شناسه خبر : 40846 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

منطقه توافق ممکن

آیا امکان شکل‌گیری توافق در برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد؟

  زهرا اکبری: موضوع برنامه هسته‌ای ایران از سال 1381 تاکنون به دلیل پیامدهای سیاسی و اقتصادی‌اش، از جمله ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و اعمال تحریم‌های اقتصادی شدید علیه ایران، از مهم‌ترین مسائل سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب بوده است. این برنامه، دولت چهار رئیس‌جمهور (محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد، حسن روحانی و ابراهیم رئیسی) را در دوره پس از انقلاب درگیر خود کرده است. سوال اصلی که مطرح می‌شود این است ‌که چرا در دو دوره ریاست‌جمهوری خاتمی و احمدی‌نژاد مذاکرات ایران و قدرت‌های غربی به توافق جامع هسته‌ای ختم نشد، اما در دوره ریاست جمهوری روحانی این مذاکرات به توافق جامع هسته‌ای منجر شد؟

شکل‌گیری یک توافق وابسته به تاکتیک‌های مذاکراتی دو طرف است. در اصطلاح مذاکراتی چنانچه معامله‌ای ممکن باشد (یعنی امکان توافق دو‌طرفه وجود داشته باشد) چنین گفته می‌شود که این امر بستگی به وجود منطقه توافق ممکن دارد. در واقع منطقه توافق ممکن طیف معاملات بالقوه‌ای است که طبق آن منافع هر دو طرف درک شده و بهترین گزینه برای هر دو طرف انتخاب می‌شود. در اصل این چارچوب (منطقه توافق ممکن) ابزاری برای نشان دادن این است‌ که آیا معاهده موجود برای هر دو طرف در زمان واحد نسبت به پیش‌شرط معاهده (جنگ و دستیابی به تسلیحات) بهتر است یا خیر. چنانچه یک طرف قضیه چنین تشخیص دهد که انجام ندادن معاهده بهتر از هرگونه معاهده بالقوه پیشنهادی از طرف دیگر است، به هیچ عنوان توافقی در کار نخواهد بود. 

مهم‌ترین چالش برای مذاکرات، یافتن توافقی است که در چشم هر دو طرف بهتر از پیش‌شرط‌های وجود معاهده (جنگ یا دستیابی به قابلیت‌های هسته‌ای) باشد. وجود منطقه توافق ممکن پیش‌نیازی برای موفقیت دیپلماتیک به نظر می‌رسد. در صورتی که امکان ایجاد چنین منطقه‌ای برای توافق وجود نداشته باشد، وضعیت ناخوشایندی باید در نظر گرفته شود. این چارچوب حول دو محور شکل گرفته است. یک محور نشان‌دهنده ارزش‌های طرفین مقابل بوده که شامل عقبگرد و فریز کردن می‌شود (بهترین حالت‌ها برای طرفین مقابل و خط قرمز ایران)، و محور دیگر نشان‌دهنده ارزش‌های ایران است که شامل زرادخانه‌های بزرگ هسته‌ای، تسلیحات و قابلیت پنهان است (بهترین حالت‌ها برای ایران و خط قرمز طرفین مقابل). حرکت در میان این دو محور، که شامل محدودیت شدید بر غنی‌سازی و محدودیت ضعیف بر غنی‌سازی می‌شود، نشان‌دهنده منطقه توافق ممکن است.

 

تاریخچه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان انرژی اتمی ایران در سال 1358 خواستار آن شد که فرانسه برای از‌سرگیری توافق‌های دوجانبه قبلی (در زمان شاه) با ایران وارد مذاکره شود اما طرف فرانسوی این درخواست را رد و منابع مالی ایران را مشتمل بر دو فقره وام اعطایی ایران به فرانسه به ارزش بالغ بر یک میلیارد دلار مسدود کرد. ایالات متحده نیز تمام توافق‌های دوجانبه خود از جمله تامین اورانیوم با درجه غنای بالا برای رآکتور تحقیقاتی تهران را متوقف کرد. طبق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، برنامه سانتریفیوژهای گازی ایران در سال 1364 آغاز شد. اما بعد از بمباران نیروگاه بوشهر در سال 1366 توسط عراق، برنامه هسته‌ای غیر‌نظامی ایران که عمده منابع مالی آن به جنگ با عراق اختصاص داده شده بود، تا پایان جنگ و پیروزی دولت تکنوکرات و میانه‌رو هاشمی‌رفسنجانی در سال 1368 به حالت تعلیق درآمد. رفسنجانی، رئیس‌جمهور جدید ایران، همراه با حزب کارگزاران سازندگی وی، کوشید همکاری بین‌المللی را برای تکمیل طرح‌های اتمی بر‌جای‌مانده از حکومت شاه و آغاز برنامه هسته‌ای جدید به سوی ایران جلب کند.

 

آغاز تنش‌زدایی و اعتمادسازی

پس از انتخابات خرداد سال 1376 و روی کار آمدن محمد خاتمی دوران جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در این دوره صلح‌گرایی، تنش‌زدایی، اعتمادسازی، گفت‌وگو و چندجانبه‌گرایی در دستور کار سیاست خارجی قرار گرفت. نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها را خاتمی در پاسخ به نظریه برخورد تمدن‌های ساموئل هانتینگتون، مطرح کرد. خاتمی برای دستیابی به گفت‌وگوی تمدن‌ها، سیاست تنش‌زدایی را که به معنای همکاری، وابستگی متقابل، دیپلماسی، معاهدات، مذاکرات، چانه‌زنی، مصالحه، همکاری اقتصادی و... بود، مطرح کرد؛ که در واقع نشانه آگاهی و اشراف وی به وجود دو مشکل اصلی در روابط خارجی ایران بود:

الف- روابط ایران با دنیای خارج دچار تشنج است که ادامه این امر به زیان ایران تمام خواهد شد؛

ب- حداقل بخشی از این تشنج بر عهده دیپلماسی ایران است که باید رفع شود.

این سیاست تنش‌زدایی در رابطه با برنامه هسته‌ای نیز نمود پیدا کرد. در این دوره ایران به‌صورت گسترده با آژانس همکاری و بسیاری از ابهامات گزارش‌شده را رفع کرد. نخستین تلاش‌های تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در این دوره این بود که نشان دهد ایران بازیگری عقلانی و درصدد اعتمادسازی با جامعه بین‌المللی است. ایران فعالیت‌های غنی‌سازی خود را تعلیق، و به صورت داوطلبانه پروتکل الحاقی را اجرا کرد، و همچنین به بازرسان آژانس اجازه داد به تاسیسات هسته‌ای این کشور دسترسی داشته باشند. با همه اینها طرف اروپایی قصد داشت با طولانی‌تر کردن تعلیق، ایالات متحده را راضی نگه دارد و همین امر باعث شد از خط قرمز ایران که شامل فریز کردن و تعلیق برنامه هسته‌ای بود عبور کنند.

 

شوک شدید سیاسی

با پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384 سیاست خارجی با تغییراتی گسترده همراه شد. اگر نموداری از زمان تشکیل کابینه میرحسین موسوی تا روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در حوزه سیاست و روابط خارجی ترسیم کنیم، مسیر حرکت این نمودار از آرمان‌گرایی محض و نگاهی شدیداً ایدئولوژیک به سمت دیدگاه واقع‌گرایی نسبی و پراگماتیستی در حال حرکت بود. در حالی‌که با تشکیل کابینه محمود احمدی‌نژاد، محور سیاست خارجی جمهوری اسلامی که به نحوی براساس یک نگرش توام با عقلانیت نسبی در حرکت بود، دچار یک انقطاع و شوک شدید سیاسی شد. به عبارتی دوران اعتمادسازی و تنش‌زدایی به مرحله‌ای از ستیز و تنش در روابط بین‌الملل تغییر جهت داد. در رابطه با برنامه هسته‌ای نیز دولت احمدی‌نژاد برخلاف دولت قبلی تصمیم گرفت، درخواست‌های غرب از جمله شورای امنیت را نادیده بگیرد و آنها را غیرمشروع بداند. به باور او این بی‌توجهی، مخالفان بین‌المللی را مجبور می‌کرد عقب‌نشینی کنند و سرانجام برنامه غنی‌سازی ایران را بپذیرند. احمدی‌نژاد و یارانش معتقد بودند ایران باید نظم و قواعد سیاسی موجود را که غرب بر نهادهای بین‌المللی تحمیل کرده نفی کنند و همزمان شرایطی را به وجود آورند که قدرت‌های غربی را وادار به پذیرش قدرت ایران کنند. این رویکرد متفاوت از رویکرد تیم هسته‌ای در دوران خاتمی بود که اعتقاد داشتند رویکردهای تهاجمی به بدبینی درباره امکان یافتن راه‌حل دیپلماتیک منجر می‌شود. تحلیلگران طرفدار دولت نهم معتقد بودند به جای عقب‌نشینی باید تا آخر مقاومت کنند. این امر باعث شد، با وجود صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران، قدرت‌های غربی به این نتیجه برسند که ایران از خط قرمزهای آنان که شامل دستیابی به تسلیحات، زرادخانه‌های بزرگ و قابلیت پنهان است، عبور کرده است. در واقع سیاست‌های احمدی‌نژاد باعث شد قدرت‌های بزرگ، تعلیق غنی‌سازی را که در دوره خاتمی اقدامی داوطلبانه تلقی می‌شد، با قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد الزامی کنند.

 

فصل جدیدی از تنش‌زدایی

در انتخابات سال 1392، حسن روحانی به عنوان یازدهمین رئیس‌جمهور ایران انتخاب شد. روحانی سیاست تنش‌زدایی، تعامل با جهان خارج و نظام بین‌الملل را در دستور کار خود قرار داد که مستلزم احترام به حقوق بین‌الملل و تعامل با دولت‌های مختلف جهان بود. برنامه هسته‌ای ایران در این دوره به دلیل سابقه آقای روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در دوره نخست ظهور بحران هسته‌ای، در کانون توجه سیاست خارجی قرار گرفت. نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1392 نخستین فرصت دولت روحانی بود تا بتواند از طریق آن مذاکرات هسته‌ای را آغاز کند. مذاکرات رسمی برای طرح جامع اقدام مشترک درباره برنامه هسته‌ای ایران با پذیرفتن توافق موقت ژنو در 3 آذر 1392 شروع شد. 20 ماه بعد در 13 فروردین 1394 تفاهم هسته‌ای لوزان شکل گرفت. سپس، در 21 تیر 1394 توافق جامع هسته‌ای وین بین ایران و گروه 1+5 منعقد شد. در واقع گفته‌های حسن روحانی مبنی بر تعامل با جهان بر پایه احترام متقابل و استقبال طرفین غربی از این موضع دولت روحانی و همچنین سخنرانی مقام رهبری مبنی بر نرمش قهرمانانه، و گفته‌های قدرت‌های غربی مبنی بر این‌که برنامه هسته‌ای ایران متوقف نخواهد شد، به معنای رعایت خط قرمزهای دو طرف مذاکره، و در نهایت رسیدن به توافق بود.

با روی کار آمدن ترامپ و خروج یک‌طرفه آمریکا از برجام در تاریخ 18 اردیبهشت 1397 و همچنین از‌سرگیری تحریم‌ها، دوباره خطوط قرمز ایران که شامل فریز کردن و تعلیق برنامه هسته‌ای است؛ رعایت نشد. اکنون دولت بایدن نیز با گزینه دشواری روبه‌رو است اگر به برجام بازگردد باید تحریم‌های یک‌جانبه‌ای را که دولت ترامپ وضع کرده لغو کند. این بدون شک انتقاد شدید جناح راست را به همراه خواهد داشت. از طرفی تیم مذاکره‌کننده ایران تغییر کرده است و تیم مذاکره‌کننده جدید هم مخالف حضور آمریکا در جمع مذاکره‌کنندگان است. با وجود این آینده توافق هسته‌ای در حالتی از ابهام است. 

دراین پرونده بخوانید ...