شناسه خبر : 50378 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خطرات کتاب نخواندن

کاهش مطالعه سیاست را ابلهانه‌تر می‌کند

خطرات کتاب نخواندن

آزمایش ساده، و احتمالاً همان‌طور که فکر می‌کنید، وظیفه خواسته‌شده هم ساده بود. دانشجویان ادبیات دو دانشگاه آمریکایی پاراگراف‌های اول کتاب «خانه متروک» اثر چارلز دیکنز را دریافت کردند. از آنها  خواسته شد مطلب را  بخوانند و سپس آن را توضیح دهند. به عبارت دیگر، از تعدادی دانشجوی ادبیات انگلیسی خواسته شد تا بخشی از ادبیات انگلیسی اواسط قرن 19 را بخوانند. این کار چقدر می‌توانست دشوار باشد؟  مشخص شد که این وظیفه دشواری زیادی دارد. زبان حقوقی و استعاره‌ها دانشجویان را کاملاً گیج کرد. آنها قادر به درک واژگان اساسی نبودند. یکی از دانشجویان فکر می‌کرد وقتی گفته می‌شود مردی «شارب» دارد به این معناست که او در اتاقی با یک حیوان، مثلاً گربه، است. مشکل کوچک آن بود که این دانشجویان ادبیات اهل متون ادبی نبودند و مشکل بزرگ‌تر آنکه آنها سواد نداشتند.

مهارت خواندن به دردسر افتاده است. مطالعات مختلف در چندین مکان یک نتیجه را نشان می‌دهند. بزرگسالان کمتر می‌خوانند. کودکان کمتر می‌خوانند و نوجوانان بسیار کمتر می‌خوانند. برای کودکان خردسال کتاب کمتری خوانده می‌شود و برای برخی از آنها هیچ‌گاه کتاب خوانده نمی‌شود. نرخ کتابخوانی در میان کودکان فقیر پایین آمده است. این پدیده به «شکاف‌ خواندن» معروف است، اما باید توجه داشت که کتابخوانی برای تمام افراد و در همه‌جا افت کرده است. 

طبق مطالعه‌ای که در ماه آگوست در نشریه آی‌‌ساینس (I Science) منتشر شد نسبت افرادی که برای لذت کتاب می‌خوانند در 20 سال اخیر تا دوپنجم کاهش یافته است. مدرسه نظرسنجی You Gov متوجه شد که 40 درصد از مردم بریتانیا در سال 2024 هیچ کتابی نخوانده یا به آن گوش نداده‌اند. خواندن غیرتفریحی هم وضعیت بهتری ندارد. همان‌گونه که سر جاناتان بیت، استاد زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد، می‌گوید، دانشجویان نمی‌توانند یک رمان را در سه هفته تمام کنند. یکی دیگر از بزرگان می‌گوید که حتی جوانان تحصیل‌کرده هم عادت به تمرکز و به‌کارگیری مطالب ندارند. 

لازم است با چنین گلایه‌هایی بااحتیاط برخورد شود: تقریباً تنها چیزی که کتاب‌دوستان بیش از خود کتاب به آن عشق می‌ورزند، شکایت از وضعیت کتاب و مطالعه است. آنها همیشه این کار را انجام می‌دهند. بزرگی که در بالا از او نام بردیم همان دیکنز نویسنده خانه متروک بود. شکایت‌ها درست زمانی آغاز شد که مردم از ابراز نگرانی در مورد پیدایش کتاب دست برداشتند.

پیشتر، افرادی مثل سقراط از آن می‌‌ترسیدند که کتاب در کسانی که از آن استفاده می‌کنند فراموشی ایجاد کند. در کتاب جامعه آمده است: ساختن کتاب‌های بسیار هیچ پایانی ندارد. اما اکنون مردم در مورد روال کتابخوانی ابراز نگرانی می‌کنند.

بااین‌حال، مسلماً آن چیزی که امروز اتفاق می‌افتد امری جدید است. فقط این نیست که مردم کمتر می‌خوانند (که واقعیت دارد)، بلکه بافت آن چیزی که می‌خوانند نیز در حال تغییر است. جملات کوتاه‌تر و ساده‌تر می‌شوند. ما صدها کتاب پرفروش نیویورک‌تایمز را تجزیه‌وتحلیل کردیم و متوجه شدیم که از دهه 1930 تاکنون جملات کتاب‌های پرطرفدار حدود یک‌سوم کوتاه‌تر شده‌اند. 

کتاب پرفروش ویکتوریایی «نقاشان مدرن» نوشته جان راسکین را باز کنید. متوجه می‌شوید که جمله اول آن 153 کلمه است. این کتاب حاوی توصیه‌ای جدی در این‌باره است که نباید به «عقاید اشتباه» عموم مردم اعتماد کنید و زیرعنوانی با این مضمون دارد؛ «افکار عمومی معیار برتری نیستند». کتاب پرفروش غیرداستانی فعلی آمازون با عنوان «نظریه آنها را رها کن» نوشته مل رابینز را باز کنید. متوجه می‌شوید که جمله اول آن 19 کلمه دارد و زیرعنوان آن این است؛ «چگونه زندگی‌ام را تغییر دادم». یکی از توصیه‌های جدی کتاب آن است که شما برای انجام کارها باید شمارش معکوس انجام دهید، درست مانند همان کاری که ناسا برای پرتاب موشک انجام می‌دهد، چراکه وقتی شمارش معکوس 5-4-3-2-1 را آغاز می‌کنید دیگر راهی برای برگشت وجود ندارد. این مقایسه به ما یادآوری می‌کند که راسکین حداقل چیزهایی می‌دانست. برخی گوشی‌های هوشمند را مقصر کاهش عادت کتابخوانی می‌دانند. تردیدی نیست که تعداد موارد حواس‌پرتی افزایش یافته، اما کتابخوانی همواره موضوعی مناقشه‌برانگیز بوده است. کالیماخوس، شاعر یونان باستان می‌گوید، «یک کتاب بزرگ یک شر بزرگ است». این امر به‌ویژه بعد از ناهار مصداق پیدا می‌کند. همان‌گونه که یک نویسنده اشاره می‌کند؛ «در آن زمان شما می‌نشینید تا کتاب بخوانید. نور خورشید به درون اتاق می‌تابد. احساس می‌کنید روز 50 ساعت شده است». در این هنگام خواننده چشمانش را می‌مالد و درنهایت کتاب را زیر سرش می‌گذارد و به خواب سبکی فرو می‌رود. با توجه به اینکه آن خواننده خاص یک راهب قرن چهارم بود احتمالاً نمی‌توان اسنپ‌چت را عامل حواس‌پرتی او دانست. 

حرفم را به خاطر داشته باش

موضوع فقط افزایش حواس‌پرتی‌ها نیست. به نظر می‌رسد میل به کتابخوانی کاهش یافته است. در دوران ویکتوریا جوامعی رونق یافتند که خودشکوفا بودند. جاناتان رز در شاهکارش «زندگی روشنفکرانه طبقه کارگر بریتانیا» می‌نویسد: چوپانان در تپه‌های اسکاتلند نوعی کتابخانه سیار داشتند. هر چوپان کتاب‌هایی را در شکاف دیوارها می‌‌گذاشت تا چوپانان دیگر بخوانند. در شهرهای صنعتی و کارخانه‌‌ای عصر ویکتوریا کارگران برای خرید کتاب پس‌انداز می‌کردند. در یکی از مناطق اسکاتلند پسری متوجه شد که یک کهنه‌فروش در حال خواندن کتاب است. آن کتاب «توسیدید» (Thucydides-تاریخ‌نگار یونانی) نام داشت و کهنه‌فروش آن را به پسرک امانت داد. پسرک رمزی مک‌دونالد نام داشت که بعدها اولین نخست‌وزیر حزب کارگری بریتانیا شد. 

امروز آن شورواشتیاق برای پیشرفت شخصی کمتر مشاهده می‌شود. برخی هزینه بالای کتاب و تعطیلی کتابخانه‌ها را عامل بی‌تفاوتی فکری مدرن می‌دانند. اما امروزه کتاب‌ها از هر زمان دیگری ارزان‌تر هستند. قیمت کتاب در روم باستان معادل سه‌چهارم قیمت یک شتر بود. در دوران ویکتوریا یک نسخه از کتاب «زیارت چایلد هارولد» اثر لرد بایرون حدود نصف درآمد یک هفته یک کارگر ارزش داشت. بااین‌حال، نرخ سواد در میان خودآموختگان قرن 18 اسکاتلند از بالاترین نرخ‌های سواد در جهان به‌شمار می‌رفت. امروز کتاب «زیارت چایلد هارولد» به‌طور رایگان در کیندل  (Kindle) عرضه می‌شود و خوانندگان می‌توانند کتاب‌های فراوانی را با قیمت کمتر از یک قهوه به‌دست آورند. اما نرخ کتابخوانی مرتب کمتر می‌شود. 

یک توضیح صریح‌تر آن است که مردم اصلاً حوصله ندارند. پروفسور بیت با نظراتش در مورد اینکه چرا دانشجویان کتاب نمی‌خوانند، مناظره بزرگی به راه انداخت. او می‌‌گوید: شاید این حرف‌ها قدیمی و مبهم به نظر برسند. بااین‌حال اگر با استادان صحبت کنید متوجه می‌شوید که تمام آنها از کاهش دامنه توجه دانشجویانشان ابراز تاسف می‌کنند. پروفسور رز در آغاز دوران تدریسش کتاب «خانه متروک» را تدریس می‌کرد، اما امروز این کار را متوقف کرده است. بخشی به این دلیل که دانشگاه و روسای آن به استادان فشار می‌آورند که تکلیف خواندنی کمتری در نظر بگیرند و اینکه «دانشجویان آن کتاب را نمی‌خوانند». جوانان در چندین نظرسنجی کتابخوانی را «خسته‌کننده و کاری طاقت‌فرسا» توصیف کرده‌اند.

می‌توان گفت «چه کسی اهمیت می‌دهد؟». ممکن است استادان زبان انگلیسی از کاهش سواد ابراز تاسف کنند، اما این امر می‌تواند صرفاً به خاطر منافع شخصی باشد. دانشگاه‌ها بیشتر نگران کاهش تعداد مشتریان خود هستند تا یک رسم روبه‌ زوال. بااین‌حال سوادآموزی صرفاً بر فهرست کتاب‌های خواندنی دانشگاه تاثیر نمی‌گذارد. به نظر می‌رسد که افزایش پیچیدگی ادبی به افزایش پیچیدگی سیاسی هم منجر می‌شود. به‌عنوان یک مثال ساده می‌توان به تمرین «طرد» افراد از سوی مردم آتن در قرن پنجم قبل از میلاد اشاره کرد. آنها با نوشتن نام فرد بر روی استراکا (لوح سفالی) او را طرد می‌کردند، چون همان‌گونه که ویلیام هریس، استاد دانشگاه، اشاره می‌کند آنها به مقداری سواد دست یافته بودند. 

در نقطه مقابل، کمتر شدن پیچیدگی ادبی کاهش پیچیدگی سیاسی را به همراه می‌آورد. تحلیل ما از سخنرانی‌های پارلمان بریتانیا نشان داد که ظرف یک دهه اندازه آنها به میزان یک‌سوم کوچک‌تر شده است. علاوه بر این، ما با استفاده از آزمون خوانایی فلش-کینکید (Flesch-Kincaid) حدود 250 سال از سخنرانی‌های مراسم تنفیذ روسای‌جمهور را تحلیل کردیم. نمره جرج واشنگتن 7 /28 و نشان‌دهنده سطح تحصیلات تکمیلی بود، درحالی‌که نمره دونالد ترامپ 4 /9 و معادل سطح خوانایی یک دانش‌آموز دبیرستانی است.

این امر ذاتاً بد نیست. نثرهای ساده اغلب نثرهای خوبی هستند و کسی آرزو نمی‌کند که سخنرانی‌های سیاستمداران طولانی‌تر شوند. اما پروفسور بیت بدبینی بیشتری دارد. او از این می‌ترسد که اگر افراد توانایی خواندن نثر پیچیده را از دست بدهند دیگر نتوانند نظریه‌های پیچیده‌ای مطرح کنند. این توانایی به فرد امکان می‌‌دهد که نکات ظریف را ببیند و دو اندیشه متناقض را در کنار هم نگه دارد. 

کاهش کتابخوانی ضررهای دیگری نیز دارد. هیچ‌کدام از موتورهای تحرک اجتماعی به اندازه کتابخوانی اثربخش نیستند. برای مثال چوپانان اسکاتلندی را به خاطر آورید. شاید بچه‌پولدارها بیشتر کتاب بخوانند، اما در مجموع کتابخوانی یک اختراع برابری‌خواهانه است. هیچ‌کس -نه پرستار کودک، نه معلم خصوصی، نه دوستان و نه مدارس پرکیفیت- به جز خودتان نمی‌تواند شما را به کتابخوانی وادار کند. مطالعه صرفاً یک ابزار نیست، بلکه همان‌طور که دیکنز درک می‌کرد، یک لذت بزرگ زندگی به‌شمار می‌رود. آن‌گونه که جو (Joe)، آهنگر مهربان، در کتاب «آرزوهای بزرگ» می‌گوید، «یک کتاب خوب به من بدهید و مرا جلوی یک آتش گرم بنشانید، من چیز دیگری از این دنیا نمی‌خواهم». زمانی که مردم این لذت را فراموش کنند اوضاع واقعاً تاریک خواهد شد. 

 

دراین پرونده بخوانید ...