شناسه خبر : 45354 لینک کوتاه

فرنگی و فرهنگ ایرانی

چرا دیپلمات‌های انگلیسی به دنبال شناخت جامعه ایرانی هستند؟

 

شادی معرفتی / نویسنده نشریه 

مدتی پیش ویدئویی از سایمون شرکلیف، سفیر انگلستان در ایران، وایرال شد که در آن می‌گفت شیراز بهترین شهر ایران است و اصفهونی قشنگ‌ترین لهجه ایرانی. «کاوه آهنگر» جذاب‌ترین اسطوره ایرانی برای آقای سفیر است و قرمه‌سبزی محبوب‌ترین غذایش. آقای سفیر بلد است مثل مردهای ایرانی کباب کوبیده بزند و عاشق استقلال و بربری است. اما آیا این شناخت سفیر انگلیس از ایران، پدیده‌ای جدید و غریب است یا پدیده‌ای چندصدساله که حکایت از شناخت عمیق انگلیسی‌ها از ایرانیان دارد؟ چرا دیپلمات‌های انگلیسی به دنبال شناخت جامعه ایرانی هستند؟ چرا برای ما ایرانیان جذاب است که او تا این اندازه ما را می‌شناسد؟ حکایت ایران‌شناسی، حکایتی طولانی و پیچیده است که در این مجال نمی‌گنجد و ناگزیریم تنها به چند مورد اندک اشاره کنیم.

کمپانی هند شرقی

93ماموران انگلیسی‌ها تقریباً از دوره صفویه، به ایران رفت‌و‌آمد داشتند، اما با تاسیس کمپانی هند شرقی انگلیسی در سال 1600 میلادی، روابط اروپاییان با شرق دچار دگرگونی اساسی شد و امپراتوری بریتانیا در هند و آسیا برقرار شد. به دنبال ایجاد کمپانی هند شرقی و گسترش منافع اقتصادی، تجاری و سیاسی، اعضای کمپانی شروع به فراگیری زبان‌های شرقی و به ویژه فارسی کردند. کالج «هیلی بوری» به مهم‌ترین مرکز آموزش زبان فارسی و عربی تبدیل شد که در آن، علاوه بر سیاستمداران و بازرگانان، افسران انگلیسی نیز به فراگیری این زبان‌ها اقدام می‌کردند و در کنگره شرق‌شناسی پاریس در سال 1873 میلادی، دیپلمات‌ها، نظامیان عالی‌رتبه و بازرگانان، بیشتر شرکت‌کنندگان را تشکیل می‌دادند.

تا اوایل قرن نوزدهم، منافع بریتانیا در ایران چشمگیر نبود و ایران برای بریتانیا، یک کشور دوردست و دارای برخی فواید و منافع تجاری و سیاسی کم‌اهمیت محسوب می‌شد؛ تا آن زمان، بریتانیا نماینده سیاسی در ایران نداشت و تنها به دنبال منافع اقتصادی بود؛ اما ظهور ناپلئون یک نقطه خطر جدی بود. با ظهور ناپلئون و تلاش او برای رسیدن به هند، اهمیت ایران از جهات مختلف برای انگلیسی‌ها آشکار شد. از نگاه کارگزاران انگلیسی، چون سر پرسی سایکس: «اگر به جغرافیای عالم نظری بیفکنید، خواهید دید ایران یکی از شاهراه‌های بزرگ بین‌المللی است که اروپا را به هندوستان متصل می‌کند و تنها همین مساله، به خودی خود، واجد اهمیت فراوان می‌باشد» (سفرنامه سرپرسی سایکس، ص 438).

در درجه اول، اهمیت ایران برای انگلیس به دلیل هند بود. ایران نمی‌بایست به گذرگاهی برای روسیه و فرانسه برای رسیدن به هند تبدیل می‌شد. طی سده‌های 19 و 20، منافع انگلستان در ایران گسترش یافت. از اواسط دهه 1830 میلادی تا پایان دوره قاجاریه، خط تلگرافی هند به اروپا از مسیر ایران، به جهت نقش ارتباطی‌اش بین هند و لندن، اهمیت فراوانی یافت و ایران به بازاری برای تولیدات صنعتی انگلستان تبدیل شد و تعدادی از بنگاه‌های بازرگانی، اقتصادی و مالی انگلیس، در شهرهای عمده ایران مستقر شدند و جویندگان امتیازات و انحصارات به ایران سرازیر شدند. اکتشاف نفت در سال 1908 میلادی در مسجدسلیمان و بهره‌برداری سریع و گسترده از آن، به زودی شرکت نفت ایران و انگلیس را به مهم‌ترین منافع انگلیس در ایران تبدیل کرد. مقابله با توسعه‌طلبی فرانسه و روسیه از طریق ایران به سوی هند و منافع دیگر بریتانیا در ایران، اقتضا می‌کرد که ایران‌شناسی انگلیسی برای سلطه و نفوذ بر ایران و حفظ منافع آن کشور ایجاد شود؛ به همین دلیل، یکی از مشغله‌های دائمی نظامیان، کارمندان و مدیران کمپانی هند شرقی، گردآوری اطلاعات و نوشتن کتاب‌هایی درباره مناطق تحت سلطه کمپانی و سرزمین‌های اطراف هند بوده است. دنیس رایت، نماینده دیپلماتیک انگلستان در ایران پس از کودتای 28 مرداد، درباره شکل‌گیری ایران‌شناسی انگلیسی اظهار می‌دارد: تهدیدهای ناپلئون در مورد هند، انگلستان را متوجه بی‌خبری‌اش از سرزمین‌های همسایه‌ای کرد که ممکن بود سپاهیان فرانسه از آنها بگذرند. کسی بیشتر از جان مالکوم از این موضوع آگاهی نداشت. وی که به جهت تاثیرگذاری‌اش بر بنیان‌های ایران‌شناسی انگلیسی و تعیین چارچوب دیدگاه کمپانی هند شرقی در مورد شرق، به نظریه‌پرداز شرق‌شناسی انگلیسی معروف است، در نخستین ماموریتش در ایران در سال 1800 میلادی، از شیراز به پدرش نوشت: «همه ساعات فراغتم را صرف پژوهش در تاریخ این کشور خارق‌العاده می‌کنم که با آن آشنایی اندکی داریم.» مالکوم بنیانگذار هوشیاری تاریخی بریتانیا در امور است و از تاریخ برای مشروعیت‌بخشی به استعمار انگلستان در آسیا بهره‌برداری می‌کند. او تدابیر و اقدامات انگلیسی‌ها در ایران را در راستای تغییراتی می‌داند که می‌خواستند توحش را از وجود ایرانیان بزدایند و آثارش به عنوان میراثی امپریالیستی، بر بسیاری از نویسندگان زمان خود، تاثیرگذار بوده است. کتاب تاریخ ایران مالکوم، نه‌تنها علایق سیاستمداران و تاجران را از نظر اطلاعاتی ارضا می‌کرد، بلکه آن دیدگاه رمانتیک غربیان را نیز درباره تاریخ اساطیری ایران، بخارا و سمرقند اقناع می‌نمود. مالکوم، افراد هیات خود را برای نقشه‌برداری و بررسی راه‌ها و منابع به اطراف کشور فرستاد. این اطلاعات گردآوری و تنظیم و در سال 1813 میلادی در مجله «جغرافیای سلطنتی ایران» منتشر شد و برای سال‌ها، منابع اطلاعاتی راجع به ایران بود (رایت، انگلیسی‌ها در میان ایرانیان، ص 204).

سرگور اوزلی، سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار بریتانیا در ایران در زمان عقد معاهده گلستان بود؛ در شرح ماموریت او، جرج سوم، پادشاه انگلستان تاکید کرده بود: «برای کسب اطلاعات در باب ذخایر نظامی و مالی ایران، تولیدات عمده، وضع کشاورزی و فنون مکانیکی، همچنین هر نوع اطلاعات موثق در باب رفتار، عادات و رسوم، عایدات، کسب‌وکار، تاریخ و باستان‌شناسی ایران»، از همه امکانات خود استفاده نماید. همچنین به وی اختیار داده شد تا ستادی برای این کار تشکیل دهد و سالانه حدود 600 لیره صرف خرید نسخه‌های عربی و فارسی برای بریتیش میوزیوم کند (رایت، ص 25).

بیشتر ایران‌شناسان انگلیسی، وابستگی نظامی و سیاسی به دولت انگلستان داشتند و مطالعات ایران‌شناسی آنها، جزئی از وظایف رسمی آنان محسوب می‌شد. رایت در این‌باره اظهار می‌دارد: «ادبیات انگلیسی سده 19، از لحاظ سیاحت‌نامه‌های مربوط به ایران، غنی است. باارزش‌ترین آنها، از آنِ اعضای هیات سیاسی انگلیس در ایران است. ماموران سیاسی و نظامی انگلیس، گاهی در جامه مبدل و بیشتر آشکارا، در این کشور جاسوسی می‌کردند و درباره مکان‌شناسی و سایر امور مربوط به کشوری که فکر می‌کردند روزی صحنه جنگ خواهد شد، اطلاعات لازم را گردآوری می‌کردند» (رایت، ص 202). بیشتر کتاب‌ها و آثار ایران‌شناسی انگلیسی، در ارتباط و در جریان ماموریت‌های رسمی آنها به نگارش درآمده است. سر جان مالکوم، منابع و اطلاعات تاریخ ایران را طی ماموریت‌های سیاسی خود فراهم و سپس در بمبئی آن را تدوین کرد که هنوز هم از منابع عمده تاریخ ایران به‌شمار می‌رود.

اعضای هیات اوزلی، ایران‌شناسان خبره‌ای بودند که سر راهشان از بوشهر به تهران، اقدام به سفرهای اکتشافی، نقشه‌برداری و گردآوری اطلاعات کردند. در همان ماموریت جیمز موریه از پاسارگاد دیدن کرد و قسمتی از آثار و حتی سنگ‌های قابل حمل توسط آنها جدا شد تا به انگلستان ارسال شود (فریدون زند فرد، سرگور اوزلی، ص 129). جیمز فریزر، در سال 1833 از طرف لرد پالمرستون، نخست‌وزیر بریتانیا، برای یک ماموریت جاسوسی به ایران آمد و در سفرهایش، مطالب و اطلاعات لازم را برای دو کتاب مفصل درباره ایران فراهم کرد. هنری راولینسون، که در نخستین سفرش به ایران، افسر 22ساله‌ای بود و طی یک ماموریت نظامی به ایران آمده بود، در سفرهای متعددش، به مطالعه کتیبه‌های میخی همدان و کرمانشاه دست زد و در نهایت موفق به کشف رموز خطوط میخی شد (رایت، ص 149).

چهره ایرانی در حاجی‌بابای اصفهانی

جیمز موریه که رمان مشهور «حاجی‌بابای اصفهانی» را نوشته، در زمان فتحعلی‌شاه مامور انگلستان در ایران بود. چهره‌ای که او در حاجی‌بابا از ایران به تصویر می‌کشد، بیش از آنکه مبتنی بر مشاهدات ناظری بی‌طرف باشد، تکرار پندارهای متناقض درباره شرق است: «ایران، پایگاه موهومی جاه و جلال خاورزمین، جایگاه شعرای گل و بلبل» و در عین حال، سرزمینی نامتمدن، پرآشوب، با مردمانی دغل‌کار و غیرقابل اعتماد. اگرچه روابط موریه با دربار قاجار و همچنین برخی سفرهای او به ایران، بخشی از حقیقت را در مورد ایران آن روز آشکار می‌کند، اما در دایره وسیع‌تر، می‌توان نویسنده‌ای را دید که در رویای خود، با فرهنگ و زبانی متفاوت، به ارزش‌های فرهنگی اروپایی توسل جسته و پلیدی و دنائت را همچون ویژگی‌های مطلق و جهان‌شمول آن بازنمایانده است. تمامی پلیدی‌ها و ویژگی‌هایی که استعمارگر به فرد بومی نسبت می‌دهد، نه به عنوان نتایج تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی، بلکه به مثابه ویژگی‌های ذاتی فرد بومی نشان داده می‌شود. حاجی‌بابا، آینه تمام‌نمای یک ملت منحط و روبه‌زوال است. تصویری که موریه از ایران و ایرانی در رمان حاجی‌بابا به تصویر کشیده، تا مدت‌ها یکی از تصاویر پذیرفتنی و نزدیک به حقیقت، نزد اروپاییان بود، چنان که لرد کرزن می‌نویسد: اگر تمام کشور و ملت ایران از صفحه روزگار محو شود و فقط رمان حاجی‌بابا و طرح‌های سر جان مالکوم بر جای بمانند، دیپلمات‌ها و محققان راجع به ایران چنان اطلاعاتی می‌توانند به دست آورند که گویی سال‌ها در آنجا اقامت گزیده‌اند (جیمز موریه، سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، ص 6).

هنری لایارد، سیاستمدار و باستان‌شناس انگلیسی، که سمت‌هایی چون عضویت مجلس نمایندگان انگلیس و معاونت وزیر امور خارجه را داشت، به کاوش در مناطق باستانی ایران دست زد و با پشتیبانی «انجمن جغرافیایی سلطنتی انگلیس» به نقشه‌برداری و کسب اطلاعات از ایران می‌پرداخت (رایت، ص 214). لایارد که به دنبال تنش در روابط ایران و انگلیس بر سر مساله هرات با ماموریت ویژه از طرف اینتلیجنت سرویس به ایران آمد و در تحریک محمدتقی‌خان به شورش بر ضد محمدشاه نقش مهمی ایفا کرد، از طرف انجمن جغرافیایی سلطنتی اعزام شد و در ایران به فعالیت باستان‌شناختی و اکتشافی دست زد که نتیجه آن، شناسایی غار «اشکفت سلمان» بود (سر هنری لایارد، سفرنامه لایارد، ص 110).

لرد کرزن: وزیر ایران‌شناس

پیشروی‌های روسیه در نیمه دوم قرن نوزدهم در آسیای میانه و گسترش نفوذ آن کشور در ایران، امپراتوری بریتانیا را به شدت نگران کرد. به همین جهت، یکی از اهداف فعالیت و تحقیقات ایران‌شناسان انگلیسی، مقابله با توسعه‌طلبی روسیه در ایران و آسیای میانه و افغانستان بود. جرج ناتانیل کرزن، نایب‌السلطنه هند و وزیر امور خارجه سال‌های بعد بریتانیا، کتاب «ایران و قضیه ایران» را در سال 1890 میلادی و طی مدت سه سال با این انگیزه به نگارش درآورد. او که در سال 1889 میلادی، سفرهای دور و درازش را در ایران آغاز کرد، علایقش در ایران اساساً سیاسی بود. اثر وی که یک دایره‌المعارف در باب مسائل: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی ایران در زمان خود بوده، مشخصاً برای مقاصد سیاسی نگارش یافته است. او در باب انگیزه تالیف کتابش می‌نویسد: «ارتباط ایران با مسائل کلی‌تر سیاست آسیایی، عمده‌ترین منظوری است که من پیوسته در سر داشته‌ام.» وی علت توجه زیاد به ایران را حفاظت از هند می‌داند؛ زیرا هند از نظر وی برای امپراتوری بریتانیا «سند بی‌بدیلی برای فرمانروایی بر جهان شرق است» (جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ج 1، صص 22-21). کرزن، از جمله ایران‌شناسانی بود که تلاش می‌کرد به حضور انگلستان در شرق مشروعیت ببخشد. او همواره با زبان صریح استعماری سخن رانده و از رابطه میان انگلستان و شرق، با واژه‌های تملک و تعلق یا سرزمین بی‌صاحبی که باید به‌طور تمام و کمال در مالکیت استعماری درآید، سخن گفته است. کرزن در سال 1909 میلادی، به عنوان عضو موسس «مدرسه مطالعات شرقی» انتخاب شد. در همان سال، در مجلس اعیان انگلستان اظهار داشت: «آشنایی ما نه‌تنها با زبان‌های مردم مشرق‌زمین، بلکه با عادات، احساسات و سنت‌های ایشان و نیز با تاریخ و دینشان و ظرفیت ما برای درک آنچه نبوغ شرق نامیده می‌شود، تنها مبنایی است که احتمالاً در آینده خواهیم توانست بر پایه آن، موقعیتی را که در شرق به دست آورده‌ایم، حفظ کنیم.» وی پنج سال بعد در کنفرانس شرق‌شناسی اعلام کرد که مطالعات شرق‌شناسانه، یک تفریح مجلل و اشرافی نیست، بلکه «یک تکلیف بزرگ سلطنتی است. به نظر من، مدرسه‌ای چون مدرسه مطالعات شرقی در لندن، بخشی از ملزومات امپراتوری بریتانیاست» (ادوارد سعید، شرق‌شناسی، ص 383).

ژنرال سر پرسی سایکس که به دلیل تالیفات متعددش چون: تاریخ ایران، 10 هزار مایل در ایران یا هشت سال در کشور شاهنشاهی، تاریخ کرمان و چندین اثر برجسته دیگر، جزو ایران‌شناسان برجسته به‌شمار می‌رود، از ماموران زبردست اینتلیجنت سرویس بود و در ایران در کسوت کنسول کرمان و مشهد، سال‌های متمادی به کسب اطلاع از مناطق مختلف ایران و مراقبت از فعالیت روس‌ها در ایران و آسیای مرکزی اشتغال داشت. آثار وی که نتیجه مسافرت‌های چندین‌ساله در مناطق ایران و آسیای مرکزی است، در اصل برای اداره اطلاعات ارتش بریتانیا و انجمن جغرافیایی سلطنتی تهیه شده است (آنتونی وین، ایران در بازی بزرگ، صص 9، 24 و 37). مسافرت سخت و طاقت‌فرسای وی از شمال شرق ایران برای شناسایی ترکمن‌ها و سراسر ایران، ماموریتی بود که از جانب «انجمن جغرافیای سلطنتی» داده شده بود که برای منافع بریتانیای کبیر، مهم و اساسی بوده است (سایکس، ص 439). سایکس مهم‌ترین انگیزه خود از نوشتن کتاب «تاریخ ایران» را آگاهی بخشیدن به همکاران خود دانسته که در ایران و کشورهای همجوار آن مشغول خدمت بوده‌اند (سر پرسی سایکس، تاریخ ایران، ج 1، ص 32).

لمبتون: مامور ویژه MI6

پیوند سیاست و ایران‌شناسی در قرن بیستم نیز تداوم داشت. دکتر کاترین لمبتون، نویسنده آثار مهمی چون: «مالک و زارع در ایران»، «لغت‌نامه فارسی»، و «ایران عصر قاجار»، از کارگزاران دولت انگلستان و از سال 1939 تا 1945 میلادی، وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در تهران بوده است. کار اصلی لمبتون، خواندن مطبوعات ایران، حفظ تماس با سردبیران روزنامه‌ها، انتشار اخبار تفسیری به زبان فارسی، سرپرستی رادیوی فارسی و سرپرستی پخش فیلم‌های تبلیغاتی انگلیس در ایران بود (سر ریدر بولارد، نامه‌هایی از تهران، ص 155). وی به علت نقشی که در حوادث و مسائل مختلف ایران ایفا کرده، جایگاهش به مراتب بالاتر از یک وابسته مطبوعاتی بوده است. سر ریدر بولارد، سفیر انگلستان در ایران، در خصوص مسائل و اقدامات دولت انگلستان در سال‌های حساس ملی شدن صنعت، همواره با وی مشورت می‌کرد. لمبتون به عنوان یک عامل برجسته MI6 در ایجاد عملیات جاسوسی و سازمان‌دهی عملیات روانی و سپس دادن مشاوره در ماجرای کودتای 28 مرداد بر ضد دولت دکتر مصدق، نقش عمده‌ای ایفا کرده است. وی ریاست مجموعه «ویکتوری هاوس» را که یک نهاد سرّی برای تبلیغات روانی و جاسوسی در دهه‌های 20 و 30 بود، بر عهده داشت. قضاوت بولارد، سفیر کبیر انگلستان در سال‌های 1939 تا 1946 میلادی، درباره ایرانیان، به علت گرایش‌های ضد انگلیسی ایرانیان در دوره زمانی جنگ جهانی دوم، از اسلافش هم بدتر است. وی مردم ایران را بی‌مسوولیت و تا آخرین نفر، فاسد می‌خواند و علت علاقه ایرانیان به آلمان را بی‌رحمی و خشونت ذاتی ایرانیان می‌داند؛ اما تفاوت ایرانیان با هیتلر، در نداشتن شهامت و قدرت است (بولارد، ص 242).

♦♦♦

عصاره گفتمان ایران‌شناسی را باید در سیاست لرد پالمرستون، نخست‌وزیر عهد ویکتوریا، جست که می‌گفت: «انگلستان دوست یا دشمن دائمی ندارد، فقط منافع دائمی دارد.» گفتمان ایران‌شناسی بر مبنای منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدید آمد و به ابزاری در دست استعمار انگلستان بدل شد تا با اتکا بر آن، اهداف خویش را بهتر دنبال کند. علاوه بر این ایران‌شناسی به ابزاری برای هویت‌سازی پژوهشگران و ایران‌شناسان انگلیسی تبدیل شد که در آن انگلیسی‌ها خویشتن را در برتری تاریخی بینگارند و از سوی دیگر، اگر ایرانیان، خویشتن خویش را در بازخوانی این متون جست‌وجو کنند، خویش را منحط و عقب‌مانده بیابند. 

دراین پرونده بخوانید ...