شناسه خبر : 40597 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرار از تله درآمد متوسط

چین به زودی کشوری با درآمد بالا می‌شود

فرار از تله درآمد متوسط

 ترجمه: جواد طهماسبی-چشم‌انداز تله درآمد متوسط چین را تهدید می‌کند. طبق این مفهوم، کشورهای نوظهور به سرعت از فقر خارج می‌شوند اما قبل از آنکه ثروتمند شوند تا مدت‌های زیادی در فاصله بین این دو گیر می‌افتند. لی‌کی کیانگ، نخست‌وزیر چین، در سال 2016 گفت: «ظرف پنج سال آینده ما باید به شدت مراقب باشیم تا در تله درآمد متوسط گرفتار نشویم.» لو جی وی، وزیر وقت دارایی چین، نیز احتمال گیر افتادن چین در این تله را 50 درصد دانست.

دو اقتصاددان به نام‌های هومی کاراس و ایندرمیت جیل در سال 2006 زمانی که در بانک جهانی کار می‌کردند این نامگذاری را انجام دادند. این مفهوم یک پرسش آشکار را پیش می‌کشد: درآمد متوسط چیست و چه رویدادی به معنای خروج از آن تلقی می‌شود؟ آقای کاراس و آقای جیل از طبقه‌بندی خود بانک جهانی استفاده کردند. این طبقه‌بندی در سال 1989 انجام گرفت و بانک خطی را ترسیم کرد که کشورهای دارای درآمد بالا را از بقیه کشورها جدا می‌کند. این خط تمام کشورهایی را دربر می‌گرفت که در آن زمان اقتصادهای صنعتی بازارمحور نام داشتند. خط تفکیک‌کننده بر مبنای درآمد سرانه ملی شش هزار دلار با قیمت‌های سال 1987 ترسیم شد و آنقدر پایین بود که اسپانیا و ایرلند را هم شامل می‌شد. این خط هم‌اکنون 12695 دلار است و همگام با میانگین موزون قیمت‌ها و نرخ ارز در پنج اقتصاد بزرگ جهان یعنی آمریکا، بریتانیا، چین، منطقه یورو و ژاپن بالا می‌رود. در سال 2020 هشتاد کشور به آن آستانه رسیدند که سه کشور نسبت به سال قبل از آن کمتر بود. همه‌گیری کشورهای موریتیوس، پاناما و رومانی را به طبقه متوسط کشانید.

به خاطر ترس رهبران (و شاید به دلیل اقدامات آنها) چین هم‌اکنون در آستانه تبدیل شدن به یک کشور دارای درآمد بالا (طبق این تعریف) قرار دارد. بر اساس تازه‌ترین پیش‌بینی‌های گلدمن ساکس، برآورد می‌شود که چین سال آینده از این خط عبور کند. افزایش ارزش پول کشور در این رویداد نقش مهمی دارد. البته چنین گذاری تا اواسط سال 2024 به‌طور رسمی اعلام نخواهد شد چون بانک جهانی در آن زمان طبقه‌بندی‌هایش را بر مبنای داده‌های سال قبل به‌روزرسانی می‌کند. اگر برآوردها درست باشند سال 2022 که سال ببر نام دارد آخرین سال حضور چین در طبقه درآمدی متوسط خواهد بود و چین پس از آن گربه‌سانی بزرگ‌تر می‌شود. البته خط آستانه خطی مصلحتی است. چندین کشور از جمله آرژانتین، روسیه و حتی ونزوئلا از آن عبور کردند ولی در سال‌های بعد به زیر آن بازگشتند. فرار پایدار از تله درآمد متوسط به تحولی بنیادی‌تر نیاز دارد. کشورهایی که در این مرحله میانی توسعه قرار می‌گیرند با انواع مشکلات روبه‌رو می‌شوند. به عنوان مثال، آنها کاهش بازدهی سرمایه را تجربه می‌کنند. آنها برای خروج از مرحله کشاورزی با کمبود کارگر مواجه می‌شوند و لازم است سرمایه‌گذاری سنگینی در تحصیل و آموزش انجام دهند چرا که تحصیلات پایه درحد رفع نیازهای کارگران کارخانه برایشان کافی نخواهد بود. آزمون واقعی یک کشور پردرآمد آن است که نشان دهد چگونه قادر است از پس تهدیدهای پیش‌روی رشد اقتصادی خود برآید. چین در این سه معیار چگونه عمل می‌کند؟

چین هنوز با سرعتی دیوانه‌وار به انباشت سرمایه مشغول است. در پنج سال منتهی به همه‌گیری، چین 43 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را سرمایه‌گذاری کرد. سرمایه‌گذاری در کشورهای دارای درآمد بالا نصف آن میزان است. اما سرمایه‌گذاری زیاد چین آن‌گونه که اغلب فرض می‌شود بی‌حاصل نیست. شاید میزان سرمایه‌گذاری چین طبق استانداردهای کشورهای ثروتمند بالا باشد اما باید پذیرفت که سطح تولید ناخالص داخلی آن کشور هم بالاست. در حقیقت، نسبت بین سهم سرمایه‌گذاری در تولید و نرخ رشد اقتصادی (که نسبت فزاینده سرمایه به تولید یا ICOR نامیده می‌شود) در مقایسه با کشورهای پردرآمد هنوز مطلوب به نظر می‌رسد. اما دیگر منابع رشد چگونه هستند؟ صندوق بین‌المللی پول در گزارش ارزیابی سالانه خود از اقتصاد چین که در 28 ژانویه انتشار یافت با ابراز نگرانی متذکر می‌شود که رشد «بهره‌وری کل عوامل» چین در دهه گذشته نسبت به دهه قبل‌تر از آن افت داشته است. این متغیر آن تغییراتی در تولید را اندازه می‌گیرد که نمی‌توان آنها را به افزایش سرمایه یا نیروی کار نسبت داد. صندوق بین‌المللی پول این رویداد را محصول توقف اصلاحات ساختاری به ویژه در شرکت‌های دولتی می‌داند و چنین استدلال می‌کند که «پویایی بازار به تازگی توان خود را از دست داده است». اما اندازه‌گیری این نوع بهره‌وری دشواری زیادی دارد. طبق مقیاس گروه تجاری هیات کنفرانس (Conference Board) رشد این متغیر در چین سریع‌تر از کشورهای دارای درآمد بالاست.

الگوهای اشتغال در چین هنوز با الگوهای کشورهای پیشرفته تفاوت زیادی دارد. شاید نکته تعجب‌آور آن باشد که سهم نیروی کار آن در بخش ساخت‌وساز از میانگین کشورهای پردرآمد کمتر است. سهم تولید بالاتر (19 درصد در مقایسه با میانگین 13درصدی کشورهای پردرآمد) است و سهم بخش کشاورزی اختلاف بسیار زیادی دارد (25 درصد درمقایسه با میانگین سه‌درصدی در کشورهای پردرآمد). از یک جنبه می‌توان این نیروی کار اضافی بخش روستایی را مایه خوش‌بینی دانست. اگر چین بتواند در زمانی که یک‌چهارم نیروی کار آن در بخش کشاورزی گیر افتاده‌اند خود را با موفقیت به سطح پردرآمدها برساند تصور کنید زمانی که این نیروی کار به اشتغال مولد هدایت شوند چه کار بزرگی از دست آنها بر خواهد آمد. تنها نگرانی آنجاست که این کارگران مزارع را ترک نکرده‌اند چون نمی‌توانند. شاید آنها نمی‌خواهند سهم خود از زمین‌های اشتراکی از دست بدهند. یا شاید آنها بسیار پیر شده‌اند یا تحصیلات اندکی دارند و نمی‌توانند از فرصت‌های بهتر موجود در شهرها به نفع خود استفاده کنند.

انباشت سرمایه انسانی در چین در واقع عامل نگرانی است. طبق تازه‌ترین سرشماری در سال 2020 میانگین سطح سواد در میان جمعیت بزرگسال کشور 9 /9 سال بود. این عدد آنها را در پایین‌ترین سطح در میان کشورهای پردرآمد قرار می‌دهد. طبق مطالعه رابرت بارو از دانشگاه هاروارد و چانگ وا لی از دانشگاه کره میانگین سطح تحصیل درکشورهای دارای درآمد بالا 5 /11 سال است.

 

تله درآمد بالا

این مشکل را فقط می‌توان در هر بار برای یک گروه جمعیتی حل کرد. شهروندان کهنسال چینی در کشوری فقیرتر بزرگ شده‌اند و سطح تحصیلات پایین‌تری برخوردارند. طبق گزارش بانک جهانی، کودکی که هم‌اکنون وارد یک مدرسه در چین می‌شود می‌تواند امیدوار باشد که 1 /13 سال درس بخواند. اما کیفیت هنوز با کمیت همراستا نیست. طبق محاسبات بانک جهانی و عملکرد کودکان در آزمون‌های استاندارد، 13 سال تحصیل در مدارس چین با کمتر از 10 سال تحصیل در کشوری مانند سنگاپور برابری می‌کند. با این حال اوضاع رو به بهبود است.

انباشت سرمایه انسانی در چین بازتابی از گذشته فقرآلود کشور است اما جریان سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی جدید بیشتر نشانه‌ای از آینده‌ای با درآمد بالا به‌شمار می‌رود. مشکل آنجاست که این سرمایه‌گذاری پرهزینه که مستلزم پول و وقت است باعث می‌شود والدین فرزندآوری کمتری داشته باشند. این بن‌بست جمعیتی را باید ویژگی تاسف‌بار بسیاری از کشورهای ثروتمند جهان دانست. سال گذشته جمعیت چین فقط 03 /0 درصد افزایش یافت. آن‌گونه که تجربه ژاپن نشان می‌دهد جمعیتی که رو به کهنسالی و کاهش تعداد پیش می‌رود کاهش هزینه‌کرد، رشد کمتر و نرخ‌های بهره کمتر را به همراه می‌آورد. اکنون سیاستگذاران چین باید نگران نوع متفاوتی از تله باشند.

دراین پرونده بخوانید ...