شناسه خبر : 46303 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

انتقال بین‌نسلی ریسک درآمد

دستمزد والدین چگونه بر مهارت فرزندان اثر می‌گذارد؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

76خانواده اولین نهاد زندگی اجتماعی کودک است که نوع رفتار در آن می‌تواند در شکل‌گیری عادت‌ها، انگیزه‌ها و اندیشه‌های فرزند تاثیر مهمی داشته باشد. سرمایه‌گذاری‌هایی که والدین بر روی فرزندان‌شان می‌کنند، می‌تواند تاثیر زیادی بر روی موفقیت آنها در زندگی داشته باشد. این سرمایه‌گذاری شامل مواردی مانند تربیت، آموزش، پشتیبانی مالی و انگیزشی و ارائه فرصت‌های تحصیلی و شغلی می‌شود. آموزش و پرورش مناسب از سوی والدین می‌تواند باعث تقویت مهارت‌ها، افزایش اعتمادبه‌نفس و ایجاد انگیزه در فرزندان شود که در پیشرفت و موفقیت آنها تاثیرگذار است. علاوه بر این، پشتیبانی مالی و انگیزشی والدین می‌تواند به فرزندان اعتمادبه‌نفس بدهد و آنها را به تعقیب هدف‌هایشان تشویق کند. علاوه بر این، مهارت‌های فرزندان به‌طور مستقیم تحت تاثیر سرمایه‌گذاری والدین است. والدین می‌توانند از طریق مواردی مانند راهنمایی‌ها، تربیت، تحریک در ورزش و فعالیت‌های هنری و آموزش‌هایی همچون مسابقات استعدادیابی یا دوره‌های آموزشی، به تقویت مهارت فرزندان خود کمک کنند. به عنوان مثال، ارتباط فعال و موثر والدین با فرزندان می‌تواند مهارت‌های ارتباطی آنها را تقویت کند، همچنین انگیزه و حمایت والدین می‌تواند به افزایش اعتمادبه‌نفس و توانایی‌های فردی فرزندان کمک کند. آموزش و پرورش مناسب والدین می‌تواند مهارت‌های تحصیلی و اجتماعی فرزندان را تقویت کند و ایجاد فرصت‌های زندگی موفق‌تر را برای آنها فراهم کند. همچنین حمایت مادی و روحی والدین می‌تواند تاثیر زیادی بر شغل و مسیر زندگی فرزندان داشته باشد. این تاثیر از کانال‌های مختلف امکان‌پذیر است. فرهنگ و الگوهای والدین یکی از این کانال‌هاست که می‌توانند بر انتخاب شغل و رشد حرفه‌ای فرزندان تاثیرگذار باشند. این الگوها ممکن است الهام‌بخش باشند و به فرزندان کمک کنند تا رویاهای حرفه‌ای خود را پیگیری کنند. کانال دیگر درآمد و منابع مالی والدین است. وجود یک محیط مالی پایدار و پشتیبانی اقتصادی والدین می‌تواند باعث فراهم شدن فرصت‌های بهتر برای فرزندان شود و آنها را در تحقق اهداف مالی کمک کند. بنابراین، تاثیر والدین بر شغل و درآمد فرزندان بسیار گسترده و چندبعدی است و تاثیرات مختلفی می‌تواند داشته باشد. واضح است که سطح درآمد خانواده می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در امکانات و فرصت‌های قابل دسترسی برای فرزندان داشته باشد. تحصیلات، خدمات بهداشتی، فرصت‌های اجتماعی و تفریحی و زیرساخت‌های فنی و فرهنگی همگی به سطح درآمد خانواده بستگی دارد. علاوه بر این، میزان مهارت‌ها و توانمندی‌هایی که فرزندان از والدین خود به ارث می‌برند نیز می‌تواند به میزان درآمد و سطح زندگی والدین مرتبط باشد. به عنوان مثال، فضای آموزشی و فرهنگی خانواده والدین می‌تواند بر میزان مهارت‌ها و توانایی‌های فرزندان تاثیرگذار و تعیین‌کننده باشد. نتیجه این تاثیرات، آینده فرد را رقم می‌زند. در همین راستا، گروهی از محققان اقتصادی به بررسی این موضوع پرداختند. فرانچسکو آگوستینلی، دومنیکو فرارو، شینچنگ کیو و جوزپه سورنتی در مقاله‌شان که با عنوان «انتقال بین‌نسلی ریسک درآمد» که در ماه گذشته به چاپ رسید به بررسی تاثیر دستمزد والدین بر مهارت کودکان پرداختند. این مقاله سازوکار‌ها و میزانی را که ریسک دستمزد والدین به رشد مهارت‌های کودکان منتقل می‌شود، مورد مطالعه قرار می‌دهد. این پژوهشگران با استفاده از یک مدل کمی عرضه نیروی کار متوجه می‌شوند که ریسک درآمد والدین بر مهارت فرزندان تاثیر می‌گذارد و افزایش آن، سطح مهارت کودکان را کاهش می‌دهد. یافته‌های این مقاله نشان می‌دهد ریسک درآمد می‌تواند بر چشم‌انداز بازار کار نسل‌های آینده نیز تاثیر منفی بگذارد. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

مقاله چه می‌گوید؟

اثرات خانواده بر دستاورد و موفقیت‌های فرزندان در طول زندگی و نقش حیاتی سرمایه‌گذاری والدین در مراحل اولیه کودکی برای رشد مهارت‌های کودکان مقوله‌ای است که در طیف گسترده‌ای از پژوهش‌ها بررسی شده است. نقش سرمایه‌گذاری والدین در اوایل زمانی که کودک شروع به کسب مهارت‌های شناختی می‌کند، بسیار زیاد است. یک پیامد این دیدگاه این است که ریسک درآمدی والدین می‌تواند به‌طور قابل توجهی نحوه تخصیص زمان و منابع والدین را در خانواده تغییر دهد و بر میزان مهارت و یادگیری فرزندانشان تاثیر بگذارد و مسیر زندگی شغلی این فرزندان را به‌طور کلی تغییر دهد. به عنوان مثال، کاهش موقت درآمد خانواده ممکن است والدین را وادار به کار بیشتر کند، بنابراین این والدین مجبور می‌شوند زمان کمتری برای فرزندان‌شان بگذارند. مهارت‌هایی که کودک در اوایل زندگی خود می‌آموزد تاثیری بسزا بر روی زندگی آینده و پیامدهای اجتماعی او چه از نظر اقتصادی و چه درآمدی دارد. این زمان، بهترین موقع برای سرمایه‌گذاری بر روی شخصیت فرزند است. تا وقتی که سرمایه‌گذاری زمانی پدر و مادر در توسعه مهارت‌های کودک ارزشمند است، شوک درآمد منفی به والدین و ریسک دستمزد آنها می‌تواند به کودک منتقل شود و آینده فرزند را تحت تاثیر قرار دهد. اینکه آیا سرمایه‌گذاری‌های بعدی می‌توانند ضررهای فقدان مهارت‌های قبلی را جبران کنند یا خیر، بستگی به درجه مکمل بودن مهارت‌هایی دارد که فرد در آینده می‌آموزد.

در این مقاله بررسی می‌شود که چگونه و تا چه حد ریسک دستمزد والدین بر تخصیص زمان و منابع درون خانوار، تصمیمات سرمایه‌گذاری والدین و در نتیجه سطح مهارت فرزندان تاثیر می‌گذارد. در دنیای ایده‌آل با بازارهای بیمه کامل، در صورت بروز ریسک‌های درآمدی، والدین می‌توانند سرمایه‌گذاری خود را روی مهارت‌های کودکان حفظ کنند تا رشد مهارت آنها تا حد زیادی از خطرات مصون بماند. با این حال، مطالعات زیادی نشان‌ داده‌اند که خانوارها همچنان با مقدار ناچیزی از ریسک درآمدی که غیرقابل بیمه کردن هم هستند، مواجه‌اند. دولت‌ها برای پوشش ریسک درآمدی خانوارها برنامه‌های رفاهی متنوعی دارند که هدف آنها ارتقای امنیت مالی و اجتماعی افراد و خانواده‌هاست. بیمه اجتماعی یکی از برنامه‌های دولت برای محافظت از افراد در برابر ریسک‌های از دست دادن درآمد ناشی از بیکاری، بیماری یا ناتوانی است. علاوه بر این، دولت‌ها ممکن است با ارائه کمک‌های مالی مستقیم یا وام‌های کم‌بهره برای افراد با درآمد کم و نیازمندان، آنها را از خطرات از دست دادن درآمد حفظ کنند. ارائه مسکن مناسب و قابل تامین به افراد با درآمد پایین نیز می‌تواند از آنها در مواجهه با ریسک‌های مرتبط با مسکن، مانند بی‌خانمانی یا افزایش قیمت مسکن، محافظت کند. اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که برنامه‌های رفاهی موجود فقط می‌تواند تا حدی درآمد از‌دست‌رفته را بیمه کند. بنابراین، توانایی محدود خانواده‌های دارای فرزند برای پوشش شوک‌های دستمزد یک جنبه اساسی و واقع‌بینانه برای درک نتایج و ارزیابی سیاست‌های مرتبط با کودکان است.

الگوی مقاله

نویسندگان این مقاله یک الگوی چرخه زندگی پدر و مادر از شکل‌گیری مهارت‌های درون‌زای کودکان را برای مطالعه انتقال بین‌نسلی ریسک درآمد والدین ایجاد می‌کنند. در این الگو، هر دو والدین در مواجهه با شوک‌های دستمزد غیرقابل بیمه شدن، درباره مصرف و عرضه نیروی کار تصمیم‌گیری می‌کنند. این پژوهشگران عرضه نیروی کار را الگوسازی می‌کنند و به وسیله آن امکان بررسی عدم مشارکت، کار پاره‌وقت و تمام‌وقت را فراهم می‌کنند. در مدل، مطابق با داده‌های آمریکا، هر یک از والدین یک انتخاب گسسته بین ساعت کار کوتاه یا طولانی یا عدم کار کردن دارند. چنین انتخاب گسسته‌ای در ساعات کار، توانایی والدین را برای بیمه کردن خود در برابر شوک دستمزد محدود می‌کند. همچنین، نبود مشارکت برای درک این مشاهدات که عرضه نیروی کار زنان در برابر تغییرات در مشوق‌های کاری کاملاً کشسان است، بسیار مهم است. به عبارت دیگر، عرضه نیروی کار بانوان به شدت به مشوق‌های کاری و سیاست‌های مربوط به آن مرتبط است. ایده اصلی در الگو این است که مهارت‌های کودکان در معرض ریسک دستمزد والدین قرار دارد. در این مقاله فرض می‌شود که والدین نمی‌توانند وام بگیرند، بنابراین عرضه نیروی کار تنها سازوکار برای بیمه کردن در پاسخ به شوک‌های نامطلوب دستمزد است. در این صورت، مهارت‌های کودکان در دوران کودکی به عنوان تابعی از سرمایه‌گذاری والدین خواهد شد. سرمایه‌گذاری در رشد مهارت کودک شامل زمان صرف‌شده با کودکان است که بسته به هزینه‌های والدین و کودک متفاوت است. زمان صرف‌شده با کودکان به‌طور ناقص با هزینه‌های مربوط به کودک جایگزین می‌شود. برای مدل، چندین مجموعه داده ترکیب شده است: نظرسنجی مخارج مصرف‌کننده (CE)، بررسی استفاده از زمان آمریکا (ATUS)، مطالعه ملی طولی جوانان (NLSY) و نظرسنجی کودکان. این مجموعه داده‌ها، اطلاعاتی را در مورد نتایج بازار کار، استفاده از زمان، هزینه‌ها، دستمزدها، درآمدها و نمرات آزمون کودکان ارائه می‌دهند. به‌طور خاص، این پژوهشگران به این داده‌ها نیاز دارند تا نمایه‌ای از مهارت‌های کودکان (میانگین و انحرافات استاندارد)، دستمزد و درآمد والدین و تصمیمات عرضه نیروی کار مشترک را بر اساس سن کودک ارائه کند. علاوه بر این، در این مقاله برای نظم بخشیدن به ناهمگونی اولیه در میان خانواده‌ها از نظر مهارت‌های کودکان، از اولین نمرات آزمون در پنج‌سالگی و همبستگی آنها با درآمد والدین استفاده شده است. این تضمین می‌کند که الگوی مقاله، ناهمگونی اولیه را در توزیع مهارت‌های شناختی کودکان و درآمد خانواده در بین خانواده‌های مختلف نشان دهد.

یافته‌های مقاله

از مدل برای انجام چندین آزمایش کمی برای تعیین کمیت انتقال ریسک دستمزد بر روی مهارت‌های کودکان استفاده می‌شود که سه نتیجه اصلی دربر دارد: 1- توزیع میانگین پیشنهاد‌های دستمزد هر دو والدین، میزان مهارت کودکان را در 14سالگی کاهش می‌دهد. شواهد تجربی نشان می‌دهد، ریسک دستمزد والدین اثرات منفی بر مهارت‌های کودکان دارد. 2- افزایش ریسک دستمزد پدران نسبت به افزایش ریسک دستمزد مادران، تاثیر منفی قابل توجهی بر سطوح مهارت فرزندان دارد. انتقال ریسک دستمزد به مهارت‌های کودکان در میان خانواده‌ها متفاوت است و این ناهمگونی زمانی آشکار می‌شود که ریسک درآمد پدران در مقایسه با مادران بیشتر است. 3- هنگامی که شوک دستمزد، هر دو والدین را تحت تاثیر قرار می‌دهد، مشاهده می‌شود که کاهش سطح مهارت فرزندان واریانس زیادی دارد و به عبارتی میزان این کاهش همراه با افزایش پراکندگی در میان کودکان است که میزان این پراکندگی در این حالت بیشتر از زمانی است که ریسک دستمزد برای یکی از والدین افزایش می‌یابد. در این حالت، بیمه درون خانواری از طریق عرضه نیروی کار مشترک محدود می‌شود، زیرا هم مادر و هم پدر با ریسک درآمدی بالاتر مواجه هستند. با توجه به سازوکار انتقال ریسک درآمد، این پژوهشگران تاکید می‌کنند که درآمد خانوار زمانی کاهش می‌یابد که ریسک دستمزد هر یک از والدین به صورت جداگانه یا هر دو افزایش یابد. این کاهش در درآمد با کاهش قابل توجهی در مخارج مربوط به کودکان همراه است، در حالی که مصرف خانوار تقریباً بدون تغییر باقی می‌ماند. والدینی که با افزایش ریسک مواجه هستند با هموارسازی مصرف خانواده به بهای هزینه‌های مربوط به کودک پاسخ می‌دهند. با این حال، والدین زمان صرف‌شده با فرزندان را افزایش می‌دهند تا این کاهش هزینه‌های مربوط به کودک را جبران کنند. با افزایش ریسک دستمزد یکی از والدین، دیگری سعی می‌کند در کار در بازار متمرکزتر باشد، البته والدین «ریسک‌پذیر» در مواجهه با چنین شرایطی، بر فعالیت‌های مربوط به کودک تمرکز می‌کنند. این تخصیص مجدد زمان درون خانوار ناشی از انگیزه بیمه خود در برابر ریسک دستمزد است و بر رشد کودک تاثیر می‌گذارد. به‌طور خلاصه، ریسک دستمزد چرخه عمر -که احتمالاً به پیشرفت فناوری یا دگرگونی ساختاری مرتبط است- می‌تواند بر رشد کودک تاثیر منفی بگذارد. در نهایت، این پژوهشگران استدلال می‌کنند که سیاست‌های عمومی می‌تواند این پیامدهای نامطلوب را برای نسل جوان کاهش دهد. به‌طور خاص، آنها یک سیستم مالیاتی تصاعدی را که می‌تواند تاثیر منفی ریسک درآمد بر مهارت کودکان را کاهش دهد، ارزیابی می‌کنند. این پژوهشگران متوجه می‌شوند که این موضوع برقرار است و این سیستم مالیاتی تصاعدی اثر بیمه‌ای دارد که می‌تواند اثر منفی انتقال ریسک دستمزد را کاهش دهد. این به نوبه خود، پیامدهای منفی برای رشد کودک ناشی از ریسک دستمزد بالاتر را کاهش می‌دهد. آنها همچنین اثرات درآمد پایه جهانی (UBI) را بررسی می‌کنند. درآمد پایه جهانی یک پیشنهاد رفاه اجتماعی است که در آن همه شهروندان به‌طور منظم حداقل درآمد را در قالب یک پرداخت انتقالی بدون قید و شرط دریافت می‌کنند، یعنی بدون نیاز به کار کردن. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که این سیاست، توسعه کودکان را به ویژه برای خانوارهای کم‌درآمد تضمین می‌کند. اگرچه فرض می‌شود که UBI شامل افزایش مالیات یا توزیع مجدد منابع از خانواده‌های با درآمد بالاتر به خانواده‌های پایین‌تر نیست، نتایج این مقاله نشان می‌دهد که تعداد بسیار کمی از فرزندان فقدان مهارت را تجربه می‌کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...