شناسه خبر : 41653 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

به سوی مسکو

چرا ایران، برای ساخت ذوب آهن به روس‌ها روی آورد؟

 

شادی معرفتی / نویسنده نشریه 

در دوران پهلوی، روابط ایران و بلوک شرق و غرب اغلب بر مبنای موازنه مثبت بود، اغلب به جبر و گاه به اختیار، هرچند سیاست موازنه منفی مصدق، تمام این معادلات را بر هم ریخت. روابط تهران-مسکو نیز همواره تابعی از روابط تهران-واشنگتن بود. هرگاه ایرانیان، به آمریکا نزدیک می‌شدند، روابط با شوروی، تیره‌و‌تار می‌شد و هرگاه حکومت پهلوی از ایالات‌متحده فاصله می‌گرفت، روابط فی‌مابین گرم‌تر می‌شد. اگرچه، روابط محمدرضا پهلوی، اغلب با کشورهای غربی دوستانه بود، اما گاه برای موازنه قوا، دست دوستی خود را به سمت روس‌ها دراز می‌کرد. شاه همکاری اقتصادی با شوروی را ضامن سروری در منطقه به‌ویژه در خلیج فارس و تعدیل روابط شوروی با بغداد می‌دانست و از آن سوی، شوروی گسترش روابط را وسیله‌ای برای جلوگیری از وابستگی بیشتر ایران به جهان غرب به‌خصوص آمریکا و مانعی برای تبدیل ایران به تهدیدی امنیتی برای خود می‌دید.

در دوران زمامداری اسدالله علم در اوایل دهه 1340، روابط ایران و شوروی که از زمان نخست‌وزیری قوام، تیره‌و‌تار شده بود، رو‌به بهبود گذاشت. و در سال‌هایی که محمدرضا به تحکیم قدرتش در داخل می‌پرداخت، روابط حسنه‌ای میان دو کشور برقرار بود. از سال 1342 به بعد روابط ایران و شوروی از بعد همکاری‌های بازرگانی فراتر رفت و زمینه‌های اقتصادی، فنی و فرهنگی را شامل شد. مزرهای دو کشور «مرزهای صلح و دوستی» لقب گرفت و حجم تجارت خارجی از 32 میلیون دلار در سال 1342 به 85 میلیون دلار در سال 1348 رسید. اما بدون تردید مهم‌ترین توافقنامه‌ای که میان دو کشور پیش از انقلاب به امضا رسید موافقتنامه همکاری اقتصادی و فنی برای احداث کارخانه ذوب آهن بود که در دی ماه 1344 در مسکو به امضا رسید. روابط دوستانه تهران-مسکو تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ادامه یافت، تا اینکه انقلاب ایران از سوی برژنف به عنوان انقلابی ملی و ضدامپریالیستی شناخته شد. وی اظهار امیدواری کرد که روابط دو کشور بر اساس حسن همجواری و احترام متقابل، حسن تفاهم و همزیستی و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر تداوم یابد. اما چرا محمدرضا پهلوی، با وجود اقبالش به کشورهای غربی، برای یکی از مهم‌ترین قراردادهای تجاری، به بلوک شرق روی آورد؟

 

در آرزوی صنعتی شدن

رضا‌شاه قبل از جنگ بین‌الملل دوم، با آلمانی‌ها قرار گذاشت که یک کارخانه 15 هزار‌تنی ذوب آهن در ایران بسازند. آلمانی‌ها تعدادی ساختمان در کرج احداث کردند. ولی جنگ بین‌الملل دوم شد و انگلیسی‌ها ماشین‌آلات و وسایل کارخانه ذوب‌آهن را در راه (در دریای مدیترانه) مصادره کردند و به مصر بردند و نگذاشتند آن کارخانه ساخته شود. در زمان محمدرضا‌شاه، مهندس شریف‌امامی وزیر صنایع و معادن با آلمانی‌ها مذاکراتی کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگ‌تر ذوب‌آهن را امضا کنند. کارشناسان آلمانی به تهران آمدند و مدتی طول کشید تا قرارداد آماده شد. مهندس رضا نیازمند، رئیس وقت سازمان گسترش، ماجرای عقد قرارداد با آلمانی‌ها را چنین نقل می‌کند: قرار شد که روز بعد، ساعت9 بیایند به دفتر وزیر در وزارت اقتصاد. عکاس‌ها هم بیایند که عکس بگیرند و شریف‌امامی قرارداد را رسماً امضا کند. فردا همه آماده بودند ولی آلمانی‌ها نیامدند. شریف‌امامی گفت: «تلفن کنید هتل هیلتون ببینید کارشناسان کجا هستند. هتل گفت دیشب آلمانی‌ها لوازم خود را جمع کردند، حساب هتل را دادند و رفتند! به هر صورت قرارداد امضا نشد.» مهندس نیازمند درباره علت امتناع آلمانی‌ها می‌نویسد: «بعد فهمیدیم که از دفتر رئیس‌جمهور آلمان به آنها تلفنی دستور داده‌اند که قرارداد را امضا نکنید و چندی بعد معلوم شد که رئیس‌جمهور آمریکا به رئیس‌جمهور آلمان گفته که کارشناسان شما رفته‌اند ایران قرارداد تاسیس ذوب‌آهن امضا کنند! اگر اینها قرارداد را امضا کنند، ما آهن‌های تولیدی‌مان را که در شیکاگو درست می‌کنیم، نمی‌توانیم بفروشیم. دستور بدهید اینها برگردند. به این ترتیب اینها هم برگشتند و رفتند!» (نیازمند، ص191).

مهندس نیازمند در خاطراتش تاکید دارد که آمریکا به عنوان فاتح جنگ بین‌الملل دوم، روی دولت آلمان، کشور شکست‌خورده جنگ، نفوذ بسیاری اعمال می‌کرد. این اعمال نفوذ دو ‌بار در ایران به وضوح دیده شد. هر دو این اعمال نفوذها در مورد موافقت ایران و آلمان برای تاسیس ذوب‌آهن در ایران بود. در هر دو‌ بار کروپ آلمان با ایران به توافق رسیده بودند و قرارداد تاسیس ذوب‌آهن برای امضا آماده بود که رئیس‌جمهور آمریکا به رئیس‌جمهور آلمان تلفن می‌کند و دستور می‌دهد که قرارداد را امضا نکنید (همان).

دکتر محمد یگانه، معاون وقت وزیر اقتصاد که یکی از عوامل موثر مذاکره‌کننده با شوروی بود، در خاطراتش درباره علت مخالفت آمریکایی‌ها با صنعتی شدن ایران می‌نویسد: زمانی که ایران گام در عرصه صنعتی شدن گذاشت، آمریکایی‌ها نظر چندان مساعدی به صنعتی شدن ایران نداشتند. وقتی بعد از جنگ جهانی دوم، طرح نیمه‌کاره ذوب‌آهن شرکت کروپ آلمان در ایران دنبال شد، ایران دست کمک به بانک جهانی، آلمان و آمریکا دراز کرد و فقط آلمانی‌ها حاضر به کمک شدند. وقتی که آلمانی‌ها برای مذاکرات به ایران دعوت شدند، 24 ساعت قبل از آمدنشان، مسافرتشان لغو شد و نیامدند. یگانه در خاطراتش می‌نویسد: «این را من در پرونده‌های محرمانه خودمان می‌خواندم که بعد دولت ایران مراجعه می‌کند به سفیرش در بن آلمان، آقای علیقلی اردلان که بروند رسیدگی کنند که چرا رئیس کروپ به ایران نیامد. معلوم شد ایشان گزارشی داده بودند به دولت آلمان که به صلاح ایران نیست و شما هم به صلاح نیست که به ایران کمک بکنید برای ایجاد چنین صنعتی» (یگانه، ص 124).

 

پیش به سوی مسکو

83وقتی آمریکایی‌ها به این ترتیب جلوی ایران را گرفتند، ایران توجه خود را به روسیه معطوف کرد. روس‌ها در آن زمان کارخانه‌هایی در هندوستان ساخته بودند، از جمله کارخانه ذوب‌آهن با تکنولوژی جدید. روابط ایران هم داشت با شوروی‌ها بهتر می‌شد. زمان نخست‌وزیری علم بود که آن اعلامیه را بیرون دادند که «ایران پایگاهی برای خارجی‌ها نخواهد بود». خروشچف، اینها را قبول کرد و روابط ایران و شوروی رو به بهبود رفت.

محمدرضاشاه در خرداد سال 1344 در راس هیاتی به مسکو سفر کرد. در طول این سفر وی با برژنف، دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست، رئیس‌جمهور کاسیگین و وزیر امور خارجه دیدار داشت و درباره همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و صنعتی گفت‌وگو و مذاکره کردند. روس‌ها درباره تاسیس ذوب‌آهن در ایران گفته بودند، «اگر شاهنشاه از ما بخواهند، ما آمادگی این را داریم این کمک را بکنیم».

روس‌ها قبل از ایران برای هندی‌ها کارخانه ذوب‌آهن ساخته بودند. دکتر عالیخانی در بخشی از خاطراتش می‌گوید: «با همتای هندی خودم صحبت‌هایی کرده بودم. چون آنها از شوروی ذوب‌آهن خریده بودند. از او پرسیدم وضع ذوب آهن‌شان که از شوروی خریده‌اند، چطور است؟ احساس رضایت کرد و گفت خیلی خوب است. گفتم «ممکن است ما بخواهیم با آنها قرارداد ببندیم. اگر گرفتاری پیدا کردیم و وسط کار ما را گذاشتند، شما خودتان لوازم یدکی را می‌سازید؟ می‌توانید باقی ماشین‌آلات ما را بدهید؟» گفت «بله می‌توانیم، هیچ گرفتاری ندارد.» هند در این مورد خیلی پیشرفت کرده بود. به هر‌حال این بود که به عرض اعلیحضرت هم رساندم. گفتم اینها می‌گویند اگر بخواهیم با شوروی کار کنیم، ایرادی ندارد و بعد هم پایاپای باشد، خیلی برایمان خوب است» (عالیخانی، ص 432).

قرار شد برای اینکه از طرف آمریکایی‌ها مشکلاتی برای شاه ایجاد نشود، این‌طور القا کنند که این شوروی‌ها بودند که پیشنهاد دادند و ایران با توجه به امتناع غربی‌ها حاضر شد پیشنهاد روس‌ها را بپذیرد. علاوه بر این، امکان صادرات ایران به شوروی و ساخت کارخانه‌های دیگر هم مطرح شد. برای شروع همکاری، لازم بود گروهی از متخصصان شوروی امکانات ایران را در نظر بگیرند که آیا ایران منابع لازم را دارد یا نه، بازار این محصولات چقدر است و همچنین از نظر مواد اولیه که آیا سنگ، آهن، زغال و آب وجود دارد یا خیر؟ و کجا می‌شود این را تحصیل کرد؟ تیمی به ایران فرستادند و بعد از اینکه دیدند امکانات وجود دارد، قرار شد نمایندگان رسمی آنها وارد ایران شوند و برای عقد قرارداد با ایرانی‌ها مذاکره کنند.

مهندس یگانه در خاطراتش می‌نویسد: این مذاکرات تا حد امکان، محرمانه بود. هیات ایران شامل 15، 16 نفر بود و شاه دستور داده بود افرادی انتخاب شوند که صد ‌در‌صد مورد اطمینان باشند. هیات موظف بود هیچ اطلاعاتی به هیچ‌وجه به خارج درز نکند و این تماس‌ها و مذاکرات و... به تمام معنی سری بماند. رئیس هیات ایرانی دکتر عالیخانی وزیر وقت اقتصاد بود، نفر دوم اصفیا رئیس وقت سازمان برنامه و بعد رئیس گروه مذاکره من بودم با تعدادی افراد و تمام مذاکرات هم در دفتر من در وزارت اقتصاد عملی می‌شد. این مذاکرات به کلی سری و دفتر من 24‌ساعته تحت کنترل و بازرسی بود. تلفن تمام افرادی که در این مذاکرات شرکت داشتند، رفت‌و‌آمد آنها به دفترشان، تلفن‌های دفتر و منزل، همه به وسیله مسوولین اطلاعاتی کشور تحت کنترل بود که مبادا این مسائل به بیرون درز کند. این مذاکرات در حدود یک ماه طول کشید و ما درباره چهار طرح داشتیم مذاکره می‌کردیم: ذوب آهن، کارخانه ماشین‌سازی، صادرات گاز ایران به شوروی و کارخانه نساجی در دشت مغان که آخری مورد تایید قرار نگرفت.

بعد از یک ماه مذاکرات سخت، به جز مواردی جزئی در مورد کلیات توافق حاصل شد. یکی دو روز قبل از امضای موافقتنامه، آمریکایی‌ها اطلاع پیدا کردند که مدتی است در تهران افرادی از شوروی رفت‌و‌آمد دارند و به‌طور سری در وزارت اقتصاد مشغول مذاکره هستند و این مذاکرات در دفتر یگانه انجام می‌گیرد. همان زمان meyer سفیر آمریکا در ایران از یگانه برای شام در سفارت دعوت کرد. یگانه بلافاصله عالیخانی را مطلع و استفسار می‌کند. وقتی مجدد برای شام با یگانه تماس می‌گیرند، یگانه ابراز می‌کند که مذاکراتی در حال انجام است ولی دو نفر ارشدتر از من حضور دارند، آقای عالیخانی و آقای صفی اصفیا. بنابراین از آنها هم دعوت شد و این سه نفر به دیدار سفیر آمریکا رفتند. این ماجرا دو سه ساعت پس از امضای موافقتنامه بود. شاه از روز اول ترسش از این بود که بعضی افراد در ایران، این اطلاعات را به خارج بدهند و بعد فشارهایی بیاید و جلوی این کار گرفته شود و می‌خواست آمریکایی‌ها در مقابل عمل انجام‌شده قرار گیرند. فردای همان روز قرار بود که به مردم اعلام شود، خبرش هم به روزنامه‌ها ارسال شده بود. عالیخانی در همان جلسه درباره مذاکرات به سفیر آمریکا ابراز کرد که: «آره! ما مذاکراتی داشتیم با اینها در مساله ذوب آهن و اینها بوده و رشته‌ای بود که شما علاقه نداشتید.» این در حالی بود که صفی اصفیا چند ماه قبل به عنوان مامور از طرف شاه نزد سفیر آمریکا رفته بود و سفیر در پاسخ گفته بود: نه! ما به صلاحتان نمی‌بینیم و آمادگی هم نداریم (یگانه، ص 130 تا 133).

مهندس نیازمند درباره شیوه کار روس‌ها می‌نویسد: «روس‌ها هم الحق و الانصاف خوب کار می‌کردند و اصلاً دنبال کمونیست‌بازی نبودند. روس‌ها قول داده بودند و گفته بودند مطمئن باشید که ما کمونیست‌بازی و جاسوسی درنمی‌آوریم. بالاخره بعد از یک عمر عدم اطمینان و دشمنی روس‌ها با ما رفیق شده بودند. در عین حال ما خیلی خوشحال بودیم که اگر آمریکایی‌ها ناراحت بشوند، مانعی ندارد. چون آمریکا نفوذ داشت روی انگلیس‌ها و روابط ما را کنترل می‌کرد، آمریکا روی آلمان هم نفوذ داشت، ولی نمی‌توانست روی شوروی اعمال نفوذ کند و این موجب شده بود که ایران تا حدی آزادی عمل داشته باشد و بتواند برنامه‌های خود را با شوروی بدون اعمال نفوذ آمریکا اجرا کند. خوبی قرارداد ما با روسیه این بود که ماشین‌آلات ذوب آهن و ماشین‌سازی اراک و لوله‌کشی سرتاسری گاز تا روسیه را روس‌ها می‌دادند و ما به جای آن به آنها گاز می‌دادیم. آن هم گازهایی که ما می‌سوزاندیم» (نیازمند، ص 192).

 

احداث کارخانه ذوب آهن

موافقتنامه تاریخی همکاری اقتصادی و فنی ایران و شوروی، برای احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان و تاسیس ماشین‌سازی اراک در 23 دی 1344 در مسکو به امضا رسید. توافقات مقدماتی میان هیات نمایندگی ایران و نماینده دولت اتحاد شوروی در 13 مهر 1344 انجام گرفته بود. در این موافقتنامه، بر سر تاسیس کارخانه ذوب آهن اصفهان، احداث شاه‌لوله گاز و تاسیس کارخانه ماشین‌سازی اراک توافق شده بود. در پی این موافقتنامه، شوروی برای تاسیس کارخانه ذوب آهن با ظرفیت 600 هزار تن و کارخانه ماشین‌سازی و همچنین تامین قسمتی از لوازم لوله‌کشی گاز، اعتباری برای ایران در نظر گرفت؛ این اعتبار معادل 9 /288 میلیون دلار با نرخ بهره 5 /2 درصد و مدت بازپرداخت ‌12ساله بود و ایران در مقابل، گاز و کالا به شوروی صادر می‌کرد. این رقم اعتبار، 44 درصد کل کمک اقتصادی شوروی در این سال به کشورهای عقب نگه‌داشته‌شده بود که بیانگر تمایل خاص شوروی به نفوذ در ایران و اهمیت و جایگاه ایران در سیاست خارجی شوروی است. انگیزه‌ شاه در خرید کارخانه ذوب آهن از روس‌ها بیشتر ماهیت سیاسی داشت، در حالی‌که می‌توانست کارخانه‌ای بهتر و ارزان‌تر از کشوری دیگر خریداری کند، اما تفاوت خرید کارخانه ذوب آهن از شوروی از لحاظ سیاسی فاحش بود (کاتوزیان، 1372:370) چنان‌ که اسدالله علم در یادداشت‌های خود به انگیزه‌های سیاسی شاه در این‌باره اشاره کرده و می‌گوید: «خود شاهنشاه روزی به من فرمودند که لوله گاز شوروی به اندازه چندین لشکر در شمال به من کمک می‌کند.»

مبادلات بازرگانی دو کشور، در دو دهه آخر سلطنت محمدرضا شاه، آنچنان وسیع بود که می‌توان شوروی را بزرگ‌ترین بازار کالاهای ساخت ایران دانست. 

منابع:

1- دهباشی، حسین، اقتصاد و امنیت: تاریخ شفاهی زندگی و آثار علینقی عالیخانی، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1393.

2- سعیدی، علی‌اصغر، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، به روایت رضا نیازمند، تهران: انتشارات لوح فکر، 1392.

3- کاتوزیان، محمدعلی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلطنت پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، 1372.

4- یگانه، محمد، خاطرات محمد یگانه، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران: نشر ثالث، 1384.

دراین پرونده بخوانید ...