شناسه خبر : 38372 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاددان دگراندیش

«گوستاو فون اشمولر» چگونه اصول مکتب تاریخی اقتصاد را اصلاح کرد؟

 

ندا لهردی/ نویسنده نشریه

76نوگرایی و تحولات بزرگ به شکلی اجتناب‌ناپذیر وابسته اصلاحاتی هستند که شاید همیشه هم دلخواه اکثریت جامعه نباشد. اینجاست که شنا در مسیر رودخانه اصلاحات، می‌شود پدیده‌ای عجیب و غریب که به دگراندیشی محکوم است. «گوستاو فون اشمولر» اما هرگز از چنین اتهامی نترسید و دگراندیشی در اقلیت شد که تمام عمرش برای اصلاح جامعه و نظام اقتصادی آن تلاش کرد. اشمولر عمیقاً اعتقاد داشت که در جهانی تازه که به سرعت به سمت صنعتی شدن پیش می‌رفت، نمی‌توان همچنان به اصول اقتصاد کلاسیک پایبند بود. تلاش‌ها و اقدامات او باعث شکل‌گیری و تولد شاخه‌ای نو و جوان در مکتب تاریخی اقتصاد آلمان شد که همچنان جریان فکری و اقتصادی غالب در بسیاری از کشورهای جهان است.

 

اقتصاد به مثابه نظم علمی

گوستاو فون اشمولر در بیست و چهارمین روز از ماه ژوئن سال 1838 در شهر کوچک هایلبرن در جنوب مرکزی آلمان امروزی به دنیا آمد که در آن زمان بخشی از سرزمین تاریخی بزرگ وورتمبرگ آلمان بود. وورتمبرگ سال‌ها بعد به عنوان ایالت بادن- وورتمبرگ یکپارچه شد و شهر معروف اشتوتگارت پایتخت تاریخی آن بوده و هنوز هم هست. پدر او کارمند دولت بود و به همین خاطر گوستاو جوان در شرایط مالی و فرهنگی نسبتاً خوبی رشد کرد و بزرگ شد. همین ثبات خانوادگی کمک کرد تا بتواند به خوبی علایقش را بشناسد و در جهت آنها هدف‌گذاری کند.

به این ترتیب اشمولر بعد از پایان دوره تحصیلات پایه، در سال 1857 به دانشگاه توبینگن رفت که یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین دانشگاه‌های آلمان به حساب می‌آمد و این روزها هم یکی از ده دانشگاه برتر این کشور است. او در این دانشگاه به تحصیل در رشته‌ای پرداخت که در واقع ترکیبی از علم اقتصاد، حقوق، تاریخ و مدیریت شهری بود و شاید همین‌ها تمام علایق اشمولر در آن سال‌ها بودند و به تدریج به دغدغه‌های همیشگی او تبدیل شدند.

او بلافاصله بعد از اتمام تحصیلاتش در دانشگاه توبینگن، در سال 1861 به استخدام اداره آمار وورتمبرگ درآمد. با این حال اما درخشش اشمولر در دوره دانشگاه باعث شد در زمانی نه چندان طولانی، به عنوان استادیار و بعدها استاد به دانشگاه‌های بزرگ و معتبر آلمان دعوت شود. او در فاصله سال‌های 1864 تا 1872 در دانشگاه مارتین لوتر هاله ویتنبرگ، در سال‌های 1872 تا 1882 در دانشگاه استراسبورگ -که حالا در کشور فرانسه امروز قرار دارد- و در سال‌های 1882 تا 1913 در دانشگاه هومبولت برلین به تدریس و تحقیق پرداخت. حضور او در دانشگاه هومبولت برلین به بیش از 30 سال رسید؛ دانشگاهی تاریخی و قدیمی که خانه اندیشمندان و بزرگان بسیاری بوده است. همین موضوع باعث شد که اشمولر از سال 1899 به عنوان نماینده دانشگاه هومبولت برلین، در مجلس اعیان پروس حضور داشته باشد. پروس تا سال‌های سال اصلی‌ترین و بزرگ‌ترین ایالت (یا کشور) امپراتوری آلمان به حساب می‌آمد و پادشاه آن، امپراتور آلمان هم بود. سیستم قانونگذاری این ایالت به صورت دومجلسی -‌مجلس اعیان و مجلس سفلی- اداره می‌شد. سال‌ها بعد پروس به ایالتی آزاد تبدیل شد و در نهایت بعد از جنگ جهانی دوم و با وجود آنکه قلب دموکراسی‌خواهی آلمان بارها در این منطقه تپیده است، نام آن برای همیشه از جغرافیای آلمان و جهان حذف شد. گوستاو فون اشمولر اما در تمام سال‌های حضورش در مجلس اعیان پروس، سعی کرد نظام پادشاهی و بوروکراسی حاکم بر آن را متقاعد کند که با ایده تشکیل یک دولت آزاد سازگار شوند. هدف اشمولر این بود که به کمک بهترین عناصر و ابزارهای نظام پارلمانی آن زمان، بتواند اصلاحات اجتماعی عمیق و جدی در جامعه ایجاد کند.

همین تلاش‌ها و اقدامات اشمولر باعث شدند که او در سال‌های 1875 تا 1910، تاثیرات چشمگیری بر سیاستگذاری‌های علمی، اقتصادی، ایجاد اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و تبدیل اقتصاد به عنوان یک نظم علمی بگذارد؛ تاثیراتی که تاریخ اقتصاد آلمان هرگز نمی‌تواند از آنها چشم بپوشد و به شکل‌گیری ساختار اقتصادی نوین این کشور کمک بسیار بزرگی کردند. این در حالی بود که اشمولر با دلایلی مستدل و مختلف همیشه به شکلی صریح از اقدامات نیروی دریایی وقت آلمان برای گسترش مستعمرات این امپراتوری دفاع و حمایت می‌کرد.

 

شاخه‌ای «جوان» از مکتب تاریخی اقتصاد

اشمولر معتقد بود که روند مدرن شدن جوامع با چنان سرعتی پیش می‌رود که نمی‌توان همچنان به اصول و نظریات مکاتب قدیمی تکیه کرد و برای همراهی با این روند به ناچار باید اصلاحاتی را اعمال کرد. درست به همین دلیل هم بود که او با مکتب اقتصاد کلاسیک و بعدها مکتب اقتصادی اتریش مخالفت می‌کرد. تعجبی هم نداشت؛ چون اقتصاددانان کلاسیک معتقد بودند بازارهای آزاد در صورت عدم اعمال هیچ مداخله‌ای می‌توانند خودشان را تنظیم کنند و حتی رهبر آن یعنی «آدام اسمیت» در تایید این نظریه به دستی نامرئی اشاره می‌کرد که بدون نیاز به مداخله خارجی می‌تواند بازارها را به سمت تعادل طبیعی سوق بدهد. اقتصاددانان پیرو مکتب اتریش هم دیدگاه نسبتاً مشابهی داشتند و فکر می‌کردند ساز‌و‌کار قیمت‌ها در بازارها می‌توانند خودبه‌خود و بدون هیچ اعمال نفوذی تنظیم و سازمان‌یابی شود. طرفداران مکتب اقتصادی اتریش یا وین، در واقع به خنثی نبودن ساختار پول باور داشتند. با این اوصاف بود که گوستاو فون اشمولر در دسته پیروان مکتب تاریخی اقتصاد قرار می‌گرفت؛ مکتبی که عمر مفیدش 30 سال و در فاصله سال‌های 1840 تا 1870 -‌یعنی درست سال‌های فعالیت و تحقیقات اشمولر- بود. این مکتب در حقیقت در واکنش به مکتب اقتصاد کلاسیک شکل گرفت تا اصول آن را زیر سوال ببرد. پیروان این مکتب معتقد بودند که نتیجه‌گیری‌های اقتصاد کلاسیک آن هم به روش قیاسی، هیچ همخوانی و مطابقتی با واقعیات موجود در جامعه و بازارها ندارد و این روش وقایع اجتماعی و اقتصادی را به شکلی درست و جدی مورد بررسی قرار نمی‌دهد و سهم آنها را در شکل‌گیری روندها نادیده می‌گیرد. پیروان مکتب تاریخی اقتصاد به طرفداری اقتصاددانان کلاسیک از منافع شخصی و در نظر گرفتن آن به عنوان محرکی برای ایجاد جریان‌های مختلف انتقاد دارند و اتفاقاً روی تاثیر عناصر اخلاقی و اجتماعی بر ایجاد روندهای حاکم بر جامعه، تاکید زیادی می‌کنند.

اشمولر اما در آن سال‌ها یکی از اولین مخالفان مکاتب اقتصادی کلاسیک و اتریش به حساب می‌آمد و بسیاری او را پیرو مکتب تاریخی اقتصاد می‌دانستند. او اما از این هم پا فراتر گذاشت و به ایجاد اصلاحاتی عمیق‌تر و بیشتر معتقد بود؛ تا جایی که به تدریج رهبری شاخه جدیدی از مکتب تاریخی اقتصاد به نام «جوان‌تر» را به عهده گرفت. در واقع انتقادهای جدی اشمولر به «کارل منگر» بنیانگذار مکتب اقتصادی اتریش و دیدگاه‌هایش، پایه‌های شکل‌گیری شاخه جوان‌تر مکتب تاریخی اقتصاد را بنا گذاشتند. منگر در سال 1883 کتابی با عنوان «بررسی‌هایی درباره روش‌های علوم اجتماعی و اقتصادی سیاسی در موارد خاص» را نوشت و منتشر کرد. اشمولر در پاسخ به مباحث مطرح‌‌شده در این کتاب، مقاله‌ای با عنوان «روش‌شناسی علوم اجتماعی و دولتی» نوشت. هر‌چند شالوده اصلی مکتب تاریخی این بود که هر پدیده اقتصادی، محصول شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه است که از نظر تاریخی به شکل نتیجه‌ای از یک فرآیند طولانی رشد پیدا کرده است؛ اما مقابله اشمولر و منگر -‌که به جنگ روش‌ها معروف شد- تمام این اصول را زیر ذره‌بین قرار داد و باعث شد وجوه مختلف مکتب تاریخی اقتصاد یک بار دیگر مورد بررسی قرار گرفته و بازبینی بعضی از آنها به نوعی پالایش و اصلاح در اصول مکتب تاریخی منجر شد که مقدمات شکل‌گیری شاخه «جوان‌تر» شدند.

این جنگ روش‌ها اما از نظر بعضی اقتصاددانان و در رأس آنها «جوزف شومپیتر» مورد انتقاد قرار گرفت. شومپیتر اقتصاددانی اتریشی-‌آمریکایی بود که به تخریب‌های سازنده در علم اقتصاد اعتقاد داشت و اتفاقاً مدت کوتاهی هم وزیر امور مالی اتریش بود. او جنگ روش‌ها میان اشمولر و منگر را روندی فرسایشی می‌دانست که به از بین رفتن مکتب تاریخی اقتصاد منجر شد. رویکرد قیاسی اصلی اشمولر در انجام دقیق مطالعات اقتصادی‌اش، به تطبیق بهتر زمان و مکان با عملکرد اقتصادی و پدیده‌های اجتماعی و عمومی انجامید. تمرکز او بر ارزیابی فرآیندهای اقتصادی و تاکیدش بر تخصیص فرهنگ اقتصادی و مرکزیت ارزش‌ها در شکل دادن مبادلات اقتصادی، در تضاد کامل با بعضی اصول اقتصاد کلاسیک و اغلب اصول اقتصاد نئوکلاسیک بود.

به همین خاطر بود که تا دهه 1930، اشمولر و مکتب جوانش از جریان اصلی اقتصاد بیرون ماندند و در آلمان مکتب اقتصادی بعدی یعنی «مکتب فرایبورگ»، جایگزین آن شد. مکتب فرایبورگ بر اساس اصول اولیه مکتب تاریخی اقتصاد بنا شد، اما بیشتر روی بعضی اصول آن تاکید داشت که رقابت در عرضه کالا را موثر می‌دانستند. بسیاری از اقتصاددانان مکتب فرایبورگ را به عنوان مکتب نئولیبرالیسم می‌شناسند که در سال‌های بعد از جنگ جهانی در آلمان رواج پیدا کرد.

 

فراتر از مرزهای امپراتوری آلمان

77با این همه اما مشغولیات ذهنی و دغدغه‌های اصلی اشمولر بیش از آن که روش‌ها و رویکردهای اقتصادی باشد، اقتصاد و سیاستگذاری اجتماعی برای مواجهه با چالش‌هایی بود که در آن زمان به خاطر روند سریع صنعتی شدن و شهرسازی‌های مدرن، ایجاد می‌شدند. اصلاً به همین دلیل است که بسیاری اشمولر را بیش از آنکه به عنوان یک اقتصاددان بشناسند، او را یک مصلح اجتماعی می‌دانند. شاید به همین خاطر هم بود که آوازه اندیشه‌های اشمولر به خارج از مرزهای امپراتوری آلمان و سراسر اروپا رسید و حتی مرزهای این قاره را هم پشت سر گذاشت تا اساس «جنبش پیشرفت‌گرایی» در آمریکا -‌که بیشتر بر پایه توسعه اقتصادی و سازمان‌دهی اجتماعی در برابر روند صنعتی شدن، استوار بود- را شکل دهد و مقدمه‌ای برای ایجاد اصلاحات ساختاری در دوره امپراتوری میجی در ژاپن باشد که در واقع سرآغاز دوره مدرن‌سازی این کشور با تکیه بر حمایت‌های دولتی بود.

با این اوصاف هیچ تعجبی ندارد که اشمولر شاگردان و پیروان برجسته‌ای از جمله «ویلیام اشلی» مورخ اقتصادی انگلیسی، «دابلیو. ئی. بی. دیو بویس» جامعه‌شناس و مورخ آمریکایی، «ریچارد تئودور الی» اقتصاددان آمریکایی و رهبر جنبش پیشرفت‌گرایی، «نابورا کانای» اقتصاددان ژاپنی، «آلبوین وودبوری اسمال» جامعه‌شناس و پایه‌گذار اولین دانشکده جامعه‌شناسی آمریکا در دانشگاه شیکاگو و «ادوین رابرت اندرسون سلیگمان» اقتصاددان آمریکایی، در خارج از امپراتوری آلمان داشت. از اوایل دهه 1980 تحقیقات و آثار اشمولر دوباره ارزیابی شده و زیرشاخه بعضی رویکردهای اقتصادی دگراندیشانه قرار گرفتند که در آنها بیش از همه اقتصاد توسعه، اقتصاد رفتاری، اقتصاد تکاملی و اقتصاد نئونهادگرایی پررنگ بودند. اشمولر اما بیشتر به خاطر تاثیرگذاری چشمگیرش بر زیرشاخه‌های تاریخ اقتصاد و اصول و نظم جامعه‌شناسی در دنیا شناخته می‌شود.

اغلب آثار گوستاو فون اشمولر در ارتباط با سیاستگذاری‌های اجتماعی و تاریخ اقتصاد بودند که بعضی از مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: پیمان تجارت فرانسوی و مخالفانش در سال 1862، تاریخ بنگاه‌های تجاری کوچک آلمان در قرن نوزدهم در سال 1870، استراسبورگ در طول نبردهای صنفی در سال 1875، چیدمان اقتصاد عمومی در سال‌های 1900 تا 1904 و پرسش‌هایی درباره سیاست‌های اجتماعی در سال 1904. اشمولر همچنین در سال 1881 به تدوین سالنامه قانونگذاری و مدیریت اقتصاد ملی پرداخت. او در فاصله سال‌های 1878 تا 1903 کار تدوین مجموعه‌ای از رساله‌ها و تک‌نگاری‌هایی در حوزه اقتصاد مدرن را بر عهده گرفت. اشمولر به دعوت آکادمی علوم برلین، در کار تدوین و ویرایش مجموعه منابع تاریخی پروس هم مشارکت کرد.

با این همه اما امروزه بسیاری از کتاب‌ها، آثار مکتوب و مقالات اشمولر ترجمه و به همین دلیل شناخته نشده‌اند. یکی از دلایل اصلی این موضوع آن است که در طول عمر او، اقتصاددانان آمریکایی انگلیسی‌تبار معمولاً زبان آلمانی را می‌دانستند، چون زبان حاکم بر سیستم آموزشی آن دوره بود. همین موضوع باعث شد در سال‌های بعد و با تغییر سیستم‌های آموزشی و محوریت زبان انگلیسی در آنها، بسیاری از متون موجود به زبان آلمانی ترجمه‌نشده باقی ماندند. با این حال، اهمیت آثار اشمولر آنقدر بود که بسیاری در سال‌های اخیر به فکر ترجمه آنها بیفتند. به این ترتیب بعضی از مهم‌ترین آثار اشمولر که در سال‌های اخیر به انگلیسی ترجمه شده‌اند، عبارت‌اند از: تاریخ ایده‌های اقتصادی، مجموعه مقالاتی درباره امنیت اجتماعی و وضع مالیات، فقط نظریه نیست: اقتصاد گوستاو فون اشمولر و میراث آن برای آمریکا، ظهور اقتصاد تاریخی و اصلاحات اجتماعی در آلمان، نظریه اقتصاد اخلاقی در مکتب تاریخی اقتصاد و مکتب تاریخی آلمان: رویکردی تاریخی و اخلاقی به علم اقتصاد. گوستاو فون اشمولر روزهای پایانی عمرش را در شهر باد هارتسبورگ در مناطق مرکزی آلمان گذراند و در نهایت در بیست و هفتم ماه ژوئن سال 1917، درست سه روز بعد از تولدش در 79‌سالگی از دنیا رفت.

دراین پرونده بخوانید ...