شناسه خبر : 49482 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جدال وجودی

آنچه پوتین می‌خواهد

ولادیمیر پوتین در 9 ماه می در میدان سرخ مسکو روز پیروزی بر آلمان نازی را جشن گرفت. این رژه در گذشته با مشارکت متحدان روسیه در جنگ جهانی دوم برگزار می‌شد. امروز آقای پوتین چیزی را هدف می‌گیرد که آن را یک دولت نازی دیگر در اوکراین می‌خواند و همزمان تلویحاً نشان می‌دهد که روسیه با عزم راسخ در برابر غرب ایستاده است. این وضعیت باید کل اروپا را نگران کند. در‌حالی‌که شمار تلفات در اوکراین بالا می‌رود آقای پوتین اهداف بزرگ‌تری را از جنگ دنبال می‌کند تا بتواند خسارت‌های روسیه را توجیه کند. آنچه صرفاً یک عملیات نظامی ویژه در کشور همسایه بود به جدال وجودی روسیه علیه دشمنان دوردست تبدیل شد. این یک تحول عمیق و به آن معناست که آینده اوکراین بیشتر از دیپلماسی نمایشی رئیس‌جمهور دونالد ترامپ به بلند‌پروازی‌های آقای پوتین وابسته است. همچنین آشکار شد که بسیاری از اروپایی‌ها تهدید روسیه را دست‌کم می‌گیرند و در روش بازدارندگی آن دچار سوءتفاهم شده‌اند. قرار نیست روسیه به دیگر نقاط اروپا حمله کند، اما تلاش خواهد کرد با افزایش حملات سایبری، عملیات نفوذ، ترور افراد و خرابکاری برتری خود را به رخ بکشد. اگر آقای پوتین احساس ضعف کند بخش کوچکی از قلمرو ناتو را به اشغال در می‌آورد و با تحریک متحدان به واکنش بین آنها تفرقه می‌اندازد. او می‌تواند در دو یا پنج سال آینده به چنین اقدامی مبادرت ورزد. شاید این زمان طولانی به نظر برسد، اما در برنامه‌ریزی‌های نظامی به اندازه یک چشم بر هم زدن است. بسیاری از مردم آمریکا و جنوب اروپا چنین تفسیری را بدبینانه می‌دانند. برخی از آنها همانند استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، می‌گویند که می‌توان به پوتین اعتماد کرد، یا اینکه او جرات ندارد پیمان صلح احتمالی آقای ترامپ را نقض کند. دیگران به اندازه کافی منطقی هستند که به مردی که در 25 سال گذشته پنج بار وارد جنگ شده بود اعتماد نکنند، اما می‌گویند روسیه آنقدر ضعیف شده است که نمی‌توان آن را یک تهدید تلقی کرد. جنگ اوکراین حدود یک میلیون کشته و زخمی برای روسیه بر جای گذاشت و به جز پیروزی‌های اندک در هفته‌های اول آن، روسیه فقط یک درصد از خاک اوکراین را فتح کرده است. بسیاری دیگر در کشورهای بالتیک، لهستان و اسکاندیناوی آن سوی دیگر طیف را می‌بینند و هشدار می‌دهند که تهدید موجود چیزی بیشتر از شخص آقای پوتین است، چرا که امپریالیسم روسی ریشه‌های عمیقی دارد. ترس آنها قابل درک است، چون آنها در طول تاریخ رخم خورده‌اند. اما این رویکرد برای مقابله با روسیه مناسب نیست، چرا که اول، پیام پوتین در مورد اینکه ناتو دشمن همیشگی روسیه است را تایید می‌کند و دوم، اروپا به احتمال زیاد فرصت‌های تنش‌زدایی را از دست خواهد داد.  آقای پوتین مهاجمی است که باید جلوی او را گرفت. یک پیمان صلح ناقص در اوکراین می‌تواند سکوی پرش او برای جنگ بعدی باشد. همزمان باید توجه داشت که با وجود سلامت جسمانی، آقای پوتین 72‌ سال دارد و اکنون باید در مورد آنچه پس از او اتفاق می‌افتد برنامه‌ریزی کرد. بازدارندگی به درک تهدیدهای آقای پوتین بستگی دارد. جنگ اوکراین پس از گذشت سه سال به یک ایدئولوژی تبدیل شده است. در گذشته 60 درصد از مردم روسیه می‌گفتند که افزایش استانداردهای زندگی باید اولویت دولت باشد. امروز آن سهم به 41 درصد رسیده است و 55 درصد دیگر خواستار آن‌اند که به روسیه به عنوان یک قدرت جهانی احترام گذاشته شود. آقای پوتین کل جامعه روس را در جایگاه جنگی قرار داده است. پرداختی‌ها به سربازان و خانواده‌هایشان سخاوتمندانه هستند و به 5 /1 درصد تولید ناخالص داخلی می‌رسند. همچنین، آقای پوتین از جنگ به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب‌های خشن و دوری از غرب استفاده می‌کند. اشتباه است که فکر کنیم نیروهای روس خسته شده‌اند، یا توانایی کافی ندارند. نیروی هوایی و دریایی آن عمدتاً آسیبی ندیده‌اند. فرمانده ارشد ناتو می‌گوید که پوتین با سرعتی بی‌سابقه سرباز، سلاح و تجهیزات گردآوری می‌کند. روسیه قصد دارد تعداد سربازان عملیاتی را از 3 /1 به 5 /1 میلیون نفر برساند و نیروها و تجهیزاتش را در جبهه غربی 30 تا 50 درصد تقویت کند. به لطف جنگ، روسیه توانست پیوندهایش با چین، ایران و کره‌ شمالی را مستحکم‌تر کند. تاکتیک‌های روسیه خام و پرهزینه‌اند، اما یک حمله کوچک ناگهانی به یکی از اعضای ناتو ممکن است این گروه را وادارد که بخواهد زمین از دست‌رفته را پس بگیرد و خطر جنگ هسته‌ای را بپذیرد. ناتو در صورت ورود نکردن به جنگ از هم خواهد پاشید. قطعاً ناتو می‌تواند در مناقشه‌های درازمدت جلوی حمله اولیه روسیه را بگیرد، اما آیا منابع لازم را برای مقابله با حملات پنجم و ششم دارد؟ اگر آقای ترامپ حاضر به جنگ نشود آقای پوتین آن را پیروزی راهبردی خود تلقی خواهد کرد، حتی اگر روسیه عقب رانده شود. عدم حضور آمریکا در میدان جنگ برتری روسیه را بر اروپا تثبیت خواهد کرد. دفاع در برابر روسیه از اوکراین آغاز می‌شود. اگر آقای پوتین در آنجا موفقیتی نداشته باشد احتمال حمله او به ناتو کمتر می‌شود. لازم است تسلیحات بیشتری به اوکراین فرستاده شود و هزینه ساخت تسلیحاتی که خود می‌تواند بسازد تامین شود. اوکراین می‌تواند هر سال تجهیزاتی به ارزش 35 میلیارد دلار بسازد، اما سفارش‌های ساخت هم‌اکنون کمتر از نصف آن است. آقای ترامپ باید بفهمد که تامین مالی اوکراین به نفع آمریکا خواهد بود. به‌ویژه به این خاطر که چین به‌دقت پیشروی‌های روسیه را زیر نظر دارد. با‌این‌حال، پشتیبانی از اوکراین برای ایمن نگه داشتن کل قاره کافی نیست و آقای ترامپ هم احتمالاً کمک زیادی نمی‌کند. بنابراین لازم است اروپا کار بیشتری انجام دهد. اروپا باید برای دفاع سخت‌تر کار کند، اتحاد خود را تقویت کند و بنیان‌هایی را برای دوران پس از پوتین بسازد. اروپا هم‌اکنون تسلیحات بیشتری خریداری می‌کند. آمار جدید نشان می‌دهند که ناتو (به استثنای آمریکا) در سال‌های 2023-2022 هزینه‌کرد دفاعی خود را 19 درصد افزایش داده است، اما باز هم به پول بیشتری نیاز دارد و رهبران اروپا هنوز رای‌دهندگان را برای فداکاری بیشتر آماده نکرده‌اند. آنها در مورد قراردادهای تسلیحاتی نیز اختلاف نظر دارند. برای مثال، اگر بریتانیا به قایق‌های اتحادیه اجازه ماهیگیری در آب‌های خود را ندهد نمی‌تواند در طرح این اتحادیه مشارکت کند. کارهای بیشتری هم باید برای تحکیم اتحاد و انسجام ناتو انجام شود، به‌ویژه اگر آمریکا دیگر نخواهد پیوندهای آن را حفظ کند. کشورهایی مانند استونی و لهستان در مقایسه با پرتغال و اسپانیا ترس بیشتری از روسیه دارند. اما تهدیدها متوجه سیاست و زیرساختارهای کل قاره هستند. اگر روسیه در اعضای شرقی اتحادیه اروپا نفوذ کند عملکرد اتحادیه آسیب زیادی خواهد دید. اروپا ثروت و قدرت صنعتی لازم را برای مقابله با پوتین دارد. پرسش آن است که آیا این قاره می‌تواند تفرقه را کنار بگذارد تا هم اوکراین را نجات دهد و هم از خود محافظت کند؟ 

 

دراین پرونده بخوانید ...