت زندگی نیز مدنظر قرار می‌گیرد. به ادعای نویسندگان، در واقع این همان وجه تمایز این مقاله با سایر مطالعات حوزه است.

بر این اساس یافته‌های تجربی مقاله با تصدیق مدل‌های نظری آن نشان می‌دهند که مردم ناراضی از زندگی تمایل بیشتری به مهاجرت دارند. این یافته برای هر سه نوع مهاجرت داخلی، خارجی موقت و خارجی دائم صادق است. طبق یافته‌ها، متغیرهای خرد اجتماعی-اقتصادی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از کانال رضایت از زندگی) بر تصمیمات مهاجرتی اثر می‌گذارند. در مقابل اثرگذاری متغیرهای کلان اقتصاد تنها از مجرای غیرمستقیم است.

گفتنی است بخشی از ادبیات حوزه به بررسی اثرگذاری معکوس مهاجرت بر رضایت زندگی افراد پرداخته است. به عنوان مثال، دی یانگ (2002) رضایت از زندگی مهاجران تایلند را پیش و پس از مهاجرت مورد بررسی قرار داده است. او در مقاله خود نشان می‌دهد که رضایت زندگی مهاجران پس از مهاجرت کاهش می‌یابد. به‌طور مشابه ایسترلین و زیمرمن (2008) نشان می‌دهند مهاجران از شرق به غرب اروپا به‌طور معمول رضایت زندگی کمتری نسبت به بومیان غرب اروپا دارند، یافته‌ای که سافی در سال 2010 آن را در مقاله خود تایید می‌کند. در سطح کلان، بلنچفلوور و شادفورث (2007 و 2009) نشان می‌دهند تعداد مهاجران به انگلیس از کشورهای شرق و مرکز اروپا که درآمد سرانه و رضایت زندگی پایین‌تری دارند بیشتر است. البته ادبیات مربوط به حوزه نیروی کار توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. عمده مطالعات این حوزه به این نتیجه بدیهی رسیده‌اند که نارضایتی شغلی یک پیش‌بینی‌کننده قوی برای استعفا و ترک شغل است.

 

برآوردهای اصلی

برای فهم تصمیمات مهاجرتی در هر سطح از رضایتمندی که افراد از زندگی دارند در مدل‌های اقتصادسنجی مقاله از سه متغیر مجازی برای برآورد اثرات این رضایتمندی استفاده شده است. طبق برآوردها، افراد مسن‌تر، ازدواج‌کرده، فرزنددار، با درآمد بالاتر، با سطح تحصیلات بیشتر، شاغل و در نهایت با سطح بالاتر رضایت از زندگی تمایل کمتری به مهاجرت (موقت یا دائم) دارند. در مقابل افرادی که برای خودشان کار می‌کنند، در نواحی شهری زندگی می‌کنند و شرایط اقتصادی برایشان مهم است با احتمال بیشتری تصمیم به مهاجرت موقت یا دائم می‌گیرند.

هم‌راستا با مدل‌های نظری مقاله، یافته‌های تجربی نیز نشان می‌دهد میزان رضایتمندی از زندگی یک پیش‌بینی‌کننده قوی برای تصمیمات مهاجرتی افراد است و اثرگذاری آن بر این تصمیمات در جهت منفی است. این یافته می‌تواند به آن معنی باشد که رضایت از زندگی ممکن است حاوی برخی اطلاعات شامل ذائقه، ترجیحات و ارزیابی شخصی از کیفیت زندگی افراد باشد که بر فرآیندهای تصمیم‌گیری اثر می‌گذارد اما شناسایی و اندازه‌گیری آنها قدری دشوار است. بنابراین استفاده از معیار رضایتمندی از زندگی به عنوان عاملی اثرگذار بر تصمیم‌گیری افراد می‌تواند روشی مناسب برای اندازه‌گیری چنین ویژگی‌های غیرقابل مشاهده‌ای باشد.

علاوه بر این عوامل خرد، سطوح مختلف توسعه اقتصادی کشورها نیز ممکن است بر تصمیم‌گیری مهاجرتی شهروندان آنها اثرگذار باشد. ادبیات این حوزه بر نقش شرایط اقتصادی و سیاسی در تصمیمات مهاجرتی افراد تاکید دارد. بر این اساس در این مقاله رابطه میان تصمیمات مهاجرتی (موقت یا دائم) با ویژگی‌های مختلف کشورها مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین بررسی اثرگذاری متغیرهای اقتصاد کلان بر سطح رضایتمندی افراد از زندگی می‌تواند وجه تمایز دیگر این مقاله نسبت به ادبیات حوزه باشد. در این باره با توجه به سطح بالای همبستگی میان متغیرهای اقتصاد کلان، در مدل‌های برآوردی تنها از لگاریتم تولید ناخالص داخلی سرانه حقیقی، نرخ بیکاری و ضریب جینی به عنوان متغیرهای توضیح‌دهنده استفاده شده است. به‌طور کلی ارزیابی‌ها حاکی از آن است که معیار رضایتمندی از زندگی همچون یک میانجی میان شرایط اقتصادی-سیاسی و تصمیمات مهاجرتی عمل می‌کند.

طبق برآوردها، ضریب هیچ یک از متغیرهای اقتصاد کلان به عنوان متغیرهای توضیح‌دهنده تصمیم‌گیری مهاجرتی افراد از لحاظ آماری معنادار نشد. بنابراین نمی‌توان ادعا کرد که لگاریتم تولید ناخالص داخلی سرانه حقیقی، نرخ بیکاری و ضریب جینی بر تصمیم‌گیری مهاجرتی افراد به‌طور مستقیم اثر می‌گذارد. با این حال یافته‌ها بیانگر آن است که متغیرهای اقتصاد کلان بر سطح رضایتمندی افراد از زندگی اثرگذار است. در این باره با افزایش تولید سرانه حقیقی، تعداد افراد مشارکت‌کننده در نظرسنجی که از زندگی خود چندان راضی نبودند کاهش می‌یابد، در مقابل با افزایش نرخ بیکاری و ضریب جینی، شمار این گروه افزایش می‌یابد. به‌طور مشابه تعداد افرادی که از زندگی خود بسیار راضی هستند با افزایش تولید سرانه، کاهش بیکاری و بهبود نابرابری بیشتر می‌شود.

همان‌طور که در بالا اشاره شد، برخی متغیرهای اقتصاد کلان همبستگی بسیار بالایی دارند. در مورد متغیرهای این مقاله کارایی دولت، مقابله با فساد و تولید سرانه اثرات مشابهی بر رضایتمندی افراد از زندگی دارند و می‌توانند به جای یکدیگر به کار گرفته شوند. با توجه به این گزاره، می‌توان بخش قابل توجهی از تفاوت تصمیمات مهاجرتی میان کشورهای شرق و غرب اروپا را توضیح داد، چراکه شرایط حکمرانی و مقابله با فساد در این دو منطقه از اروپا کاملاً متفاوت است. در مجموع نیز نتایج مورد انتظاری از روابط میان رضایت زندگی و متغیرهای اقتصاد کلان و کارایی حکمرانی کشورها به دست آمده است. این نتایج از اهمیت بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی برای رضایت زندگی افراد یک جامعه پرده برمی‌دارد. در نهایت با بهبود شرایط اقتصادی، ارتقای حکمرانی و مقابله با فساد، تصمیم به مهاجرت افراد کاهش می‌یابد.

 

کلام آخر

در این یادداشت مقاله‌ای از نظر گذشت که به ادعای نویسندگان اولین شواهد را از اثرگذاری رضایت زندگی بر تصمیمات مهاجرتی افراد ارائه می‌کند. بر این اساس ابتدا مدل نظری این اثرگذاری بسط داده شده و سپس با برآوردهای تجربی مدل‌ها، تصمیمات مهاجرتی افراد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. به علاوه اثرگذاری هر دو گروه عوامل سطح خرد (ویژگی‌های فردی) و کلان (عوامل ملی) روی این تصمیمات در چارچوبی واحد ارزیابی شده که به نوبه خود کم‌نظیر است.

طبق برآوردها، به‌طور معمول افراد متاهل، با درآمد و سطح تحصیلات بالا و افراد شاغل رضایت بیشتری از زندگی دارند و برای نمودار سنی این رضایتمندی به صورت U شکل جلو می‌رود. از طرفی یافته‌های تجربی مقاله حاکی از آن است که مردمی که از زندگی خود راضی نیستند تمایل بیشتری به مهاجرت دارند. در این مقاله شواهدی یافت نشد که عوامل کلان اقتصادی و سیاسی کشور به‌طور مستقیم روی تصمیم‌گیری مهاجرتی افراد اثر می‌گذارند، بلکه اثرگذاری آنها از کانال رضایت زندگی افراد می‌گذرد. این یافته‌های تجربی نه‌تنها از اهمیت رضایت زندگی افراد به عنوان پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی از تصمیمات مهاجرتی آنها خبر می‌دهد، بلکه از نقش واسطه‌ای آن میان عوامل اقتصادی و سیاسی و تصمیمات مهاجرتی پرده برمی‌دارد.

در بخش دیگری از مقاله تفاوت تصمیم‌گیری‌های مهاجرتی به کشورهای شرق و مرکز اروپا و کشورهای غرب اروپا مورد بررسی قرار گرفته است. در این باره در سطوح مختلف رضایت زندگی، اثرات ویژگی‌های فردی همچون درآمد و سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، شرایط محل سکونت و سن بر تصمیمات مهاجرتی به این کشورها برآورد شده است. طبق ارزیابی‌ها، شاید سطح پایین رضایت زندگی در کشورهای شرق و مرکز اروپا با کیفیت پایین نهادها و محیط کسب‌وکار و همچنین توسعه سیستم امنیت اجتماعی این مناطق مرتبط باشد. بر این اساس بهبود این شرایط می‌تواند به افزایش رضایت زندگی افراد و در نهایت منصرف‌سازی آنها از مهاجرت و کاهش جریان مهاجرتی به خارج منجر شود.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها