شناسه خبر : 39680 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

الفبای شکاف تحصیلی

سرنوشت دانش‌آموزان ضعیف چگونه رقم می‌خورد؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

77دانش‌آموزان دبیرستانی به طور معمول برای تحصیل در مقاطع بالاتر ثبت‌نام می‌کنند. در نظام آموزشی غرب در یک تقسیم‌بندی کلی، نهادهای آموزشی به دو دسته دانشگاه و کالج تقسیم‌بندی می‌شوند. اما تفاوت این دو در چیست؟ از دانشگاه‌های کشورهای غربی می‌توان برداشت مشابهی از آنچه در ایران می‌گذارد داشت، با توجه به این نکته که در آنجا دانشگاه‌های خصوصی هم‌پای همتایان دولتی هر چند در مقیاس محدودتر فعالیت می‌کنند. در کنار دانشگاه اما فارغ‌التحصیلان دبیرستانی در اغلب کشورهای غربی گزینه دیگری نیز برای ادامه تحصیل پیش‌رو دارند: کالج. در یک مفهوم، کالج‌ها موسسات آموزشی کوچک‌تر نسبت به دانشگاه‌ها هستند که در آنها شمار علم‌آموزان، محیط‌های آموزشی و تنوع رشته‌های تحصیلی محدودتر است. کالج‌ها اغلب خصوصی هستند. تنها تعداد معدودی از کالج‌ها مقطع تحصیلی کارشناسی دارند و عموماً در آنها مدرک کاردانی یا گواهی‌های دوره آموزشی و مهارت‌آموزشی ارائه می‌شود. در واقع می‌توان گفت که کالج نسبت به دانشگاه مقیاسی کوچک‌تر، دوره‌های کوتاه‌تر، برنامه‌های منعطف‌تر و هدف آموزشی تکمیلی و کاربردی دارد. طبق مطالعات انجام‌شده در حالی که حضور در کالج همواره بهتر از ترک تحصیل پس از دوره دبیرستان است، اما به نظر می‌رسد ثبت‌نام در آنها بازدهی کمتری از دوره‌های چهارساله مرسوم دانشگاهی داشته باشد. مطالعات نشان می‌دهد این عملکرد پایین در میان دانشجویان خانواده‌های کم‌درآمد و رنگین‌پوست شایع‌تر است، گروهی که هرگز فرصت حضور در دوره‌های چهارساله -کارشناسی- دانشگاه را نمی‌یابند و در عوض برای دوره‌های کوتاه‌مدت‌تر موسسات آموزشی سودمحور نظیر کالج‌های شغلی یا مدارس بازرگانی ثبت‌نام می‌کنند. طبق ارزیابی‌ها، ثبت‌نام در این نوع موسسات (کالج‌ها) با نرخ پایین اتمام دوره تحصیلی، عدم دریافت مدرک تحصیلی و بازدهی پایین در بازار نیروی‌کار همبستگی دارد، به خصوص برای آنهایی که به دنبال گواهی آموزشی هستند. با این حال هنوز به خوبی نمی‌دانیم که این تصمیمات سرنوشت‌ساز -انتخاب در میان دوره‌های تحصیلی پس از دبیرستان- چگونه اتخاذ می‌شود. در این‌باره استفانی دلوکا، نیکولاس پاپاجُرج، جوزف بوسِلوویچ، کیارا نِرِنبرگ، جاسمین سائوسِدو و آلیسون یانگ، شش استاد دانشگاه جانز هاپکینز به همراه ست گِرشِنسون از دانشگاه آمریکایی و اَندرو گِرِی از دانشگاه واشنگتن در پژوهشی با بهره‌گیری از مصاحبه کیفی به بسط و اکتشاف یک فرضیه اجتماعی-اقتصادی پرداخته‌اند: چشم‌انداز حوادث نامطلوب شخصی و خانوادگی مکانیسم مهم و نادیده گرفته‌شده عملکرد پایین دانش‌آموزان ضعیف است. بر اساس این فرضیه، بخشی از این موضوع که دانش‌آموزان خانوار کم‌درآمد- ‌به خصوص آنهایی که شرایط زندگی نامناسب در محله‌های پرآسیب دارند‌- دوره‌های کوتاه‌تر، منعطف‌تر و آسان‌تر کالج را انتخاب می‌کنند این است که آنها شوک‌های نامساعدی را انتظار می‌کشند که به اعتقادشان آینده تحصیلی آنها را مختل می‌کند. بنابراین میل آنها به ادامه تحصیل در دوره‌های آموزشی است که بتوانند با موفقیت آن را به پایان برسانند و در نهایت وارد بازار کار شوند، دوره‌های آموزشی که البته منفعت کمتری برایشان نسبت به دوره‌های چهارساله مرسوم به ارمغان خواهد آورد.

مسیر تحصیل در مقطع چهارساله کارشناسی دانشگاه می‌تواند ناهموار باشد. تیفانی 20‌ساله از ایالت بالتیمور آمریکا، یکی از مصاحبه‌شوندگان مقاله، نگرانی خود را پیرامون کالج اینگونه توصیف می‌کند: «اگر ماه آینده برای تلفن همراه پول نداشته باشیم چه؟ اگر مایحتاج زندگی تمام شود چه؟... فکر درباره اینها بسیار استرس‌زاست. من فکر می‌کنم دانشجویان نباید دغدغه این چیزها را داشته باشند و باید تنها تمرکزشان روی درس و تحصیل باشد.» تِری، مصاحبه‌شونده دیگری که هنگام انجام مصاحبه بی‌سرپناه بود به گونه‌ای دیگر ادامه می‌دهد: «می‌دانم وقتی که وارد آنجا [کالج] شوم باید کار را جدی دنبال کنم. می‌خواهم بتوانم واقعاً تمرکز کنم تا موضوعات دیگر نتوانند تمرکزم را برهم بزنند.» فرضیه بالا مبنی بر اثرگذاری شوک‌های مورد انتظار بر سرمایه‌گذاری و مسیر تحصیلی، از کنکاش اطلاعات کیفی نظرسنجی از افرادی همچون تیفانی و تری اتخاذ شده است. عمده مشارکت‌کنندگان در مصاحبه نظرسنجی از تجربه حوادث ناگوار خود گفته‌اند، نظیر خشونت، بی‌ثباتی مسکن، زندانی شدن اعضای خانواده و... . بسیاری از این افراد که در کودکی شوک‌های نامساعد را تجربه کردند، انتظار دارند در آینده نیز شوک‌های مشابه تحصیلی گریبان آنها را بگیرد. این امر بر انتخاب چگونگی ادامه تحصیل آنها برای دوره پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان اثرگذار است.

به منظور فرموله کردن ارتباط میان شوک‌های مورد انتظار و مسیر تحصیلی، در این مقاله یک مدل ساختاری پویای ساده از تصمیم‌گیری برای تحصیل در دوره پس از دبیرستان بسط داده شده است. در این مدل فرض شده است که دانش‌آموزان به دنبال حداکثرسازی رفاه طول عمر خود هستند، هدفی که متاثر از هزینه‌ها و ارزش مصرفی و درآمدی تحصیل در آینده است. هر چند دوره‌های تحصیلی بلندمدت‌تر معمولاً با هزینه‌های مالی بالاتر همراه هستند، اما منفعت بیشتری نیز به ارمغان می‌آورند. در این باره دانش‌آموزان به شوک‌های -‌منفی- مورد انتظار به دید عاملی می‌نگرند که باعث عدم اتمام دوره تحصیلی طولانی‌تر می‌شوند و منفعت بیشتر این دوره‌ها را خنثی می‌سازند. مدل فوق دربردارنده این مفهوم است که دانش‌آموزان ممکن است انتظار داشته باشند شوک‌هایی را تجربه کنند که برنامه تحصیلی بلندمدت آن را مختل می‌کند. این انتظار باعث می‌شود آنها به دنبال دوره‌های آموزشی منعطف‌تر و کوتاه‌تری باشند که احتمال فارغ‌التحصیلی در آنها بیشتر است، حتی با وجود اینکه شواهد حکایت از بازدهی پایین‌تر این دوره‌ها برای بازار نیروی‌کار دارند.

در ادبیات حوزه، پیشتر مطالعاتی پیرامون عوامل اثرگذار بر تصمیمات تحصیلی و شکاف موفقیت آموزشی صورت گرفت. برخی نتایج این مطالعات به طور خلاصه عبارت‌اند از: در هر صورت منافع ادامه تحصیل پس از دبیرستان بر هزینه‌های آن می‌چربد. محدودیت اطلاعات و منابع، زمینه خانوادگی، ویژگی محله سکونت، مشاوران تحصیلی، مسکن نامناسب، در معرض خشونت قرار داشتن، ناامنی غذایی و فقدان دسترسی به کتاب از جمله عواملی هستند که بر چگونگی ادامه تحصیل و موفقیت علم‌آموزان اثر می‌گذارند. البته اگر طراحی نهادهای آموزشی در راستای منافع دانش‌آموزان ضعیف باشد، بسیاری از این موانع حل‌شدنی هستند.

 

مبنای اولیه مقاله

این ایده که انتظار وقوع شوک‌های منفی در آینده بر تصمیم‌گیری ادامه تحصیل فارغ‌التحصیلان دبیرستانی اثر می‌گذارد، از یک مصاحبه کیفی استنتاج شد. این مصاحبه با 150 نفر از جوانان آمریکایی-آفریقایی ایالت بالتیمور آمریکا که در محله‌های فقیرنشین زندگی می‌کردند انجام شد. در این مصاحبه از مشارکت‌کنندگان پیرامون فرآیند تصمیم‌گیری پس از فارغ‌التحصیلی دبیرستان و دوره کالج و آمادگی شغلی آنها پرسش شد. مصاحبه هم از نوع نیمه‌نظام‌مند و روایتی با پرسش‌های باز بود. اینگونه مصاحبه‌ها معمولاً با گفت‌وگوهای طبیعی و پرجزئیات انجام می‌گیرد و متخصصان با احساس همدردی و بدون قضاوت به روایت‌های مشارکت‌کنندگان گوش می‌دهند. مصاحبه‌شوندگان نیز با اطمینان خاطر روایت‌های موثق و پرجزئیات از موضوع بیان می‌کنند. به منظور تجزیه و تحلیل، متن مصاحبه‌ها به طور سیستمی برای موارد زیر کدگذاری شد: شوک‌های منفی، انتظار شوک‌های منفی، برنامه‌های پس از دبیرستان (شامل دوره‌های چهارساله، دو‌ساله، موسسات غیردولتی، اشتغال، عضویت در ارتش و فعالیت‌های غیرقانونی)، منطق انتخاب برنامه‌ها و تصور آنها از آینده. در این‌باره مصاحبه‌شوندگان شوک‌های منفی را در زندگی خود گزارش کردند، شامل اینکه آیا تجربه بی‌ثباتی مسکن (تخلیه اجباری یا از دست دادن درآمد) را داشته‌اند، شاهد یا قربانی خشونت بوده‌اند، زندگی در دوران کودکی بدون والدین، تجربه مرگ‌های ناگهانی یا زندانی شدن اعضای خانواده و‌‌... .

 

یافته‌ها

برای شروع، نویسندگان تجارب شوک‌های قبلی زندگی مصاحبه‌شوندگان را در کنار شوک‌های منفی که به اخلال در برنامه‌های تحصیلی بلندمدت آنها منجر شد مورد ارزیابی قرار دادند. طبق ارزیابی‌ها، حوادث ناگوار غیرمنتظره زندگی برای همه 150 جوان مصاحبه‌شونده فراگیر بود. تقریباً همه آنها تجربه شوک‌های قابل‌توجه را در دوران کودکی و جوانی گزارش کردند. تقریباً نیمی از مصاحبه‌شوندگان (3 /49 درصد) والدینی با تجربه زندانی شدن یا اشتغال به فعالیت‌های غیرقانونی داشتند. حدود 30 درصد از آنها در دوران کودکی زندگی بدون والدین را تجربه کردند. نرخی مشابهی هم به زندان یا دوره‌های بازپروری رفتند. بیش از یک‌سوم از جوانان مصاحبه‌شونده (7 /36 درصد) با مرگ ناگهانی اعضای اصلی خانواده مواجه شدند. شوک‌های مسکن از قبیل تخلیه اجباری، آتش‌سوزی و‌... نیز برای حدود یک‌سوم از آنها اتفاق افتاد. در میان 150 جوان مصاحبه‌شونده تنها 19 نفر تجربه هیچ‌یک از شوک‌ها را نداشتند و 31 نفر هم فقط یک شوک را تجربه کردند. به عبارتی عمده آنها تجربه شوک‌های منفی متعدد را در دوران کودکی و جوانی داشتند. به عقیده صاحب‌نظران، این شوک‌ها منشأ اصلی آسیب‌ها و بی‌ثباتی‌های روحی کودکی به حساب می‌آیند. با توجه به فراگیری شوک‌های منفی در زندگی مصاحبه‌شوندگان، آسیب‌های تحصیلی نیز برای آنها دور از انتظار نیست: حدود یک‌سوم از آنهایی که در دوره‌های تحصیلی پس از دبیرستان ثبت‌نام کردند، ناتمام آن را رها کردند.

چَنل، یکی از مصاحبه‌شوندگان، پس از دبیرستان در رشته روانشناسی یکی از دانشگاه‌های نزدیک ثبت‌نام کرد. بعد از دو سال و نیم مادر او از ناحیه زانو دچار آسیب‌دیدگی شد و به عمل جراحی نیاز پیدا کرد. او مجبور به ترک محل کار شد و درآمد خانواده از دست رفت. بنابراین چَنل دانشگاه خود را رها کرد و در یک موسسه آموزشی خصوصی به منظور ارتقای مهارت پزشکی ثبت‌نام کرد. پس از چند ماه و دریافت گواهینامه پزشکی او در زمینه مرتبط مشغول به کار شد و همزمان از مادر خود نیز مراقبت می‌کرد. بنابراین به‌رغم سرمایه‌گذاری در مقطع کارشناسی، یک حادثه غیرمنتظره و تحمیل نیاز مالی به معنی حضور در یک دوره آموزشی کوتاه‌تر و در نتیجه ورود سریع‌تر او به بازار نیروی ‌کار بود. این مثال به خوبی اهمیت و ارزش دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت در زمان‌های نااطمینانی و بی‌ثباتی را نشان می‌دهد.

عمده مصاحبه‌شوندگانی که تجربه شوک‌های منفی را داشتند، حوادث مشابهی را در آینده انتظار می‌کشند. آنها می‌گویند با این تجارب، در آینده هم احساس عدم کنترل و نااطمینانی دارند. بر این اساس می‌توان گفت دانش‌آموزانی که در زندگی با مشکلات قابل‌توجه مواجه می‌شوند، انتظار دارند بی‌ثباتی‌ها، به پایان رساندن دوره‌های چهارساله تحصیلی دانشگاه را برایشان غیرممکن یا غیرمنطقی سازد. بنابراین با دست کشیدن از اهداف مدنظر خود، مطابق با واقعیات، مسیرهای دیگر ادامه تحصیل را انتخاب می‌کنند.

 

شواهد کمی

پس از دستیابی به یک فرضیه غیرمنتظره در مصاحبه با گروهی از دانش‌آموزان، نویسندگان مقاله در پی تایید آن در مقیاسی وسیع‌تر برآمدند. بر این اساس اثرگذاری شوک‌های منفی زندگی بر ادامه تحصیل فارغ‌التحصیلان دبیرستانی با بهره‌گیری از داده‌های «نظرسنجی ملی جوانان 1997» (NLSY) مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته‌ها حاکی از آن است که اول، شمار جوانانی که مانند گروه مصاحبه‌شونده با شوک‌های منفی در زندگی خود مواجه می‌شوند کم نیستند، و این شوک‌ها بر مسیر تحصیلی آنها اثرگذار است. دوم، وقایع منفی در زندگی، چشم‌انداز دانش‌آموزان را نسبت به آینده به همان ترتیب تغییر می‌دهد. و در نهایت میان انتظارات از آینده و دستاوردهای تحصیلی ارتباط وجود دارد: تصمیمات دانش‌آموزان پیرامون محل و چگونگی تحصیل متاثر از چشم‌انداز آنها از آینده است.

طبق برآوردهای آماری، دانش‌آموزانی که در نمونه مورد بررسی موفقیت تحصیلی پایین‌تری دارند با احتمال بیشتری مشکلات مربوط به والدین را گزارش می‌کنند (مشکلاتی از قبیل ابتلا به بیماری، طلاق، بیکاری، اعتیاد و...). در این باره عدم حضور پدر، تغییر مداوم مدرسه، شاهد صحنه خشونت بودن، زندانی شدن والدین و تجربه بی‌خانمان شدن شوک‌هایی هستند که بیشترین همبستگی را با موفقیت نهایی این دانش‌آموزان دارند. به‌علاوه این شوک‌های منفی با نژاد و زمینه اقتصادی-اجتماعی دانش‌آموزان هم همبستگی دارد: افراد سیاهپوست و در خانواده‌های کم‌درآمد با احتمال بیشتری این عوامل را تجربه می‌کنند. اما آیا واقعاً دانش‌آموزان باید نگران حوادث این‌چنینی برای ادامه تحصیل باشند؟ خوشبختانه مشارکت‌کنندگان در «نظرسنجی ملی جوانان» اطلاعات مربوط به حوادث زندگی پس از فارغ‌التحصیلی را گزارش کرده‌اند. با شاخص‌سازی از این حوادث با عنوان «شوک‌های دوره کالج»، معیاری از بی‌ثباتی در زندگی دوران پس از دبیرستان دانش‌آموزان تهیه شده است. طبق برآوردها، این شاخص به طور آشکار با موفقیت تحصیلی نهایی دانش‌آموزان کالج همبستگی منفی و قابل‌توجه دارد. به علاوه هر دانش‌آموزی که نگران تکرار حوادث منفی در آینده است، احتمالاً انتظار دارد این حوادث دستیابی به مقاطع تحصیلی بالاتر را نیز برایش دشوار کند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شوک‌های منفی احتمالاً مسیر تحصیلی دانش‌آموزان پس از دوره دبیرستان را تغییر می‌دهد. بر این اساس احساس ناامنی در مدرسه، زندانی شدن یا مرگ والدین، طلاق والدین، نبود پدر در خانه و شاهد صحنه جرم بودن از جمله مهم‌ترین شوک‌هایی هستند که همبستگی بالایی با انتظارات منفی دانش‌آموزان از آینده دارند. اما چطور انتظارات از آینده بر دستاوردهای تحصیلی دانش‌آموزان اثر می‌گذارد؟ یک سازوکار می‌تواند از طریق نوع موسسه ثبت‌نامی برای ادامه تحصیل باشد. در حقیقت، اصلی‌ترین مسیری که انتظارات دانش‌آموزان بر موفقیت تحصیلی آینده آنها اثر می‌گذارد انتخاب موسسه آموزشی پس از دوره دبیرستان است. طبق یافته‌ها، دانش‌آموزانی که انتظارات بالاتری نسبت به موفقیت تحصیلی خود دارند، با احتمال کمتری در دوره‌های دوساله تحصیلی ثبت‌نام می‌کنند و احتمال حضور آنها در دوره‌های چهارساله تحصیلی بیشتر است. به عبارت دیگر دانش‌آموزانی که انتظار دارند مدرک کارشناسی بگیرند با احتمال بیشتری دوره‌های تحصیلی چهار‌ساله را به پایان می‌رسانند، و به ندرت در دوره‌های دوساله گواهی‌محور ثبت‌نام می‌کنند. در عمل نیز احتمال فارغ‌التحصیلی این دانش‌آموزان در مقطع کارشناسی بالاتر است، نسبت به اینکه در دریافت مدرک ناکام بمانند.

پرسش دیگر این است که آیا نوع موسسه تحصیلی بر این روابط اثر می‌گذارد؟ طبق ارزیابی‌ها، پاسخ این پرسش مثبت است. برای دانش‌آموزانی که در دوره‌های چهارساله دانشگاه‌های دولتی حضور می‌یابند، احتمال کسب مدرک به طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد. بنابراین به نظر می‌رسد نوع موسسه انتخابی یکی از مکانیسم‌های اصلی است که انتظارات دانش‌آموزان بر عملکرد واقعی آنها اثر می‌گذارد. 

دراین پرونده بخوانید ...