شناسه خبر : 45651 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نقشه دوحه

قطر چه نقشی در جنگ حماس و اسرائیل دارد؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

16قطر در عرصه منطقه‌ای، در چند سال اخیر در پی ایفای نقشی جدی و متمایز نسبت به سایر کشورهای خلیج‌فارس برآمده و به عنوان میانجی در مناقشه‌های منطقه‌ای ایفای نقش می‌کند. این کشور توانسته است ضمن تضمین امنیت و ثبات خود، به ایفای نقش‌های فعال در سطح منطقه‌ای بپردازد. گستردگی حوادث در پهنه جغرافیای منطقه نشان‌دهنده بلندپروازی قطر از مغرب تا الجزایر، لیبی، تونس، مصر، یمن، سوریه، ایران، افغانستان، فلسطین و اسرائیل به عنوان بارزترین صحنه برای نقش‌های متعدد این کشور است. بنابراین در بررسی آنچه در سال‌های اخیر در جهان عرب می‌گذرد، نمی‌توان به‌سادگی از نقش شبه‌جزیره کوچک قطر در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس گذشت. قطر به گونه‌ای نقش‌آفرینی می‌کند که اگر اغراق‌آمیز نباشد، بنا به نظری باید گفت که واقعاً همه راه‌ها در سال‌های اخیر به «دوحه» ختم می‌شوند.

دوحه تاکنون میزبان مذاکرات میان جریان‌های سیاسی فلسطینی، مذاکرات صلح افغانستان و در یک سال اخیر نیز میزبان مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات‌متحده آمریکا بوده است. به همین خاطر بود که بعد از حمله حماس به اسرائیل، و اسیر شدن بیش از 200 نفر (از جمله شهروندان اروپایی و آمریکایی)، دولت‌های مختلف برای مذاکره با حماس، به میانجیگری قطر دل بستند. گزارش‌های رسانه‌ای حاکی از آن است که با وجود تشدید حملات اسرائیل به نوار غزه، مذاکرات با میانجیگری قطر میان تل‌آویو و حماس با هدف آرام کردن اوضاع در غزه ادامه یافت. رویترز به نقل از یک منبع ناشناس اعلام کرد که مذاکرات شکست نخورده است، اما با سرعت بسیار پایین‌تری نسبت به قبل از تشدید تنش‌ها و عملیات زمینی که از عصر جمعه آغاز شد، انجام می‌شود. قطر بیش از سه هفته است که در پشت صحنه تلاش‌های دیپلماتیک انجام می‌دهد و با مقامات حماس و اسرائیل برای آزادی بیش از ۲۰۰ اسیر در دست حماس صحبت می‌کند. میانجیگری این کشور به آزادی دو اسیر آمریکایی، یک مادر و دختر و دو زن مسن اسرائیلی منجر شد. در همین رابطه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، گفت که تلاش‌ها برای آزادی اسرا حتی در زمان حمله زمینی به غزه ادامه خواهد داشت. از آن طرف یحیی السنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه، در اولین اظهارنظرش بعد از آغاز نبرد طوفان‌الاقصی اعلام کرد که این جنبش آماده توافق فوری با اسرائیل بر سر تبادل اسراست.

رویکرد عمل‌گرایانه

17پیش از شروع بحث تلاش می‌کنیم به واکاوی مشخصه اصلی رفتار سیاست خارجی قطر در سال‌های اخیر بپردازیم. در استراتژی سیاست خارجی فعلی قطر، مجموعه‌ای از مولفه‌های مهم و اساسی در جهان‌بینی، مشهود است که برخی از آنها منبعث از طرز تفکر رهبران سیاسی و بخشی نیز حاصل مواجهه این کشور با واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. به نظر می‌رسد پراگماتیسم، مشخصه اصلی رفتار سیاست خارجی قطر بعد از انقلاب‌های عربی است. قطر درصدد است با ایفای نقش موثر در قامت نقش فردی و در قالب میانجی، با احیای نفوذ خود در منطقه و شکل دادن به آینده خاورمیانه، نقشی متناسب با یک قدرت بزرگ منطقه‌ای یابد. پراگماتیسم، به مثابه یک نظریه فلسفی و روش دستیابی به حقیقت، دیدگاه تقریباً جدیدی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در آمریکا رواج پیدا کرد. پراگماتیسم بر این اصل استوار است که درباره هر نظریه یا آموزه‌ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می‌آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست‌ها، اگر عقیده‌ای به نتیجه خوب و کارآمد برای انسان بینجامد، باید آن را حقیقی قلمداد کرد. در واقع، حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد. فلسفه پراگماتیسم نیز همانند سایر فلسفه‌ها دارای پیوندهای عمیقی با سیاست و مسائل سیاسی است.

اصطلاح عمل‌گرایی (پراگماتیسم) از واژه یونانی «پراگما» به معنی عمل اقتباس شده است. ویلیام جیمز این نظریه را یک شیوه جهت‌گیری، روی گرداندن از اولیات، اصول، مقولات و ضروریات تصوری، روی کردن به چیزهای آخرین، ثمرات، نتایج و امور واقع می‌داند. عمل‌گرایی کوششی برای تفسیر هر مفهوم از طریق نتایج عملی آن است. در این نظریه عقاید قواعدی برای عمل هستند، بر عمل ما تاثیر می‌گذارند و همین تاثیر حقیقت آن عقاید است. در این نظریه، حقیقت و سودمندی کاملاً درهم آمیخته‌اند و حقیقت همان «مصلحت» تلقی می‌شود. در منابع فارسی عمل‌گرایی، مصلحت‌گرایی و مکتب اصالت عمل معادل‌هایی است که برای واژه پراگماتیسم ذکر شده و از عمل‌گرایی به عنوان مکتبی نام برده شده که ارزش اعمال و افکار را بر اساس فواید و نتایج آن عمل بررسی کرده و بر آنچه در دنیای واقع و نه آرمانی باید انجام داد، تاکید دارد. عمل‌گرایی سیاسی مانند عمل‌گرایی کلاسیک شکلی از ابزارگرایی است و به علم تجربی، نتایج، اندیشه، عمل و فرصت‌های موجود در شرایط موجود تاکید می‌کند.

بر همین اساس، رویکرد عمل‌گرایانه در سیاست خارجی با پذیرش واقعیت‌های موجود، به دنبال استفاده حداکثری در راستای منافع خود است. سه اصل کلی این رویکرد شامل پذیرش نظم موجود بین‌المللی، واقعی و معقول بودن منافع و هزینه‌ها و توانایی در تحقق اهداف مورد نظر است. بنابراین، یک سیاست خارجی عمل‌گرا مستلزم تعیین و تعریف اهداف بر پایه واقعیت‌های نظام بین‌المللی، اولویت یافتن توسعه اقتصادی بر ایدئولوژی، تقدم توسعه ملی و تامین رفاه شهروندان بر سایر اهداف، محاسبه‌گری و عقلانیت در تعریف منافع و روابط با جهان خارج، فراهم کردن زمینه‌های فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در داخل، پذیرش نظام موجود بین‌المللی و تعامل با آن، گسترش و تعمیق هرچه بیشتر روابط با کشورها و سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی، ارائه تصویری مطلوب در نزد جهانیان، پرهیز از تنش و تقابل با نظام بین‌المللی، احتراز از ورود جدی به مناقشات و درگیری‌هایی که با منافع حیاتی آن کشور تقابل نداشته باشد، ادغام در اقتصاد جهانی و استفاده حداکثری از ظرفیت نهادهای بین‌المللی در راستای توسعه کشور و جلوگیری از تصمیمات شخصی و رادیکال است و از آنجا که سیاست خارجی حلقه ارتباطی کشور با محیط بین‌المللی است، در صورت ضعف این ارتباط، اساساً امکان پیشبرد اهداف توسعه‌ای هر کشور در جهان امروز میسر نیست. بنابراین، سیاست خارجی‌ را می‌توان عمل‌گرایانه دانست که مبتنی بر اصول سودمند، قابل تحقق و عملی بودن ایده‌ها و سیاست‌ها باشد. به نظر می‌رسد که عمل‌گرایی رویکرد مفهومی مناسبی برای تحلیل سیاست خارجی قطر باشد. یکی از شاخص‌های رویکرد عمل‌گرایانه در سیاست خارجی قطر این است که حاکمان این کشور از سازوکارهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و فرهنگی برای پیشبرد منافع خود بهره می‌گیرند.

معادلات منطقه‌ای قدرت

تلاش قدرت‌ها همواره بر این بوده تا با دستیابی به عوامل و ابزارهای قدرت‌آفرین منحصربه‌فرد، موقعیت برتری در نظام قدرت موجود داشته باشند. سیاست خارجی کشورها تابعی از سطح قدرت آنهاست. در یک تعریف کلی، می‌توان قدرت را توانایی یک بازیگر در صحنه بین‌المللی در استفاده از منابع محسوس و نامحسوس و امکانات برای تحت تاثیر قرار دادن نتایج رویدادهای بین‌المللی در جهت خواست‌های ملی تعریف کرد. صاحب‌نظران متغیرهایی چون جمعیت، مساحت و موقعیت ژئوپولیتیک و ذخایر معدنی را به عنوان منابع بالقوه قدرت؛ و متغیرهایی چون مدیریت و فناوری را عوامل بالفعل‌کننده قدرت ملی تلقی می‌کنند. منابع بالقوه و بالفعل در مجموع عوامل محسوس قدرت محسوب می‌شوند. عوامل محسوس به‌وسیله عوامل نامحسوس قدرت مانند رهبری، تصور ملی و حمایت مردمی افزایش، کاهش و تعدیل پیدا می‌کنند. امروزه با مطرح شدن نظریه قدرت نرم، عواملی چون رسانه، سینما، فرهنگ، تصمیمات و ساختار داخلی و بین‌المللی در نفوذ دولت‌ها بر یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است. اگر کشورها از حیث قدرت به ابرقدرت، بزرگ، منطقه‌ای و کوچک تقسیم شوند، طبعاً دایره نفوذ این کشورها در عرصه بین‌المللی متفاوت خواهد بود. اساساً سطح قدرت هر کشور، سیاست خارجی خاصی را دیکته و هدایت می‌کند. با توجه به اینکه قدرت پدیده‌ای پویاست، کشورها بسته به تغییر قدرت در هر برهه‌ای، سیاست‌های خارجی متناسب با آن را دنبال می‌کنند.

قطر نیز از این حیث جدا نیست. این کشور جمعیتی معادل  6 /2 میلیون نفر و مساحتی برابر با 11.435 کیلومترمربع دارد و اقتصادی عمدتاً مبتنی بر نفت و گاز دارد. قطر کشوری فاقد ملت است و مردم بومی آن استمرار ترکیب جمعیتی عربستان سعودی محسوب می‌شوند و در واقع استمرار قبایلی هستند که از عربستان آمده و در آنجا سکونت یافته‌اند. قطری‌ها به لحاظ اجتماعی و مذهبی نیز استمرار مذهب و ساختار اجتماعی حاکم بر عربستان محسوب می‌شوند و دومین کشور بعد از عربستان سعودی هستند که در آن گرایش وهابیت ریشه دارد. تمام عوامل فوق ازجمله وسعت و جمعیت اندک، فقدان تاریخ، مذهب و ملت متمایز و احاطه از سوی همسایگان و بازیگران منطقه‌ای قدرتمند، باعث شده قطر به عنوان دولتی ذره‌بینی با چالش‌ها، معضلات و آسیب‌ها و تهدیدات متعددی روبه‌رو باشد که این عوامل بقا و امنیت این کشور را با مشکلاتی روبه‌رو می‌کند. با توجه به این شرایط، دولت قطر در عرصه داخلی و سیاست خارجی به سوی ارائه رفتارهایی گام برداشته که از منظر تحلیلی، واجد اهمیت بالایی است. قطر برای بقای تمامیت و حاکمیت خود تلاش می‌کند خود را به یک الگو در سیاست، اقتصاد و جامعه تبدیل کند. قطر به دنبال معرفی خود به عنوان بازیگر مهم در صحنه بین‌المللی با وجود مساحت کم جغرافیایی آن و عرض‌اندام در برابر همسایگان قدرتمندی چون عربستان و ایران و ترکیه است که در این راه فرصت‌ها و توانایی‌هایی نیز دارد. سیاست خارجی قطر به گونه‌ای است که همزمان با کشورهای مختلف روابط سیاسی دارد و برای این سیاست خود نیز توجیهاتی دارد. تا پیش از آغاز انقلاب‌های عربی، سیاست‌های قطر همواره به دلیل حضور پرقدرت عربستان سعودی، زیر سایه سعودی‌ها و وابسته به آنها بود. اما چند عامل موجب شد شاهد تغییر دیپلماسی قطر در جهان باشیم:

الف- به قدرت رسیدن شیخ حمد و وزیر خارجه‌اش: بدون تردید سیاست خارجی جدید قطر از زمان روی کار آمدن شیخ حمد بن‌خلیفه آل‌ثانی، امیر سابق قطر و شیخ حمد بن‌جاسم بن‌جبر آل‌ثانی، شاهد تغییر و تحولات ریشه‌ای و اساسی شد.

ب- شبکه الجزیره: دومین عامل قدرت یافتن قطر را در شبکه تلویزیونی الجزیره و نقشی که این شبکه ایفا کرد، می‌توان دانست، به ویژه آنکه شبکه الجزیره زمانی راه‌اندازی شد که رسانه‌های عربی در افول و رکود به سر می‌بردند و هیچ شبکه فعالی در عرصه جهان عرب به اطلاع‌رسانی مشغول نبود. این امر به الجزیره اجازه داد تا جای ممکن به جذب مخاطب بپردازد و از آنجا که مخاطبان عرب در بی‌خبری و محرومیت اطلاعاتی و فرهنگی به سر می‌بردند، باعث شد تحریف حقایق این شبکه را بپذیرند و با وجود انتقاداتی که بعدها به این شبکه به خاطر زیر پا گذاشتن اصول حرفه‌ای و اخلاقی‌اش وارد شد، با این حال توانست برای 15 سال، از پرمخاطب‌ترین شبکه‌های منطقه باشد.

ج- شکاف در رهبری جهان عرب: اما یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در تقویت نقش قطر در عرصه بین‌المللی را باید ایجاد شکاف در رهبری جهان عرب دانست. به ویژه با وقوع بهار عربی، شاهد کم‌رنگ شدن نقش کشورهایی همچون مصر، عربستان سعودی و سوریه در عرصه منطقه‌ای بودیم و این امر به قطر اجازه داد نقش پررنگ‌تری را در عرصه منطقه‌ای بازی کند.

د- تعامل قطر با اخوان‌المسلمین، اسرائیل و ایالات‌متحده: درواقع قطر در زمان شیخ حمد و در طول سال‌های گذشته روابط عمیق و مستحکمی با جماعت اخوان‌المسلمین و دیگر گروه‌های سلفی تکفیری برقرار کرد و پذیرای بسیاری از رهبران و سران این جریان‌ها بود و خبرهای مرتبط با افرادی همچون بن‌لادن و الظواهری و دیگر گروه‌های تکفیری در افغانستان و عراق و اروپا و آمریکا در راس خبرهای الجزیره قرار گرفتند. اما در زمینه روابط قطر و ایالات‌متحده نیز به نظر نمی‌رسد نیازی به تفسیر و توضیح باشد که روابطی متمایز و بی‌همتاست. قطر برای چند دهه محل استقرار یک پایگاه هوایی عظیم ایالات‌متحده بوده است و سال گذشته دولت بایدن از دوحه به‌عنوان متحد اصلی غیر ناتو آمریکا نام برد. تکیه قطر بر این مثلث موجب شد این کشور سیاست خارجی را در پیش گیرد که بر پایه حضور فعال‌تر در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی استوار باشد. رابطه دوحه با جماعت اخوان‌المسلمین این امکان را برای قطر فراهم کرد که به راحتی در گروه‌های اسلام‌گرای سیاسی نفوذ کند و کانال‌های سری و محرمانه‌ای به جریان‌ها و نیروهای اسلام‌گرای معارض ایالات‌متحده بزند. قطر در سال ۲۰۱۲ به گروه حماس اجازه داد دفتر سیاسی خود را در دوحه تاسیس کند. همچنین رابطه قطر با اسرائیل این امکان را به دوحه داد تا طی این سال‌ها به عنوان یکی از طرف‌های طرح سازش فلسطین-اسرائیل، پای میز مذاکره حاضر باشد.

میانجیگری میان گروه‌های فلسطینی

مساله فلسطین، از دیرباز مورد توجه کشورهای عرب و اسلامی بوده است. قطر نیز از این امر مستثنی نیست. مساله فلسطین در سیاست خارجی قطر از اهمیت والایی برخوردار است، به نحوی که قطر با بازی نقش یک میانجیگر در تلاش است خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در مهم‌ترین بحران منطقه خاورمیانه معرفی کند. هرچند قطر راهبردی هژمونیک در این زمینه شکل داده که مبتنی بر هزینه منابع مالی است، اما این «مسابقه قدرت نرم» بی‌خطر نبوده و احتمال دارد موجب رنجش برخی از هم‌پیمانان این کشور شود. با وجود این، در حالی که بسیاری از بازیگران منطقه نگاه ایدئولوژیک و منفعتی خاص خود را به مساله فلسطین دارند، قطر تلاش کرده رویکردی کاملاً عمل‌گرایانه درباره موضوع فلسطین داشته باشد و از آن به منزله عرصه‌ای برای بازیگری استفاده کند.

دولت قطر تلاش کرده رابطه نزدیکی با گروه‌های فلسطینی اعم از مقامات حکومت خودگردان یا جنبش حماس و جهاد اسلامی برقرار کند. از جمله نقش‌آفرینی‌های قطر در میان گروه‌های فلسطینی، نمایش جانبداری از آنها در زمان جنگ 22روزه غزه در سال 2008 بود. 20 روز پس از جنگ غزه به ابتکار امیر قطر، نشستی در دوحه برگزار شد. این نشست بعد از فشارهای زیاد و برای جلوگیری از به حدنصاب رسیدن اعضای شرکت‌کننده، با حضور کشورهای عربی از جمله عراق، سوریه، الجزایر، مغرب و... و نیز سران هفت گروه مبارز فلسطینی مستقر در سوریه از جمله خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، رمضان عبدالله دبیر کل جهاد اسلامی و احمد جبرئیل، دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین برگزار شد. پیشنهادهای امیر قطر برای این گردهمایی عبارت بود از: توقف طرح صلح عربی، بازنگری در روابط دیپلماتیک و اقتصادی، ایجاد یک پل دریایی به منظور ارسال کمک به غزه، توقف فوری حمله، عقب‌نشینی فوری و گسترده نیروهای اشغالگر، بازگشایی گذرگاه‌ها و تسهیل کمک‌رسانی به رفع محاصره غیرقانونی نوار غزه، ایجاد صندوق بازسازی نوار غزه و تلاش برای محاکمه مسوولان رژیم اسرائیل به دلیل ارتکاب جنایت‌های جنگی.

یکی دیگر از نقش‌آفرینی‌های قطر در میان گروه‌های فلسطینی، پس از توافقنامه آشتی ملی بود که در قاهره میان محمود عباس، رئیس کشور فلسطین، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و رئیس کمیته اجرایی ساف و خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس امضا شد. در تاریخ 5 فوریه 2012 امیر قطر نشستی با حضور ابومازن و مشعل برگزار کرد که طی آن توافق‌هایی بین دو گروه فلسطینی به وجود آمد که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: تعیین محمود عباس به عنوان نخست‌وزیر دولت وحدت ملی، تشکیل دولت وحدت ملی از افراد شایسته و مستقل، برگزاری انتخابات ریاستی و مجلس قانونگذاری و آغاز بازسازی غزه به‌وسیله دولت وحدت ملی، توافق بر سر ادامه کار کمیته‌های تشکیل‌شده و تاکید بر اجرای توافق‌های قاهره از جمله آغاز فعالیت ستاد مرکزی انتخابات در کرانه باختری، نوار غزه و قدس.

امیر قطر همچنین در سال 2012 به عنوان بلندپایه‌ترین مقام عربی بعد از پنج سال محاصره غزه به این منطقه سفر کرد. در این سفر کمک‌های مالی چندصد میلیون‌دلاری به حماس اعطا شد. موضع قطر در برابر جنگ هشت‌روزه غزه (جنگ دوم اسرائیل علیه غزه) در نوامبر 2012 را نیز می‌توان ادامه سیاست‌های فلسطینی گذشته دانست. در این جنگ قطر سکوت نکرد، اما رویکرد آن نیز عمدتاً سیاسی و تبلیغاتی و در جهت انتقاد از اسرائیل و حمایت از فلسطینی‌ها بود. حضور امیر قطر در قاهره و رایزنی و گفت‌وگو با مقامات عربی و فلسطینی درباره حمله‌های اسرائیل و اعطای برخی کمک‌های مالی و انسانی به فلسطینی‌ها (بهره‌گیری از ابزارهای مالی) نمود دیپلماسی فعالانه وی برای نشان دادن نقش خویش در این جنگ بود. امیر پیشین قطر طی سفرش به مصر و دیدارش با محمد مرسی، تصمیم گرفت مبلغ 10 میلیون دلار به فلسطینی‌های مجروح در بیمارستان‌های مصر کمک کند. همچنین امیر قطر دستور داد همه‌گونه کمک پزشکی و دارو و تجهیزات درمانی لازم در اختیار آسیب‌دیدگان نوار غزه قرار بگیرد.

18

روابط موثر با اسرائیل

یکی از مشخصه‌های دیگر سیاست خارجی قطر که با تحولات فلسطین مرتبط است تلاش برای حفظ و گسترش تعاملات با رژیم اسرائیل و کمک به عادی شدن اوضاع اسرائیل در خاورمیانه با ابتکارات مختلف مانند گسترش تعاملات تجاری، ایجاد تماس‌های سیاسی و دیپلماتیک و حمایت از گفت‌وگوها و مذاکرات اسرائیلی-فلسطینی و عربی-اسرائیلی است. قطر در اوایل دهه 90 در کنار عمان، تنها کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس بودند که برای اولین‌بار پس از «کمپ دیوید» قبح روابط اقتصادی و دیپلماتیک با اسرائیل را از بین بردند. در آن زمان «اسحاق رابین» نخست‌وزیر وقت اسرائیل به منطقه سفر کرد و دفتر اقتصادی اسرائیل در دوحه گشایش یافت.

قطر همواره درصدد صدور گاز به اسرائیل بوده است. مراودات قطر با اسرائیل، موجب سفر «رولی میلو»، وزیر همکاری‌های منطقه‌ای اسرائیل در اجلاس سازمان تجارت جهانی در دوحه در سال 2003 شد. وی پس از بازگشت به تل‌آویو به دولت اسرائیل پیشنهاد خرید گاز از قطر را داد. همین پیشینه باعث شد پس از خیزش عربی، اسرائیلی‌ها پیام‌هایی به دوحه فرستادند مبنی بر بازگشت به کانال‌های ارتباطی به منظور امکان خرید گاز از این کشور به جای گاز قطع‌شده مصر. مذاکرات بین طرفین برای خرید گاز در سال 2008 متوقف شد، اما در سال 2012 مقامات اسرائیلی برای محک زدن سران قطر در موضوع خرید گاز مایع، مذاکراتی را شروع کردند. شرکت‌های اسرائیلی نیز فشارهای بیشتری به قطر برای رسیدن به توافقی نهایی برای واردات گاز از این کشور وارد کردند.

علاوه بر این، مقامات اسرائیلی بارها در کنفرانس‌های بین‌المللی در دوحه شرکت کرده و شیمون پرز، رئیس‌جمهور وقت اسرائیل در سال 2006 به‌طور رسمی از قطر دیدار و با امیر قطر و سایر مقامات آن کشور گفت‌وگو کرد و به‌طور علنی در بازار و فروشگاه‌های دوحه حضور یافت. همچنان که حمد بن‌جاسم، نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه قطر در همان سال ضمن سفر به تل‌آویو، چهار ساعت با مقام‌های بلندپایه این رژیم دیدار و در زمینه نشست وزیران خارجه عرب در بیروت و روابط دوحه-تل‌آویو گفت‌وگو کرد. شیخ حمد بن خلیفه، امیر قطر، در دیدار با شیمون پرز ابراز تاسف کرد که روابط کشورش با اسرائیل از پیشرفت مورد انتظار برخوردار نیست و از دانشجویان اسرائیلی دعوت کرد که در دانشگاه قطر تحصیل کنند. سران دوحه حتی در دوره جنگ نخست اسرائیل علیه غزه در سال‌های 2009-2008 روابط خود را با هر دو طرف مناقشه حفظ کردند.

در آن دوره قطر در میان کشورهای اسلامی و عرب بیشترین روابط را با اسرائیل داشت. مهم‌ترین طرحی که قطری‌ها برای عادی‌سازی وضعیت اسرائیل و پایان دادن به چالش‌های امنیتی دنبال می‌کردند، طرح صلح خاورمیانه بود که دوحه تلاش می‌کرد نقشی اساسی در آن بازی کند تا سطح منطقه‌ای خود را ارتقا دهد. سپس بر همین اساس، امیر قطر در سال 2012 با دعوت از اسرائیل برای به رسمیت شناختن حقوق ملت فلسطین و ایجاد صلحی عادلانه در خاورمیانه در کنار انقلاب‌های عربی، از این رژیم خواست گامی مثبت در جهت «صلح و همزیستی» با اعراب بردارد.

در شرایط فعلی نیز با اینکه قطر برخلاف همسایگانش، بحرین و امارات متحده عربی، روابط رسمی دیپلماتیک با اسرائیل ندارد،‌ اما مجاری پشت‌پرده‌ای برای برقراری ارتباط بین دو طرف وجود دارد و در لحظات حساس در مذاکرات آزادی گروگان‌ها، مقام‌های قطری تلفنی با طرف‌های اسرائیلی صحبت می‌کنند.

نقش‌آفرینی در تحولات اخیر

قطر بار دیگر به دلیل تلاش‌هایش در میانجیگری برای آزادی گروگان‌هایی که در حمله غافلگیرانه هفتم اکتبر حماس به اسرائیل به دست این گروه افتادند، و همچنین تخلیه اتباع خارجی از غزه، در خط مقدم دیپلماسی جهانی قرار گرفت. در گزارشی که سی‌ان‌ان  به نقل از منابع آگاه نوشت، قطر هفته گذشته در هماهنگی با ایالات‌متحده و با میانجیگری بین اسرائیل، حماس و مصر، اتباع خارجی و غیرنظامیان فلسطینی ساکن در غزه را که بر اثر حمله‌های بی‌امان اسرائیل به‌شدت مجروح شده بودند، از گذرگاه رفح به مصر تخلیه کرد. به گفته مقام‌های فلسطینی، دست‌کم ۱۱۰ نفر دارای گذرنامه خارجی غزه را از طریق گذرگاه رفح ترک کردند. به گزارش منابع خبری قاهره، بیمارستان العریش در مصر نیز پذیرش مصدومان فلسطینی را که از غزه به این کشور منتقل شده‌اند آغاز کرد.

به نظر می‌رسد قطر خود را در موقعیت دیپلماتیک «حساسی» می‌بیند، موقعیتی که به گفته کارشناسان، تاکنون به نفعش تمام شده و این کشور را به متحدی ضروری برای واشنگتن تبدیل کرده است. اما رابطه قطر با حماس ممکن است برای دوحه «مسوولیت‌زا» باشد. بنا به ادعای سی‌ان‌ان، قطر به‌عنوان یکی از متحدان نزدیک ایالات‌متحده در منطقه، در حالی که ارتباط خود را با حماس حفظ کرده است، کانال‌های ارتباطی پشت‌پرده‌ای هم با اسرائیل دارد. این شبکه خبری به نقل از سه منبع آگاه نوشت که دیوید بارنیا، رئیس آژانس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)، آخر هفته گذشته به قطر رفته بود تا درباره تلاش‌ها برای آزادی گروگان‌ها گفت‌وگو کند. سی‌ان‌ان به نقل از آندریاس کریگ، دانشیار در کینگز کالج لندن، می‌نویسد: «روابط قطر با حماس بخش مهمی از راهبرد میانجیگری است که قطر انحصار آن را در اختیار دارد و می‌تواند با هر دو طرف به گونه‌ای رایزنی کند که هیچ بازیگر دیگری در جهان قادر به انجام آن نیست.» ابتکاری که ظاهراً نتیجه داد و پس از میانجیگری مصر و قطر، چهار گروگان، دو اسرائیلی و دو آمریکایی اسرائیلی‌تبار، آزاد شدند. اسرائیل به تلاش‌های قطر در بحران غزه اذعان دارد. تزاچی هانگبی، مشاور امنیت ملی، می‌گوید: «دوحه به یک طرف ذی‌نفع و ضروری در تسهیل راه‌حل‌های بشردوستانه تبدیل شده است.»

سی‌ان‌ان به نقل از تحلیلگران می‌نویسد قطر تلاش می‌کند «جایی برای دیپلماسی باز کند» و یکی از اهداف آن به تاخیر انداختن حمله زمینی اسرائیل به غزه بود. اگرچه ظاهراً در دستیابی به این هدف آن‌طور که انتظار می‌رفت موفق نبود و اسرائیل عملیات زمینی خود را جمعه گذشته آغاز کرد. آنچه به گفته مقام‌های آمریکایی تلاش‌ها برای آزادی بیش از ۲۰۰ گروگان از دست حماس را پیچیده‌تر کرده است. سی‌ان‌ان به نقل از ماجد الانصاری نوشت، با اینکه مذاکرات در زمینه آزادی گروگان‌ها دشوارتر شده است، اما با وجود تنش‌های شدید، تلاش‌ها در این زمینه کماکان ادامه دارد. به نظر می‌رسد میانجیگری برای آزادی گروگان‌ها راه مفیدی برای دیپلماسی قطر باشد، زیرا شماری از آنها اتباع کشورهای اروپایی و آمریکایی‌اند. از این‌رو، میانجیگری در این زمینه که از تلاش‌های بشردوستانه قطر حکایت دارد می‌تواند حمایت غرب را از تلاش‌های دوحه به همراه داشته باشد.

با این همه، دوحه به‌دلیل روابطش با حماس، با انتقاد اسرائیل و سیاستمداران غربی روبه‌رو است. الی کوهن، وزیر خارجه اسرائیل، اخیراً قطر را به «حمایت مالی» از حماس و «پناه دادن» به رهبران آن متهم کرد و از جامعه بین‌الملل خواست تا به قطر برای اثرگذاری بر رهبران حماس در آزادی گروگان‌ها فشار بیاورند. قطر با انتقاد تند از وزیر خارجه اسرائیل، هشدار داد که «چنین اظهارات تحریک‌آمیزی» می‌تواند به «تضعیف تلاش‌های میانجیگری» و حتی به «به خطر انداختن جان انسان‌ها» منجر شود. 

منابع:

1- Allaf, Rima, (2011),”Qatar’s Influence Increases in the Middle East”, Guardian, 15 December.

2- Al Jazeera, (2013), “Arab states back Israel-Palestine Land Swaps”.

3- Amer, Adnan Abu, (2013), “The Regional Powers’ Influence on Political Transformation Process in the Palestinian Territories”, Friedrich Ebert Stiftung.

4- Christopher, Blanchard, (2012), “Qatar: Background and US Relations”, Congressional Research Service paper.

5- Fisher, Max, (2012), “Qatar’s Foray into Gaza Politics: Bad for Iran, good for Israel?”.

6- Jones, Walter, (1997),Tha Logic Of International Relotions, 8th Ed. New York: Longman.