شناسه خبر : 40182 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بنیانگذار مدرسه اقتصاد لندن

بئاتریس وب چگونه انقلاب صنعتی عصر ویکتوریا را با اصول اقتصادی همراه کرد؟

82

 

ندا لهردی / نویسنده نشریه

در دنیای مدرن امروز هر چند عشق به واژه‌ای کلیشه‌ای تبدیل شده و ارزش‌ها و جذابیت‌هایش با تعابیر مبتذل زایل شده است، اما مفهوم آن در جایگاه و معنای حقیقی‌اش تا همیشه ناب و ارزشمند باقی می‌ماند؛ دست‌کم برای آنها که آن را تجربه کرده یا شاهد و بازمانده‌ای از آن باشند. این انگاره شیرین و بی‌نظیر، ناگزیر از همراهی رنج و لذت است و در کمال مطلوبش می‌تواند نقش موتور محرکی برای پیشرفت‌ها، موفقیت‌ها و اتفاقاتی مبارک باشد که حاصل و بهره‌اش عاید دیگران و حتی نسل‌های آینده هم می‌شود. داستان زندگی «بئاتریس وب» هم روایت موفقیت‌ها در بستری عاشقانه است که مهم‌ترین حاصلش مدرسه اقتصاد لندن شد؛ یکی از مهم‌ترین قطب‌های آموزش علم اقتصاد و خانه‌ای برای پرورش بسیاری از اقتصاددانان بزرگ. هر چند خانم وب بیشتر به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و تاریخ‌نگاری جامعه کارگری شناخته می‌شود، اما او اقتصاددانی برجسته است که اصطلاح «چانه‌زنی جمعی» را ابداع کرد که تا همیشه در مباحث مربوط به روابط صنعتی، تجاری و کارگری ماندگار شد. در واقع ازدواج او با «سیدنی وب» جامعه‌شناس و اقتصاددان هموطنش، مسیر زندگی او را تغییر داد و به انگیزه‌ای تازه و همیشگی برای پیشبرد اهدافش تبدیل شد.

 

یک ازدواج عاشقانه

بئاتریس وب با نام اصلی «مارتا بئاتریس پاتر» در بیست‌ودومین روز از ماه ژانویه سال 1858 در دهکده‌ای به نام استندیش در شهرستان گلاسترشایر در جنوب‌غربی انگلستان به دنیا آمد. او آخرین دختر از 9 دختر خانواده سرشناس پاتر بود؛ پدرش «ریچارد پاتر»، وکیل، تاجر و سرمایه‌گذار دوره ویکتوریا بود که به عنوان آخرین رئیس شرکت راه‌آهن گریت وسترن شناخته می‌شود؛ مادرش «لارنسیا هیورث» دختر یک تاجر لیورپولی بود. پدربزرگ پدری بئاتریس هم با نام ریچارد پاتر، یک مبارز تندرو و از اعضای ارشد حزب لیبرال انگلستان بود و از بنیانگذاران گروه مبارزان حزب لیبرال بود که به عنوان حلقه کوچک شناخته می‌شدند. همین پیشینه خانوادگی کافی بود که نگاه و رویکرد بئاتریس به دنیای اطرافش کمی متفاوت‌تر از هم‌سن‌و‌سالانش باشد. با این اوصاف بود که او از همان سال‌های کودکی یاد گرفت که خودآموزی کند. گفته می‌شد که بئاتریس وب از زمانی که به دنیای اطرافش آگاه‌تر شد، به شدت تحت تأثیر جنبش همیاری و «هربرت اسپنسر» قرار داشت که یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان قرن نوزدهم به حساب می‌آید. اتفاقاً هربرت اسپنسر هم به خودآموزی شهرت داشت.

وقتی بئاتریس وب بیست‌وچهار‌ساله بود، مادرش را از دست داد و بعد از مرگ او بود که مثل یک مهماندار و بیش از آن در نقش یک همدم، پدرش را همراهی کرد. شاید عمق غم ناشی از فقدان مادرش باعث شد که به «ژوزف چمبرلین» نزدیک شود؛ سیاستمداری تندرو که بیست‌ودو سال از بئاتریس بزرگ‌تر بود و تجربه دو بار ازدواج ناموفق را داشت. چمبرلین بعدها در کابینه دولت دوم «ویلیام گلدستون» به مقام وزارت رسید. در واقع بئاتریس وب از حس استقلالی که به جبر روزگار و بعد از مرگ مادرش داشت تجربه می‌کرد، ترسیده بود و نمی‌خواست نیازش به استقلال به عنوان یک زن را بپذیرد. با این حال بعد از چهار سال سخت و پراسترس، این ارتباط گسسته شد. اما شش سال بعد و زمانی که بئاتریس از طوفان‌های عاطفی و زخم‌های احساسی خودش فاصله گرفته و مشغول کارهای تحقیقاتی‌اش بود، با «سیدنی وب» آشنا شد تا زندگی‌اش وارد مسیر تازه و روشنی بشود. آنها در سال 1892 با هم ازدواج کردند و تا آخر عمر نه‌تنها لحظات، بلکه تجربه‌ها، کارها و تحقیقات‌شان را هم با همکاری یکدیگر جلو بردند. با این اوصاف تعجبی نداشت که در اوایل سال 1901 بئاتریس وب درباره ارتباطش با همسرش نوشت: «انگار هنوز در روزهای ماه عسل‌مان هستیم و هر سالی که می‌گذرد، رابطه ما پرمهرتر و کامل‌تر می‌شود.» سیدنی وب یک فعال اجتماعی، اقتصاددان و اصلاح‌طلبی بود که در آن سال‌ها درست مثل بئاتریس مشغول تحقیق و بررسی مسائل اجتماعی و به خصوص کارگری بود. سیدنی و بئاتریس وب همان‌طور که دغدغه‌ها و علایق مشترکی داشتند، دوستان مشترک زیادی هم داشتند که اتفاقاً از چهره‌های سرشناس و تاثیرگذار زمان خودشان بودند. از میان این دوستان اما «برتراند راسل» فیلسوف، ریاضیدان، مورخ و جامعه‌شناس و همچنین «جرج برنارد شاو» نمایشنامه‌نویس، منتقد ادبی و فعال سیاسی، معروف‌ترین آنها بودند. بئاتریس وب سال‌ها مشغول نوشتن زندگینامه خودش بود که می‌خواست با عنوان «باور من و هنر من» آن را منتشر کند. با این حال هرگز نتوانست زندگینامه‌اش را منتشر کند و بعد از مرگش در هشتادوپنج‌سالگی، تنها اثری که او از زندگینامه خودش منتشر کرد، «کارآموزی من» بود که در سال 1926 منتشر شد. کتاب دیگری که بخشی از اتفاقات زندگی او را در خود داشت، با عنوان «شراکت ما» در سال 1948 و پس از مرگ او منتشر شد. این کتاب در واقع مسائل مربوط به دو دهه اول ازدواج بئاتریس و سیدنی وب را در فاصله سال‌های 1892 تا 1911 و همکاری‌های آنها در مسائل و موارد عمومی مختلف پوشش می‌داد. ویراستاران این کتاب در مقدمه آن به علاقه بئاتریس وب به توضیح صادقانه اشتیاق تمام عمرش به فلسفه زندگی، تغییرات دیدگاه و عقایدش، بی‌اعتمادی فزاینده‌اش به انسان‌دوستی خیرخواهانه‌ای که به عنوان ابزاری برای خریدن انسانیت فقرا به‌کار برده می‌شد و همچنین کناره‌گیری او از تئوری اقتصاد محض اشاره کردند که در نهایت به جست‌وجوی راه‌های نرفته در زمینه تحقیقات اجتماعی و علمی به صورت عملی منجر شد.

 

مولود جنبش‌های روشنفکری

83بئاتریس وب کار تحقیقاتی خودش را بعد از ازدواج یکی از خواهران بزرگ‌ترش با سیاستمدار معروفی به نام «لئونارد کورتنی» آغاز کرد. او به واسطه شوهرخواهرش که نماینده پارلمانی ضد‌نظام سلطه و نظامی‌گری بود، به تحقیق درباره وضعیت کارگران در مجموعه‌ای از شرکت‌های خصوصی پرداخت که با ساخت خانه‌هایی برای طبقه کارگر به دنبال بهبود شرایط زندگی آنها بودند. در همین دوران بود که بئاتریس به سیدنی وب معرفی شد تا به او برای انجام تحقیقاتش کمک کند. آنها کار مشترک‌شان را در سال 1890 آغاز کردند و دو سال بعد با هم ازدواج کردند. این ازدواج تا پنجاه‌ویک سال بعد و زمان مرگ بئاتریس با دنبال کردن فعالیت‌های حرفه‌ای و سیاسی آنها ادامه پیدا کرد. قبل از ازدواج آنها و در ماه ژانویه سال 1892 پدر بئاتریس از دنیا رفت و یک مقرری سالانه هزارپوندی برای او به جا گذاشت که نوعی درآمد شخصی برای وب به حساب می‌آمد و کمک می‌کرد بتواند پروژه‌های تحقیقاتی مورد علاقه‌اش را دنبال کند. همین تحقیقات باعث شدند که او به زندگی طبقه کارگری بریتانیا در دوره ویکتوریا علاقه‌مند شود که در واقع دوره اوج انقلاب صنعتی در بریتانیا به حساب می‌آمد. به این ترتیب بود که مدتی بعد در تحقیقی پیشرو مشارکت کرد که «چارلز بوث» محقق، فعال اجتماعی، اصلاح‌طلب و یکی از خویشاوندان سببی دورش برای بررسی زاغه‌ها و محله‌های فقیرنشین لندن انجام می‌داد. بئاتریس جوان آنقدر به این کار علاقه داشت و تلاش می‌کرد تمام جزئیات مربوط به آن را پیدا کند که در نهایت تحقیقش به یک کتاب هفده‌جلدی با عنوان «زندگی و کار مردم لندن» تبدیل شد که در فاصله سال‌های 1902 و 1903 منتشر شدند. این تجربه‌ها نوعی نگرش انتقادی را نسبت به عقاید رایج درباره انسان‌دوستی در او ایجاد کردند. خانواده وب به تدریج به اعضای فعال جامعه فابیان تبدیل شدند که جنبشی سوسیالیستی بود. به عقیده فابین‌ها، سوسیالیسم با عکس‌العمل مسالمت‌جویانه و تدریجی جامعه در برابر مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و تطبیق اصول دموکراسی بر اقتصاد و توسعه مالکیت کلی و تغییر نظر نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسوولیت در برابر منافع عمومی، پدید می‌آید. بئاتریس وب با حمایت اعضای جامعه فابیان کتاب‌ها و مقالات زیادی درباره سوسیالیسم و جنبش همیاری نوشت که از آن جمله می‌توان به «تاریخ اتحادیه‌گرایی تجاری» در سال 1894 و «دموکراسی صنعتی» در سال 1807 اشاره کرد. فابیان‌ها که جرج برنارد شاو هم یکی از اعضای برجسته آنها بود، بعد از تشکیل حزب کارگر به آنها پیوستند، اما ماهیت و موجودیت‌شان را از دست نداده و همچنان به صورت یک گروه روشنفکر برای تحقیق و تبلیغ در حزب باقی ماندند. فعالیت‌های روشنگرانه و فرهنگی فابیان‌ها برای هماهنگی اصول دموکراسی با اقتصاد همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1895 آنها به کمک بخشی از ارثیه بادآورده ده هزار‌پوندی «هنری هاچینسون» -‌یکی از اعضای جامعه فابیان- توانستند مدرسه اقتصادی و علوم سیاسی لندن را راه‌اندازی کنند. در واقع هاچینسون این پول را برای پیشبرد اهداف جامعه فابیان اهدا کرد و در آن زمان اعضای ارشد معتقد بودند که هیچ چیز به اندازه آموزش نمی‌تواند در جامعه، فرهنگ‌ساز باشد. جالب آنجاست که طرح تاسیس مدرسه اقتصاد لندن در یک جلسه صبحانه در روز چهارم آگوست سال 1894 با حضور بئاتریس و سیدنی وب، لوئیس فلود و جرج برنارد شاو به تصویب رسید و در ماه فوریه 1895 قطعی شد. به این ترتیب اولین کلاس‌های درس این دانشکده در اکتبر همان سال و در اتاق‌های خانه‌ای در منطقه آدلفی شهر وست‌مینستر در ناحیه لندن بزرگ، برگزار شدند. مدرسه اقتصاد لندن در سال 1900 به مجموعه بزرگ دانشگاه دولتی لندن پیوست و اولین دوره رسمی خودش را با حمایت این دانشگاه در سال 1901 برگزار کرد. از آن زمان تا سال 2008 مدرسه اقتصاد لندن مدارک و مدارجش را تحت عنوان دانشگاه لندن اهدا می‌کرد، اما بعد از سال 2008 این مدارک با عنوان مدرسه اقتصاد لندن صادر می‌شوند. مدرسه اقتصاد لندن بعد از تاسیس، به تدریج به قطب آموزشی و روشنفکری تاثیرگذاری در بریتانیا و جهان تبدیل شد و ده‌ها اقتصاددان و جامعه‌شناس برجسته را به دنیا معرفی کرد که از میان آنها بسیاری موفق به دریافت جوایز مهمی مانند نوبل شدند. صرف نظر از جرج برناردشاو و برتراند راسل که به ترتیب در سال‌های 1925 و 1950 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شدند، اقتصاددانان بزرگی از جمله جان هیکس، فردریش فون هایک، جیمز مید، آرتور لوئیس، مرتون میلر، رونالد کوز، آمارتیا سن، روبرت ماندل، جرج آکرلوف، لئونید هورویچ و پل کروگمن هم که جایزه نوبل اقتصاد را در کارنامه دارند، در مدرسه اقتصاد لندن تربیت شده و پرورش یافته‌اند.

 

ابداع چانه‌زنی دسته‌جمعی

در همان سال‌های ابتدایی شروع به کار مدرسه اقتصاد لندن، بئاتریس وب با بعضی مشکلات جسمی روبه‌رو شد که در نتیجه آنها، دکترش به او پیشنهاد کرد سبک تغذیه خودش را تغییر داده و گیاهخوار شود. او هیچ نوع گوشت و محصولات مربوط به حیوانات مانند تخم‌مرغ و لبنیات را مصرف نمی‌کرد. به این ترتیب بود که وب از سال 1902 کاملاً گیاهخوار شد تا به الگویی برای همفکران سوسیالیست خودش تبدیل شود. مداومت وب در این راه باعث شد بسیاری را به تغییر سبک زندگی و تغذیه سالم ترغیب کند و در نهایت در سال 1908 به معاونت بنیاد ملی اصلاح تغذیه رسید.

با این همه اما بئاتریس وب همیشه دغدغه مسائل اقتصادی را داشت و به همین دلیل اقدامات مهمی در زمینه تئوری‌های اقتصادی و سیاسی و مربوط به جنبش همیاری انجام داد. وب در کتاب «جنبش همیاری در بریتانیای کبیر» که در سال 1891 آن را منتشر کرد، به موضوع تفاوت‌های میان همیاری فدرالیسم و همکاری فردگرایانه اشاره می‌کند. او به وضوح با ایده تعاونی کارگری مخالف است و آن را رد می‌کند. در واقع او معتقد بود که کنترل همه‌چیز از سوی خود کارگران همیشه و در هر موقعیت شغلی نمی‌تواند مفید باشد. با این اوصاف بود که در کتاب آخرش با عنوان «حقیقت فدراسیون روسیه» که در سال 1942 منتشر شد با اشاره به این موضوع، از برنامه‌ریزی مرکزی و واحد حمایت کرد. با این همه اما، یکی از ماندگارترین اقدامات بئاتریس وب در حوزه اقتصاد، ابداع عبارت «چانه‌زنی دسته‌جمعی» بود. این اصطلاح به فرآیند مذاکره میان کارفرمایان و گروه‌های کارگری برای تعیین و تنظیم دستمزد، شرایط کار و مزایا اشاره می‌کند تا در نتیجه این مذاکرات مقیاس‌هایی نسبتاً دقیق برای تعیین دستمزد، مزایا، ساعات کار، شرایط آموزشی و بهداشتی کارگران به‌دست بیاید. بئاتریس وب به مدت چهار سال در کمیسیون سلطنتی قوانین مربوط به فقرا و کاهش رنج و آثار فقر فعالیت می‌کرد. او در این جایگاه به انتشار گزارش مربوط به اقلیت‌های فقیر جامعه پرداخت و در آن پیشنهادهایی برای رفع مشکلات به مسوولان وزارت رفاه ارائه کرد. هر چند نفوذ خانواده وب در جامعه روشنفکران فابیان برای آنها اعتبار قابل‌توجهی به همراه آورد، اما به همان نسبت دشمنی‌ها و مخالفت‌هایی را هم به همراه داشت. با این حال آنها دست از تلاش‌هایشان برنداشتند و در سال 1913 با همکاری چند نفر از اعضای همراه جامعه فابیان هفته‌نامه سیاسی «نیو استیتسمن» را تاسیس کردند؛ نشریه‌ای به سردبیری «کلیفورد شارپ» روزنامه‌نگار مشهور بریتانیایی و حاوی مقالات و نوشته‌هایی از فیلسوفان، سیاستمداران و اقتصاددانان برجسته و شناخته‌شده‌ای مانند جرج برنارد شاو و جان مینارد کینز. تیراژ این نشریه در سال 2016 به بیش از 34 هزار نسخه هم رسید.

در نهایت خانواده وب در اواخر سال 1914 به حزب کارگر پیوستند. آنها در روزهای آخر جنگ جهانی اول نوشته‌ها و مقالاتشان را گردآوری کرده و در سال 1918 آنها را در کتابی تحت عنوان «کار و نظم اجتماعی تازه» منتشر کردند. بئاتریس در سال 1922 کمک‌های موثری برای انتخاب و رسیدن شوهرش به صندلی پارلمان بریتانیا انجام داد. در نهایت سیدنی وب در سال 1929 به سمت بارون پسفیلد انتخاب شد و به مجلس اعیان بریتانیا راه پیدا کرد. با این همه اما آنها هرگز فرزندی نداشتند. بئاتریس وب در سی‌ام آوریل سال 1943 از دنیا رفت. جسدش به درخواست خودش سوزانده و در باغ خانه‌شان در پسفیلد دفن شد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها