شناسه خبر : 46383 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روزنه‌ای برای گفت‌وگو

آیا انتشار بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» نمونه یک کنشگری موفق است؟

 

رضا طهماسبی / دبیر تحریریه نشریه 

«دست‌ها می‌سایم  / تا دری بگشایم  / بر عبث می‌پایم»

نیما یوشیج

28عمر چهارساله مجلس یازدهم به سر آمده و چند صباحی بیشتر از حضور این ترکیب از نمایندگان در صحن مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است. انتخابات مجلس یازدهم چهار سال قبل، در اسفندماه 1398 برگزار شد، زمانی که مسئله وجود کرونا در کشور مورد مناقشه جدی بود و اگرچه اخبار متعددی از مشاهده موارد ابتلا به کرونا در شهرهایی چون قم، رشت و اصفهان ذکر می‌شد اما مجریان انتخابات این اخبار را شایعاتی از سوی دشمن و دست‌نشانده‌ها برای دور کردن مردم از صندوق رای و کاهش مشارکت خوانده و تمام تلاش خود را برای انکار کرونا به کار گرفتند؛ گرچه در نهایت انتخابات با پایین‌ترین نرخ مشارکت در تاریخ یازده دوره انتخابات برگزار و بلافاصله بعد از انتخابات هم شرایط ویژه مقابله با همه‌گیری بیماری کرونا و دستورالعمل‌های محافظتی اعلام شد.

مجلس یازدهم در دوران چهارساله خود مصوبات جنجالی و طرح‌های جنجالی‌تر کم نداشت؛ مثلاً قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران که در آذر 1399 با وجود مخالفت جدی دولت وقت تصویب شد و نارضایتی رئیس‌جمهور و دستگاه دیپلماسی را به دنبال داشت یا قانون مالیات بر خانه‌های خالی که با وجود سروصدای زیادش چون طبل غازی، بلندآواز و میان‌تهی بود یا قانون ساماندهی صنعت خودرو که شوخی کهنه‌ای بیش نبود و در نهایت مشخص نشد برابر آن واردات خودرو آزاد است یا ممنوع و دولت اجازه واردات خودرو نو یا دست‌دوم را می‌دهد یا آنقدر ماجرا را کش می‌دهد که انگار نه‌انگار قانونی تصویب شده است. در نهایت می‌توان از طرحی با نام طرح صیانت از فضای مجازی یاد کرد که در واقع محدودسازی دسترسی به اینترنت بود و اگرچه اسماً به تصویب نرسید اما بسیاری عقیده دارند که رسماً به اجرا درآمد.

مجلس یازدهم موسوم به مجلس انقلابی به ماه‌های پایانی کار خود رسیده و انتخابات مجلس دوازدهم روز جمعه 11 اسفندماه 1402 در سراسر کشور برگزار خواهد شد. حالا صورت‌مسئله برای نظام حکمرانی سیاسی کشور، حداقل در ظاهر، جلب مشارکت حداکثری رای‌دهندگان است؛ حتی اگر در باطن نهادهای درگیر مسیرهایی را در پیش بگیرند که مقصدش کاهش مشارکت و حتی اعلام ضمنی این پیام به رای‌دهندگان باشد که نیازی به حضور شما نیست. حداقل شواهد مبتنی بر نظرسنجی‌ها و بررسی اخبار نشان می‌دهد که حساسیت چندانی روی انتخابات مجلس دوازدهم وجود ندارد و به همین دلیل است که روزنامه اصولگرای وطن امروز با تیتر یک «حساس شو عزیز» این خبر را اعلام می‌کند که براساس نظرسنجی صورت‌گرفته در صداوسیما هنوز 52 درصد مردم اصلاً نمی‌دانند انتخابات چه روزی برگزار می‌شود. گرچه شاید از عدم اطلاع مردم از روز انتخابات نتوان به‌طور مستقیم به میزان مشارکت رسید اما این آمار نشان می‌دهد که مردم با مسئله انتخابات درگیر نشده‌اند. این روزنامه همچنین با اتکا به بررسی روند جست‌وجوی کاربران اینترنت، توضیح می‌دهد که برخلاف دوره‌های گذشته هنوز هیچ موضوعی نتوانسته است کاربران را مجاب به جست‌وجوی وسیع گزاره‌ها و اخبار مربوط به انتخابات بکند، رویدادی که حداقل باید در مورد مسئله تایید یا ردصلاحیت‌ها صورت می‌گرفت. این روند نیز نشان از کم‌اقبالی مردم یا حداقل کاربران اینترنت نسبت به مسئله انتخابات دارد. پیش از این نیز مرکز افکارسنجی ایسپا در اوایل بهمن‌ماه اعلام کرده بود تنها 36 درصد پرسش‌شوندگان از زمان برگزاری انتخابات مجلس دوازدهم اطلاع دارند. با این حال اگرچه خود انتخابات هنوز نتوانسته شور و هیجان چندانی در فضای واقعی و مجازی ایجاد کند، یک بیانیه از سوی 110 فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توانست در روزهای گذشته در فضای مجازی و در سطح رسانه‌ها بسیار پررنگ جلوه کند و باعث تحریک تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، کارشناسان و نخبگان و عموم مردم ایران به ارائه نقد و نظر شود؛ تا حاشیه‌ای مهم‌تر و فراتر از متن اصلی شکل بگیرد.

حاشیه‌ای فراتر از متن

در بیست‌ودومین روز بهمن‌ماه، همزمان با سالگرد انقلاب اسلامی، بیانیه‌ای به امضای 110 نفر از فعالان مدنی و سیاسی، روشنفکران و اصحاب رسانه و روزنامه‌نگاران که خود را دغدغه‌مندان توسعه و مردم‌سالاری در ایران معرفی می‌کنند، منتشر شد که از احزاب و نیروهای سیاسی و مدنی خواسته شده بود در انتخابات مجلس از طریق حمایت از ائتلافی از نامزدهای میانه‌رو، توسعه‌گرا و اصلاحگر در حوزه‌هایی که نامزدی برای رقابت مانده، «روزنه‌گشایی» کنند.

نویسندگان و امضاکنندگان این بیانیه در هشت بند به طرح هشت سوال و پاسخ به آن مبادرت ورزیده و طی آن تاکید کرده‌اند که اگرچه می‌دانند انتخابات پیش‌رو، انتخاباتی کاملاً آزاد نیست اما از آنجا که رای اعتراضی (در واقع رای ندادن) را افق‌گشا نمی‌دانند تلاش می‌کنند در مجلسی که قطعاً تشکیل یک اکثریت باکیفیت توسعه‌گرا در آن ناممکن است، حداقل برای تشکیل یک اقلیت میانه‌رو بکوشند.

این بیانیه که با عنوان «روزنه‌گشایی کنیم» منتشر شد، فارغ از فحوای کلی آن، دارای متنی شسته‌رفته بود که البته انتظار از گروهی متشکل از جامعه‌شناسان و روزنامه‌نگاران نیز همین بود. نخستین سوال این بیانیه این است که «آیا انتخابات ۱۴۰۲ مصداق انتخابات آزاد است؟» و نویسندگان پاسخ می‌دهند: «روشن است که نه.» آنها می‌گویند می‌خواهند در انتخاباتی شرکت کرده و به میدان بروند که مصداق انتخابات آزاد نیست اما این را هم می‌گویند که این انتخابات هم شبیه به عموم انتخابات‌های تاریخ معاصر ایران است و از شرایط انتخابات کاملاً آزاد و عادلانه فاصله زیادی دارد.

سوال دوم این است که «معنا و کارکرد رای دادن در این انتخابات چیست؟» و بیانیه‌نویسان در بخشی از پاسخ با به رسمیت شناختن رای روزنه‌گشا، رای اعتراضی مثبت و رای اعتراضی منفی معتقدند چنین حضوری می‌تواند خیری بیش از تحریم و کناره‌گیری و شری به مراتب کمتر از آن داشته باشد. پیشگیری از شر بزرگ‌تر (بلاموضوع شدن انتخابات و تداوم تسخیر مجلس توسط نیروهای واپس‌گرا و کاهنده کیفیت زندگی شهروندان) و تحقق خیرهای حداقلی و بزرگ‌تر.

سومین سوال این بیانیه می‌گوید «معیار ما برای تصمیم درباره حضور انتخاباتی چیست؟» و پاسخ خلاصه‌شده این است که معیار گام برداشتن در جهت تحقق عملی خیر همگانی و مصالح ایران است نه کسب قدرت و ثروت و نه کسب آبروی شخصی. که البته می‌تواند محل بحث و مناقشه بین تفکر نویسندگان این بیانیه و منتقدان و مخالفانش باشد. سوال چهارم این است که آیا اساساً نهاد مجلس تاثیری در سرنوشت شهروندان دارد؟ و نویسندگان بیانیه می‌گویند که با مشارکت در انتخابات و تلاش برای تقویت ائتلاف نیروهای میانه و کاهش تعداد نامزدهای افراطی غیرتوسعه‌گرا می‌توان هم از میزان آسیب تصمیم‌های این نهادها به جامعه ایران کاست و هم بر مصوبات نیک‌اثرشان اضافه کرد. پرسش پنجم این است که «آیا محدودیت‌های تحمیل‌شده بر حق انتخاب و مشارکت موثر شهروندان در انتخابات باید موجب کناره‌گیری از میدان انتخابات شود؟» و با این پاسخ مواجه می‌شود که الزاماً این‌گونه نیست و از طرفی این مسئله فقط به انتخابات محدود نمی‌شود و این محدودسازی در فضای آنلاین، روزنامه‌ها و رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و نهادهای عمومی، سندیکاها و نهادهای صنفی، کتاب و سینما و موسیقی و تئاتر و... وجود دارد اما آرمان‌گرایی واقع‌گرایانه موجب می‌شود که شهروندان از هیچ‌کدام از این میدان‌ها کناره نگیرند.

«آیا فعالیت جامعه‌محور اثربخش‌تر از حضور انتخاباتی نیست؟» ششمین سوال این بیانیه است که پاسخی مفصل دارد از جمله این بند که پیشگیری از بدتر شدن زندگی جمعی ایرانیان و بهبود عملی و تدریجی زندگی‌شان، نیازمند مداخله جمعی خلاق، امیدآفرین و مصلحانه در همه میادین مهم مدنی،‌ از جمله انتخابات است؛ به ویژه توسط ائتلافی از ایران‌دوستان و فعالان مدنی و سیاسی (از محافظه‌کاران غیراقتدارگرا تا نیروهای میانه‌رو و اصلاح‌گرا و تغییرخواه)،‌ زنانِ زندگی‌جو و آزادیخواه، نسل جدیدِ تکثرپذیرتر و طالبِ زندگی، صیانت‌کنندگان از محیط زیست‌ و قربانیانِ انواع تبعیض و نابرابری و فقر.

سوال هفتم بیانیه به‌طور مستقیم به مجلس آتی ربط دارد و می‌پرسد که «در مجلس پیش‌رو که تشکیل اکثریت باکیفیت توسعه‌گرا ناممکن است چرا خوب است که برای تشکیل اقلیت میانه‌رو بکوشیم؟» نویسندگان بیانیه می‌گویند هنوز هم می‌توان برای تشکیل یک اقلیت خوب و موثر تلاش کرد که بتواند در مجلس بعد صداهای ضدزندگی را کمتر و مصوباتی را که در خدمت زندگی ایرانیان است بیشتر کند و موجب شود برخی طرح‌ها و لوایح آسیب‌زا مانند طرح صیانت مسکوت گذاشته شده یا تصویب نشود.

در نهایت در هشتمین سوال این مسئله مطرح می‌شود که «آیا رای اعتراضی در انتخابات 1402 افق‌گشاست؟» و بخشی از پاسخ چنین است که پیچیدگی و عمق مشکلات و بحران‌های حکمرانی در ایران به سطحی رسیده که یک حضور انتخاباتی و هر راه‌حل دفعی، حلال همه مشکلات و بحران‌ها نیست، اما هیچ حضور انتخاباتی‌ای قرار نیست و نباید جایگزین سایر مشارکت‌های مدنی و مداخله‌های اثربخش سیاسی شود و از قضا می‌تواند مکمل و تسهیل‌گر آنها باشد. از طرفی کناره‌گیری از انتخابات شاید به محدودسازی افزون‌تر و ناعادلانه مصلحان بعد از انتخابات بینجامد، دست مصلحان را برای ظرفیت‌سازی و بازیگریِ گشایش‌آفرین و افزایش دستاوردها در سال‌های پیش‌رو ببندد و به تدریج این نیرو را نه بازیگر موثر میدان سیاست و افزاینده عملیِ خیرات عمومی، که تماشاچیِ کم‌اثر فرصت‌سوزی‌ها و ریل‌گذاری‌های ناشیانه ملی و رنج‌های اجتناب‌پذیرِ ایرانیان کند.

در میان امضاکنندگان این بیانیه انتخاباتی که موجب بروز نقد و نظرات زیادی شد، چهره‌هایی چون محمد فاضلی، جامعه‌شناس، و غلامحسین کرباسچی حضور دارند. الهه کولایی، بهاره آروین، حجت‌الله میرزایی، جلایی‌پورها (پدر و پسر)، مقصود فراستخواه، محمدمهدی مجاهدی، الیاس حضرتی، حجت نظری و اسماعیل گرامی‌مقدم نیز از دیگر 110 امضاکننده بیانیه هستند. گروهی که ترکیبی از نمایندگان سابق مجلس و شورای شهر تهران، فعالان مدنی و جامعه‌شناسان، حداقل یک اقتصاددان، چهره‌های روشنفکری و تعداد زیادی هم فعال رسانه‌ای است. کسانی که با آرمان‌گراییِ واقع‌نگرانه از عموم ایرانیان دعوت کرده‌اند تا در شرایطِ عسرتِ انتخابات ۱۴۰۲ با فرارَوی از «آرمان‌گرایی بدون واقع‌نگری» و «واقع‌گرایی بی‌آرمان»، با نگاهی «بلندمدت‌گرا» و تکمیلِ هدف‌اندیشی از طریق مسیراندیشی در جهت بهبود زندگی ایرانیان، روزنه‌گشاییِ عملی داشته باشند.

سیل بزرگ انتقادات

انتشار بیانیه در روز بیست‌ودوم بهمن‌ماه با سیل انتقادات در فضای مجازی همراه بود. اغلب کاربران در شبکه‌های مجازی مختلف به مخالفت با این بیانیه پرداختند و هرکدام برای محکوم کردن این 110 نفر امضاکننده از موضع و زاویه‌ای خاص وارد میدان شدند. عده‌ای ناآشنا بودن اغلب امضاکنندگان را بهانه کردند و برخی از بی‌توجهی آنها به فضای عمومی جامعه در چهار سال گذشته گفتند، گروهی جایگاه واقعی مجلس در پیشبرد امور کشور را در حال حاضر بسیار تضعیف‌شده عنوان کردند و گروهی هم با بیان اینکه حاکمیت از حضور رای‌دهندگان در پای صندوق برای مشروعیت‌بخشی به خودش سوءاستفاده می‌کند هرگونه حضور در انتخابات را غیرقابل قبول می‌دانستند. با این حال انتقاد از بیانیه و دعوت‌کنندگان به روزنه‌گشایی به تندترین شکل خودش بروز کرد و در این میان گروه‌های اندکی بودند که از این حرکت دفاع کردند، گروه کوچکی که هنوز معتقد به این هستند که صندوق رای تنها ابزار مشارکت و مداخله مردم در نظام حکمرانی است و گروه دیگر هم از منظر آزادی بیان و آزادی فعالیت سیاسی این حرکت را موجه می‌دانستند. با این حال انتقادات بسیار تند بود و البته برخی از امضاکنندگان نامه مانند محمد فاضلی خود اذعان کردند که آماده شنیدن این نقدهای تند و مخالفت‌های آتشین بوده‌اند.

بازگشت به سیاست

محمد فاضلی، استاد جامعه‌شناسی و پژوهشگر، که در کنار مقصود فراستخواه جزو اصلی‌ترین چهره‌های علمی و نظریه‌پردازی در گروه 110 نفره امضاکنندگان بیانیه است، طی روزهای پس از انتشار بیانیه و سیل هجمه‌ها و انتقادها تلاش کرده است تا فارغ از اینکه منتقدان نظر خود را تغییر دهند یا خیر، با روشنگری و پرسشگری از موضع خود دفاع کند. او ابتدا در برابر نقدها این پرسش را مطرح کرد که «مهم‌تر از شرکت کردن یا نکردن در انتخابات این است: نظریه‌ای دارید که توضیح دهد گام بعدی چیست و چگونه هر حرکتی، گامی و حرکت تدریجی به سمت ایرانی با سطح بالاتری از توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و ارتقای جایگاه در نظام بین‌المللی است به نحوی که زندگی در آن بهبود یابد؟ بدون نظریه سرکاریم.» او در تشریح دلایل مشارکت در تدوین و انتشار بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» برای تجارت فردا، به مسئله «بازگشت به سیاست» اشاره می‌کند. او در متن دیگری توضیح داده است که عرصه سیاست ایران امروز به قدری پیچیده و پر از ابهام است که بیان ایده‌های بدون تناقض، ناممکن شده است. هر ایده‌ای برای برون‌رفت از وضع موجود با انبوهی اما و اگر مواجه است. بنابراین، راهکار «بازگشت به سیاست» هم با همین ابهامات مواجه است. لیکن بر این باور است که از این طریق می‌شود نقشی حداقلی در بهبود شرایط کشور حتی با وجود انتخاباتی که غیرآزاد است، ایفا کرد. این خصیصه انتخابات در نظام‌های دارای «اقتدارگرایی انتخاباتی» است. فاضلی ابتدا با ترسیم اینکه شکل حکومت‌ها در طیفی قرار دارد که یک سر آن حکومت‌های توتالیتر و یک سر آن لیبرال دموکراسی‌ها هستند، می‌گوید: توتالیترها یا حکومت‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا تمام روزنه‌های مداخله شهروندان را می‌بندند و تمام امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی را به شکل کامل در اختیار خودشان می‌گیرند. جواب توتالیترها به اعتراض فقط و فقط خشونت است و هیچ سطحی از نقد، اعتراض و ناهمراهی با حکومت تحمل نمی‌شود. رویه حکمرانی این حکومت‌ها را نمی‌توان تغییر داد مگر به دو شیوه: انقلاب یا مداخله نظامی نیروی خارجی. حکومت‌هایی مانند آلمان هیتلری، کره شمالی یا لیبی دوران قذافی از این دست حکومت‌ها هستند.

فاضلی کشورهایی مانند ایران، ترکیه یا مالزی را جایی وسط طیف می‌داند که نه توتالیتر هستند و نه دموکراسی واقعی. به گفته او شکل حکومت در این کشورها را می‌توان «اقتدارگرایی ترکیبی» نامید که نوعی نظام سیاسی ترکیبی است. آرزوهای اقتدارگرایی توتالیتر و مشروعیت دموکراتیک در این نظام‌ها به هم بافته شده‌اند. این نوع نظام‌ها شکاف‌های ذاتی خود را دارند. شکاف‌هایی که در ایران سه دهه گذشته نیز اثرگذار شده‌اند. برآمدن سیدمحمد خاتمی یا دولت حسن روحانی، نمونه‌ای از اثر ناگزیر شکاف‌های این نوع نظام سیاسی هستند.

فاضلی به‌طور خاص در مورد ایران می‌گوید که طی دو دهه اخیر به دلیل رفتارهای حاکمیت در قبال انتخابات و نهادهای انتخابی، مردم به تدریج از میدان سیاست خارج شده‌اند که نتیجه‌اش ثبت پایین‌ترین نرخ‌های مشارکت در انتخابات دور قبل مجلس و ریاست‌جمهوری نمود یافته است. از دید او انتخابات با نظارت استصوابی، انتخابات آزاد نیست و به همین دلیل مشارکت و کیفیت در آن بسیار محدود شده است و مردم هم چه مشارکت داشته باشند چه نه، این انتخابات را آزاد نمی‌دانند.

با این حال و در زمانه فراگیری ناامیدی از سازوکار صندوق رای، محمد فاضلی همچنان معتقد است که راه کاهش خسارات از سوی سیاست‌گذار و قانون‌گذار از صندوق رای می‌گذرد و می‌توان با مشارکت در انتخابات، افرادی را به مجلس فرستاد که در برابر تصمیم‌های بد و سیاست‌های ناصواب از حقوق مردم و شهروندان دفاع کنند. او می‌گوید: همه می‌دانیم که مسیرهایی مانند انقلاب یا مداخله خارجی تا چه اندازه پرهزینه و زیان‌بار است و هیچ تضمینی برای به نتیجه رسیدن آن نیست. اگر معتقد به ضرورت اصلاح ساختار سیاسی هستیم راهی که پیش‌روی ما قرار دارد سازوکار انتخابات و صندوق رای است. اما این تنها راه نیست. این نقطه آغاز برای بازگشت به سیاست است، یعنی سیاست، که دایره‌ای بسیار فراتر از شرکت در انتخابات را دربر می‌گیرد، ترکیبی از مذاکره، معامله، منازعه و رقابت را هم شامل می‌شود. مشارکت انتخاباتی، تنها راه بازگشت به سیاست نیست، اما کم‌هزینه‌ترین تلاش (بدون تضمینی برای موفقیت) است که می‌تواند نقطه آغاز سایر تلاش‌ها هم باشد.

او همچنین عنوان می‌کند کسانی که به بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» و امضاکنندگان آن انتقاد دارند، راه بدیلی که حاضر به پذیرش هزینه‌هایش باشند ارائه نمی‌کنند. فاضلی همچنین در یادداشتی با عنوان «استخوان در گلو و خار در چشم» تصویر روشنی از درک ذهنی خود از شرایط کشور ارائه می‌دهد و می‌نویسد: میزان انباشت مسائل ایران به حدی است که چشم‌انداز روشنی برای سیاست و اقتصاد یک یا دو دهه آینده کشور، به سختی متصور است. ایران در چاله‌های عظیمی (کاهش زیست‌پذیری محیط‌زیستی، تحریم، اقتدارگرایی پایدار، عقب‌ماندگی اقتصادی نسبت به رقبای منطقه‌ای، حذف نسبی از روابط تجاری در دنیا و...) افتاده است که به راحتی نمی‌توان از آنها خارج شد. ایران «جامعه مسائل حل‌نشده» شده است. تلخ‌کام باید گفت: ایران، حداقل دو سه دهه سخت، انباشته از عدم قطعیت، و ظرفیت بروز مسیرهای بسیار ناخرسندکننده را در پیش دارد.

راه‌حل از پیش‌موجودی در دسترس نیست. هر راه‌حلی، با کنش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هماهنگ، قابل ساخته ‌شدن است. وضعیت چنان پیچیده است که مقامات کشور، گروه‌های سیاسی و نخبگان و تحلیلگران نمی‌توانند چهار صفحه متن بدون تناقض برای تبیین وضع موجود، راه‌حل‌ها و مسیر آینده هر راه‌حلی به سمت توسعه اقتصادی، آزادی و توسعه سیاسی ارائه کنند. بن‌بست‌های عملی همه را در بر گرفته است. هر راه‌حل کوتاه‌مدت ساده‌ای، در وضعیت پیچیده امروز، خام‌اندیشانه است. این راه‌حل‌های ساده طیفی گسترده از «رای دادن /تحریم انتخابات»، «مقاومت /سازش» و... را در بر می‌گیرد. همه راه‌حل‌ها، با انبوهی از عدم قطعیت و تناقض مواجه هستند. این خصیصه ذاتی مسئله‌های بدخیم ایران امروز است.

نظام سیاسی ایران امروز، به قول داگلاس نورث یک «حکومت طبیعی پایه» با «نظم دسترسی محدود» است. این نظم سیاسی، رانت‌های قدرت و ثروت را بین اعضای ائتلاف مسلط (متشکل از سیاسیون، نظامیان، روحانیون، فعالان اقتصادی و فرهنگی خودی) توزیع می‌کند. مشارکت سیاسی و اقتصادی در نظم‌های دسترسی محدود حکومت‌های طبیعی، در طول تاریخ، به شدت محدودشده است. ایرانیان در ۱۲۰ سال بعد از مشروطه، برای خروج از نظم دسترسی محدود حکومت طبیعی تلاش کرده و تا به امروز موفقیت‌ها و شکست‌های نسبی داشته‌اند. عصیان، استیصال و کلافه بودنی که جامعه ایران امروز تجربه می‌کند، خصیصه ۱۲۰ سال گذشته است که گاه اوج داشته و گاه کم‌وبیش بهتر شده است، اما هرگز به یک «نظم دسترسی باز» نرسیده‌ایم که در آن همگان بر اساس حقوق شهروندی به حق فعالیت اقتصادی و سیاسی آزاد، دسترسی داشته باشند. راه رسیدن به چنین مطلوبی سنگلاخ است. مسئله ایران امروز، برساختن راهی در میانه این همه پیچیدگی است. حل بخش مهمی از این پیچیدگی از «ساختن توازنی میان قدرت حکومت و قدرت جامعه، و بیرون آمدن از وضعیت صلح مسلح بین حکومت و جامعه» ممکن می‌شود.

گزینه‌های مختلف -از همراهی بی‌قیدوشرط با حکومت، مذاکره با حکومت، مشارکت مشروط در انتخابات، رای اعتراضی، تحریم انتخابات، نافرمانی مدنی، سیاست خیابانی تا انقلاب و براندازی- روی میز حکومت و جامعه ایران، و هزینه و فایده هر کدام متفاوت است، امکان‌پذیری و مطلوبیت متفاوتی هم دارند. هرچه هست، صحنه ایران امروز به آن سادگی نیست که برخی تصویر می‌کنند. ساده‌سازان، بیشتر تزویر می‌کنند. هر مسیری در ایران امروز به سوی آینده (که آن را در دو سه دهه پیش‌رو، پرنشیب‌وفراز می‌دانم) بر اثر ترکیبی از ایده‌پردازی، گفت‌وگو، هزینه پرداختن (به اشکال مختلف)، رقابت، منازعه و تا اندازه‌ای بخت (در سیاست داخلی تا خارجی، تا روندهای اقتصادی و...) ساخته می‌شود. ایرانیان با کنشگری‌های خود به این مسیرها وزن و شکل می‌دهند. همبسته رقابت-همکاری بین حکومت و جامعه، این راه‌ها را رقم می‌زنند.

هیچ‌کس قادر به پیش‌بینی آینده نیست و همه دیدگاه‌ها در مسیر تاریخ، ارزیابی می‌شوند. اصل بر گشوده بودن در برابر واقعیات، استدلال‌ها، آمادگی برای بازنگری در مواضع، ائتلاف‌سازی بین دغدغه‌مندان ایران، آمادگی برای هزینه دادن (از آبروی شخصی تا فراتر از آن) و درس‌آموزی از تاریخ است. این گزاره‌ها به معنای «زیستنی استخوان در گلو و خار در چشم» است که فقط به مدد در کنار هم ایستادن و چنگ بر روی هم نکشیدن، می‌توان امید به روزهای بهتر داشت. خودحق‌پنداری و تحمل نکردن، تصویر این آینده را تیره‌تر می‌سازد.

فاضلی در پایان تاکید می‌کند: من در سایه این گزاره‌ها، به هیچ موفقیت و دستاورد کوتاه‌مدتی امید ندارم، گفت‌وگو و همبستگی میان ایران‌دوستان را گزینه ممکن سازنده برای ساختن راه‌حل‌ها می‌دانم و به نظرورزی و گفت‌وگو بر سر طیفی از راه‌حل‌ها باور دارم. مهم این است که توان و محدودیت‌های خود را در سایه فهم نظری و تجربی عمیق، بدانیم. زمان مناسبی برای عصبانیت یا استیصال نیست.

فاضلی معتقد است بیانیه روزنه‌گشایی، در درجه اول، دعوت به مشارکت در انتخابات نیست. او می‌گوید من از نظرسنجی‌ها مطلعم و می‌دانم که میزان مشارکت در انتخابات پایین است و این بیانیه نیز هیچ تاثیر معناداری بر میزان مشارکت ندارد. او حتی باور به پیروزی فهرست‌های احتمالی برخی گروه‌های اصلاح‌طلب در انتخابات هم ندارد. بازگشت به سیاستی که فاضلی از آن حرف می‌زند، به تصریح خودش، می‌تواند از جنس اصلاحات و توافقات پیشاانتخاباتی باشد که احمد زیدآبادی درباره آن نوشته است و کمی بعدتر به آن می‌پردازم.

ایده‌های فاضلی حتماً برای جمع زیادی از مخاطبان او تناقض‌آمیز است. او این تناقض را در چهارچوب زمان‌بندی متفاوت، کنشگری معطوف به بازگشت سیاست غیرخشونت‌آمیز و واقعیات نظام‌های سیاسی به‌مثابه موجودیت‌های غیریکپارچه متشکل از اجزای متنازع و متناقض درک می‌کند. او تصور می‌کند فقط تاریخ می‌تواند صحت و سقم ایده‌های رقیب، از جمله ایده امضاکنندگان بیانیه را ارزیابی کند.

29

به زمین بازی بازنگردیم

ایده‌های محمد فاضلی در مورد روزنه‌گشایی با حضور در انتخابات، مخالفان و منتقدان سرسختی هم دارد، به‌ویژه در میان گروهی از سیاسیون اصلاح‌طلب. اما در میان کسانی که به صورت نظری به این بیانیه و پشتوانه نظری آن نقد وارد می‌دانند، می‌توان از موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان، یاد کرد که بازگشت به سیاست را در شرایط کنونی بازگشت به زمین بازی قدرت‌طلبان تفسیر می‌کند. او به تجارت فردا می‌گوید که اساساً مسئله امروز انتخابات و مشارکت یا عدم مشارکت در آن نیست، بلکه مسئله منافع ملی است. غنی‌نژاد معتقد است باید از مسئله انتخابات گذر کرد و اختیار تصمیم‌گیری را به خود مردم داد؛ هر کسی براساس شناخت و تصمیم خودش می‌تواند در انتخابات شرکت کند یا نکند و رای بدهد یا ندهد اما صحبت کردن روی این مسئله فاقد توجیه است و در شرایط کنونی وارد شدن به بازی قدرت‌طلبان و بازی خوردن در زمین آنهاست. او اساساً سازوکار انتخابات به شیوه‌های کنونی را مورد قبول نمی‌داند و آن را محل رقابت ساختگی سیاسیونی از جناح‌های مختلف صرفاً با هدف کسب قدرت می‌داند. او به‌طور خاص به سیاستمداران اصلاح‌طلب اشاره می‌کند که در دوران حضور در مجلس ششم و داشتن اکثریت قابل توجه در مجلس صرفاً به دنبال توسعه قدرت سیاسی خود رفتند و از اصلاح امور مهمی که در جهت منافع ملی کشور بود، غافل ماندند. این استاد اقتصاد، دوباره آزمودن آزموده را خطا می‌داند و می‌گوید این شیوه مواجهه با انتخاباتی که در شرایط کنونی در کشور برگزار می‌شود، اشتباه است و باید به دنبال مطالبه‌گری منافع ملی بود. منافع ملی نیز از این انتخابات به دست نمی‌آید.

روزنه‌گشایی در گفت‌وگو

31بسیار گفته شده است که جامعه ایران برای گذار از این شرایط نیاز به گفت‌وگو دارد؛ گفت‌وگوهایی با هدف شفاف شدن خواسته‌ها و مطالبات مردم و جامعه، توسعه رواداری و همزیستی، مطالبه‌گری از حاکمیت و تلاش برای پاسخگو کردن آن در برابر مردم. به نظر می‌رسد بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» حتی اگر در هدف دعوت مردم به مشارکت در انتخابات ناکام باشد و امضاکنندگانش نیز بارها و بارها هدف انتقاد و حتی توهین قرار بگیرند، توانسته است روزنه‌ای در فضای تعامل و گفت‌وگو که در سال‌های گذشته به دیواری بتنی تبدیل شده بود، بگشاید. بلافاصله بعد از انتشار این بیانیه، فارغ از اظهارنظرهای تند، سخیف و حتی خشن که غالباً در فضای مجازی صورت گرفت و خودش اتفاقی خوشایند است، موجی از گفت‌وگوهایی جدی در رسانه‌های رسمی روی این مسئله شکل گرفت که تا پیش از این کم‌سابقه بود. بسیاری از صاحب‌نظران و ایده‌پردازان به قولی به باز شدن این روزنه در دیوار سخت و صلبی که در برابر گفت‌وگو کشیده شده بود، لبیک گفتند و اظهارنظرهای متفاوتی در این زمینه بیان شد. ماشاالله شمس‌الواعظین، روزنامه‌نگار برجسته و فعال مدنی، در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد می‌گوید: «راستش را بگویم اگر به من پیشنهاد می‌شد که آیا این بیانیه را امضا می‌کنید یا نه؟ شخصاً پاسخ مثبت می‌دادم. ضمن اینکه همین مصاحبه من، نشانه صحه گذاشتن بر این بیانیه است.» او با اشاره به معادله سیاست می‌گوید که اگر فردی قلمرو مشخصی را در عرصه سیاست خالی کند، فرد و جریان و حزب دیگری، قطعاً آن را پر می‌کند. اگر چنین اتفاقی افتاد و عرصه در اختیار رقبای افراطی جریان مقابل قرار گرفت، طرف پیروز را نباید مورد ملامت قرار داد. این شما هستید که جایتان را خالی کردید و رقیب هم بلافاصله جای شما را گرفت. سیاست، عرصه فراخی از صفر تا صد است، این فضا وقتی خالی شود، فرد دیگری آن را پر می‌کند.

شمس‌الواعظین می‌گوید: «فرد جایگزین، ممکن است مخالف شما، موافق شما، منتقد شما و... باشد. در عرصه سیاست برای هیچ فرد، گروه و جریانی کارت دعوت نمی‌فرستند... اصولاً کشورهایی که دموکراسی دیرپایی دارند، فعالیت‌های سیاسی پروتکلی در آنها صورت می‌گیرد. اما در ایران ما در دوره انتقالی از یک وضعیت (مبارزاتی) به وضعیت دیگری (پروتکلی) هستیم. در بدنه سیاسی کشور هر زمان که فرد، حزب یا گروهی موفق به کسب جایگاه و موقعیتی می‌شود باید سفت و محکم آن را نگه دارد. نمی‌توان این جایگاه و موقعیت را داوطلبانه و دودستی در اختیار رقیب قرار داد... در شرایطی هم که فضا برای وزن‌کشی عادلانه فراهم نیست باید از موقعیت و جایگاه کسب‌شده حفاظت کرد.»

در مقابل می‌توان به دیدگاه امیر ناظمی، معاون وزیر ارتباطات در دولت دوازدهم اشاره کرد که طی یادداشتی با عنوان «چرا روزنه‌گشایی را امضا نکردم؟» معتقد است در شرایط کنونی دو عامل مهم «جذابیت» و «امکان‌پذیری» در سطح بسیار پایینی قرار گرفته‌اند. او توضیح می‌دهد که شکل‌گیری هر تصمیم یا سیاستی حاصل این دو عامل است، جذابیت به معنای اینکه چه چیزی مطلوب است و امکان‌پذیری به این معنا که چه چیزی قابل اجرا و دست‌یافتنی است.

ناظمی در مورد انتخابات پیش‌رو توضیح می‌دهد که در میان نامزدهای انتخابات مجلس افرادی با دیدگاه‌های بزرگ در خصوص حقوق شهروندان یا راهبردهایی برای دستیابی به آن وجود ندارد، پس شاخص جذابیت در سطح پایینی قرار دارد. دوم اینکه حتی اگر همین نامزدها با هماهنگی کامل و کنشگری مردم به مجلس راه یابند، قدرتی در تغییر سیاست‌های کلان به سمت احقاق حقوق شهروندی نخواهند داشت چون تعداد آنها برای تاثیرگذاری اندک است و از طرفی هماهنگی کامل آنها با هم نیز نامحتمل است. این چهره فعال حوزه اکوسیستم دیجیتال، در نهایت به این نتیجه می‌رسد که راه‌حل ارائه‌شده در بیانیه روزنه‌گشایی ناکارآمد است اما از هزینه دادن امضاکنندگان بیانیه که نه به دنبال سهم‌گیری از قدرت هستند و نه مرعوب فضای جامعه شده‌اند، تقدیر می‌کند.

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی شناخته‌شده نیز دیدگاهی فراتر از موافقت یا مخالفت با بیانیه و مسئله مشارکت در انتخابات دارد و انتخابات 11 اسفند را از نظر ارزش‌های دموکراتیک فاقد ارزش و اهمیت می‌خواند اما از حیث اینکه جهت‌گیری آینده کشور به سمت تشنج‌زدایی آرام یا تشدید تشنج خواهد بود، این انتخابات را دارای اهمیت سیاسی می‌داند. او حتی مباحثه در مورد انتخابات آزاد در ایران را ملال‌آور و فاقد کشش می‌خواند و می‌گوید: از نگاه من، بدون اصلاحات عمیقِ پیشاانتخاباتی، همه آنچه پیرامون کیفیت انتخابات 11 اسفند و موضع‌گیری‌های مثبت و منفی در برابر آن در بین سیاسیون در جریان است، علاوه بر اتلاف وقت، سخت ملال‌آور و به مثابه چرخش به دور خویش است. فقط نتیجه انتخابات و تحلیل پیامدهای آن می‌تواند شایان توجه باشد.

محمد قوچانی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی نیز در این میان موضعی متفاوت گرفته و بیانیه روزنه‌گشایی کنیم را دلیلی بر ناتوانی و تمامیت‌خواهی جبهه اصلاحات دانسته است که در راهبرد انتخاباتی خود گفته است که احزاب اصلاح‌طلب نمی‌توانند با عنوان اصلاح‌طلبی و جهبه اصلاحات اقدام به ارائه لیست کنند. او در سرمقاله‌ای که در روزنامه سازندگی به چاپ رسیده است، مهم‌ترین نظریه اجتماعی دو سال اخیر در روشنفکری ایران را نظریه «کنشگر مرزی» از مقصود فراستخواه، استاد علوم اجتماعی و از امضاکنندگان بیانیه روزنه‌گشایی می‌داند و می‌نویسد: «جوهره این کتاب توجه به این نکته است که از عصر آغاز اصلاحات یعنی دوره امیرکبیر، سیاستمداران، مدیران، روشنفکران، روزنامه‌نگاران و دیگرانی بوده‌اند که «پا» لای «در» گذاشته‌اند تا روزنه و دریچه میان حکومت و اپوزیسیون بسته نشود. مهم‌ترین ویژگی این نخبگان که مقصود فراستخواه آنان را کنشگر مرزی می‌خواند، تنوع و تکثر آنان است. در واقع برخلاف احزاب تمامیت‌خواه این روشنفکران به هر کنشگری حق می‌دهند که به روش خود اصلاحات، توسعه و دموکراسی را پیش ببرند. قوچانی در نوشتار خود از ظهور این گروه جدید و نوشتن بیانیه استقبال می‌کند و می‌گوید: هدف از کنشگری در این مرحله بازسازی اصلاحات در میانه اصولگرایی و انحلال‌طلبی در این شرایط سخت است که اینک با نظریه کنشگری مرزی و ظهور جنبش کنشگران مرزی، روزنه‌ای برای این کار گشوده شده است. همواره کار گفتمانی بر کار تشکیلاتی و راهبردی مقدم است. اینک نسل تازه‌ای از اصلاح‌طلبان در راه است که گفتمان تازه‌ای دارند: گفتمان کنشگری مرزی.

اندر امیدواری

نفس تدوین و انتشار بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» از سوی تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی، چهره‌های روشنفکری و روزنامه‌نگاران، فارغ از محتوا و جهت‌گیری که درست باشد یا غلط، نشان از دغدغه‌مندی و کنشگری چهره‌هایی غالباً جوان دارد که می‌تواند جای امیدواری برای آینده باشد. این بیانیه می‌تواند هم برای جامعه، هم برای منتقدان و مخالفان و هم برای نویسندگان و امضاکنندگانش بسیار درس‌آموز باشد و همین خود حداقل یک گام رو به جلو است و جای امیدواری. جامعه ایران حداقل دو دهه فرصت‌های توسعه اقتصادی و سیاسی را از دست داده است. این بیانیه تکانه فکری جدیدی ایجاد کرده است. نمی‌دانیم عاقبت این تکانه چیست و خوانش حکومت و منتقدان و مخالفانش از آن دقیقاً به چه سمت و سویی می‌رود. اما حداقل امروز سخن متفاوتی روی کاغذ آمده است که گفت‌وگو درباره آن می‌تواند بخشی از تلاش 120ساله ایرانیان برای گذار به وضعیت بهتری باشد. پایان‌بخش این گزارش دو بیت از عرفی شیرازی است که نویسندگان بیانیه «روزنه‌گشایی» با رندی دو مصرع از دو بیت متفاوت آن را به هم جوش داده بودند:

گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست  / تا ریشه در آب است امید ثمری هست

هر چند رسد آیت یأس از در و دیوار  / بر بام و در دوست پریشان نظری هست 

دراین پرونده بخوانید ...