شناسه خبر : 51051 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازی از سر

آیا چشم‌اندازی برای ازسرگیری مذاکره ایران و غرب وجود دارد؟

 

کامران کرمی /  پژوهشگر مسائل خاورمیانه 

پرونده هسته‌ای ایران و مذاکرات با ایالات‌متحده، در مقطع کنونی وارد مرحله‌ای شده که نه می‌توان آن را مسیر احیای توافق (چه برجام به‌روزشده و چه توافق جامع) دانست و نه می‌توان از فروپاشی کامل دیپلماسی سخن به میان آورد. تبیین وضعیت موجود را می‌توان بر اساس منطق «بن‌بست پایدار» توصیف کرد؛ وضعیتی که در آن هر دو طرف با وجود نارضایتی، ادامه شرایط فعلی را کم‌هزینه‌تر از پذیرش ریسک‌های توافق بزرگ یا تقابل مستقیم می‌دانند. استدلال نوشتار این است که مذاکرات هسته‌ای در یک چشم‌انداز میان‌مدت (سه سال پایانی دولت دوم ترامپ) دیگر پروژه‌ای برای حل‌وفصل نهایی اختلافات نیست، بلکه به ابزاری برای حفظ وضعیت با دو نگاه تبدیل شده است؛ از منظر ایران مدیریت بحران مزمن و از منظر آمریکا مدیریت ریسک‌ها به‌اضافه فشار. در چنین چهارچوبی، محتمل‌ترین مسیر آینده نه احیای برجام، بلکه شکل‌گیری توافق‌های محدود، مرحله‌ای و غیررسمی با هدف مهار تنش و خرید زمان است. در مقابل، تداوم بن‌بست فعال با ورود به مرحله دوم جنگ محدود و هدفمند، سناریوهای پرریسک، اما همچنان ممکن به شمار می‌روند.

1- ورود به بحران ژئوپولیتیک

تمرکز اصلی مذاکرات هسته‌ایِ به توافق برجام، بر موضوعات فنی همچون سطح غنی‌سازی، تعداد سانتریفیوژها و رژیم بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود. در مقطع کنونی و یک دهه پس از برجام، این پرونده به‌تدریج از یک اختلاف سیاسی-فنی به یک بحران ژئوپولیتیک چندلایه تبدیل شده است. امروز، مسئله هسته‌ای ایران درهم‌تنیده با موضوعاتی نظیر توازن قدرت منطقه‌ای، امنیت اسرائیل، رقابت آمریکا با چین و روسیه و سیاست داخلی ایران و ایالات‌متحده است. همین درهم‌تنیدگی باعث شده است که هرگونه توافق جامع، نیازمند حل‌وفصل مجموعه‌ای از تضاد-تعارض‌های ساختاری باشد که فراتر از توان یک مذاکره صرفاً هسته‌ای است.

2- بن‌بست پایدار به‌عنوان وضعیت مسلط

بن‌بست پایدار، وضعیتی است که در آن هیچ‌یک از طرفین قادر به تحمیل اراده خود بر دیگری نیست، هزینه تغییر وضعیت موجود از هزینه تداوم آن بیشتر است و درعین‌حال، مشوق‌های لازم برای مصالحه وجود ندارد. پرونده هسته‌ای در شرایط کنونی، کاملاً از این سه ویژگی برخوردار است. از نگاه ایران، تجربه برجام نشان داد که حتی اجرای کامل تعهدات هسته‌ای نیز لزوماً به بهره‌برداری پایدار اقتصادی منجر نمی‌شود. خروج آمریکا از توافق، این برداشت را در تهران تقویت و تشدید کرده که مشکل اصلی نه محتوای توافق، بلکه عدم پایبندی طرف مقابل است. در نتیجه، ایران به سمت راهبردی حرکت کرده که هدف آن حفظ و توسعه ظرفیت‌های هسته‌ای به‌عنوان اهرم چانه‌زنی، اجتناب از عبور رسمی از خطوطی که علیه ایران، اجماع جهانی ایجاد کند و مدیریت هزینه‌های اقتصادی و سیاسی تحریم‌هاست.

متقابلاً، منطق آمریکا در پذیرش وضعیت موجود نیز با محدودیت‌های متعددی مواجه است. در سند جدید استراتژی امنیت ملی آمریکا تنها سه اشاره ناچیز به ایران شده است؛ جایگاه ایران تضعیف شده، بر آتش‌بس اسرائیل و ایران تاکید شده و اساساً اعلام می‌کند که ماموریت (چکش نیمه‌شب) انجام شد. بر اساس این خطوط و اگر دیدگاه‌های اول آمریکا و استراتژی امنیت ملی غالب شوند، هدف ایالات‌متحده برای ایران این خواهد بود که در آینده، زمان کمتری را روی این کشور متمرکز کند. چراکه گزینه نظامی پرهزینه و غیرقابل پیش‌بینی است، بازگشت کامل به برجام، با مقاومت شدید داخلی روبه‌رو است و تمرکز راهبردی آمریکا بر رقابت با چین، تمایل به درگیری جدید در خاورمیانه را کاهش داده است. در چنین شرایطی، واشنگتن ترجیح می‌دهد بحران هسته‌ای ایران را کنترل کند، نه اینکه آن را به‌طور کامل حل‌وفصل کند.

3- نشانه‌های مذاکراتی

بر اساس این منطق، وزن نشانه‌ها، تحرکات و سیگنال‌های مذاکراتی را باید بر این اساس بررسی کرد. در این میان، فشار تحریم‌ها با فعال شدن اسنپ‌بک می‌تواند بر اساس مدل 2012-2009، فشار بیشتری بر ایران وارد کند تا وارد مذاکرات شود یا امتیازات بیشتری بدهد. متقابلاً، وضعیت فنی برنامه هسته‌ای ایران همچنان برای آمریکا و غرب مهم است. اگرچه از فوریت آن کاسته شده، اما مهار نشده است. ایران، میزان غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داده و به سطوحی نزدیک به مواد مورد نیاز برای ساخت یک سلاح هسته‌ای رسانده است که خود یک حلقه فشار بر طرف غربی است. به موازات این دو وضعیت، تنش با اسرائیل و فعال بودن تنش‌های ژئوپولیتیک، انگیزه بازیگران ثالث برای بازگرداندن طرف‌ها به میز مذاکرات را حفظ کرده و حتی افزایش داده است. در این میان، خطوط قرمز دو طرف که تاکنون بزرگ‌ترین چالش مذاکرات بوده‌اند، همچنان پررنگ است و فضای سیاسی داخلی در آمریکا و ایران نیز با عدم‌ قطعیت‌هایی مواجه است. بر اساس این وضعیت، نشانه‌های واقعی تداوم دیپلماسی محتاطانه را می‌توان در چند مولفه صورت‌بندی کرد:

فعال ماندن کانال‌های ارتباطی

یکی از مهم‌ترین نشانه‌های تداوم دیپلماسی، حفظ کانال‌های میانجی است. عمان، قطر، مصر، ژاپن و فرانسه و برخی دیگر، همچنان نقش اصلی-فرعی را ایفا می‌کنند. این امر نشان می‌دهد که تصمیم راهبردی برای قطع گفت‌وگو اتخاذ نشده است. در تجربه‌های پیشین، بسته شدن کامل این کانال‌ها معمولاً مقدمه ورود به فاز تقابل امنیتی بوده است؛ فازی که هنوز فعال نشده است.

رفتار هسته‌ای ایران

افزایش فعالیت‌های هسته‌ای ایران، اگرچه موجب نگرانی غرب شده، اما دارای الگوی مشخصی است، افزایش‌ها تدریجی و قابل‌بازگشت طراحی شده‌اند، ایران از اقداماتی مانند خروج از ان‌پی‌تی یا اعلام رسمی غنی‌سازی تسلیحاتی خودداری کرده است، سطح همکاری با آژانس کاهش یافته، اما به صفر نرسیده است. این الگو نشان می‌دهد که ایران همچنان فضای مذاکره را باز نگه داشته است.

نرمش گفتمانی آمریکا

بر اساس برخی نشانه‌ها و اظهارات، آمریکا از ایده احیای کامل برجام و شکل‌دهی به یک توافق جامع کاملاً فاصله گرفته و به سمت توافق‌های محدود متمایل شده است. در این وضعیت، تمرکز اصلی بر افزایش زمان گریز هسته‌ای و جلوگیری از جهش ناگهانی در برنامه ایران است، نه برچیدن کامل ظرفیت‌ها.

4- موانع دستیابی به توافق

ورای برخی نشانه‌ها که در ادبیات مقامات دو کشور آشکار است، اما موانع دستیابی به توافق همچنان پررنگ است.

بحران اعتماد

مهم‌ترین مانع توافق، فقدان نظام اعتماد پایه برای دستیابی به توافقات پایدار میان دو طرف است. ایران، خواهان حقوق و تضمین‌هایی است که آمریکا از نظر حقوقی و سیاسی تمایلی به ارائه آنها ندارد. در مقابل، آمریکا نگران است که ایران بر اساس تجربه برجام، از هر توافقی به‌عنوان سکوی پرش برای افزایش نفوذ منطقه‌ای خود استفاده کند.

نقش‌آفرینی سیاست داخلی

در هر دو کشور، سیاست داخلی به مانعی جدی برای توافق تبدیل شده است. در ایران، هرگونه توافقی که امتیازات ملموس اقتصادی و از آن مهم‌تر قابلیت پایداری نداشته باشد، با انتقادات شدید مواجه است. در آمریکا نیز توافق با ایران هزینه سیاسی بالایی دارد و می‌تواند به ابزار حمله رقبا تبدیل شود. به‌ویژه که امکان توافق جامع از هر زمان دیگری دست‌نیافتنی‌تر به نظر می‌رسد و تحمیل توافقی که از برجام مطلوب‌تر نیست، بر نیروهای سیاسی امکان عملی ندارد و با گفتمان و رویکرد ترامپ از 2017 به این‌سو، به‌شدت ناسازگار است.

درهم‌تنیدگی پرونده‌های غیرهسته‌ای

پرونده هسته‌ای، به‌طور عملی از مسائل منطقه‌ای، موشکی و امنیتی جدا نیست. حتی اگر این موضوعات به‌صورت رسمی روی میز مذاکره نباشند، بر محاسبات طرفین اثر تعیین‌کننده دارند. این وضعیت به‌ویژه پس از جنگ 12روزه و تبدیل شدن اسرائیل به یک متغیر برهم زننده بازی، کاملاً ملموس‌تر به نظر می‌رسد.

15

5- متغیرهای موثر بر آینده مذاکرات

موانع دستیابی به توافق، در یک وضعیت متناقض‌نما، خود عوامل کلیدی مسیر مذاکرات آینده را شکل می‌دهند.

وضعیت اقتصادی ایران

 تشدید فشار اقتصادی می‌تواند انگیزه انعطاف را افزایش دهد، اما لزوماً به توافق منجر نمی‌شود. تجربه پیش از مذاکرات برجام، به‌خوبی بیانگر اهرم تحریم‌ها و همزمان تشدید فشارهای سیاسی از دید آمریکایی‌هاست. بااین‌حال، تفاوت مقطع کنونی با دوره قبل، فروپاشی اعتماد میان ایران و آمریکاست که به پیشران اصلی ورود به هر نوع توافق تبدیل شده است.

تحولات سیاسی آمریکا

انتخابات و ترکیب کنگره، دامنه مانور دولت را محدود می‌کند. بر اساس تجربه‌های سیاسی حاکم بر دالان‌های قدرت در آمریکا، سال‌های انتخاباتی، سال‌های احتیاط در سیاست خارجی است.

نقش اسرائیل

کاهش زمان گریز هسته‌ای ایران و قرار داشتن ذخایر 400کیلوگرم در وضعیت تعلیق، می‌تواند رفتار اسرائیل را تهاجمی‌تر کند. به‌ویژه که بر اساس برآوردها، بمباران تاسیسات هسته‌ای در بهترین وضعیت می‌تواند برنامه را برای یک سال به‌تعویق بیندازد. از این منظر است که نقش‌یابی حمله مجدد از سوی اسرائیل یا با همراهی آمریکا می‌تواند به تحولات منطقه‌ای پیوند خورده و با تشدید تنش‌ها، مستقیماً بر فضای مذاکرات اثر بگذارد.

6- سناریوهای محتمل

از برهم‌کنش این سطوح که مورد اشاره قرار گرفت، می‌توان سه سناریو از محتمل تا کمتر محتمل را بر این اساس دسته‌بندی کرد:

تداوم بن‌بست پایدار-فعال

در این سناریو، سیگنال‌ها و رفت‌وبرگشت‌های مذاکراتی، با فرازوفرودهایی ادامه پیدا می‌کند، اما بدون دستاورد مشخص در وضعیت ایستایی باقی می‌ماند. تنش‌ها کنترل می‌شوند، اما خطر بروز بحران ناگهانی همواره وجود دارد. این سناریو، فرسایشی و شکننده است و بن‌بست طولانی‌مدت و ادامه مذاکرات کش‌دار خواهد بود. در یک نگاه کلی، گام‌های فعلی ادامه پیدا می‌کند، اما اختلاف بر سر موضوعات اصلی (مثل غنی‌سازی و تضمین‌های حقوقی برای ایران) باقی می‌ماند. مذاکرات، چندین بار بازگشایی و بسته می‌شود؛ با دورهای مختلف در پایتخت‌های اروپایی یا خاورمیانه. دیپلماسی فعال است، اما هر دو طرف به نتیجه قاطع نمی‌رسند. احتمال این سناریو بالاست و زمان‌بندی آن ۱۲ تا ۲۴ ماه آینده است. پیامدهای این سناریو با حفظ ارتباط دیپلماتیک، عدم توافق جامع و احتمال افزایش تنش‌های منطقه‌ای به‌مثابه اهرم فشار خواهد بود.

توافق حداقلی (غیرجامع) برای مدیریت بحران

طرفین در گفت‌وگوهای غیرمستقیم، پیشرفت‌هایی در موضوعات فرعی (مثلاً بازرسی‌ها از سوی آژانس، محدودیت‌های قابل‌راستی‌آزمایی بر غنی‌سازی) به‌دست می‌آورند. توافقی مرحله‌ای امضا می‌شود که برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور کامل متوقف نمی‌کند، بلکه محدودیت‌های قابل‌راستی‌آزمایی تعیین می‌کند و در مقابل برخی از تحریم‌ها کاهش پیدا می‌کند. میانجی‌گری عمان-قطر-مصر یا فرانسه نقش پررنگی در این مسیر بازی می‌کند و میانجی‌ها، فضا را برای ادامه مذاکرات فراهم می‌کنند. در یک نگاه کلی در این سناریو، طرفین به توافقی محدود دست می‌یابند که شامل فریز یا محدودسازی بخشی از فعالیت‌های هسته‌ای در برابر کاهش محدود فشارهای اقتصادی است. این توافق غیرجامع، کم‌هزینه‌ترین گزینه سیاسی برای هر دو طرف محسوب می‌شود. احتمال این سناریو متوسط است و زمان‌بندی آن شش ماه تا ۱۸ ماه آینده است. این سناریو با پیامدهایی نظیر کاهش تنش، تقویت نقش آژانس بین‌المللی، محدودیت‌ها بر ظرفیت غنی‌سازی ایران ممکن و پتانسیل اختلاف داخلی در هر دو کشور همراه خواهد بود.

فروپاشی دیپلماسی و تشدید تقابل

در وضعیت منطق بن‌بست پایدار-فعال، وقوع یک شوک سیاسی یا امنیتی به‌مثابه خروجی موردانتظار، می‌تواند امکان فروپاشی دیپلماسی را محتمل‌تر کند. این سناریو کم‌احتمال، اما بسیار پرهزینه است و می‌تواند به امنیتی شدن کامل پرونده منجر شود. با شکست مذاکرات و تشدید تنش، اختلافات حیاتی حل‌ناشدنی باقی می‌ماند و دو طرف از میز مذاکرات کناره‌گیری می‌کنند. اجرای تحریم‌ها به‌صورت سفت و سخت‌تر اعمال می‌شود. متقابلاً، واکنش ایران ممکن است شامل افزایش ظرفیت هسته‌ایِ بیشتر شود یا به مسیرهای غیرمذاکره‌ای (بازسازی نفوذ منطقه‌ای، تقابل مستقیم) برود. احتمال این سناریو، کم تا متوسط ضعیف است و زمان‌بندی آن ظرف شش تا ۱۲ ماه آینده خواهد بود. پیامدهای این سناریو با افزایش فشار بر ایران برای تغییر رویکرد، خطر بحران‌های امنیتی بیشتر در خاورمیانه و فروپاشی کامل اعتماد دیپلماتیک همراه خواهد بود.

جمع‌بندی نهایی

پرونده هسته‌ای ایران وارد مرحله‌ای شده که در آن دیپلماسی دیگر ابزار حل بحران نیست، بلکه ابزار مدیریت آن است. توافق جامع در کوتاه‌مدت دور از دسترس به‌نظر می‌رسد، اما توافق‌های محدود و مرحله‌ای همچنان محتمل‌ترین مسیر برای جلوگیری از تشدید تنش محسوب می‌شوند. آینده این پرونده، بیش از هرچیز به مدیریت بن‌بست و جلوگیری از شوک‌های ناگهانی وابسته است. بر اساس توصیه‌های سیاستی، فرض بنیادین این است که توافق جامع در کوتاه‌مدت محتمل نیست و سیاست‌گذاری باید بر مبنای مدیریت بن‌بست و کاهش ریسک‌های ناخواسته طراحی شود. ایران تاکنون توانسته است برنامه هسته‌ای را به‌عنوان اهرم چانه‌زنی حفظ کند، بدون آنکه اجماع جهانی کامل علیه خود ایجاد کند. تحلیلگران معتقدند این الگو باید در فضایی که از توافق خبری نیست و تقابل می‌تواند از راه برسد، به‌صورت آگاهانه و نهادی تثبیت شود، به‌گونه‌ای که در آن چند مولفه مدنظر قرار گیرد. در شرایط فقدان تضمین‌های پایدار، پیگیری توافق‌های محدود، اجرایی و مرحله‌ای می‌تواند منافع ملموس‌تری نسبت به توافق‌های بزرگ اما شکننده ایجاد کند. توافق‌های احتمالی نه به‌مثابه گشایش بزرگ، بلکه باید به‌عنوان مدیریت فشار معرفی شوند. این توافق‌ها باید دارای سازوکار راستی‌آزمایی مشخص باشند، منافع اقتصادی سریع‌الوصول ایجاد کنند و به‌گونه‌ای طراحی شوند که هزینه نقض آنها برای طرف مقابل افزایش پیدا کند. 

دراین پرونده بخوانید ...