شناسه خبر : 44773 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر احساسات بر انتخابات

مردم چگونه سیاستمداران را انتخاب می‌کنند؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه 

چکیده

68مطالعات نشان می‌دهد که احساسات مانند خشم، غرور، نگرانی و امیدواری برای پیش‌بینی اولویت‌های نامزدها، نگرش‌ها، گزارش‌های مشارکت غیر از رای‌گیری و شرکت در فعالیت‌های مختلف مدنی و انتخاباتی تاثیرگذار است. با این‌ حال، ما درباره اینکه چگونه احساسات ممکن است بر اساسی‌ترین عمل فردی در یک دموکراسی تاثیر بگذارد، یعنی حضور در رای دادن، اطلاعات کمی داریم. در این مقاله با استفاده از داده‌های نظرسنجی اصلی مرتبط با مشارکت تاییدشده گذشته و آینده برای تشکیل چهار پنل سه‌موجی، نشان داده می‌شود که نگرانی عامل مهمی برای مشارکت در انتخابات میان‌دوره‌ای 2018 ایالات متحده بود، درحالی‌که شوروشوق نبود. نتایج همچنین نشان می‌دهد که احساسات تنها زمانی تاثیرات قابل تشخیصی بر مشارکت دارند که از پاسخ‌دهندگان خواسته می‌شود درباره محرک‌های سیاسی فکر کنند. این نتایج دارای مفاهیمی از نظر تئوری، اندازه‌گیری و مشخصات الگوست که باید به کار آینده درباره تاثیرات احساسات بر مشارکت سیاسی به‌طور کلی کمک کند.

مقدمه

احساسات مانند خشم، غرور، نگرانی و امیدواری انواع مختلفی از مشارکت سیاسی و همچنین قصد اعلام‌شده برای مشارکت را پیش‌بینی می‌کنند. با این‌ حال، اطلاعات کمی درباره اینکه چگونه احساسات ممکن است بر اساسی‌ترین عمل فردی در یک دموکراسی تاثیر بگذارند، وجود دارد. برآورد تاثیر احساسات بر مشارکت سیاسی یا حاضر شدن برای رای دادن، تمرکز اصلی این مقاله است. پرس‌وجو درباره تاثیر احساسات بر مشارکت سیاسی مستلزم دست‌وپنجه نرم کردن با سه سوال کلیدی است. اولین مورد به‌نوعی مقدماتی اما حیاتی برای طراحی تحقیق است: آیا احساسات در گزارش نادرست مشارکت سیاسی نقش دارند؟ محتمل به نظر می‌رسد که کسانی که سطح غرور یا امیدواری بالایی دارند (به‌طورکلی شوروشوق) ممکن است مشارکت سیاسی خود را بیش از حد گزارش کنند. از آنجا ‌که میزان مشارکت به میزان قابل‌توجهی بیش از حد گزارش شده است، این به‌عنوان یک نگرانی خاص به نظر می‌رسد که -تا آنجا که ما می‌دانیم- هرگز به‌طور تجربی مورد بررسی قرار نگرفته است.

سوال دوم مربوط به زمان‌بندی است. شرایطی وجود دارد که برانگیختگی عاطفی می‌تواند بر تصمیم مشارکت در لحظه تاثیر بگذارد. به‌عنوان ‌مثال، در 6 ژانویه 2021، به نظر می‌رسد که احساسات بر تصمیمات حامیان ترامپ برای استفاده از خشونت، عبور از خطوط امنیتی و ورود به ساختمان کنگره تاثیر گذاشته است. هر کسی می‌تواند در لحظه تصمیم بگیرد که به یک نماینده ای‌میل بفرستد، نظری ارسال کند یا در کمپین مشارکت کند. اما انتخابات ممکن است فرصتی برای تبدیل احساسات به عمل در لحظه نداشته باشد؛ بنابراین، ما باید بپرسیم که آیا احساسات تجربه‌شده در هفته‌ها یا ماه‌ها قبل از انتخابات می‌تواند تاثیرات قابل ‌اندازه‌گیری بر مشارکت رای‌دهندگان آینده داشته باشد؟ سوال سوم مربوط به مواردی است که افراد را مغرور یا عصبانی، امیدوار یا نگران می‌کند. به‌عنوان ‌مثال، اگر کسی از آخرین آمار بیکاری عصبانی است، آیا از عملکرد یک مقام منتخب که سیاست‌هایش به‌کندی رشد اقتصادی منجر شده است هم به همان اندازه عصبانی می‌شود؟ با تنها چند استثنای اخیر، بسیاری از پژوهش‌های قبلی بر احساسات مربوط به نامزدهای ریاست‌جمهوری احزاب اصلی تکیه کرده‌اند که نمونه مهم اما کاملاً محدودی از انواع مواردی را نشان می‌دهند که ممکن است احساسات شهروندان را برانگیزند. در این مقاله همچنین به موضوع چهارمی اشاره می‌شود که مخصوص مشارکت در میان سایر اقدامات مشارکتی است- میزان مشارکت در انتخابات قبلی به‌شدت پیش‌بینی‌کننده مشارکت در انتخابات بعدی است. در این مقاله، این سوالات در چارچوب پژوهش‌های قبلی درباره احساسات در سیاست و میزان مشارکت در رای‌دهندگان قرار داده می‌شود. مطابق با کار لاد و لنز (2008) برای استفاده از داده‌های تابلویی در پژوهش‌های هیجانی، چهار نظرسنجی مقطعی با گزارش‌های شخصی و مشارکت معتبر از یک انتخابات بعدی و یک انتخابات قبلی ادغام می‌شود. این به چهار مجموعه‌داده پنل سه‌موجی منجر می‌شود که برای پاسخ به این سوالات استفاده می‌شود. برخلاف بسیاری از کارهای قبلی، نتایج نشان می‌دهد که سطح نگرانی شهروندان تاثیر قوی بر مشارکت معتبر دارد، خشم تاثیرات مشروط بر محرک عاطفی دارد و اشتیاق تاثیرات متوسطی دارد. به‌طور خاص، با بهره‌برداری از یک آزمایش نظرسنجی تعبیه‌شده در پانل‌ها، نشان داده می‌شود که احساسات برانگیخته‌شده به‌وسیله روایت‌هایی که «اخیراً در اخبار» مطرح شده‌اند، تاثیری بر میزان مشارکت در آینده ندارند، درحالی‌که احساسات مرتبط با «سیاست اخیر» تاثیرات بزرگ و بسیار مهمی دارند. این یافته‌ها با هم مسائل مهمی را در درک ما از اینکه چگونه احساسات بر مشارکت سیاسی تاثیر می‌گذارند، مطرح و به‌روز می‌کنند.

چگونه احساسات ممکن است بر مشارکت رای‌دهندگان تاثیر بگذارد؟

در علوم سیاسی، تاثیرگذارترین برنامه پژوهشی متمرکز بر احساسات به‌وسیله مارکوس و مک کوئن (1993) راه‌اندازی شد و به نظریه هوش عاطفی یا AIT تبدیل شد (مارکوس و همکاران، 2000). AIT معتقد است که سیستم‌های عصبی مرتبط با احساسات پیامدهای مهمی برای رفتار سیاسی دارند. احساس خشم یا شوروشوق، سیستم تمایل را فعال می‌کند که انگیزه ادامه الگوهای رفتاری ثابت‌شده را با اولویت‌ها تنظیم می‌کند. اشتیاق و خشم -که گاهی اوقات «عواطف رویکرد» نامیده می‌شود- مشکلات کنش جمعی و سایر بازدارندگی‌ها را با افزایش انگیزه برای اقدام کاهش می‌دهد. مطابق با این انتظار، سطوح بالایی از خشم و اشتیاق به‌طور تجربی با مشارکت سیاسی بالاتر مرتبط شده است. فینی کس (2019) همچنین دریافته است که اثرات خشم و اشتیاق شهروندان سفیدپوست را برای رای دادن برمی‌انگیزد؛ اما به نظر می‌رسد همین احساسات، شهروندان رنگین‌پوست را به مشارکت در کنش سیاسی فراتر از رای دادن برمی‌انگیزد. در مقابل، اثرات مورد انتظار ترس بر مشارکت کمتر واضح است. مطابق AIT، ترس سیستم‌های عصبی را فعال می‌کند که به رصد محیط از نظر تهدیدها منجر می‌شود. برخلاف اشتیاق و خشم که عادت را حفظ می‌کند، فعال کردن سیستم نظارت، روال‌های ثابت را مختل می‌کند. نظریه ارزیابی شناختی بیشتر استدلال می‌کند که ترس به کناره‌گیری در پاسخ به تهدید منجر می‌شود که دلالت بر این دارد که ترس باعث می‌شود افراد از اقدامات سیاسی پرهزینه اجتناب کنند. با این ‌حال، شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه ترس احتمال بیشتری از مشارکت خود گزارش‌شده را پیش‌بینی می‌کند.

تفاوت رای‌گیری با سایر اشکال مشارکت سیاسی

دلایل متعددی وجود دارد که چرا ممکن است انتظار نداشته باشیم یافته‌های مربوط به سایر اشکال مشارکت سیاسی به رای‌گیری تعمیم یابد. برخلاف سایر اشکال مشارکت، مردم نمی‌توانند به‌عنوان پاسخی فوری به احساسات خود رای دهند. هنگامی که AIT و نظریه ارزیابی شناختی در مورد احساسات بحث می‌کنند، به این معنا هستند که احساسات اثرات فوری ایجاد می‌کنند. خشم و شوروشوق به انگیزه‌های فوری برای عمل منجر می‌شود. این برای بسیاری از اشکال مشارکت سیاسی منطقی است. شهروندان می‌توانند پس از تیراندازی پلیس در خیابان‌ها جمع شوند یا آن را در رسانه‌های اجتماعی منتشر کنند. در مقابل، رای‌گیری در فواصل زمانی تعیین‌شده انجام می‌شود. مگر اینکه منشأ احساسات سیاسی بلافاصله قبل از انتخابات رخ دهد، احساسات فقط می‌تواند بر قصد فوری رای دادن تاثیر بگذارد. به‌عنوان‌مثال، برانگیختگی شدید شوروشوق ممکن است عده‌ای را وادار به آنلاین شدن و تکمیل فرم ثبت‌نام رای‌دهندگان کند. اما احساسات نمی‌توانند فوراً مردم را تشویق یا دلسرد کنند تا در انتخابات رای دهند. فصل‌های مبارزات انتخاباتی بیش از یک سال طول می‌کشد و جریان ثابتی از محرک‌ها برای شعله‌ور کردن احساسات سیاسی و افق زمانی طولانی‌تری برای عمل بر روی آنها ایجاد می‌کند.

چگونه احساسات با رفتار شرکت‌کنندگان در گذشته تعامل دارند؟

درصد بالایی از کسانی که در یک انتخابات رای می‌دهند در انتخابات بعدی این کار را انجام می‌دهند (فاولر، 2006)، و تنها سهم کمی از غیررای‌دهندگان در هر چرخه انتخاباتی معین به رای‌دهندگان عادی تبدیل می‌شوند (پلوتزر، 2002). این پیامدهایی برای تاثیر ترس دارد، ترس اتکا به عادت‌های قبلی را هنگام تصمیم‌گیری کاهش می‌دهد. هنگامی که کسانی که به‌طور سنتی از روند سیاسی خودداری می‌کنند در پاسخ به یک تهدید سیاسی احساس نگرانی یا ترس می‌کنند، فرصتی برای برهم زدن عادات پرهیز وجود دارد. به همین ترتیب، ترس همچنین می‌تواند توضیح دهد که چرا رای‌دهندگانی که قبلاً بی‌انگیزه بودند، در انتخابات بعدی شرکت کردند (هانسفورد و گومز، 2010). با تعمیم همین منطق به رای‌دهندگان عادی، می‌توان گفت ترس و نگرانی رای‌دهندگان عادی را به بازنگری در عادات دیرینه خود و اصلاح اهداف و ابزار سیاسی خود وادار می‌کند. نقش خشم و اشتیاق در چارچوب مشارکت معمولی به‌طور بالقوه پیچیده‌تر است. AIT اشتیاق و خشم را به‌عنوان احساساتی که عادات مداوم را حفظ می‌کنند، طبقه‌بندی می‌کند. نتیجه این است که در میان کسانی که قبلاً رای می‌دادند، خشم و اشتیاق می‌تواند به حفظ روند مشارکت افراد کمک کند. در عین ‌حال، خشم و شوروشوق خود را به عمل می‌آورند؛ بنابراین حتی غیررای‌دهندگان قبلی که این احساسات را دارند، ممکن است در نهایت احتمال مشارکت بیشتری داشته باشند. در واقع، القای خشم تمایل به مشارکت سیاسی را افزایش می‌دهد، به‌ویژه در میان کسانی که سابقه مشارکت کمی دارند. با این‌ حال، سطوح بالای خشم و اشتیاق ممکن است پیامدهای پایین‌دستی مشارکت قبلی در انتخابات باشد. با رای دادن در انتخابات قبلی، شهروندان احساس می‌کنند بیشتر درگیر زندگی سیاسی و درگیری گروهی هستند و در پاسخ به آن احساس اشتیاق و خشم بیشتری می‌کنند. این دو پدیده معروف -اینکه رای‌گیری منظم می‌تواند بر احساسات تاثیر بگذارد و اینکه رای‌دهندگان اغلب به محرک‌های مبارزات انتخاباتی متفاوت از غیررای‌دهندگان واکنش نشان می‌دهند- به لزوم کنترل مشارکت قبلی در رای‌دهندگان اشاره می‌کنند. رای دادن نیز تابع هنجارهای متفاوت از سایر اشکال مشارکت است. افرادی که از رای دادن خودداری می‌کنند ممکن است مشمول تحریم‌های اجتماعی شوند که برای کسانی که در اعتراض یا متقاعد کردن دیگران برای رای دادن کوتاهی می‌کنند صدق نمی‌کند. در هر صورت، ممکن است هنجارهایی علیه چنین تلاش‌هایی برای متقاعدسازی وجود داشته باشد. رای دادن همچنین یک ‌شکل قوی از بیان عضویت در گروه و همچنین تاکید مجدد بر اهمیت آن در زندگی فرد است. بسیاری دریافته‌اند که خشم و اشتیاق می‌تواند بر قصد رای دادن تاثیر بگذارد.

احساسات و مشارکت سیاسی

مفاهیم نظری: برخی خشم و شوروشوق را به‌عنوان احساساتی تلقی می‌کنند که در مقابل ترس و نگرانی قرار می‌گیرند که احتیاط را القا می‌کنند. اگرچه این ممکن است در مورد اشکال مشارکت سیاسی که در آن مردم می‌توانند بلافاصله بر اساس احساسات خود عمل کنند، صادق باشد، نتایج این مقاله با این انتظار برای اقدام تاخیری در رای‌گیری متفاوت است. AIT معتقد است که نگرانی و ترس سیستم نظارت را فعال می‌کند و باعث تجدیدنظر در روال‌ها می‌شود. با یک نمونه محدود به رای‌دهندگان ثبت‌نام‌شده، شواهدی ارائه می‌شود که با این ایده سازگار است که ترس ممکن است روال ممتنع را مختل کند و احتمال رای دادن را حتی در انتخابات میان‌دوره‌ای با مشارکت کمتر افزایش دهد. این با انتظار AIT مطابقت دارد که اضطراب می‌تواند رفتارهای معمولی را با تحریک بازنگری در عادات قبلی و تحریک جست‌وجو برای اطلاعات جدید از بین ببرد.

مفاهیم برای اندازه‌گیری مشارکت و مشخصات الگو: هرگاه رفتارهای گذشته احتمال تکرار رفتار را در آینده افزایش دهد، تجزیه‌وتحلیل مقطعی می‌تواند تخمین‌های اثر گمراه‌کننده ایجاد کند، محدودیتی که سایر کارها به آن اذعان کرده‌اند. ازآنجا ‌که مشارکت با اینرسی قوی مشخص می‌شود، عدم توجه به مشارکت قبلی این احتمال را باز می‌گذارد که محرک‌های ظاهراً انگیزه‌دهنده خود محصول مشارکت باشند. به‌‌رغم استفاده از داده‌های پنل برای اثرات پایین‌دستی احساسات بر ارزیابی نامزدها (لاد و لنز، 2008) و مشارکت در انتخابات به‌غیر از رای دادن (والنتینو و همکاران، 2009)، قبلاً از داده‌های پنل به این روش در مطالعات احساسات و مشارکت رای‌دهندگان استفاده نشده بود. نتایج این مقاله نشان می‌دهد که تاثیرات خشم بر مشارکت کاهش می‌یابد و تاثیرات قوی شوروشوق بر مشارکت پس از کنترل میزان مشارکت گذشته ناپدید می‌شود. این یافته نشان می‌دهد که تحلیل‌های مقطعی قبلی تاثیرات خشم و اشتیاق را بیش از حد برآورد کرده‌اند.

خلاصه و پیامدها: دهه‌ها پژوهش نقش مهمی برای احساسات در مشارکت سیاسی، مشارکت گزارش‌شده از سوی خود و قصد رای دادن پیدا کرده است. این برنامه تحقیقاتی با استفاده از طرح‌های پژوهشی قوی‌تر پیش می‌رود تا بررسی شود که چگونه احساسات بر مشارکت معتبر تاثیر می‌گذارند. هنگامی که میزان مشارکت قبلی در نظر گرفته می‌شود، نگرانی ناشی از محرک‌های سیاسی به‌عنوان پیش‌بینی‌کننده قوی مشارکت ظاهر می‌شود. تاثیر خشم نیز زمانی قوی است که خشم ابرازشده در واکنش به رویدادهایی باشد که پاسخ‌دهنده آن را سیاسی می‌داند. پژوهشگران این مقاله بر این باورند که این رویکرد می‌تواند به‌عنوان یک ابزار در کارنامه عواطف و پژوهشگران سیاست عمل کند. آزمایش پیمایش تعبیه‌شده که نشانه‌ای ظریف در مورد انواع موارد سیاسی برای رتبه‌بندی ارائه می‌دهد، نشان می‌دهد که اثرات تخمینی نسبت به موضوعی که پاسخ‌دهندگان در ذهن دارند بسیار حساس هستند. سوالات کلی که خلق‌وخو را نشان می‌دهند ممکن است تاثیرات احساسات را دست‌کم بگیرند؛ زیرا ممکن است پاسخ‌دهندگان را به تمرکز بر ملاحظات غیرسیاسی سوق دهند. آزمایش‌هایی مانند این مقاله که در محیط‌های مختلف استفاده می‌شود، به دانشمندان علوم سیاسی کمک می‌کند تا درک بهتری از حساسیت نتایج به موارد تحریک‌شده به دست آورند.

مفاهیم برای پژوهش‌های آینده: نتیجه‌گیری‌های این مقاله سوالات مهمی را در مورد اینکه چگونه و تحت چه شرایطی، احساسات برانگیخته‌شده به‌وسیله محرک‌های سیاسی و غیرسیاسی بر رفتارهای سیاسی مختلف تاثیر می‌گذارد، ایجاد می‌کند. کار تجربی بنکس (2014) و بنکس و والنتینو (2012) نشان می‌دهد که خشم ناشی از محرک‌های غیرسیاسی می‌تواند بر نگرش‌های سیاسی و نیات رفتاری تاثیر بگذارد. نتایج این مقاله نشان می‌دهد که اگر رفتار بلافاصله پس از برانگیختگی اعمال نشود، این اثرات جابه‌جایی ممکن است محدود شود. مطالعات طراحی‌شده برای مشخص کردن دامنه اثرات جابه‌جایی به روشن شدن این موضوع کمک می‌کند. این مطالعه به‌طور قطعی درک موجود را از تاثیرات احساسات بر مشارکت سیاسی وارونه نمی‌کند. در عوض، سوالات مهمی را در مورد اینکه تاثیرات مشاهده‌شده احساسات چقدر مشروط بوده است مطرح می‌کند. امید است که این کار پژوهش‌های بیشتری را درباره تاثیرات قوی یا احتمالی احساسات بر رفتار سیاسی موجب شود. 

دراین پرونده بخوانید ...