شناسه خبر : 42549 لینک کوتاه

جوگیری اقتصاد

از رابطه تغییرات آب‌وهوایی با اقتصاد چه می‌دانیم؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

تغییرات آب‌وهوایی را می‌توان فرزند ناخواسته صنعتی شدن اقتصاد جهانی دانست. بیش از یک قرن است که فعالیت‌های بشر حجم عظیمی از گازهای گلخانه‌ای نظیر کربن‌دی‌اکسید را وارد جو کرده؛ امری که با افزایش دمای هوای جهان به تغییر در الگوهای آب‌وهوایی منجر شده است. در واقع در نیم‌قرن اخیر (بازه‌ای که آمارهای معتبر اندازه‌گیری دما، در دسترس است)، دمای هوای جهان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته است. همچنین حوادث آب‌وهوایی نظیر امواج گرما و سرما، خشکی و سیل و... متداول‌تر و شدیدتر شده‌اند. این تغییرات در الگوهای آب‌وهوایی با پیامدهایی برای اقتصادها همراه است، چه اقتصادهای ضعیف و چه غنی. به عنوان مثال در آمریکا در سپتامبر 2017 در حالی که لس‌آنجلس بزرگ‌ترین آتش‌سوزی تاریخ خود را تجربه می‌کرد، دو طوفان هاروی و ایرما ویرانی‌های عظیمی را به ترتیب در دو ایالت تگزاس و فلوریدا این کشور رقم زد. تداوم افزایش دما، تغییر در الگوهای بارش و حوادث آب‌وهوایی پرنوسان با سرکوب سرمایه‌گذاری، آسیب به سرمایه انسانی و کاهش بهره‌وری نیروی کار می‌تواند با پیامدهای اقتصادی بلندمدت‌تر همراه باشد.

طبق مطالعه‌ای که سال گذشته (2021) یک موسسه سوئیسی انجام داد، در صورتی که افزایش دما به روند فعلی خود ادامه دهد و اهداف انتشار خالص صفر مدنظر قرار نگیرد، اقتصاد جهانی می‌تواند 10 درصد از ارزش خود را تا سال 2050 به خاطر تغییرات آب‌وهوایی از دست دهد. این در حالی است که در صورت وقوع شدیدترین سناریو که طی آن دمای هوا 2 /3 درجه سانتی‌گراد افزایش می‌یابد، آسیب اقتصاد جهانی به 18 درصد می‌رسد. این برآورد با ارزیابی اقتصاد 48 کشور که در مجموع 90 درصد از اقتصاد جهانی را تشکیل می‌دهند ارائه شده است. بر این اساس بیشترین آسیب را اقتصادهای آسیایی متحمل می‌شوند، جایی که در بهترین سناریو نرخ آسیب 5 /5 درصد و در سخت‌ترین سناریو نرخ آسیب 5 /26 درصد است.

در گزارش ریسک‌های جهانی سال گذشته «مجمع جهانی اقتصاد» نیز حوادث آب‌وهوایی به عنوان محتمل‌ترین ریسک و در جایگاه دوم اثرگذارترین ریسکی که جامعه جهانی با آن مواجه است انتخاب شد. در این گزارش که بر مبنای نظرسنجی از صاحب‌نظران و نخبگان جهانی است هشدار داده شده که به خاطر تغییرات آب‌وهوایی میلیاردها نفر در سراسر دنیا در معرض از دست دادن فرصت‌های اقتصادی آینده و منافع جوامع یکپارچه هستند.

راهکار بهینه

از زمان انقلاب صنعتی، همواره روند رشد اقتصادی با انتشار گازهای گلخانه‌ای درهم‌تنیده بوده است. با این حال گذار از سوخت‌های فسیلی به منابع انرژی با انتشار پایین کربن، می‌تواند کمک کند تا در عین ثابت ماندن و حتی افزایشی شدن سطح تولیدات، انتشار کربن را کاهش دهد. بنابراین این امکان فراهم می‌شود تا روند رشد اقتصادی از انتشار گازهای گلخانه‌ای جدا شود. به‌علاوه در یک گام پیشتر، پیشرفت‌های فنی با کاهش نیاز به نهاده‌های انرژی یا سایر مواد اولیه مورد نیاز برای تولید می‌تواند در جداسازی مسیر رشد اقتصادی از انتشار کربن کمک‌کننده باشد. از دیگر عوامل نقش‌آفرین در این حوزه تحولات دیجیتالی روزافزون اقتصادهاست که به لطف پیشرفت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات در حال اتفاق افتادن است.

طی چند دهه اخیر علائم واگرایی روند رشد اقتصادی از انتشار کربن در بسیاری از اقتصادهای با درآمد بالا (نظیر انگلیس، آلمان و آمریکا) نمایان شده است. 

از جمله دلایل این روند می‌توان به گذار از سوخت زغال‌سنگ به منابع انرژی با انتشار کربن پایین، سیاستگذاری‌های صریح حوزه تغییرات آب‌وهوایی و حرکت از بخش تولیدی به بخش صنایع خدماتی کم‌انتشار اشاره کرد.

به‌طور کلی شواهد حاکی از آن است که مقابله با تغییرات آب‌وهوایی ذاتاً با رشد اقتصادی ناسازگاری ندارد. با این حال هنوز مشخص نیست روند همگرای مثبت این دو متغیر که در برخی از کشورها مشاهده است همچنان ادامه خواهد داشت یا خیر.

رکود اقتصادی که در پی بحران مالی جهانی اتفاق افتاد به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای منجر شد، اتفاقی که ناشی از کاهش فعالیت‌های اقتصادی بود.

در همین راستا باید گفت به منظور تعهد برای کاهش قابل‌توجه انتشار آلاینده‌ها در آینده باید تحولات عظیم‌تری در مقایسه با گذار از زغال‌سنگ در نیروگاه‌های تولید برق صورت گیرد. اگر منابع انرژی با انتشار کربن پایین به‌طور قابل‌توجهی ارزان‌تر از سوخت‌های فسیلی شوند، نسبت انتشار آلاینده‌ها به تولید ناخالص‌ داخلی می‌تواند به اندازه‌ای که برای واگرایی انتشار از رشد اقتصادی نیاز است کاهش یابد.

همچنین در دسترس قرار گرفتن فناوری‌های انتشار منفی می‌تواند نقشی کلیدی در این زمینه ایفا کند، به‌خصوص در بخش‌هایی که کاهش سطح انتشار دشوار است، مانند بخش کشاورزی و صنعت هوایی.

نباید فراموش کرد که رسیدن به فاز واگرایی انتشار کربن از تولید اقتصادی چالش‌برانگیز است و نیاز به سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در حوزه انرژی‌های با انتشار پایین دارد. با این حال با توجه به کاهش قابل‌توجه هزینه‌هایی که امروز در بخش تولید انرژی‌های تجدیدپذیر شاهد آن هستیم، نمی‌توان دستیابی به این جایگاه را دور از انتظار دانست.

نیروی کار به عنوان نهاده تولید

افزایش به‌کارگیری نیروی کار می‌تواند به افزایش تولید و رشد اقتصادی منجر شود (با ثابت در نظر گرفتن سایر عوامل). در مقایسه با سوخت‌های فسیلی، انرژی‌های تجدیدپذیر به ازای هر میلیون دلار سرمایه‌گذاری که انجام می‌گیرد، به‌طور میانگین سه برابر مشاغل بیشتری را ایجاد می‌کنند و کارایی انرژی نیز تا پنج برابر بیشتر است. 

در کوتاه‌مدت نیز نیازمند بودن سرمایه‌گذاری‌های حوزه انتشار کربن پایین به نیروی کار می‌تواند به افزایش خالص مشاغل منجر شده و برای اقتصادهایی که با شکاف تولید مواجه هستند به ایجاد رشد اقتصادی منجر شود.

رشد پایدار

در مجموع شواهد قوی وجود دارد که نشان می‌دهد دستیابی به یک اقتصاد با انتشار کربن پایین کاملاً با تداوم روند رشد اقتصادی سازگار است، رشدی که از آن تحت عنوان «رشد پایدار» یاد می‌شود. در سال 1987، کمیسیون برانتلند سازمان ملل متحد، «پایداری یا تاب‌آوری» را این‌گونه تعریف کرد: «رفع نیازهای کنونی بدون به خطر انداختن ظرفیت‌های نسل‌های آینده برای رفع نیازهایشان.» یکی از اصول رشد پایدار دستیابی به موفقیت‌های زیست‌محیطی و اجتماعی ماندگار در بلندمدت است. این امر نیازمند ایجاد تحول در هر دو بخش عرضه و تقاضای تولیدات است. همچنین حرکت به سوی مصرف مسوولانه‌تر به‌خصوص برای قشر مرفه را نیز باید شامل شود. در این رابطه همچنین باید انتشار گازهای گلخانه‌ای نهفته در کالاها و خدمات وارداتی و انتشاری که در اقتصاد داخل صورت می‌گیرد، در نظر گرفته شود.

یادمان نرود که اصطلاح رشد پایدار با مدل کمیته بین‌دولتی تغییرات آب‌وهوایی نیز سازگار است، جایی که بیان شده در صورتی که سطح گرمایش زمین زیر دو درجه نگه داشته شود، تولید ناخالص ‌داخلی می‌تواند روند رو به رشد خود را حفظ کند.

چالش‌های ارزیابی

ارزیابی اثرات اقتصادی تغییرات آب‌وهوایی کار دشواری است. اول آنکه، مدل‌هایی که رابطه میان انتشار کربن و تغییر در دمای هوا را می‌سنجند فراوان‌اند. 

همچنین بررسی اثرگذاری بر سایر شاخص‌ها نظیر سطح آب دریاها و حوادث آب‌وهوایی شدید پیچیده‌تر است. در حالی که فهم ما از این اثرگذاری‌ها روزافزون در حال پیشرفت است، اما هنوز مدل مناسبی برای ارزیابی اثرات اقتصادی تغییرات آب‌وهوایی نمی‌توان یافت.

دوم، روند تغییرات آب‌وهوایی به کندی و به جای ماه‌ها و سال‌ها، طی دهه‌ها و قرن‌ها اتفاق می‌افتد. به‌علاوه عمده پیامدهای تغییرات دمایی در آینده‌های دور نمایان می‌شود. بنابراین ارزیابی اثرات گرمایش هوا، نیازمند مدل‌های پویا و آینده‌نگر است. سوم، انتشار کربن‌دی‌اکسید یک پدیده جهانی با پیامدهای محلی است. به این خاطر که کربن‌دی‌اکسید به سرعت در جو ترکیب می‌شود، انتشار از هر مکانی روی کره زمین به تغییرات دمایی در سراسر جهان منجر می‌شود. بنابراین هر تلاش برای ارزیابی اثرات اقتصادی تغییرات آب‌وهوایی ماهیتی جهانی دارد. همچنین در این ارزیابی تفاوت‌های منطقه‌ای نیز باید مدنظر قرار گیرد.

نقد روش‌شناسانه

مطالعات تجربی که اثرگذاری تغییرات آب‌وهوایی را روی رشد اقتصادی مورد ارزیابی قرار می‌دهند اغلب شرایط اقتصادی را نادیده می‌گیرند. این موضوع موجب ارائه تصویری غیرواقعی از روند رشد می‌شود و به خوبی فرآیند شکل‌گیری داده را به نمایش نمی‌گذارد. بنابراین این پرسش مطرح می‌شود که نتایج این مطالعات تا چه حد معتبر هستند.

این موضوع که چه عواملی در رشد اقتصادی نقش دارند قدمتی به تاریخ علم اقتصاد دارد. آغاز بهره‌گیری از الگوها و روش‌های اقتصادسنجی نوین برای شناسایی عوامل ایجاد رشد اقتصادی، به مقاله بنیادی که سولو در سال 1957 میلادی به تحریر درآورد برمی‌گردد. مقاله سولو تلویحاً از مقاله 1942 تینبرگن الهام می‌گرفت، کسی که اولین بار شاخص زمانی را در تابع تولید کل یکپارچه‌سازی کرد. عظمت کار سولو آنجا بود که نشان داد چطور می‌توان برای آن بخش از تولید ناخالص ‌داخلی که به واسطه افزایش سرمایه یا نیروی کار توضیح داده نمی‌شود، یک معیار پیشرفت فنی را به واسطه حسابداری اطلاعات دنیای واقعی برآورد کرد.

در یک دهه اخیر برخی مطالعات تجربی در راستای بهبود فهم ما از فرآیندهای رشد اقتصادی انجام گرفته است. با این حال در برخی مواقع اقتصاددانان ارزیابی‌های خود را محدود به متغیرهای توضیحی معدود می‌کنند. در نتیجه این پرسش مطرح می‌شود که یافته مطالعات آنها تا چه حد معتبر است؟ این مشکل را لیمر در مقاله سال 1985 خود نیز مطرح کرد و نوشت: «ما باید تاکید داشته باشیم که همه مطالعات تجربی از استنتاج قدرتمند و متقاعدکننده برخوردارند. ما باید شاهد این باشیم که تغییرات جزئی در فهرست متغیرها یا تغییر در وزن مشاهدات یا... به تغییرات اساسی در نتایج منجر نمی‌شود.» بر این اساس لوین و رِنِلت با الهام از مقاله دیگر لیمر در سال 1983 مطالعه‌ای را به روش تحلیلی (مقدار مرزی نهایی) انجام داده و نشان دادند که چه متغیرهایی فارغ از ورود و خروج متغیرهای دیگر به مدل رگرسیونی، معنادارترین اثر را در توضیح رشد اقتصادی دارند. آنها در این مطالعه دریافتند که متغیرهای معدودی از این استحکام برخوردارند نظیر سرمایه‌گذاری، تجارت و سطح اولیه تولید ناخالص‌ داخلی. سالا-آی-مارتین در مقاله خود (1997) بحث می‌کند که از آنجا که روش (مقدار مرزی نهایی) مقداردهی صفر و یکی دارد بسیار محدودکننده است، بنابراین متغیرها یا معنادار هستند یا خیر. در عوض او پیشنهاد می‌کند در صورتی که 95 درصد از یک ضریب تخمینی در سمت راست یا چپ نقطه صفر باشد می‌توان متغیر مربوطه را معنادار دانست. با جلو بردن این روش، او نشان داد که می‌توان متغیرهای قدرتمند دیگری را نیز در توضیح رشد اقتصادی معرفی کرد؛ نظیر متغیرهای سیاسی. در مقاله‌ای دیگر، برونس و لونیدیس (2020) تحلیل می‌کنند که آیا متغیرهای توضیح‌دهنده رشد اقتصادی طی زمان تغییر می‌کنند یا خیر. آنها درمی‌یابند که استدلالات پیرامون عوامل تعیین‌کننده رشد در طول زمان متغیر است. با این حال عواملی نظیر سرمایه‌گذاری و تجارت در بازه‌های اخیر رشد اقتصادی از لحاظ آماری معناداری بالایی از خود نشان داده‌اند.

انباشت گازهای گلخانه‌ای (نظیر کربن‌دی‌اکسید و متان) در جو بر تغییرات آب‌وهوایی اثر می‌گذارد. از طرفی تغییرات اقلیمی احتمالاً به تغییر در مولفه‌های اقتصادی جوامع منجر می‌شود. به عنوان مثال، حوادث آب‌وهوای شدید با آسیب‌های اقتصادی همراه هستند و تا حدی منابع مورد نیاز برای مصرف و سرمایه‌گذاری را از دسترس خارج می‌کنند. بنابراین می‌توان انتظار داشت که تغییر در شرایط آب‌وهوایی روی نرخ رشد تولید ناخالص داخلی اثرگذار باشد.

در این زمینه مطالعات تجربی نیز صورت گرفته است. دو نمونه از این مطالعات را بروک و همکارانش (2015) و کوتز و همکارانش (2021) انجام دادند. در این مطالعات با بهره‌گیری از روش پنل، رشد اقتصادی به عنوان متغیر وابسته روی متغیرهای آب‌وهوایی نظیر دما، بارندگی و تغییرات آنها رگرسیون شد. بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد این مطالعات تنها روی تعدادی عامل فیزیکی محدود تمرکز دارند و متغیرهای اقتصادی را که نقشی مهم در توضیح نرخ رشد دارند، نادیده گرفته‌اند. بنابراین ممکن است مشکل متغیرهای حذف‌شده در رابطه با این مقالات مطرح باشد.

از جنبه روش‌های اقتصادسنجی، زمانی که متغیرهای توضیح‌دهنده با سایر عوامل در بخش باقی‌مانده مرتبط باشد، این می‌تواند به برآوردهای ناصحیح ضرایب منجر شود. حتی در صورتی که این مشکل از لحاظ فنی از طریق مدل‌های رگرسیونی پنل اثرات ثابت و معرفی متغیرهای مجازی مرتفع شود، باز هم مشکل متغیرهای اقتصادی حذف‌شده وجود خواهد داشت تا جایی که مدل‌های برآوردی ممکن است نماینده مناسبی از فرآیند واقعی شکل‌گیری داده نبوده و اثرات واقعی تغییرات آب‌وهوایی را نشان ندهند.

کانت، فیلسوف معروف، می‌گوید نظریه بدون کار تجربی تهی، و کار تجربی بدون نظریه بی‌فایده است. در اقتصادهای بازارمحور، رشد تولید ناخالص داخلی کل نتیجه تصمیم‌گیری افراد و بنگاهی است که با هدف کسب منافع اقتصادی عمل می‌کنند. بنابراین، مدل‌های اقتصادسنجی که رشد اقتصادی را مورد آزمون قرار می‌دهند باید بر مبنای نظریه اقتصادی مناسب و شامل متغیرهای توضیح‌دهنده اقتصادی باشند. بر این اساس نادیده گرفتن این عوامل و تنها بیان اینکه رشد اقتصادی وابسته به عوامل آب‌وهوایی است می‌تواند فاقد اعتبار باشد و تصویری درست از دنیای واقعی ارائه نکند. نتایج این‌گونه مطالعات نیز باید به دقت مورد استناد قرار گیرد. به‌خصوص این موضوع زمانی اتفاق می‌افتد که تاکید روی مقدار دقیق ضرایب برآوردی باشد و به محتوای کیفی آن توجهی نشود، اینکه اساساً متغیر توضیح‌دهنده اثرگذاری مثبت روی متغیر وابسته دارد یا منفی. تاکید بر مقادیر دقیق عددی می‌تواند بیانگر دانشی باشد که مدل‌ها قادر به ارائه آن نیستند، و در نتیجه ممکن است شرایط برای اقدامات سیاستی مناسب و کافی فراهم نشود.