شناسه خبر : 41481 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مه‌آلود و مواج

چشم‌انداز بازار ارز در گفت‌وگو با مرتضی ایمانی‌راد

مه‌آلود و مواج

نوسان‌های اخیر نرخ ارز و افزایش قیمت دلار به رکوردی تازه که تاکنون تجربه نشده بود، نگرانی‌ها نسبت به جهش مجدد ناگهانی ارز را ایجاد کرده است. جهشی که در این شرایط اقتصادی می‌تواند التهابی فراتر از آنچه وجود دارد در سایر بازارها نیز ایجاد کند و بی‌ثباتی بیشتری برای اقتصاد کشور به ارمغان بیاورد. مرتضی ایمانی‌راد، اقتصاددان، در تحلیل چشم‌انداز بازار ارز به این نکته اشاره می‌کند که قدرت اثرگذاری عوامل افزایش‌دهنده قیمت ارز در اقتصاد ایران بسیار بالاتر و پررنگ‌تر از عواملی است که می‌تواند به مهار قیمت ارز یا کاهش آن منتج شود. به عقیده او چشم‌انداز بازار همچنان با یک دامنه نوسان صعودی است و اثر این افزایش نیز با توجه به دو ضریب وابستگی به واردات و صادرات و میزان تأخر زمانی در دیگر بازارها مشاهده خواهد شد.

♦♦♦

‌نرخ دلار در روزهای اخیر در بازار رشد قابل‌توجهی داشته و رکورد تاریخی جدیدی در قیمت به ثبت رسانده است. دلایل رشد اخیر قیمت در بازار را چه می‌دانید؟ به عوامل داخلی مانند تورم و اصلاحات اقتصادی اخیر دولت وزن و سهم بیشتری می‌دهید یا عامل خارجی مانند قطعنامه شورای حکام و بی‌نتیجه ماندن مذاکرات هسته‌ای؟

در درجه اول باید تاکید کنم که افزایش قیمت دلار و عبور نرخ از 30 هزار تومان یک مساله کاملاً قابل پیش‌بینی بود که من پیش از این در گفت‌وگوهایی که با تجارت فردا داشتم، به آن اشاره کرده بودم. اما اینکه چگونه قیمت دلار حتی توانست از مرز قیمت تاریخی خود در سال 1399 هم عبور کند، به عوامل متعددی بازمی‌گردد که اتفاقاً همگی همراستای هم عمل کرده‌اند. در ماه‌های اخیر عوامل اثرگذار بر کاهش قیمت ارز بسیار کمرنگ و مبهم بودند و در مقابل عوامل موثر بر افزایش قیمت دلار شفاف و قابل لمس و مشاهده برای همه بوده است. برای نمونه هم برای سیاستگذار و هم برای مردم این فرض مستحکم شده است که اقتصاد ایران در سال 1401 نرخ تورمی حدود 40 درصد را تجربه می‌کند؛ حتی خود دولت هم در بهترین شرایط از تورم حدود 30درصدی برای سال جاری سخن می‌گوید. تورم ملموس و مشهود و شکل‌گیری انتظارات تورمی از عوامل مهم وارد کردن فشار به نرخ ارز است. علاوه بر این سیاست موسوم به جراحی اقتصادی دولت هم که به‌طور ناگهانی اجرا شد، هم قیمت کالاهای اساسی را بالا برد و هم افزایش بالایی در یارانه نقدی مردم اعمال کرد که منبع این افزایش یارانه و محاسبات و مطالعات این طرح در دسترس نیست و شفاف نشده است که این مبلغ قابل‌توجه چگونه پرداخت می‌شود. باور عمومی در بازار ارز و بازارهای کالایی این است که پرداخت این یارانه، کسری بودجه را بیشتر خواهد کرد و فشار کسری بودجه نیز بر قیمت ارز وارد خواهد شد.

عامل سوم که اثرگذار است اما به نظر من تعیین‌کننده نیست، ابهام زیاد در روند مذاکرات ایران و غرب است. درست است که به نظر می‌رسد بین ایران و آمریکا روی احیای برجام توافق می‌شود اما زمان این توافق و شرایط آن برای مردم غیرقابل پیش‌بینی ‌شده که عدم ‌قطعیت در مورد آینده را پایین آورده و به‌طور طبیعی فشار روی نرخ ارز بالا رفته است. گذشته از این باید بپذیریم به‌رغم اینکه آمار بهنگامی در اختیار نداریم، تمایل برای خروج سرمایه از کشور بالا رفته است. نگاهی به سرمایه‌گذاری در کشورهای همسایه مانند ترکیه و تقاضا برای مهاجرت، با وجود فقدان آمار دقیق، این تصویر را به ما می‌دهد که نسبت به سال‌های گذشته این روندها افزایش بالایی داشته است. اخیراً مهاجرت نیروی کار هم تشدید ‌شده که عامل بسیار مهم دیگری برای افزایش قیمت ارز است. از دید من عامل افزایش زیاد فایل‌های مهاجرتی به‌ خصوص مهاجرت نیروی کار اثرگذاری بیشتری حتی از مذاکرات برجام روی قیمت ارز دارد. همچنین باید توجه داشته باشیم ایرانیان زیادی در خارج از کشور زندگی می‌کنند که هنوز سرمایه‌شان را در ایران حفظ کرده و به کشور رفت‌وآمد دارند. قاعدتاً این افراد تلاش دارند که سرمایه‌شان را به شکل بهینه نگه دارند و طبعاً وقتی چشم‌انداز بالا رفتن نرخ ارز وجود داشته باشد، این افراد انگیزه پیدا می‌کنند سرمایه‌شان را به ارز تبدیل کرده و به کشوری که در آن زندگی می‌کنند منتقل کنند. افزایش قابل‌توجه مهاجرت کار و سرمایه، فشار زیادی روی قیمت دلار می‌آورد و در نتیجه افزایش اخیر قیمت ارز، یک رخداد طبیعی برخاسته از شرایط کنونی است.

یک نکته مهم دیگر کاهش تولید و افزایش قیمت‌ها به دلیل تورم است. همچنین برخی کالاهای موردنیاز جامعه در کشور تولید نمی‌شود و هر دوی این عوامل باعث افزایش تمایل برای واردات و فشار به ارز می‌شود. هرچند صادرات غیرنفتی هم افزایش داشته اما فشار تقاضا برای ارز همچنان بالاست و به شکل‌های دیگری به سایر بخش‌هایی که فعالیت ارزی دارند هم منتقل می‌شود.

درنهایت این نکته را اضافه کنم که اخیراً اتفاقات نامطلوب و تاثربرانگیزی که در کشور رخ ‌داده، نوعی بی‌ثباتی در ذهن مردم ایجاد کرده است. مهم نیست که مردم درست فکر می‌کنند یا غلط، مهم این است که مردم فکر می‌کنند بی‌ثباتی در کشور در حال گسترش است. مردم براساس همین فکر، رفتار می‌کنند و در نتیجه به دنبال روش‌هایی هستند که بتوانند تا حد ممکن کاهش درآمد خود را جبران کنند که یکی از این روش‌ها خرید ارز و جبران بخشی از درآمد ازدست‌رفته با افزایش قیمت دلار است. مجموعه این عوامل به نظر من آنقدر قدرتمند بوده است که نرخ دلار را به رقم‌هایی که امروز در بازار آزاد می‌بینیم برساند.

‌با توجه به اینکه در حال حاضر نه سیگنالی مبنی بر کنترل تورم دیده می‌شود و نه‌ علامتی در مورد بهبود روند مذاکره با غرب، فکر می‌کنید روند رشد قیمت ادامه داشته باشد؟ آیا در سال جاری باید شاهد یک جهش ارزی باشیم؟

به نظر می‌رسد عواملی که فشار روی تقاضا برای دلار را افزایش می‌دهد، همچنان وجود دارد و عوامل‌ کاهنده را چندان جدی و تعیین‌کننده تلقی نمی‌کنم. عده‌ای معتقدند که احیای برجام و به تبع آن افزایش صادرات نفت و باز شدن مسیرهای انتقال پول به کشور باعث نزول و کاهش قیمت دلار خواهد شد اما در واقعیت این مساله به سادگی امکان‌پذیر نیست و موانع زیادی روبه‌روی آن قرار دارد. تفاهمی که ممکن است در مذاکرات صورت بگیرد، بعید است که یک تفاهم ریشه‌ای و اساسی باشد و کماکان برخی تحریم‌ها و محدودیت‌ها باقی خواهد ماند. از آنجا‌که برابر اطلاعات موجود آمریکا فشار خود را از روی فروش و صادرات نفت ایران برداشته، کشور ما در حال حاضر با تخفیف قابل‌ملاحظه‌ای نسبت به نرخ جهانی، نفت می‌فروشد و درآمدهایش را به کشور منتقل می‌کند و بنابراین با تفاهم در مذاکرات، گشایش قابل‌توجهی ایجاد نمی‌شود.

از طرفی ما هنوز در لیست سیاه FATF هستیم و برای انتقال به لیست خاکستری باید اقدامات زیادی انجام دهیم. نتیجه اینکه حتی با توافق در مذاکرات هم راه‌های انتقال پول از خارج به داخل کشور به‌طور کامل باز و تسهیل نخواهد شد. این دو عامل اجازه نمی‌دهند که توافق برجام در کاهش نرخ دلار چندان موفق باشد گرچه حتماً از نظر روانی روی قیمت اثر خواهد گذاشت. با این حال با گذشت زمان، اثر روانی توافق روی نرخ دلار هم کمتر و کمتر خواهد شد. اگر قبلاً این امید را داشتیم که توافق نرخ دلار را مثلاً سه هزار تومان کاهش دهد، اکنون نهایتاً می‌توان روی دو هزار تومان کاهش قیمت حساب کرد و هر چه توافق به تاخیر بیفتد جامعه هم وزن تاثیر توافق را کمتر و کمتر می‌کند. 

عوامل کاهنده قیمت ارز در سال جاری توان چندانی برای اثرگذاری ندارند و در مقابل هفت عاملی که در بالا به آنها اشاره شد که قیمت ارز را افزایش می‌دهند، به احتمال زیادی در ماه‌های باقی‌مانده از سال فشار خود را بیشتر خواهند کرد. در واقع ارزی که از طریق افزایش صادرات غیرنفتی حاصل شود، نهایتاً از طریق افزایش تقاضا برای ارز جذب خواهد شد و توانی برای مهار زدن بر قیمت دلار ندارد.

بعد از مشکلات متعدد در بیش از یک دهه گذشته، اقتصاد ایران تشنه رشد و توسعه است و در نتیجه نیاز بالایی به ارز برای واردات و سرمایه‌گذاری دارد که این مساله خود، فشار زیادی به بازار ارز می‌آورد که صادرات نفت و صادرات کالایی پاسخگوی آن نخواهد بود. مگر اینکه نگاهمان به اقتصاد مبتنی بر توسعه و رشد نباشد که این نگاه هم مشکلات خاص خودش را نشان خواهد داد.

با این تفاسیر، پیش‌بینی من این است که روند بازار ارز کماکان افزایشی اما با نوساناتی کم‌دامنه خواهد بود و به غیر از برخی گشایش‌های بسیار ریشه‌ای که باید مبتنی بر تغییر اساسی در پارادایم نظام حکمرانی کشور باشد، مولفه دیگری نمی‌تواند قیمت ارز را کاهش بدهد. در صورتی که تفاهمی در مذاکرات صورت نگیرد هم می‌توان این انتظار را داشت که قیمت بالای 40 هزار تومان در نیمه‌ دوم سال برای ارز رخ دهد.

‌آیا اقدامات بانک مرکزی مانند نشست با صرافان و صدور مجوز خرید اسکناس از صادرکنندگان با قیمت توافقی و عرضه در بازار و اعلام تزریق بیشتر ارز از سوی بانک مرکزی می‌تواند مهارکننده افزایش نرخ ارز باشد؟ آیا اساساً این اقدامات و مهار نرخ در این مقطع اقدام صحیح و قابل‌دفاعی است؟

بازار ارز با تشکیل جلسه با صرافان یا هر گروه دیگری آرام نمی‌گیرد. در بازار ارز دو عامل بنیادی یعنی عرضه و تقاضا نقش‌آفرینی می‌کنند. این رفتارها در صورت اثرگذاری هم مانند مسکّن است و اثر مقطعی دارد. اساساً ورود ارز حاصل از صادرات به شکل اسکناس به کشور مخاطرات زیادی برای صادرکننده دارد و فشار زیادی به او وارد می‌کند. در عین‌ حال با توجه به تفاوت قابل توجه ارز نیمایی و ارز آزاد، صادرکنندگان هم تن به این کار می‌دهند که از نظر امنیت اقتصادی به صلاح کشور نیست. به نظر من این اقدامات کنترلی و آرام‌بخش مقطعی است و بعید می‌دانم که بتواند قیمت را کاهش دهد. ضمن اینکه در نظر داشته باشید با کاهش قیمت ارز، تقاضا برای آن به‌ویژه برای خروج سرمایه از کشور هم افزایش پیدا می‌کند.

اینکه چه باید کرد را می‌توان به‌طور خلاصه عنوان کرد که بازار ارز زمانی شرایط را برای اصلاح آماده می‌کند که در کشور یک بازار متشکل ارزی و یک نرخ واحد وجود داشته باشد؛ یعنی زمانی‌که بازار از وجود پیچیدگی‌های زیاد، کنترل‌های بالا، نرخ‌های چندگانه، رانت‌های فراوان و... رها شود. وقتی بازار آزاد شود حتی با افزایش نرخ، سیگنال درستی به سیاستگذار می‌دهد؛ حتی اگر این سیگنال نشانه ناکارآمدی سیاست‌ها باشد چون راه را برای اصلاح باز می‌کند. ما باید بازار ارز را تقویت کنیم. حتماً لازم است بازار آتی را برای ارز ایجاد کنیم که اطمینان‌خاطر بالایی به فعالان بازار اعم از صادرکننده، واردکننده و سرمایه‌گذار می‌دهد و امکان پوشش سطح ریسک را می‌توان در این بازار تنظیم کرد. تا نرخ ارز را برای همه آحاد اقتصادی یکسان نکنیم، گرفتار آلودگی چرخش رانت در بازار خواهیم بود. دولت کماکان می‌تواند در مقاطعی مداخلاتی در بازار داشته باشد، مثلاً برای بیمارانی که نیاز به خروج از کشور برای مداوا دارند، اما نرخ ارز باید در بازار آزاد خودش را پیدا و کشف کند. این نرخ راهنمای بزرگی برای سیاستگذار است. در شرایط کنونی، بازار درگیر مه غلیظی است که نمی‌تواند چشم‌انداز درستی به سیاستگذار بدهد.

‌افزایش نرخ ارز همیشه با سرعت کمتر و بیشتر، در سایر بازارها نیز نمود می‌یابد. تغییر قیمت اخیر در سایر بازارها مانند بورس، مسکن یا طلا و سکه چه اثری می‌گذارد؟ آیا همه را با خود بالا می‌کشد؟

به‌طور طبیعی، همان‌طور که در گذشته اقتصاد ایران هم رخ‌ داده، افزایش نرخ ارز روی همه بازارها اثرگذار است. به‌طور مشخص بالاترین تاثیرش را روی تمامی کالاهای وارداتی به ‌خصوص کالاهایی که مشابه داخلی ندارند، می‌گذارد. یکی از این کالاها طلاست و به مجرد اینکه نرخ ارز افزایش یابد، روی نرخ طلا اثر می‌گذارد. بعد از طلا، بازار دیگری که سریع‌ترین اثر را از جهش و چشم‌انداز افزایشی بازار ارز می‌گیرد، بازار سهام است. شاخص بورس با یک تاخیر زمانی کوتاه، بعد از بازار طلا، نسبت به بالا رفتن نرخ ارز واکنش نشان می‌دهد و افزایش می‌یابد؛ همان‌طور که در روزهای گذشته مشاهده کرده‌اید. بازار مسکن هم تحت تاثیر افزایش نرخ ارز قرار می‌گیرد. اما در مورد این بازارها دو مساله مطرح است، نخست اینکه این بازارها چه اندازه از افزایش نرخ ارز اثر می‌پذیرند. اثرپذیری این بازارها وابسته به ضریبی است که نسبت آنها با صادرات و واردات را مشخص می‌کند. مساله دوم این است که این اثر چه زمانی خودش را نشان می‌دهد. همان‌طور که گفتم انتظار داریم بعد از افزایش نرخ ارز به سرعت بازار طلا، خودرو، بعد بازار سهام و درنهایت مسکن به این افزایش واکنش نشان دهند. شاخص سرمایه‌گذاری هم اگرچه کمترین اثر را از بازار ارز می‌گیرد اما در‌نهایت با تاخیر زمانی بیشتر، این شاخص هم واکنش نشان خواهد داد. درنهایت اینکه واکنش بازارها به جهش ارز، با این دو عامل ضریب اثرپذیری و ضریب زمان تعدیل مشخص می‌شود که هر کدام مباحث مفصل جداگانه‌ای دارد. التهاب در بازار ارز بر اساس این دو ضریب به همه بازارها رسوخ می‌کند، یعنی دولت در ماه‌های آینده مجبور است در همه بازارها دخالت کند تا بتواند آنها را کنترل کند. 

دراین پرونده بخوانید ...