ضربه تجارت غیرقانونی
قاچاقچیان چگونه به تهدید امنیت ملی تبدیل شدند؟
عملیات خرابکاری و ترور اسرائیل درون خاک ایران و تصویرهایی از فعالیت انواع ریزپرنده و همچنین شلیک موشک به بخشهایی از تهران که گفته میشود از منابع داخلی پرتاب شده، باعث حیرت تحلیلگران نظامی شده است. والاستریت ژورنال نوشته: «اسرائیل ماهها بود که با استفاده از چمدانها، کامیونها و کانتینرهای حمل بار و قاچاقچیان مرزی، قطعات صدها پهپاد پر از مواد منفجره و مهمات را به صورت قاچاق به ایران ارسال میکرد تا در لحظه وقوع حادثه از داخل ایران مورد استفاده قرار دهد.» یکی از ویدئوهای معروف که در شبکههای اجتماعی زیاد دیده شده، پرتابهای را نشان میدهد که از مکانی در تهران به مکانی دیگر شلیک میشود که نشان میدهد بخشی از شلیکها منشأ داخلی داشته است. همچنین واضح است که پهپادهای زیادی وارد کشور شده که در 12 روز جنگ مورد استفاده قرار گرفته است. اما سوال این است که این همه تجهیزات چگونه وارد کشور شده است؟ اقتصاددانان در پاسخ میگویند از مسیری که خودمان ساخته و هموار کردهایم؛ از مسیر قاچاق. یکی از بزرگترین خطاهای نظام حکمرانی در سالهای گذشته، محدود کردن تجارت آزاد و قانونی و باز کردن مسیر تجارت غیرقانونی و قاچاق به بهانه دور زدن تحریمها بوده است. این خطای راهبردی باعث شکلگیری گروههای سازمانیافته شده که ابتدا کالای مصرفی مردم را قاچاق میکردند و بعدها به قاچاق تجهیزات نظامی رو آوردند.
وقتی تجارت غیرقانونی و قاچاق رواج پیدا میکند، فقط کالای مورد نیاز مردم وارد نمیشود، و طبیعی است که قاچاقچی به مرور زمان به پیشنهادهای بالاتر پاسخ میدهد و پیشنهادهای بالاتر اغلب از سوی کسانی مطرح میشود که منافعشان نه در راستای نیازهای مردم، بلکه در جهت اهداف سیاسی و نظامی خاص قرار دارد. قاچاقچیان، که حالا به شبکههای سازمانیافته و پیچیده تبدیل شدهاند، دیگر صرفاً به دنبال سود مالی نیستند؛ آنها به بازیگرانی در یک بازی بزرگتر تبدیل شدهاند که در آن امنیت ملی کشور به خطر میافتد. این شبکهها، با بهرهگیری از خلأهای قانونی و ضعف نظارت ناشی از سیاستهای محدودکننده تجاری، راههایی برای نفوذ به سیستمهای امنیتی ایجاد کردهاند. گزارشهایی مانند آنچه والاستریت ژورنال منتشر کرده، نشاندهنده عمق این مشکل است. ورود صدها پهپاد مملو از مواد منفجره و مهمات از طریق مرزهای نفوذپذیر، نتیجه مستقیم سیاستهایی است که تجارت قانونی را خفه کرده و مسیرهای غیرقانونی را هموار کردهاند. این تجهیزات، که به گفته تحلیلگران از داخل خاک ایران علیه منافع ملی استفاده شدهاند، نشاندهنده این واقعیت تلخ است که قاچاق دیگر تنها یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه به ابزاری برای تهدید مستقیم امنیت ملی تبدیل شده است. وقتی مرزها به دلیل تمرکز بر دور زدن تحریمها بدون نظارت کافی رها میشوند، قاچاقچیان بهراحتی میتوانند از این فرصت برای انتقال هر نوع محمولهای، از کالاهای مصرفی تا تسلیحات پیشرفته، استفاده کنند. این روند نهتنها به تضعیف اقتصاد داخلی منجر شده، بلکه حالا به نقطهای رسیده که دشمنان خارجی میتوانند از همین مسیرها برای وارد کردن ضربههای مستقیم به کشور بهرهبرداری کنند. این گزارش که با مشورت و راهنمایی آقای پویا فیروزی، نایب رئیس اتاق مشترک ایران و کره نگاشته شده، تلاش دارد توضیح دهد که پهپادهای اسرائیلی چگونه به شکل قاچاق وارد کشور شدند.
موریانه قاچاق
یک چنار تنومند را در نظر بگیرید که گروهی موریانه به آن حمله میکنند و شروع به تغذیه کردن از سلولزهای موجود در چوبهای آن میکنند. اگر در زمان مناسب اقدام به سمپاشی و از بین بردن موریانهها نشود، بهتدریج چنار هر چقدر هم که تنومند باشد، تحلیل میرود و درنهایت خشک میشود. نکته جالب توجه اینکه مادهای که چوب را تبدیل به یک منبع غذایی برای موریانه میکند، دقیقاً همان چیزی است که به آسیبزایی برای سازههای چوبی، مبلمان، کاغذ و حتی بعضی مصالح ساختمانی منجر میشود. به همین دلیل هم هست که گاه در مطبوعات، پدیده قاچاق به موریانه تشبیه میشود چراکه آرامآرام و پنهانی، نظام اقتصادی کشور را در خود میبلعد و نابود میکند. بههرحال، «قاچاق نظام تجارت کشور و ساختار آن را غیرشفاف میکند؛ غیرشفاف شدن، اولین معضلی است که به دنبال قاچاق در کشور رخ میدهد و از آنجا که غیرشفاف شدن نظام تجاری، آن را غیرقابل ردیابی میکند، احتمال ورود کالاهای غیرمجاز به کشور افزایش مییابد.»
چرا بازار سیاه پررونق است؟
زمانی که آحاد اقتصادی به کالایی نیاز دارند اما نظام رسمی تجاری خواسته آنها مبنی بر تامین کالا را از طریق واردات رسمی اجابت نمیکند، گرایش به بازارهای سیاه زیرزمینی افزایش مییابد. البته در این میان با شدت گرفتن جریان قاچاق، افرادی که خواهان قاچاق کالاهای غیرمجاز هستند نیز اقبال بیشتری برای تامین کالای غیرمجاز خود دارند. «دو نوع کالا از طریق بازارهای غیررسمی به مرزهای داخلی کشور وارد میشوند؛ کالاهای مجاز و کالاهای غیرمجاز.» کالاهای مجاز قاچاقی عبارت از لوازم خانگی، لوازم آرایشی و بهداشتی، پوشاک و... هستند. «این کالاها به این دلیل به شکل قاچاقی وارد کشور میشوند که میزان تقاضای آنها بسیار بالاست و محدودیتهای قانونی اجازه وارد شدن این کالاها به شکل رسمی را نمیدهد؛ به همین سبب مصرفکننده که امکان دسترسی قانونی به این کالاها را ندارد، تقاضای خود را از مبادی قاچاق برطرف میکند و بازار قاچاق، پررونق میشود.» بدیهی است که مصرفکننده دست از جستوجو برای کالای مورد تقاضای خود برنمیدارد؛ بنابراین اگر سیاستگذار مجاری رسمی ورود کالا به داخل را مسدود کند، مصرفکننده با شرایط خاص یعنی هزینه بیشتر و اطمینان کمتر این کالاها را قاچاقی خریداری میکند. پس میتوان گفت که «دلیل اصلی رونق قاچاق و پرتقاضا بودن این بازار آن است که مصرفکننده نهایی، میتواند کالاهای مورد نیاز خود را از این طریق تامین کند و حق انتخاب بیشتری هم دارد. در نتیجه این امر، بازار سیاه شکل میگیرد».
بحران امنیت سر میرسد
پیشتر در نفی قاچاق از منظر اقتصادی بسیار گفته شده است؛ اما حالا که شواهد و گزارشهایی درباره نقش بازار سیاه در ایجاد بحران امنیت ملی منتشر شده، قرار است بررسی کنیم که قاچاق چگونه تبدیل به یک بحران امنیتی شد؟ اگر سیاستگذار با انسداد جریان رسمی تجارت، شریانهای واردات را ببندد، قاچاقچی تبدیل به منبع تامینکننده نیازهای مردم میشود. در چنین شرایطی بدیهی است که «قاچاقچیان و گروههای قاچاق، به مرور پیشنهادهای بالاتر برای وارد کردن هر نوع کالایی حتی مواد مخدر و کالاهای قاچاق را پاسخ میدهند چراکه هدف قاچاقچی هم آن است که میزان سود خود را افزایش دهد. این مسئله سبب میشود قاچاقچیها از منظر مالی بسیار سریع رشد کنند». با کمی بررسی میتوان دریافت اگر قاچاقچیها تعلق سرزمینی برای خود قائل نباشند، ممکن است «در دام گروههای مخالف و گروههای بیگانه بیفتند و نتیجه همین است که همه دیدیم و تسلیحات نظامی از این مجرا، وارد کشور میشود، همانطور که اشاره شد ممکن است پهپادها به شکل قاچاق وارد خاک ایران شده باشند تا از آنها علیه تمامیت ارضی کشور استفاده شود.»
چرا تسلیحات نظامی بهراحتی وارد شد؟
تا اینجا توضیح دادیم که همزمان با انسداد جریان رسمی تجارت، گروههای قاچاق پررونق میشوند و افرادی که در این شبکه سیاه فعالیت دارند، ثروت بیشتری جذب میکنند چراکه «گروههای قاچاق به دلیل کمارزش بودن پول داخلی در مقایسه با ارزهای خارجی و همچنین سرکوب نرخ ارز، ثروتمندتر میشوند و قدرت اقتصادی قاچاقچیها افزایش مییابد. همین نیز سبب میشود که گرایش به عضویت در مبادی مختلف قاچاق تقویت شود و افراد خواهان آن باشند که بهعنوان مجریان، طراحان، آمران، کولبران و شوتیها کار کنند». تئوریهای اقتصادی توضیح میدهد که با ارتقای طبقه اقتصادی افراد، نیازهای آنها رنگ و بوی تازه به خود میگیرد. اگر تا پیش از این فردی به دلیل گذران امور زندگی دست به قاچاق میزد، بهمرور و با رفع نیازهای اولیه، با نیازهای جدیدتر مواجه میشود و نیاز دارد کالا و خدمات گرانتری را دریافت کند؛ به همین دلیل هم هست که گروههای قاچاق درخواست وارد کردن کالاهای غیرمجازی مانند مواد مخدر، اسلحه یا تسلیحات نظامی را بهراحتی با انگیزه کسب سود بیشتر اجابت میکنند.
مسیر تشدید قاچاق
اینکه سیاستگذار به هشدارهای کارشناسان درباره مسیرهای قاچاق و شکلگیری گروههای سازمانیافته قاچاق توجهی نکرد، دلایل مختلفی داشت؛ «با توجه به اینکه سیاستگذار میتوانست بسیاری از کالاها را قاچاقی وارد کشور کند و نقص بازار مصرفی خود را اینگونه جبران کند، یا بهعبارت دیگر تحریمها را دور بزند، سبب شد در برخی موارد از قاچاق چشمپوشی کند». دولت بارها اعلام کرده بود قصد مبارزه با قاچاق را دارد اما مجبور به تامین کالاهای موردنیاز بازار هم بود. همین امر یعنی «چشمپوشی از قاچاق برخی کالاها، رفتهرفته سبب قدرتمندتر شدن گروههای قاچاق شد؛ تا حدی که دیگر تغییر این ساختار ممکن نبود. قاچاقچیها و گروههای قاچاق در بسیاری از مقاصد محلی نفوذ یافتند. گروههای مردمی و گاه مقامات محلی نیز با قاچاقچیها همراه شدند». داگلاس نورث در این زمینه تحلیل قابلتاملی دارد و میگوید یکی از استفادههای رانت در کشورهای در حال توسعه، مهار خشونت است. مثلاً چشمپوشی از قاچاق سوخت در مرزهای شرقی ایران، یک رانت آگاهانه است که سیاستگذار برای کنترل خشونت مردم به آنها میدهد. اگر دولت بهطور جدی فعالیت کولبران در مرزهای غربی یا سوختبران در مرزهای شرقی را محدود نمیکند به این سبب است که از شدت و حدت خشونت ناشی از توسعهنیافتگی در آن منطقه بکاهد، چراکه نتوانسته به وظیفه خود که توسعه زیرساختها و تسهیل فعالیت اقتصادی در آن مناطق است، عمل کند و فقر مطلق را از بین ببرد.
مواجهه با زنجیره قاچاق
بسیاری از موافقان سرکوب سازوکارهای بازار و دخالتهای دولت در آن، بعد از اینکه مشخص شد برخی از این تسلیحات نظامی بهکمک گروههای سازمانیافته قاچاق وارد کشور شدند، با همان ادبیات رادیکال پیشین خود، خواستار قلعوقمع کولبران و سوختبران شدند. «برای حل مسئله قاچاق باید در وهله اول با نظام و ساختار شبکه قاچاق از سرشاخههای این مسیر برخورد کرد. یک رویکرد در مواجهه با شبکههای قاچاق برخوردهای قهری با افرادی است که تنها عاملان قاچاق و رابطان قاچاق هستند؛ مانند شوتیها و کولبران. بدیهی است که دولت باید با این افراد برخورد کند اما صرف برخورد با این افراد اثرگذار نیست. ممکن است این برخوردها در کوتاهمدت قاچاق را تضعیف کند اما در بلندمدت به دلیل آنکه ساختارهای قاچاق منحل نشده، بیفایده است.»
واضح است که صرف برخورد با آخرین حلقههای پدیده قاچاق نظیر کولبران و سوختبران اگر نگوییم بیفایده، کمفایده است و به دلیل وجود بازار تقاضای بالا برای کالاهای قاچاق و همچنین «قدرتمند شدن سرشاخههای قاچاق، پروژههایی که به منظور کنترل قاچاق، عوامل آن را مورد هدف قرار میدهد، شکست میخورد چراکه سرشاخههای قاچاق، روشهای دیگری برای پیشبرد اهداف خود انتخاب میکنند؛ بنابراین عوامل پاییندست این زنجیره حتی اگر حذف شوند هم شبکه قاچاق آسیبی نمیبیند».
بوروکراسی، جادهصافکن پدیده قاچاق
مسئله قاچاق، صرفاً ممنوعیتهای وارداتی و تحریم نیست؛ برخی کالاها به دلیل تحریم، امکان ورود به کشور را نداشتند یا اینکه سیاستگذار برای واردات آنها، محدودیتهایی اعمال کرده بود و به دلیل سختگیریهای قانونی، گاه شاهد آن بودیم که «کالاهایی که واردات آنها آزاد بود نیز بهدلیل موانع ساختاری و سیستماتیک یا طولانی بودن بوروکراسی واردات، از مجرای قاچاق وارد کشور میشدند و برخی گروههایی که فعالیت اقتصادی قانونی داشتند هم برای تامین نیاز خود از محل قاچاق، مشتاق بودند».
مسیرهای قانونی به دلیل تحریمها بسته است و «برخی فعالان اقتصادی که فعالیتهای شفاف انجام نمیدهند و در بین گروههای فعالان واقعی و قانونی اقتصادی، بهعنوان فعال اقتصادی شناخته نمیشوند، کالاها را به شکل قاچاق وارد کشور میکنند و همین امر خود به توسعه قاچاق منجر شده است». در واقع، اگر بخواهیم این پدیده را ریشهیابی و تبارشناسی کنیم میتوان گفت سیاستگذار با اعمال محدودیتهای بیشمار برای واردات یا ایجاد یک سد محکم در مسیر تجارت شفاف و سفید، بازار تقاضای بزرگی برای کالاهای قاچاقی درست کرده است. فقدان و نبود امکان بهرهوری از مسیرهای قانونی و رسمی تجارت که قابل ردیابی هستند و همچنین سودجویی برخی افراد که غالباً بهعنوان فعال اقتصادی هم شناخته نمیشوند، سبب شده پدیده قاچاق در بنمایه نظام تجاری کشور تثبیت شود و ازآنجاکه ماهیت قاچاق غیرشفاف است، مشخص نیست که در این مسیر پرپیچوخم، چه کالاهایی وارد کشور میشوند.
پس از این باید چه کرد؟
«سیاستگذار باید مسیر شفاف تجاری را ایجاد و تسهیل کند تا واردات کالا سهل شود. این مسیر باید به نحوی تسهیل شود که هزینههای انتقال کالا به شکل قاچاق، بسیار بیشتر از هزینههای تجارت رسمی باشد.» اینگونه جاذبه قاچاق در مقایسه با شبکه شفاف تجارت، رنگ ببازد. به جز این، اگر دولت دست به سیاستهای سرکوب قیمت ارز نمیزد، چنین فاصله ژرفی میان نرخ ارز بازار و بازار مجازی دولتی بهوجود نمیآمد و بهخودیخود انگیزه قاچاق بسیار فروکاسته میشود. چنانچه هزینه قاچاق نسبت به سود این عمل بیشتر باشد، افراد کمتری متقاعد میشوند دست به قاچاق کالاها بزنند. از سوی دیگر، «دولت باید تلاش کند که بیکاری در شهرهای مرزی را ریشهکن کند تا عوامل جزء برای انجام امورات روزمره خود، به شبکه قاچاق وارد نشوند. عایدی بسیار بالای قاچاق، سبب میشود مردم محلی مرزی گاه در این مسیر گام بردارند و در شبکه قاچاق فعالیت کنند. همچنین پیچیدگیهای قانونی و بوروکراسی طولانی نیز علت اصلی تمایل به فعالیتهای غیرقانونی نظیر قاچاق است. هزینهگام برداشتن در مسیرهای قانونی بسیار بالاست و ارزش کالاهایی که به شکل قاچاق وارد میشود نیز یک انگیزه بزرگ محسوب میشود.»
«یک اقدام مهم دیگر که دولت باید انجام دهد نظارت بر کنترل مرزهاست؛ در واقع پیش از اینکه سیاستگذار اقدام به کنترل سختگیرانه مرزها کند، باید مطمئن باشد که سیستم نظارتی نهاد دولت بهنحوی فعالیت میکند که امکان رشوهدهی در این مسیر وجود ندارد. همچنین میتوان از تکنولوژی هوش مصنوعی برای کنترل استفاده کرد.»