شناسه خبر : 37968 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رهگذر جسور مسیر محدودیت‌ها

«استر بوسراپ» چگونه الهام‌بخش شد؟

 

ندا لهردی / نویسنده نشریه

78کسی نمی‌داند پشت تمام این خواب‌های شیرین یا کابوس‌های عجیب، چه تجسمی از آینده انتظار هر کدام از ما را می‌کشد. شاید بهتر باشد ماهیت غیرقابل پیش‌بینی روزگار را پذیرفت و روش این پذیرش را آگاهانه انتخاب کرد؛ این همان مانیفستی است که محدودیت‌ها را نه‌تنها سد و مانع نمی‌بیند، بلکه آنها را ارزشی می‌داند که کمک می‌کنند ادامه مسیر به شکلی حساب‌شده و هوشمندانه پیش برود. با این اوصاف چندان تعجبی ندارد دختری که کودکی سختی را پشت سر گذاشته و چشم‌انداز مبهمی از آینده‌اش داشته، روزی بتواند به چنان انسان تاثیرگذاری تبدیل شود که سال‌های عمرش را صرف تحقیقات گسترده کرده و حتی بعد از مرگش هم، نوشته‌ها و نظریاتش به عنوان مرجعی معتبر مورد ارجاع قرار بگیرند. درست به همین خاطر است که «استر بوسراپ» را با یک جمله از او به خاطر می‌آورند: «انسان باید جسارت و شجاعت این را داشته باشد که در دام محدودیت‌ها نیفتاده و در جست‌وجوی روشی باشد که بتواند شرایط را به خوبی فراهم کند. این همان کاری است که من همیشه سعی کرده‌ام انجام بدهم.»

 

سفر به گستره جهان در جست‌وجوی آگاهی

شاید سرنوشت استر از همان کودکی طوری رقم خورد که اقتصاد و توسعه انسانی تا همیشه به دغدغه مادام‌العمر او تبدیل شوند. ممکن است باورش سخت باشد، اما دختری که در دو‌سالگی پدر مهندسش را از دست داد و ناگهان به حاشیه‌نشینی در حومه کپنهاگ رانده شد و سال‌های ابتدایی و مهم زندگی‌اش را در فقر و تنگدستی گذراند، در نهایت اقتصاددان بزرگی شد که توجه تمام دنیا را به نظریات و تئوری‌هایش جلب کرد. او طعم سختی‌هایی را که در آن سال‌ها و در کنار خانواده‌اش تجربه کرد، همیشه زیر دندان داشت و احتمالاً به همین دلیل تحقیقاتش را بر نظریات اقتصاد اجتماعی متمرکز کرد. بیش از هر چیز اما تشویق‌های مکرر مادر و آگاهی که استر از محدودیت‌هایش داشت، به او کمک کردند تا نقشه راهی دقیق و درست را پیش‌روی خودش ترسیم کند. همین شد که در سال 1929 راهی دانشگاه کپنهاگ شد تا اولین قدم‌هایش را در یادگیری علم اقتصاد بردارد. او در این دانشگاه رشته اقتصاد و توسعه کشاورزی را انتخاب کرد و در نهایت مدرک خود را در تئوری‌های علم اقتصاد در سال 1935 از این دانشگاه گرفت.

تحصیل اقتصاد تمام آینده استر بوسراپ را تحت تاثیر قرار داد. در همین راه بود که او همراهش «موگنز بوسراپ» را ملاقات کرد و وقتی هر دو 21ساله بودند، با هم ازدواج کردند. این زوج جوان تمام سال‌های باقی‌مانده از دوران تحصیل‌شان در دانشگاه را با کمک مالی خانواده ثروتمند موگنز گذراندند. دخترشان بیرت در سال 1937 به دنیا آمد و پسرهای‌شان اندرس و ایوان به ترتیب در سال‌های 1940 و 1944 متولد شدند. با این همه، ثروت خانواده همسر و کمک‌های مالی آنها باعث نشد که ذره‌ای از اشتیاق استر برای کار و استفاده از دانسته‌هایش کم بشود. به این ترتیب او در سال‌های 1935 تا 1947 و درست زمانی به خدمت دولت دانمارک درآمد که کشورش با حمله ارتش آلمان نازی، اشغال شد. استر در آن سال‌ها و با وجود مشغله‌های کار اداری، سعی می‌کرد وقت بیشتری را صرف مطالعاتش درباره تاثیرات تخصیص سوبسیدها بر مبادلات تجارتی بکند. بدون شک شرایط کار در بدنه دولت یک کشور اشغال‌شده از طرفی و انجام وظایف معمول یک زن به عنوان همسر و مادر از طرف دیگر، مشکلات و مسائلی را به همراه می‌آوردند که می‌توانست او را از ادامه مسیر مأیوس کند. با این حال اما استر بوسراپ هرگز در طول عمرش شکایتی از این مشکلات نکرد و به آنها اجازه نداد که او را در راه رسیدن به اهدافش متوقف کنند. با این اوصاف بود که او در طول زندگی‌اش بارها برای کار و همراه با خانواده‌اش به کشورهای مختلف رفت و سعی کرد این تعادل را‌-‌هر قدر سخت- حفظ کند. اولین سفر او همراه با خانواده در سال 1947 و به مقصد ژنو بود تا در آنجا در کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد در اروپا مشغول به کار شود. زندگی و کار در ژنو به مدت 10 سال طول کشید تا مقصد بعدی کشور رنگ‌ها باشد.

او و موگنز در سال 1957 به هندوستان رفتند تا در یک پروژه تحقیقاتی به مدیریت «گونار میردال» -‌اقتصاددان و جامعه‌شناس سوئدی برنده جایزه نوبل اقتصاد- مشغول به کار شوند. این کار تحقیقاتی آنها را تا سال 1960 در هندوستان ماندگار کرد. بعد از این بود که استر بوسراپ در تمام سال‌های باقی‌مانده از عمرش به عنوان نویسنده و مشاور کار کرد. چهار سال بعد از ترک هندوستان و در سال 1964 این زوج راهی سنگال شدند. آنها یک سال در سنگال ماندند تا موگنز ماموریتش را برای کمک به تاسیس موسسه آفریقایی برنامه‌ریزی و توسعه اقتصادی سازمان ملل متحد، به پایان برساند. بعد از آن استر در کپنهاگ مستقر شد تا زمانی‌که همسرش در سال 1980 از دنیا رفت و او تصمیم گرفت به جایی نزدیک ژنو برود. در سال‌های بعد و در واقع در سال‌های دهه 1990، استر موسراپ در استان تیچینوی سوئیس زندگی می‌کرد؛ منطقه‌ای کوهستانی در جنوب سوئیس و هم‌مرز با ایتالیا.

 

نظریه بوسراپ درباره رشد کشاورزی

سفرهای کاری و تحقیقاتی استر بوسراپ طبیعتاً جهان‌بینی او را متحول کرده و تحت تاثیر قرار دادند. در واقع هر سفر روزنه تازه‌ای از دنیای جدیدی بود که او می‌خواست آن را کشف کند. به این ترتیب بود که او اولین کار بزرگ و مهمش را به کمک تجربه سفرش به هندوستان انجام داد.

«شرایط رشد کشاورزی: ریشه‌های اقتصادی تغییر ارضی تحت فشار جمعیت» در حقیقت طرح رساله دکترای استر بوسراپ بود. مشاهدات استر در طول دوره اقامت و زندگی در دومین کشور پرجمعیت جهان باعث شد درک بهتر و دقیق‌تری نسبت به تاثیر رشد جمعیت بر فقر پیدا کند و به این ترتیب مقدمات شکل‌گیری نظریه بوسراپ شکل بگیرد؛ نظریه‌ای در تضاد و مخالفت با نظریه مالتوس، کشیشی انگلیسی و متعلق به قرن هجدهم و نوزدهم که معتقد بود جمعیت بشری بسیار سریع‌تر از میزان تولید مواد غذایی رشد می‌کند و از این مقدمه نتیجه می‌گرفت که خود مردم علت بدبختی و فقر موجود هستند، چون زاد‌و‌ولد سریع آنها موجب گرسنگی و تنگدستی می‌شود. طرفداران نظریه مالتوس، نظام اجتماعی و مناسبات تولیدی را نادیده می‌گیرند و توجهی به نقش دانش و تکنیک و دستاوردهای آن ندارند. طبق نظریه مالتوس، اندازه و رشد جمعیت به زنجیره تولید مواد غذایی و روش‌های کشاورزی بستگی دارد. در نظریه بوسراپ اما روش‌های کشاورزی به اندازه جمعیت بستگی دارند. به عقیده مالتوس، وقتی غذا برای همه کافی نباشد، رشد جمعیت متوقف می‌شود. در حالی که بوسراپ معتقد است، مردم تحت فشار و در شرایط سخت سعی می‌کنند با افزایش نیروی انسانی، ماشین‌آلات و کودهای کشاورزی، راهی برای افزایش تولید غذا پیدا کنند.

هرچند استر بوسراپ در سراسر دنیا به خاطر نظریه ضدمالتوسیانیسم خودش شناخته می‌شود، اما دیدگاه‌های او و مالتوس می‌توانند به راحتی در یک چارچوب نظری عمومی ادغام شوند. بوسراپ در نظریه خودش سعی دارد ثابت کند که وقتی تراکم جمعیتی به قدر کافی کم باشد، امکان سوزاندن و استفاده مداوم -و با فاصله زمانی کم- از زمین‌های کشاورزی و حاصلخیز کردن دوباره آنها فراهم می‌شود. مطالعات زیادی ثابت کرده‌اند که چنین روش‌هایی در نهایت می‌تواند مطلوب و نتیجه‌بخش باشد. در نظریه بوسراپ، تنها وقتی که تراکم جمعیتی کمتر می‌شود، سوزاندن زمین کشاورزی و استفاده مجدد از آن می‌تواند به فرآیندی سالانه تبدیل شود.

استفاده و مقابله با زمین‌های کم‌بارور و پوشیده‌شده از چمن یا بوته به جای جنگل، باعث می‌شود تلاش برای کوددهی، آماده‌سازی مزرعه، کنترل رشد علف‌های هرز و آبیاری، به شکلی هدفمند افزایش پیدا کند. چنین تغییراتی اغلب باعث نوآوری در کشاورزی می‌شوند، اما افزایش هزینه کار را برای کشاورز هم به دنبال دارند. هر چقدر تراکم جمعیت روستایی بیشتر باشد، کشاورز باید برای تولید همان مقدار محصول، ساعت‌های بیشتری کار کند. به این ترتیب، وقتی حجم کار افزایش پیدا کند، روند بازدهی کاهشی خواهد شد. این فرآیند افزایش تولید به قیمت کار بیشتر با بازدهی کمتر، همان چیزی است که بوسراپ آن را به عنوان «تشدید زراعت» توصیف می‌کند.

با تمام اینها اما اصل نظریه بوسراپ، ماهیتی ساده و عمومی دارد که ثابت می‌کند درک الگوهای کشاورزی در کشورهای در حال توسعه بسیار موثر است. نظریه تغییر ارضی بوسراپ تا سال 1978 شاهد تغییرات و اصلاحاتی بود که آن را به نظریه‌ای عمومی‌تر تبدیل کردند. این نظریه بعدها روند تکاملی را طی کرد و به زمینه‌های مطالعاتی مختلف جمعیت‌شناسی و محیط‌زیست در کشورهای در حال توسعه هم نفوذ یافت. این روزها نظریه نئوبوسراپی همچنان رویکردهای موجود درباره تراکم جمعیت و کشاورزی پایدار را به چالش می‌کشد. کتابی که بوسراپ بر مبنای این نظریه و با عنوان «شرایط رشد کشاورزی» در سال 1965 منتشر کرد، تاکنون دست‌کم 16 بار تجدید چاپ و به چهار زبان ترجمه شده است. شاید کلیدی‌ترین جمله این کتاب که از دیدگاه بسیاری از کارشناسان و منتقدان می‌تواند چکیده نظریه بوسراپ هم به حساب بیاید، آن است که «ضرورت و احتیاج، مادر اختراع است».

 

بازتعریف نقش زنان در توسعه اقتصادی

استر بوسراپ علاوه بر نظریه جنجالی و تاثیرگذارش در زمینه ریشه‌های اقتصادی فقر و رشد کشاورزی، تحقیقات گسترده‌ای هم در زمینه جنسیت و توسعه کرد که نتایج آن در کتابی با عنوان «نقش زنان در توسعه اقتصادی» در سال 1970 منتشر شد. این کتاب در واقع اولین بررسی جدی بود که تا آن زمان درباره تاثیر زنان در روند توسعه اقتصادی و رشد اجتماعی در کشورهای در حال توسعه یا جهان‌سومی انجام شد. تحقیقات بوسراپ و انتشار این کتاب برای بسیاری الهام‌بخش بود و به عبارتی می‌توان گفت یکی از مشوق‌های مهم برای شکل‌گیری دهه زنان از سوی سازمان ملل متحد بود؛ تقویمی 10‌ساله که در نیمه دسامبر سال 1975 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شد و تا سال 1985 ادامه داشت تا در طول آن تمرکز جدی و منسجمی بر سیاست‌ها و مسائل موثر بر زندگی زنان از جمله برابری درآمد، خشونت جنسیتی، زمینداری و دیگر حقوق انسانی آنها ایجاد شود. «سواتسی میتر» محقق مسائل جنسیتی و توسعه انسانی، در مقدمه‌ای که در نسخه چاپ‌شده از این کتاب در سال 1989 نوشت، بر این موضوع تاکید کرد که تحقیقات و مطالعات استر بوسراپ الهام‌بخش سازمان ملل متحد برای انتخاب سال‌های 1975 تا 1985 به عنوان دهه زنان شد و کمک کرد تا نهادهای بین‌المللی نگاه دوباره‌ای به مفهوم فرضیه بی‌طرفی جنسیتی در هزینه‌ها و همچنین مزایای توسعه انسانی بیندازند.

این کتاب به ارزیابی شکاف میان مردان و زنان در فضای کاری، انواع مشاغل نوآور و خلاقانه و اشکال مختلف آموزشی که زنان برای بهبود فرآیند توسعه انسانی خود به آنها نیاز دارند، پرداخت و در واقع تحول بزرگی در رویکرد جهانی به نقش زنان در توسعه ایجاد کرد و باعث شد تا فعالیت‌های زنان به عنوان نیروی کار موثر در توسعه اقتصاد داخلی کشورها مورد بازنگری قرار بگیرد. مطالعات بوسراپ در این زمینه بعدها از جانب بسیاری از فعالان آزاداندیش حوزه زنان مورد توجه قرار گرفت تا به کمک آن بتوانند هزینه‌هایی را که توسعه اقتصادی مدرن به زنان تحمیل می‌کند، برآورد کرده و به اثبات برسانند. کتاب «نقش زنان در توسعه اقتصادی» بارها و بارها تجدید چاپ و دست‌کم به 12 زبان ترجمه شده است. در اوایل انتشار این کتاب، بسیاری از منتقدان آن را پیشرو می‌خواندند و حالا بعد از گذشت پنج دهه از انتشارش، آن را تاثیرگذار و جریان‌ساز می‌دانند و مورد ارجاع بسیاری از مطالعات و تحقیقات مختلف در حوزه زنان است.

انتشار کتاب استر بوسراپ نشان داد که توسعه اقتصادی تاثیر معکوسی بر وضعیت زنان داشته است، چون روند تقسیم کار در خانواده را عوض کرده و بار مضاعفی را بر دوش زنان قرار داده است. به این ترتیب بود که بسیاری از فعالان حقوق زنان درباره جنبه منفی توسعه از دیدگاه جنسیتی تحقیق کردند و استدلال آنها این بود که بازار آزاد و سیاست‌های انقباضی دولت در زمینه برداشتن محدودیت‌ها، آسیب‌پذیرترین افراد و آنهایی را که به مداخله دولت نیاز دارند، یعنی زنان و محرومان را در نظر نمی‌گیرد. استر بوسراپ عمیقاً معتقد بود که بشریت همیشه راهی برای بهبود شرایط پیدا می‌کند و می‌گفت: «قدرت نبوغ و زیرکی همیشه از تقاضا جلو می‌زند.» او در تمام سال‌های عمرش به بحث درباره تاثیر زنان در ایجاد تعادل در نیروی کار و توسعه انسانی و همچنین امکان ایجاد فرصت‌های بهتر کاری و تحصیلی برای زنان می‌پرداخت و دغدغه‌های جدی در این زمینه داشت.مطالعات و تحقیقات استر بوسراپ، سه دکترای افتخاری را برای او به ارمغان آورد؛ از دانشگاه و پژوهشگاه واخنینگن در هلند، دانشگاه قدیمی و معتبر آمریکایی براون و دانشگاه کپنهاگ.او همچنین در سال 1989 به عنوان همکار خارجی و یکی از معاونان آکادمی ملی علوم آمریکا انتخاب شد. سه مدرک دکترای افتخاری او در زمینه‌های کشاورزی، اقتصاد و علوم انسانی، نشان از ماهیت میان‌رشته‌ای کارهای تحقیقاتی او داشتند و دغدغه‌هایش را تعریف می‌کردند.

دراین پرونده بخوانید ...