شناسه خبر : 40101 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نوبل صلح برای اقتصاددان

امیلی گرین‌بالچ چگونه اقتصاد و صلح را پیوند زد؟

 

ندا لهردی / نویسنده نشریه

82در هزارتوی ذهن انسان مسائل، قواعد دیگری دارند و جادوی خاص خودشان را دنبال می‌کنند. همین است که می‌تواند تفسیر هر کدام از ما درباره روزگار و وقایعش را از دیگری متمایز کند و در نهایت مسیر زندگی‌مان را تغییر بدهد. با این اوصاف کودکی که در خانواده‌ای مبارز به دنیا آمده باشد و اولین روزهای زندگی‌اش در سایه صلحی تازه و متزلزل آغاز شده باشند، قدر و قیمت آرامش را به خوبی می‌داند. پس چندان دور از ذهن نیست که «امیلی گرین‌بالچ»، بیش از آنکه به عنوان یک اقتصاددان برجسته شناخته شود، به خاطر فعالیت‌های صلح‌طلبانه‌ای شناخته شود که دست‌آخر برای او جایزه صلح نوبل را به همراه آوردند. در واقع گرین‌بالچ مسائل اقتصادی را با گرایش‌های اجتماعی دنبال می‌کرد و سعی داشت برای دغدغه‌هایی مانند فقر، حقوق زنان، کار کودکان و مهاجرت، پاسخی در علم اقتصاد بیابد. 

همین دغدغه‌ها بود که مقدمه آشنایی او با «جین آدامز» را فراهم کرد که یکی از مهم‌ترین رهبران جنبش حق رأی زنان و مددکاری اجتماعی شناخته می‌شود. گرین‌بالچ با دانشی که از اقتصاد داشت، تعبیر تازه‌ای از مسائل جامعه‌شناسی ارائه داد و رویکرد صلح‌طلبانه متفاوتی را در پیش گرفت.

 

استادی روشنفکر و الهام‌بخش

تنها هشت روز از سال 1867 می‌گذشت که یک عضو جدید به خانواده گرین‌بالچ اضافه شد. امیلی در زمانی به دنیا آمد که خانواده‌اش در منطقه‌ای در حومه بوستون زندگی می‌کردند؛ شهری که حدود یک قرن پیش از آن میزبان وقایعی بود که به انقلاب آمریکا منجر شد. او تنها دو سال بعد از پایان جنگ داخلی آمریکا متولد شد؛ آن هم در خانواده‌ای شناخته‌شده و مبارز از جرگه یانکی‌ها. پدرش وکیلی موفق و مشهور بود که زمانی به عنوان رئیس دفتر «چارلز سامنر» سناتور جمهوریخواه ایالت ماساچوست کار می‌کرد. امیلی گرین‌بالچ در سال 1889 و وقتی بیست‌ودو سال داشت از کالج برین‌مار فارغ‌التحصیل شد که دانشکده‌ای زنانه و خصوصی در پنسیلوانیاست. او در سال‌های دانشکده به شکلی جدی مشغول مطالعه علوم پایه و زبان بود اما به طور عمده روی علوم اقتصادی متمرکز شده بود. در واقع او از همان سال‌ها متوجه علاقه‌اش به اقتصاد و مسائل مربوط به آن شده بود. به این ترتیب بود که بعد از فارغ‌التحصیلی به شکل مستقل به مطالعه جامعه‌شناسی پرداخت و با استفاده از کمک‌هزینه تحصیلی و تحقیقاتی اروپا به پاریس رفت تا در فاصله سال‌های 1890 تا 1891 در آنجا به مطالعه مباحث مورد علاقه‌اش در زمینه اقتصاد بپردازد. گرین‌بالچ در سال 1893 نتایج این مطالعات و تحقیقات را با عنوان «همیاری عمومی برای مبارزه با فقر در فرانسه» منتشر کرد.

با این همه او در بازگشت به خانه دیگر تصمیمی جدی برای انجام کارهای علمی و پژوهشی نداشت و به این ترتیب بود که رسیدگی به امور خانه را در اولویت قرار داد. اما مدتی بعد به وضوح احساس می‌کرد که اشتیاقش به یادگیری و تحقیقات بسیار بیشتر از امور روزمره است و همین شد که دوره‌های آموزشی پراکنده اما هدفمندی را پشت سر گذاشت. گرین‌بالچ مدتی در دانشگاه هاروارد، دانشگاه شیکاگو و سپس در دانشگاه برلین به یادگیری اقتصاد و زیرشاخه‌های آن پرداخت و سپس اولین کار مرتبط با حوزه‌های اقتصادی را در فاصله‌های سال‌های 1895 تا 1896 در برلین تجربه کرد. با این حال اولین تجربه کار آکادمیک او با تدریس در کالج ولزلی در سال 1896 رقم خورد که یکی از معتبرترین کالج‌های زنانه آموزش هنرهای آزاد در آمریکاست. مداومت و پشتکار او برای تدریس و آموزش علوم اجتماعی و اقتصادی در این دانشکده باعث شد تا در سال 1913 به درجه استادی برسد؛ معلمی برجسته و نخبه که شاگردانش تحت تاثیر زلالی افکار، وسعت تجارب، همدلی با افراد محروم و نگرش قوی او قرار می‌گرفتند. گرین‌بالچ به شدت به شاگردانش آزادی عمل می‌داد و معتقد بود آنها تنها با ترکیب تحقیقات و مطالعات‌شان می‌توانستند به قضاوت و برداشت مستقل و خاص خودشان دست پیدا کنند. او بعد از کناره‌گیری «کاترین کومان» اقتصاددان و استاد اقتصاد سیاسی دانشکده ولزلی، بر صندلی ریاست او بر دپارتمان اقتصاد سیاسی این دانشکده تکیه زد. در واقع کاترین کومان اولین بار و با انگیزه اصلاحات اجتماعی، دوره‌های آموزش اقتصاد سیاسی را در این دانشکده ارائه کرد و باعث شکل‌گیری این دپارتمان شد تا به این ترتیب امکان پرداختن همزمان به مسائل اقتصادی و اجتماعی فراهم شود. به این ترتیب بود که امیلی گرین‌بالچ در این دانشکده به سمت استاد اقتصاد سیاسی و علوم اجتماعی و سیاسی رسید.

 

تلاش‌هایی برای صلح و آزادی زنان

83امیلی گرین‌بالچ علاوه بر فعالیت‌ها و مشاغل آکادمیک، کار در بعضی بخش‌های کمیسیون‌های دولتی را هم تجربه کرده است. جالب آنجاست که او حتی در این مشاغل هم دغدغه‌های اجتماعی خودش را دنبال می‌کرد. گرین‌بالچ سابقه حضور در دو هیات مدیره امور کودکان و برنامه‌ریزی شهری را در کارنامه دارد و در دو کمیسیون آموزش صنعتی و کمیسیون امور مهاجرت هم حضور داشته است. در همین سال‌ها بود که به عضویت اولین کمیسیون بررسی حداقل دستمزد برای زنان درآمد. فعالیت‌های او در این کمیسیون در نهایت باعث شد به رهبری اتحادیه کارگری زنان برسد که وظیفه حمایت از زنان عضو تشکل‌های کارگری را به عهده داشت.

 این اتحادیه که در سال‌های 1903 تا 1950 به شکل جدی فعالیت می‌کرد، روی مسائل کاری و بیشتر از آن رفاه زنان و حمایت از آنها برای سازماندهی تشکل‌های کارگری و حذف شرایط سوءاستفاده‌های کاری، تمرکز داشت. اتحادیه کارگری زنان آمریکا در دو دهه اول قرن بیستم نقش مهمی در شکل‌گیری جنبش‌های حمایتی از زنان داشت و مقدمه‌ای برای ایجاد نهادهایی مشابه با اهداف تعیین‌شده و مشخص بود. امیلی گرین‌بالچ در جایگاه رهبر اتحادیه کارگری زنان آمریکا، در جنبش‌های حمایت از حق رأی زنان، عدالت نژادی، کنترل کار اجباری کودکان و بهبود دستمزد و مزایای کارگران مشارکت می‌کرد. او در این راه از دانش و تحقیقاتش هم کمک گرفت و مطالعه‌ای با تمرکز عمده بر مسائل اسلاوها در آمریکا و مناطقی از اتریش و مجارستان که به آنها مهاجرت کرده بودند، انجام داد. نتایج این بررسی‌ها در سال 1910 با عنوان «همشهریان اسلاو ما» منتشر شد.

گرین‌بالچ همیشه درگیر مسائل و موانع در مسیر رسیدن به صلح بود و با دقت عملکرد دو کنفرانس صلحی را که در سال‌های 1899 و 1907 در شهر لاهه در کشور هلند برگزار شدند، دنبال کرده بود. با این حال اما با زبانه کشیدن شعله‌های جنگ جهانی اول در سال 1914، به این نتیجه رسید که مهم‌ترین دغدغه تمام عمرش در گرو تلاش انسانی برای پاک کردن تصویر ترسناک جنگ از چهره جهان است. یک سال بعد از آغاز جنگ جهانی اول یعنی در سال 1915 او به عنوان نماینده کنگره بین‌المللی زنان در لاهه، نقشی کلیدی در چند پروژه مهم بازی کرد. گرین‌بالچ در این سمت به ایجاد سازمانی به نام «کمیته بین‌المللی زنان برای صلح پایدار» کمک کرد که بعدها «اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی» نام گرفت.

 او همچنین طرح‌ها و پیشنهادهای صلح را برای بررسی توسط کشورهای درگیر جنگ آماده می‌کرد و به عنوان نماینده این کنگره و با حمایت آن، مقامات کشورهای حوزه اسکاندیناوی و روسیه را ترغیب می‌کرد تا دولت‌هایشان را برای آغاز پیشنهادهای میانجی‌گری آماده و متقاعد کنند. در واقع امیلی گرین‌بالچ علاوه بر کنگره بین‌المللی زنان لاهه، در کمیته بین‌المللی هنری فورد هم برای میانجی‌گری کردن کشورهای بی‌طرف، تلاش‌های زیادی کرد. وقتی ایالات متحده آمریکا وارد این جنگ شد، گرین‌بالچ دیگر به عنوان یک فعال سیاسی شناخته می‌شد که موضعی جدی در برابر استخدام و به‌کارگیری سربازان برای اهداف جاسوسی گرفته بود و در مقابل، از آزادی‌های مدنی معترضان متعهد و درستکارحمایت می‌کرد.

در همین سال‌های جنگ و در بحبوحه فعالیت‌های اجتماعی بود که گرین‌بالچ با «جین آدامز» آشنا شد و این آشنایی مسیر او را متحول کرد؛ زنی که هفت سال بزرگ‌تر از او بود و به عنوان جامعه‌شناس، نویسنده، فعال اجتماعی، اصلاح‌طلب و مددکار اجتماعی، فعالیت‌های مختلف و تاثیرگذاری از جمله رهبری جنبش حق رای زنان و تلاش برای رسیدن به صلح جهانی انجام می‌داد. او در ایالات متحده آمریکا فعالیت‌هایی مرتبط با مادران، نیازهای کودکان، بهداشت عمومی و صلح جهانی انجام می‌داد. آدامز که داوطلبانه به دنبال رشد جامعه خود بود، در واقع الگویی جالب برای زنان طبقه متوسط به حساب می‌آمد. جین آدامز به طور جدی طرفدار فلسفه عمل‌گرایی بود و بسیاری او را به عنوان اولین زن فیلسوف عمومی در تاریخ ایالات متحده آمریکا می‌شناسند. آدامز یکی از بنیانگذاران اتحادیه آزادی‌های شهروندی آمریکا بود و در سال 1931 توانست به عنوان اولین زن آمریکایی جایزه صلح نوبل را به خودش اختصاص بدهد تا به این ترتیب لقب بنیانگذار مددکاری اجتماعی در ایالات‌متحده را در اختیار بگیرد. آشنایی امیلی گرین‌بالچ با جین آدامز به همکاری‌های موثری در میان آنها انجامید که بیشتر در گروه صلح برای زنان انجام می‌شدند. 

گرین‌بالچ با همکاری آدامز و آلیس همیلتون در سال 1915 کتاب «زنان در لاهه: کنگره بین‌المللی زنان و دستاوردهای آن» را نوشتند. اگرچه گرین‌بالچ عضو بنیاد «کشتی صلح» بنیاد هنری فورد نبود، اما در سال 1915 عضو کنفرانس بی‌طرفی برای میانجی‌گری مداوم این بنیاد بود که مقر آن در استکهلم پایتخت سوئد قرار داشت. در این کنفرانس او یادداشتی غیررسمی با عنوان «حکومت استعماری بین‌المللی» را منتشر کرد و در آن پیشنهاد سیستمی از حاکمیت را ارائه کرد که شبیه آن سیستم قیومیتی نبود که بعدها از سوی جامعه ملل (سازمانی میان‌دولتی که در سال 1920 و به دنبال کنفرانس صلح پاریس تاسیس شد) پذیرفته شد.

امیلی گرین‌بالچ بعد از بازگشت به آمریکا کارزاری فعال را علیه ورود آمریکا به جنگ به راه انداخت. او درخواست ادامه مرخصی از دانشکده ولزلی را داشت و در نامه‌ای به رئیس دانشکده ولزلی نوشته بود، ما باید روش‌های عیسی مسیح را دنبال کنیم. در حقیقت افکار روحانی و مذهبی او تاکید می‌کردند که اقتصاد آمریکا از هارمونی و هماهنگی با اصول عیسی مسیح که به آن اعتقاد داشتند، دور بود. با این اوصاف بود که اعضای هیات مدیره دانشکده ولزلی تصمیم گرفتند به قرارداد همکاری با گرین‌بالچ در سال 1919 پایان بدهند. بعد از آن بود که گرین‌بالچ به عنوان سردبیر هفته‌نامه ملت (The Nation) رسید؛ قدیمی‌ترین هفته‌نامه آمریکا که مجله‌ای تحلیلی سیاسی است. در اولین شماره حضور گرین‌بالچ در این هفته‌نامه، او مقاله‌ای با عنوان «رویکردهایی برای توافق بزرگ» نوشت که دیباچه آن را «نورمن آنجل» نوشته بود که بعدها و در سال 1933 برنده جایزه صلح نوبل شد. 

امیلی گرین‌بالچ در دومین مجمع کنگره بین‌المللی زنان شرکت کرد که در سال 1919 در شهر زوریخ برگزار شد و دعوتنامه آن را برای در اختیار گرفتن سمت دبیر اجرایی اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی پذیرفت. 

مقر اصلی اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی در ژنو سوئیس بود و گرین‌بالچ تا سال 1922 در این سمت ایفای نقش کرد. اما وقتی این اتحادیه در سال 1934 به‌شدت تحت فشار مالی قرار گرفت، او دوباره به اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی بازگشت و این بار به مدت یک‌سال‌و‌نیم انجام همان وظایف را بدون حقوق بر عهده گرفت. او در همین دوره به راه‌اندازی مدارس آموزش صلح و تاسیس شعبه‌های جدید برای آنها در بیش از پنجاه کشور جهان کمک کرد. او با همکاری سازمان تازه‌تاسیس جامعه ملل، فعالیت‌هایی در جهت کنترل توزیع مواد مخدر، مسائل مربوط به مهاجران و خلع سلاح انجام داد. گرین‌بالچ در جریان جنگ جهانی دوم با پیروزی متفقین موافقت و همراهی کرد و اقدامات جنگی آنها را مورد انتقاد قرار نداد. با این حال او همیشه یک مخالف جدی خدمت سربازی بود و ماند.

 

کمپینی برای جایزه صلح

امیلی گرین‌بالچ همیشه به عنوان فردی مذهبی شناخته می‌شد و حتی خودش هم در این مورد گفته بود: «مذهب برای من جالب‌ترین چیز در زندگی و یکی از مبهم‌ترین، غنی‌ترین و هیجان‌انگیزترین زمینه‌های فکری بشر به شمار می‌آید.» شاید به همین خاطر هم بود که در سال 1921 نگرش مذهبی خودش را از یونیتارینیسم (یکی از جنبش‌های مذاهب مسیحیت) به کوئیکر (جامعه مذهبی‌دوستان که همه مومنان را کشیش می‌پندارد) تغییر داد. با این حال این تغییر عقیده نتوانست سریال موفقیت‌ها و دستاوردهای گرین‌بالچ را متوقف کند.در همین راستا بود که «جان راندال» استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا به همراه همسرش «مرسده راندال» که یکی از رهبران بخش آمریکای اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی و دوست امیلی گرین‌بالچ، کمپینی را به راه انداختند تا نامزدی بالچ برای دریافت جایزه صلح نوبل را رسمیت ببخشند. این کمپین با حمایت پنج سازمان آمریکایی همراه شد که شامل اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی، فدراسیون توافقات ملی، اتحادیه کارگری زنان آمریکا، شورای ملی زنان آمریکا و انجمن ملی پیشرفت رنگین‌پوستان بودند. شانزده استاد حقوق و نماینده مجلس هم نامزدی گرین‌بالچ برای تصاحب جایزه صلح نوبل را تایید کردند. در نهایت امیلی گرین‌بالچ در سال 1946 موفق شد به خاطر فعالیت‌ها و اقداماتش در اتحادیه بین‌المللی زنان برای صلح و آزادی، جایزه صلح نوبل را دریافت کند. به همین دلیل هم بود که او سهم خودش را از این جایزه به این اتحادیه بخشید. امیلی گرین‌بالچ اما هرگز ازدواج نکرد و سرانجام یک روز بعد از تولد نودوچهار‌سالگی‌اش از دنیا رفت. 

دراین پرونده بخوانید ...