شناسه خبر : 45084 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کینز آمریکا

نام آلوین هاروی هانسن چگونه در علم اقتصاد ماندگار شد؟

 

زهرا تهرانی / نویسنده نشریه 

تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا فقط بعضی از اقتصاددانان هستند که نام آنها در تاریخ ماندگار می‌شود؟ آیا آنها تئوری جدیدی ارائه می‌دهند؟ یا یک تئوری قدیمی را در اقتصاد پرورش می‌دهند؟ یا حتی تئوری‌های مهم و مشهور را به چالش می‌کشند؟ اما آلوین هانسن به خاطر کدام‌یک از این کارها مشهور شده است؟

کینز آمریکایی

80آلوین هاروی هانسن، اقتصاددان آمریکایی در 23 آگوست 1887 در ویبورگ، داکوتای جنوبی، متولد شد. پدرش نیلز هانسن، کشاورز و مادرش ماری برگیتا نیلسن بود. هانسن در سال 1910 از کالج یانکتون (تعطیل‌شده در سال 1984) فارغ‌التحصیل شد. او در سال 1913 در دانشگاه ویسکانسین مدیسون ثبت‌نام کرد تا زیر نظر ریچارد الی و جان آر. کامنز در رشته اقتصاد تحصیل کند. رسیدگی به مشکلات اساسی اجتماعی پس از اتمام دوره دکترا در سال 1916 یکی از دغدغه‌های اصلی هانسن بود. آلوین با میبل لوئیز ازدواج کرد و ثمره ازدواج آنها دو فرزند بود. هانسن سال‌ها در دانشگاه مینه‌سوتا تدریس کرد و بعداً استاد کرسی اقتصاد در دانشگاه هاروارد شد. او که اغلب با عنوان «کینز آمریکایی» شناخته می‌شود، نویسنده‌ای پرطرفدار در مورد مسائل اقتصادی بود و در سمت مشاور نقشی بسزا در سیاست‌های اقتصادی دولت آمریکا بازی کرد. هانسن به راه‌اندازی شورای مشاوران اقتصادی و سیستم تامین اجتماعی کمک کرد. او را امروزه بیشتر به خاطر معرفی اقتصاد کینزی در ایالات‌متحده در دهه‌های 1930 و 1940 می‌شناسند. او موثرتر از هر اقتصاددان دیگری، ایده‌های اقتصادی در نظریه عمومی کینز را معرفی کرد، بسط داد و به شیوه‌ای قابل فهم تبیین کرد و رواج داد. او با جان هیکس به توسعه مدل IS-LM (مدل هیکس-هنسن) که یک نمایش ریاضی از نظریه اقتصاد کلان کینزی بود، کمک کرد. ماهیت صحبت‌های هانسن این بود که دولت با انفعال نباید بار اصلی کنترل تورم را بر دوش بیکاران بگذارد. او احساس می‌کرد که این کنترل باید با افزایش یا کاهش به‌موقع مالیات‌ها، با تغییرات مناسب در عرضه پول و کنترل  قیمت‌ها و دستمزدها اعمال شود. در سال 1967، پل مک‌کراکن، رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور، از هانسن تقدیر کرد و اظهار داشت: «اینکه شما عمیق‌تر از هر اقتصاددان دیگری در قرن حاضر بر تفکر ملت در مورد سیاست‌های اقتصادی تاثیر گذاشته‌اید، قطعاً اتفاقی ارزشمند و بزرگ است.» حتماً باید درباره اقتصاد کینزی کنجکاو شده باشید، به راستی اقتصاد کینزی چیست که نام هانسن را در تاریخ ماندگار کرده است؟

اقتصاد کینزی

 نظریه اقتصادی کینزی که به نام اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز نامیده شده، نظریه‌ها و الگو‌های مختلف اقتصاد کلان هستند که نشان می‌دهند چگونه تقاضای کل (مخارج کل در اقتصاد) به‌شدت بر تولید اقتصادی و تورم تاثیرگذار است. در دیدگاه کینزی، تقاضای کل لزوماً با ظرفیت تولیدی اقتصاد نیست، بلکه ممکن است تحت تاثیر اشتغال یا عواملی دیگر نیز باشد. اقتصاددانان کینزی معمولاً استدلال می‌کنند که تقاضای کل بی‌ثبات است و از فرمول خاصی پیروی نمی‌کند، در نتیجه، اقتصاد بازار اغلب نتایج اقتصاد کلان ناکارآمدی را تجربه می‌کند- رکود، زمانی که تقاضا کم است، یا تورم، زمانی که تقاضا زیاد است. علاوه بر این، آنها استدلال می‌کنند که این نوسانات اقتصادی را می‌توان با واکنش‌های سیاست اقتصادی هماهنگ میان دولت و بانک مرکزی کاهش داد. به ویژه، اقدامات سیاست مالی (که از سوی دولت انجام می‌شود) و اقدامات سیاست پولی (که به وسیله  بانک مرکزی صورت می‌گیرد)، می‌تواند به تثبیت تولید اقتصادی، تورم و بیکاری در چرخه تجاری کمک کند. اقتصاددانان کینزی معمولاً از یک اقتصاد بازار تنظیم‌شده، عمدتاً بخش خصوصی، اما با نقش فعال برای مداخله و کمک به دولت در طول رکود حمایت می‌کنند. رویکرد کینز کاملاً در تضاد با اقتصاد کلاسیک متمرکز بر عرضه کل بود که قبل از تئوری اقتصادی کینز در حال اجرا بود. تفسیر آثار کینز موضوعی بحث‌برانگیز است و چندین مکتب فکری اقتصادی ادعای میراث او را دارند. اقتصاد کینزی، به عنوان بخشی از ترکیب نئوکلاسیک، به عنوان الگوی استاندارد کلان اقتصادی در کشورهای توسعه‌یافته در طول بخش بعدی رکود بزرگ، جنگ جهانی دوم و گسترش اقتصادی پس از جنگ (1973-1945) عمل کرد. نظریه‌ها و فرمول‌های اقتصاد کینزی پس از شوک نفتی و در نتیجه رکود تورمی در دهه 1970، نفوذ خود را از دست داد. اقتصاد کینزی بعداً به عنوان اقتصاد کینزی جدید توسعه یافت و بخشی از ترکیب جدید نئوکلاسیک معاصر شد که جریان اصلی اقتصاد کلان امروزی را شکل می‌دهد. ظهور بحران مالی 2008-2007 موجب شد دوباره توجه دولت‌ها در سراسر جهان  به سیاست‌های کینزی جلب شود.

 رابطه کینز و اقتصاد کلاسیک

بر اساس تئوری کلاسیک کینز، نرخ دستمزد با بهره‌وری نهایی کار تعیین می‌شود و به تعداد افرادی که مایل به کار با آن نرخ هستند، بستگی دارد. بیکاری ممکن است به صورت اجباری ایجاد شود یا ممکن است «اختیاری» باشد، به این معنا که از امتناع از پذیرش شغل به دلیل «قانون یا رویه‌های اجتماعی... یا لجاجت صرف انسانی» ناشی می‌شود، اما... فرضیه‌های کلاسیک چنین نیستند. کینز دو ایراد به نظریه کلاسیک که «چانه‌زنی دستمزد، دستمزد واقعی را تعیین می‌کند» مطرح می‌کند. اولین مورد در این واقعیت نهفته است که در قرارداد کاری به جای دستمزد بر اساس بهره‌وری، دستمزد قراردادی مطرح است. دوم اینکه نظریه کلاسیک فرض می‌کند که «دستمزد واقعی نیروی کار به چانه‌زنی درباره دستمزد بستگی دارد که کارگر با کارآفرینان انجام می‌دهد». کینز ایراد دوم را بنیادی‌تر می‌داند، اما اکثر مفسران بر مورد اول تمرکز می‌کنند.

نقش آلوین در دانشگاه‌

 هانسن چه نقشی در دانشگاه‌ها ایفا کرده است؟ هانسن همزمان با نگارش پایان‌نامه دکترای خود با عنوان «چرخه‌های رفاه و افسردگی» در دانشگاه براون تدریس می‌کرد. پس از اتمام پایان‌نامه در سال 1918 (منتشرشده در سال 1921)، در سال 1919 به غرب، به دانشگاه مینه‌سوتا بازگشت؛ و در سال 1923 به‌سرعت به سمت استادتمام دانشگاه منصوب شد. هانسن در سال 1932 عضو انجمن آماری آمریکا شد؛ او همچنین با سازمان اقتصادی و مالی جامعه ملل همکاری می‌کرد. تفکر کینزی در ابتدا فقط تعداد معدودی طرفدار داشت، اما از سال 1937 که آلوین هانسن به دانشکده هاروارد پیوست، نفوذ این تفکر به دلیل تلاش‌های سرسختانه او هر روز در جامعه بیشتر و بیشتر می‌شد. او شهرت خود را مدیون تبلیغ سرسختانه‌اش در مورد ایده‌ای بود که در آن زمان بدعتی مضر تلقی می‌شد. در سال 1937 از وی دعوت شد تا در کرسی جدید اقتصاد سیاسی لوسیوس ان. لیتاور در دانشگاه هاروارد شرکت کند. او در نخستین حضورش در این دانشگاه درباره کتاب «بهبودی کامل یا رکود» که نوشته خودش بود سخنرانی کرد؛ هانسن در اصل تصمیم داشت خطوط کلی آنچه «تز رکود سکولار» نامیده می‌شد را ترسیم کند. هانسن در سال 1940 به سمت مشاور اقتصادی ویژه مارینر اکلس در هیات‌مدیره فدرال‌رزرو منصوب شد و تا سال 1945 این مسوولیت را بر عهده داشت. پس از کناره‌گیری از تدریس در سال 1956، او کتاب‌های اقتصاد آمریکا (1957)، مسائل اقتصادی دهه 1960 (1964) و دلار و سیستم پولی بین‌المللی (1965) را تالیف کرد. هانسن در 6 ژوئن 1975 در الکساندریا، ویرجینیا در 87سالگی درگذشت.

هانسن و تئوری‌هایش

در اواخر دهه 1930، هانسن استدلال کرد که «رکود سکولار» به وجود آمده است، بنابراین اقتصاد آمریکا دیگر هرگز به سرعت رشد نخواهد کرد، زیرا همه عوامل رشد، از جمله نوآوری‌های تکنولوژیک و رشد جمعیت، به وقوع پیوسته است. او بر این نظر بود  که تنها راه‌حل، هزینه‌های کسری دائمی است. این تز بسیار بحث‌برانگیز بود، زیرا منتقدانی مانند جرج تربورگ،  هانسن را به عنوان یک «بدبین» و «مغلوب» مورد حمله قرار دادند. هانسن در پاسخ توضیح داد  که رکود سکولار فقط نام دیگری برای تعادل کم‌کاری کینز است. با این حال، رشد اقتصادی پایدار، که از سال 1940 آغاز شد، پیش‌بینی‌های هانسن را زیر سوال برد و الگوی رکود او به فراموشی سپرده شد. هانسن، در بررسی نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول، نسبت به گزاره‌های جان مینارد کینز بدبین بود، اما در دسامبر 1938، در سخنرانی خود در انجمن اقتصادی آمریکا، نظریه‌های کینزی را در مورد نیاز به مداخله دولت پذیرفت. او در سال 1937 وارد هاروارد شد. سمینار معروف فارغ‌التحصیلی او در مورد سیاست مالی موجب الهام بخشیدن به دانشجویان از جمله پل ساموئلسون و جیمز توبین (که هر دو برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند) شد. هانسن پس از پذیرفتن برخی از نظریه‌های جان مینارد شروع به پرداختن و توسعه اقتصاد کینزی کرد. کتاب «بهبود کامل یا رکود» هانسن در سال 1938 مبتنی بر ایده‌های کینزی و یک بحث گسترده بود مبنی بر اینکه رکود شغلی طولانی‌مدت بدون مداخله دولت وجود خواهد داشت. کتاب دیگر هانسن در سال 1941، «سیاست مالی و چرخه‌های تجاری»، نخستین اثر مهم در ایالات‌متحده بود که به طور کامل از تحلیل کینز در مورد علل رکود بزرگ حمایت کرد. هانسن از این تحلیل برای استدلال در مورد مخارج کسری کینزی بهره گرفت. مهم‌ترین کار هانسن در اقتصاد، توسعه مدل IS-LM به وسیله او و جان هیکس بود که با عنوان «ترکیب هیکس-هانسن» نیز شناخته می‌شود. این چارچوب ادعا می‌کند که منحنی پس‌انداز سرمایه‌گذاری (IS) و منحنی عرضه نقدینگی-پول (LM) نحوه استفاده از سیاست‌های مالی و پولی برای تغییر درآمد ملی را نشان می‌دهد.

81

هانسن و مدال واکر انجمن اقتصادی آمریکا

هانسن دانشجویان بسیاری را تربیت کرد و بر آنها تاثیر گذاشت، که تعداد زیادی  از آنها بعداً در مناصب مهم دولتی نقش ایفا کردند، و در کمیته‌های دولتی متعددی که با مسائل اقتصادی مختلف سروکار داشتند، خدمت کردند. انجمن اقتصادی آمریکا پس از مشاهده نقش هانسن بر اقتصاد این کشور مدال واکر را در سال 1967 به او اعطا کرد.

هانسن بارها در مقابل کنگره شهادت ‌داد. او مخالف این عقیده بود که بار عدم کنترل تورم را روی دوش معضل بیکاری بیندازیم. او استدلال کرد که تورم را می‌توان با تغییرات به‌موقع در نرخ‌های مالیاتی و عرضه پول و کنترل موثر دستمزدها و قیمت‌ها مدیریت کرد. این اقتصاددان همچنین از محرک‌های مالی و دیگر محرک‌ها برای دفع رکودی که فکر می‌کرد مربوط به اقتصادهای بالغ و صنعتی بومی است، حمایت کرد. با این حال، هانسن منتقدان کمی نداشت. برای مثال،  جان تی فلین، روزنامه‌نگار، استدلال می‌کرد که سیاست‌های هانسن فاشیستی است و شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با سیاست اقتصادی بنیتو موسولینی، دیکتاتور ایتالیا، دارد.

ردپای هانسن در دولت‌های بزرگ

در دوران روسای‌جمهوری آمریکا کرمیت روزولت و هری ترومن، هانسن در کمیسیون‌های دولتی و در سمت مشاور هیات مدیره فدرال‌رزرو، وزارت خزانه‌داری ایالات‌متحده و هیات منابع امنیت ملی خدمت کرد. در سال 1935، او به ایجاد سیستم تامین اجتماعی ایالات‌متحده کمک کرد. بین سال‌های 1939 و 1945، او به عنوان گزارشگر مشترک در گروه اقتصادی و مالی پروژه مطالعات جنگ و صلح شورای روابط خارجی، همراه با اقتصاددان شیکاگو، جاکوب وینر، خدمت کرد. حمایت هانسن در طول جنگ جهانی دوم از سیاست‌های کینزی برای ترویج اشتغال کامل پس از جنگ، به توسعه برنامه‌های اقتصاد بین‌المللی کمک کرد.

کتاب‌های هانسن

از جمله کتاب‌های معروف هانسن می‌توان به «اقتصاد آمریکا»، «مسائل اقتصادی دهه 1960»، «نظریه پولی و سیاست مالی» اشاره کرد. در مجموع هانسن 15 کتاب اقتصادی برای دولت‌ها و اقتصاددانان و در اصل جامعه جهانی برجای گذاشت. این‌ کتاب‌ها به طور گسترده در سراسر جهان به زبان‌های مختلف ترجمه شده و با استقبال روبه‌رو شد.

دو مورد از کمک‌های او به سیاست‌های عمومی که هنوز پابرجا هستند عبارت‌اند از: سیستم تامین اجتماعی، که او در ایجاد آن در سال 1935 همکاری کرد، و شورای مشاوران اقتصادی، که از طریق قانون استخدام کامل در سال 1946 تاسیس شد و او در تهیه پیش‌نویس آن نقش داشت. 

دراین پرونده بخوانید ...