شناسه خبر : 39223 لینک کوتاه

دوران دلهره

کدام عوامل بر نگرانی‌های جامعه ایران افزود؟

 
 
مولود پاکروان/ نویسنده نشریه 

«حرفی برای گفتن نمانده است. موقعیت بحرانی و ویرانی ایران آشکارتر و عینی‌تر از آن است که بخواهیم با کمک مفاهیم و ذره‌بین‌های دانشگاهی آن را توضیح دهیم. فهرست کردن بحران‌ها هم دردی دوا نمی‌کند.»

این مقدمه کوتاه به قلم دکتر نعمت‌الله فاضلی کافی است تا دریابیم جامعه اندیشمندان کشور هم از یادآوری چالش‌ها و معضلات به سیاستمداران، به تنگ آمده‌اند. اگر دغدغه‌ای برای دیدن، شنیدن و فهمیدن وجود داشت، دیگر به تکرار مکررات نیازی نبود. دست‌کم در نیم‌دهه گذشته، کارشناسان و صاحب‌نظران بسیاری، عوامل سبب‌ساز ناآرامی و نااطمینانی در جامعه ایران را فهرست کرده‌اند و کوشیده‌اند با برجسته کردن آن سیاستگذار را نسبت به پیامدهای نامطلوبی همچون سرریز انتظارات، تشدید نارضایتی و تعمیق شکاف دولت- ملت انذار دهند. شش ‌ماه نخست امسال هم از این قاعده مستثنی نبوده است. نیازی به گزارش‌های رسمی نیست؛ کافی است مخاطب تحلیلگر اخبار باشید، در شبکه‌های اجتماعی پرسه بزنید و هوشمندانه واقعیت‌های پیرامونتان را رصد کنید.

دیدن تصاویری از فقر و تنگدستی و استیصال اقشار مختلف از بیکاری و کمبود، سوگوار شدن خانواده‌ها در پی مرگ‌ومیرهای کرونایی، خرده‌جرائمی مانند زورگیری و موبایل‌قاپی و درگیری‌های خشونت‌آمیز و جوانان تحصیل‌کرده‌ای که یکی پس از دیگری رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهند، حالا به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است. انکارش کنیم یا نه، اینها واقعیت‌های جامعه ما هستند و منشأ دلواپسی‌هایی که با کابوس یک ویروس درهم آمیخته و با هراس از تکرار خطاها و ناکارآمدی‌های حکمرانی شدت گرفته است.

جامعه ایرانی بسیاری از این نگرانی‌ها و نااطمینانی‌ها را در چهار دهه اخیر تجربه کرده اما حالا، شرایط رو به وخامت اقتصادی و خستگی مهروموم‌ها و تحریم تنبیهی و سوءمدیریت داخلی طاقتش را طاق کرده است. شاهد هم صف بلندبالای درخواست ویزا برای مهاجرت، سرمایه‌گذاری در اقتصاد رو به افول کشورهای همسایه و چمدان‌هایی است که یکی پس از دیگری بسته می‌شود تا ناامیدانه آینده بهتر را در سرزمین دیگر جست‌وجو کند.

نگرانی البته مختص ایرانی‌ها نیست. آخرین نظرسنجی مرکز فرانسوی مطالعات بازار ایپسوس نشان می‌دهد که تا آگوست 2021، کرونا بزرگ‌ترین نگرانی مردم در سطح جهان بوده است. بیش از یک‌سوم افرادی که مورد بررسی قرار گرفتند معتقد بودند همه‌گیری یکی از سه موضوعی است که کشورشان را با نااطمینانی روبه‌رو ساخته. پس از کرونا هم، بیکاری و سپس فقر و نابرابری اجتماعی دیگر موضوعات نگران‌کننده برای مردم جهان‌اند. همچون مهروموم‌های دیگر فساد مالی و سیاسی و جنایت و خشونت، فهرست نگرانی‌های جهانی را کامل می‌کنند. ایران البته، در میان 25 کشوری که در مطالعه ایپسوس مورد بررسی قرار گرفته‌اند نیست اما به‌سادگی می‌توان مشابهت‌هایی بین دغدغه‌های جهان و کشورمان پیدا کرد. برای بررسی نگرانی‌های جامعه ایرانی ناگزیریم به مطالعات پراکنده مراکز پژوهشی، آمارها و بعضاً تحلیل‌ها و اظهارنظرهای کارشناسان بسنده کنیم.

در 186 روز نخستین امسال اما، جامعه ایرانی نگران چه بود؟

تندباد تورم؛ دغدغه معاش

برای مردمی که از مفهوم تورم سر درنمی‌آورند یا شاخص فلاکت را نمی‌شناسند، کافی است که بدانند حالا با اعلام رسمی بانک مرکزی، خط فقر در کشور به 11 میلیون تومان رسیده است و بر اساس نخستین گزارش رسمی وزارت تعاون، از هر سه نفر ایرانی یک نفر فقیر مطلق است. گزارش‌های میدانی رسانه‌ها هم پیوسته پر است از داستان خانوارهایی که دیگر از پس هزینه اجاره خانه برنمی‌آیند، برای تامین هزینه‌های درمانی مایملک‌شان را می‌فروشند، به نانوایی و خواربارفروشی بدهکارند و این روزها برنج را پیمانه‌ای می‌خرند!

حتی برای آنها که بالاتر از این خط نشسته‌اند هم زندگی آسان نمی‌گذرد. بسیاری نگران‌اند به میلیونرهای زاغه‌نشین تبدیل شوند؛ کسانی که خانه یا خودرو‌شان حالا میلیون‌ها تومان ارزش دارد اما از پس هزینه‌های ابتدایی‌ترین نیازهای روزمره خود برنمی‌آیند. روزی نیست که کالایی در بازار گران نشود و بازاری از تورم در امان بماند. یک روز قیمت مرغ پرواز می‌کند، روز دیگر قیمت برنج قد می‌کشد و روز دیگر مقابله با افزایش قیمت لبنیات به در بسته می‌خورد. لشکر گرانفروش‌ستیزی دولت هم دائم شکست‌خورده از میدان بازمی‌گردد آنقدر که دیگر خبری از سلاطین سکه و دلار و قیر و مرغ نیست. اعدام‌ها و بگیروببندها راه به جایی نبرده است. شاید برای چنددرصدی که به هر دلیل -‌از دسترسی به فرصت‌های ویژه گرفته تا برخورداری از رانت یا ثروت‌های نجومی به‌میراث‌رسیده- افزایش ساعتی قیمت کالاها به ویژه مایحتاج روزمره مردم دغدغه‌ای نباشد اما برای آنها که به آب‌باریکه‌های بخورونمیر قناعت می‌کنند و درآمدشان در روزگار تبانی تحریم و کرونا بیشتر هم آب‌رفته، «معیشت» دغدغه بزرگی است. وعده‌ها هم نمی‌تواند از این دل‌نگرانی‌ها بکاهد. قیمت مسکن طی سه سال جهش مکرر، بیش از 60 درصد در هر سال افزایش پیدا کرده و در تابستان 1400 به بالاترین میزان خود رسیده است. طبق داده‌های مرکز آمار شاخص انتظار برای خانه‌دار شدن مرز 41 سال را رد کرده و در تهران، رکورد 69 سال را به نام خود رقم زده است. تورم اجاره‌بها در خانوارهای شهری هم رکورد پنج سال اخیر را شکسته است. از آن‌سو، سرانه مصرف مردم رو به کاهش گذاشته و زنگ هشدار را برای کارشناسان تغذیه و امنیت غذایی به صدا درآورده است. رئیس شورای تامین دام ایران از کاهش 50‌درصدی مصرف گوشت قرمز به دلیل گرانی خبر می‌دهد، و رئیس انجمن تغذیه ایران افت شدید مصرف شیر و لبنیات را در کشور نگران‌کننده می‌خواند.

گرانی مواد غذایی اما تنها دغدغه مردم در شش ماه گذشته نبوده است. هزینه ساده‌ترین الزامات مورد نیاز یک زندگی عادی مانند پوشاک، لوازم خانگی، ضروریات تحصیل کودکان و نوجوانان، لوازم خودرو و حتی خدمات، در کوران این تورم سر به فلک کشیده است. وقتی داشتن «سرپناه» آرزویی دوردست به نظر می‌رسد و «خوراک و پوشاک» هم به سختی تامین می‌شود دشوار نیست که دریابیم نیازهای بخش بزرگی از جامعه ایرانی حتی در کف هرم مازلو هم بی‌پاسخ مانده است.

هراس روزهای قرمز

اگر ایران هم در مطالعه ایپسوس جایی داشت، بی‌تردید ایرانیان نیز همه‌گیری را یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های خود گزارش می‌کردند. صرف نظر از کسانی که هنوز هم بی‌واهمه از همه‌گیری، در برابر واکسیناسیون مقاومت می‌کنند، با فاصله‌گذاری اجتماعی میانه ندارند یا با کوچک‌ترین گشایشی برای سفر به جاده‌ها هجوم می‌برند، کروناهراسی-‌‌به ویژه در مردادماه امسال- دغدغه بزرگ کسانی بود که نه فقط نگران ابتلا و مرگ، که بیمناک از تاثیر محدودیت‌ها بر کار، درآمد و سلامت روان و رفاهشان بودند.

تنها اندکی پس از پایان تعطیلات عید و در حالی که واردات واکسن درگیرودار سیاسی‌کاری‌ها و تعلل و شعار با تعویقی جدی روبه‌رو بود، نقشه کرونایی کشور به قرمز و ارغوانی تمایل پیدا کرد. آمار کشته‌شدگان کمی پس از آنکه رئیسی سکاندار دولت جدید شد بیش از آنکه نگران‌کننده باشد فاجعه‌ای ملی بود. جان باختن بیش از 650 نفر و تشخیص قطعی ابتلای بالغ‌بر 50 هزار بیمار جدید در یک روز، آن هم در حالی که گزارش‌ها از پرشدن تخت‌های بیمارستانی و کمبود دارو و اکسیژن در بیمارستان‌ها خبر می‌داد به کابوس مضاعف جامعه تبدیل شد؛ جامعه‌ای که قرار بود برای مقابله با تحریم‌ها و توطئه‌ها، منتظر واکسن ایرانی بماند اما نه از واکسن‌های تولید داخل بهره‌مند شده بود و نه فرصت ایمنی با تولیدات خارجی را پیدا کرده بود و سرانجام در مردادماه با ثبت 13975 جان‌باخته، سیاهپوش‌ترین روزهای کرونایی برای کشور رقم خورد.

گرچه دولت جدید مدعی بود میراث‌دار تعلل و نابخردی نظام درمانی دولت پیشین است و وعده می‌داد که برای رفع مشکلات «اراده و انگیزه» کافی دارد اما موج پنجم تا پایان شهریورماه همچنان قربانی گرفت و آمار کشته‌شدگان از سه رقم پایین‌تر نیامد. بازتاب بحران کرونای ایران در جهان تا آنجا پیش رفت که سازمان بهداشت جهانی در گزارشی نسبت به گستردگی شیوع بیماری در ایران و تاثیر آن بر زندگی، رفاه و معیشت مردم اظهار نگرانی کرد. در گزارش این سازمان آمده بود که تا 16 آگوست تنها 1‌ /13 درصد از جمعیت ایران دوز اول و 15‌ /5 درصد از کل کشور دو دوز واکسن را دریافت کرده‌اند و با توجه به گستردگی شیوع، این میزان واکسیناسیون بسیار کم است. دیده‌بان حقوق بشر نیز 28 مرداد در گزارشی، ممنوعیت خرید واکسن، عدم شفافیت و سوءمدیریت را عامل تشدید بحران همه‌گیری در ایران دانست و نوشت: مقامات ایرانی برای پاسخگویی موثر به بحران باید تمام تلاش خود را، از جمله استفاده از تمام منابع لازم برای ایمن‌سازی توسط واکسیناسیون و ارتباطات شفاف در اجرای برنامه واکسیناسیون و دیگر اقدامات ایمن‌ساز، به‌کار گیرند.

جان به لب از بی‌آبی

پس از تجربه دو سال پربارش در سراسر ایران، باز هم تابستان امسال قایق‌های به‌گل‌نشسته و نیزارهای خشک و تالاب‌ها و رودخانه‌های کم‌آب و خشکیده، خبر از بازگشت خشکسالی دادند. ماه‌های گرم تابستان امسال برای جنوب تف‌دیده از نابرابری اما، انفجار نگرانی دیگری بود. بی‌آبی خوزستان و بحران ناشی از آن، شوک و چالش بسیار بزرگی برای بدنه اجتماعی و سیاسی کشور به شمار می‌رفت. چالشی که پیشتر با قطع آب و برق در دیگر شهرها آغاز شده بود و به طور بارز، سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت منابع و محیط زیست حکمرانی را زیر سوال برد.

گرچه قطع برق در شهرهای بزرگ هم با سروصدای فراوان همراه بود اما تشنگی سیستان و مصیبت خوزستان فراتر از همدلی، با انتقادهای گسترده‌تری همراه شد. اعتراضات پراکنده‌ای که گاه مسالمت‌آمیز و گاه با خشونت آرام گرفت ضمن آنکه زمینه‌ساز همدلی با هموطنان جنوب و نقد سیاست‌های زیست‌محیطی شد، نااطمینانی جدی‌تری ایجاد کرد. مردم به‌صراحت منشأ بروز این مشکلات را تصمیم‌گیران دولت دانستند و ده‌ها و صدها پروژه و برنامه میلیاردی را که از منابع عمومی کشور هزینه‌ شده بی‌آنکه در حفظ منابع زیستی و تامین نیازهای اولیه شهروندان حاصلی داشته باشد زیر سوال بردند. در حالی که مسوولان می‌کوشیدند از عوارض و کژکارکردهای برنامه توسعه کشور یاد کنند و بحران‌های زیست‌محیطی را ناشی از آن بدانند، بحث بر سر لابی‌ها و رانت‌هایی که با کمترین اتکا به نظرات علمی و کارشناسی به وقوع چنین بحران‌هایی منجر می‌شد هم به بحث داغ شبکه‌های اجتماعی تبدیل شد. حالا، در حالی که موج مهاجرت از جنوب بی‌آب به شمال پرباران، همچون مهروموم‌های گذشته ادامه یافته و شدت گرفته، دغدغه بی‌آبی در نیمه دوم سال هم خواب و آرام جامعه را می‌آشوبد، ضمن آنکه به زودی و با فرارسیدن فصل سرد، احتمال قطع گاز هم به آن افزوده خواهد شد.

حبس نفس در فضای مجازی

درست در روزهایی که کرونا بی‌رحمانه قربانی می‌گرفت و مردم دل‌نگران از واکسیناسیون قطره‌چکانی و کمبود دارو با مشکلات عدیده اقتصادی و تنگدستی دست به‌گریبان بودند، مجلس انقلابی به فکر صیانت از کاربران فضای مجازی افتاد! می‌گویند سیاستمداران مردمی اغلب دغدغه «خیر عمومی» از سیاست دارند اما تجربه نشان داده است که دغدغه سیاستمداران ما به ندرت با مساله عموم مردم یکی است. البته این بار داستان آنقدر پرسروصدا و حاشیه شد که نمایندگان سرانجام تصمیم گرفتند دست‌کم تا فرو نشستن صداهای منتقد آن را از دستور کار خارج کنند. اما تا امروز که طرح صیانت دوباره در دستور کار مجلس قرار گرفته، اظهارنظرهای گاه‌به‌گاه برخی مسوولان، هر بار لرزه بر تن مردم انداخته است که در این بی‌هوایی، ممکن است تنها راه تنفس در فضای مجازی را هم از دست بدهند.

طرح صیانت از فضای مجازی البته، فقط نگرانی کسانی نبود که فضای دیجیتال را تنها راه ارتباط آزادانه خود با دیگران و نشر عقاید و افکارشان می‌دانند. احتمال قطع تعامل با جهان آزاد یک‌سوی داستان بود. در سوی دیگر، نگرانی کسب‌وکارهایی تشدید شد که کمرشکسته از دشواری‌های اقتصادی و در مضیقه از قرنطینه کرونا، حالا به شبکه‌های اجتماعی روی آورده بودند تا آب‌باریکه معیشت‌شان یکباره قطع نشود. رضا الفت، عضو هیات‌مدیره اتحادیه و انجمن کسب‌وکارهای مجازی، مردادماه در گفت‌وگو با همشهری آنلاین اعلام کرد حداقل 300 هزار فروشنده بر بستر فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در حال فعالیت هستند و بسیاری از این کسب‌وکارها خانوادگی است.

طرح صیانت البته رسمی‌شدن بلایی است که قبلاً هم جسته‌وگریخته بر سر حیات آنلاین مردم آمده است. دولتی که رفت، گرچه وعده داده بود دستش را به سمت فیلترینگ نخواهد برد اما نشان داد در بحبوحه بحران‌ها و با بالاگرفتن تنش‌ها هر آن ممکن است به قطع کردن اینترنت و اختلال در آن روی بیاورد. سیاستی که مهروموم‌هاست ناکارآمدی آن به اثبات رسیده اما گوشی بدهکار توصیه ارتباط‌شناسان و حقوقدان‌ها نیست؛ و حالا سیاستمدار کمر بسته تا آن را قانونی کند!

برجام بی‌فرجام، خیز دلار و موج مهاجرت

در حالی که کارشناسان اقتصادی معتقدند برای کنترل تورم، رشد تولید ملی و رهایی از رکود و بحران اقتصادی باید ریسک‌های ژئوپولیتیک را کاهش داد، مردم عادی جامعه ردپای مذاکرات وین را فراتر از مفاهیم اقتصادی، بر نرخ دلار و طلا و مسکن دنبال می‌کنند و نگران شکست مذاکرات‌اند. جامعه در تبانی تحریم و تورم، توان خود را برای مدارا از دست داده و فشار حاصل از تحریم‌ها را نه فقط بر محرومیت از حق انتخاب خود در خرید لوازم لوکس، که در دشواری معیشت و کوچک‌شدن سفره‌اش حس می‌کند. بدتر آنکه حتی خبر بازگشت ایران به میز مذاکره هم نمی‌تواند آن‌گونه که باید، بر نرخ جهش یافته دلار و ارزش ازدست‌رفته پول ملی اثر بگذارد.

به تمامی این دغدغه‌ها، قصه پرغصه کوچ سرمایه‌ها را هم بیفزایید. داستان وطن به‌دوشی گرچه تازه نیست اما این روزها به سندرمی فراگیر تبدیل شده است. موج جدید مهاجرت حالا فراتر از مغزها و نخبگان و طبقه ثروتمند و متمول جامعه، قشر معمولی و طبقه متوسط جامعه را هم دارد با خود می‌برد. بار دیگر ناامیدی از آینده کشور در کنار دلایل دیگر، انگیزه مهاجرت از ایران را بیشتر کرده است. کافی است بدانید در یک سال سه هزار درخواست برای مهاجرت پزشکان به سازمان نظام پزشکی ارسال شده و تنها در  تابستان بیش از هزار پزشک برای مهاجرت درخواست صدور گواهی کرده‌اند.

حتماً می‌دانید بعد از موافقت مجلس برای بررسی طرح صیانت از فضای مجازی، بررسی‌ها نشان داد جست‌وجوی واژه «مهاجرت» در گوگل نیز افزایش یافت. برخی می‌گفتند شبکه‌های اجتماعی آخرین کورسوی امید آنها برای کسب‌وکار بوده و حالا با این طرح در چنین شرایط اقتصادی، دیگر انگیزه‌ای برای ماندن ندارند.

جامعه‌شناسان در مهروموم‌های اخیر بارها نسبت به کاهش سرمایه اجتماعی هشدار داده‌اند اما باز هم لازم است یادآور شویم بخش بزرگی از نااطمینانی جامعه ناشی از آن است که مردم دیگر به کارایی دولت در حل مشکلات و بحران‌ها و برآوردن نیازهای جامعه اعتماد ندارند. گرچه ناکارآمدی پیوسته حکمرانی در حل بحران‌هایی مانند بیکاری، فقر، تورم و معضلات زیست‌محیطی بی‌شک زمینه‌ساز این بی‌اعتمادی است اما نمی‌توان تاثیر رشد آگاهی مردم و شدت گرفتن مطالبات آنها بر این زوال اعتماد را نادیده گرفت. بهتر است دولت جدید به این باور برسد که جامعه آگاه، با وعده فریب نمی‌خورد و نااطمینانی، با دستور مرتفع نمی‌شود! 

دراین پرونده بخوانید ...