شناسه خبر : 46400 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روسیاهی برف

فقر برفی چه عوارض اقتصادی و اجتماعی دارد؟

 

جواد حیدریان / نویسنده نشریه 

70چرا برف نمی‌بارد؟ این پرسشی بنیادین در حوزه علم هواشناسی، آب و محیط ‌زیست است. اما این پرسش از قضا جنبه‌های روان‌شناختی اجتماعی و اثرات اقتصادی بسیاری در خود دارد. مثل بلورهای برف که درون خود میزان قابل توجهی آب منجمدشده دارند. سال‌هاست در ایران کمتر برف می‌بارد. دشت‌ها و تپه‌های شمال غرب ایران و کوه‌های سترگ زاگرس در مرکز و کوهسار بلند البرز که زمستان‌ها، رو سپید می‌کردند، مدت‌هاست دیگر روزگارشان سیاه شده است. کوهستان بی‌برف شاید هنوز هم عظمت دارد، اما آرام‌آرام از شکوه و صلابتش کاسته می‌شود، چرا که برف نه‌تنها زندگی‌بخش است که فقدان آن نشانه تیره‌روزی سرزمین خواهد شد. برف تامین‌کننده یخچال‌ها و عامل اصلی خروش رودخانه‌ها و تامین آب دریاچه‌ها و سفره‌های زیرزمینی است.

برف نمی‌بارد چون هوا گرم شده است. برف نمی‌بارد پس تنوع زیستی در حال از بین رفتن است. منابع آبی در مسیر زوال و ته کشیدن و دریاچه‌ها در حال خشک شدن هستند. کاهش بارش برف در مناطق حتی کوهستانی و ارتفاعات، دیگر اتفاقی نادر نیست. هر سال شاهد کاهش ریزش برف در همه عرصه‌هایی هستیم که پیش از این محل نشیمن پنبه‌های نمناک برف بودند. برف با آن لطافت و سکوت ابدی‌اش، گویا می‌رود تا برای همیشه به دست فراموشی سپرده شود. چرا چنین اتفاقی در حال وقوع است؟

موسسه تحقیقات آب ایران در هشداری علنی گفته است؛ خشکسالی برفی در کشور بسیار جدی است. برف منبع تامین آب کشور در تابستان است و مسئله خشکسالی برفی موضوع بسیار جدی است که با آن روبه‌رو هستیم. محمدرضا کاویان‌پور، درباره وقوع پدیده خشکسالی برفی در زمستان امسال و تاثیر سدسازی برای عبور از بحران کم‌آبی، گفت: افزایش دمای هوا در کره زمین به ویژه محدوده آسیا با پایین آمدن سطح پوشش برفی همراه شده است؛ طی ارزیابی‌های اخیر سطح پوشش برفی در کشور روند منفی و نزولی دارد. رژیم بارشی کشور دچار نوسان شده است. در فصول پاییز و بهار هر کدام ۲۵ درصد آب مورد نیاز کل سال کشور باید تامین شود، اما در دو سال اخیر این فرمول تغییر کرده است؛ در شرایطی که در فصل تابستان پنج درصد منابع آبی کشور تامین می‌شود، تابستان ۱۴۰۰ پربارش‌ترین فصل سال بود. در این شرایط تصمیم‌گیری بسیار دشوارتر و متناسب با این امر فعالیت در بخش‌های مختلف از جمله کشاورزی پیچیده‌تر شده است. در کنار تغییر رژیم بارشی کشور، میزان بارندگی‌ها کاهش یافته است. با کاهش ۴۳درصدی بارندگی‌ها نسبت به شرایط نرمال روبه‌رو هستیم و در این شرایط لازم است نسبت به ذخیره‌سازی و حفظ منابع آبی برای سال آبی پیش‌رو، توجه بیشتری صورت گیرد.

بی‌برفی و ذوب شدن یخ‌ها؛ اثر تغییر اقلیم

 آنچه متخصصان و مدیران موسسه آب به درستی درک و عنوان می‌کنند البته تنها به ایران مربوط نیست. کاهش برف یک اثر جهانی ناشی از تغییرات اقلیمی است. افزایش دما عامل اصلی تغییر الگوی بارش از برف به باران و همچنین تغییر فصول بارش است. همین بهمن‌ماه گذشته در بخشی از زاگرس مرکزی نزدیک به 200 میلی‌متر باران در 24 ساعت بارید؛ در حالی که بام ایران یعنی شهر سمیرم که در شرایط نرمال در این فصل سال چند متر برف در ارتفاعاتش نشسته بود، اکنون شبیه به استپ‌های بهاری است. طبیعی است وقتی برف نبارد، چشمه‌ها هم ضعیف می‌شوند و منابع آبی به فقر می‌رسند و قهقرای سرزمینی آغاز می‌شود. محیط زیست ایران سال‌هاست 

رو به قهقراست. از یک‌سو کاهش بارش برف و تغییر الگوی بارش ناشی از تغییر اقلیم طبیعت را خشکانده و از سوی دیگر، منابع آب با بی‌مبالاتی و فقدان سیاست‌گذاری صحیح نابود شده‌اند. ما در شرایط بحرانی قرار داریم. خاک ایران اکنون در موقعیت نفوذناپذیر قرار دارد. در این فصل سال باید پذیرای برف باشد، اما باران می‌بارد. باران به خاک به اندازه‌ای که برف نفوذ می‌کند، نفوذ نمی‌کند. بنابراین باران تبدیل به روان‌آب و سیلاب می‌شود.

تحلیل‌های علمی در مورد تفاوت بارش برف و باران و اثر آن بر میزان ذخیره آب و سکوت وهم‌انگیز یک روز برفی وجود دارد که فهم آن شاید موجب شگفتی شود. «زمانی که دسته تازه‌ای از برف روی زمین می‌نشیند انگار جهان تمایل به آرامش و سکوت دارد. کارشناسان هواشناسی معتقدند وقتی دانه‌های برف روی هم انباشته می‌شوند، فضای خالی بیشتری نسبت به انباشته شدن آب بین آنها به وجود می‌آید. وجود این فضاهای خالی امواج‌ صوتی را جذب می‌کند و دیگر صدا نمی‌تواند انعکاس پیدا کند. اما نسبت حجمی مقدار آب موجود در برف نسبت به باران یک به 10 است. به‌طوری که یک اینچ باران معادل 10 اینچ برف خواهد بود. اما مقدار مایع آنها ثابت است و فقط در برف مایعات منجمد شده و در هوای سردتری دریافت می‌شود و در همین سرمای زیاد جنبش ذرات هوا کمتر است. با این حال دانه‌های روی هم انباشته‌شده برف و فضاهای خالی بین آنها مانند یک عایق صدا عمل کرده و به تنهایی مقدار زیادی از صدای محیط را جذب می‌کند تا آرامش یک روز برفی را به مردم هدیه کند» (خبرگزاری: مهر). به هر روی اتفاقی که اکنون شاهد آن هستیم این است که کاهش برف با خود تبعات هولناک اقتصادی ناشی از کاهش آب دارد. از سوی دیگر به تنش‌های اجتماعی منجر خواهد شد و افسردگی را میان مردم در بلندمدت افزایش می‌دهد؛ کسب‌وکارهای مردم را از بین می‌برد و در نهایت، هم خاک و سرزمین فقیر می‌شود، هم مردم.

چرا برف نمی‌بارد؟

مقدار برف و یخی که زمین و اقیانوس‌ها را می‌پوشاند با عرض جغرافیایی، ارتفاع و فصل تغییر می‌کند. در طول قرن گذشته میانگین بارش برف و پوشش یخ جهانی در بسیاری از مناطق به دلیل افزایش میانگین دما در اثر انتشار گازهای گلخانه‌ای ناشی از فعالیت‌های انسانی کاهش یافته است. کاهش پوشش برف و یخ، اکوسیستم‌ها را تغییر داده و بر سیستم آب‌و‌هوایی جهان تاثیر می‌گذارد. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. وسعت پوشش برف و یخ نیز در گذشته، از ده‌ها هزار تا میلیون‌ها سال پیش، به دلیل انواع فرآیندهای سیستم زمین، بسیار متفاوت بوده است. زمانی وجود داشته که در قطب‌ها یخ وجود نداشته است. به عنوان مثال، در زمان سلطنت دایناسور تا زمانی که صفحات یخی گسترده در دوران یخبندان پیدا شدند، اساساً در قطب‌ها یخ نبود. این دانش بشر نشان می‌دهد که زمین به‌طور پیوسته در تغییر بوده است. اما انواع فعالیت‌های انسانی و فرآیندهای ناشی از آن، سیستم کنترل طبیعی زمین را تغییر داده و این موضوع خود را در وسعت پوشش برف و یخ نشان داده است. شاید بتوان گفت ما دقیقاً در قلب تحولات آب‌وهوایی تاریخ زمین قرار داریم.

فعالیت‌های انسانی زیادی وجود دارند که گازهای گلخانه‌ای را آزاد می‌کنند. این گازها باعث گرم شدن کره زمین می‌شوند. سوزاندن سوخت‌های فسیلی، فعالیت‌های کشاورزی و جنگل‌زدایی تنها اندکی از این فعالیت‌هاست. افزایش متوسط دمای جهانی باعث ذوب شدن سریع یخچال‌ها و صفحات یخی در چند دهه اخیر شده است. افزایش میانگین دمای جهانی، الگوهای گردش جوی و اقیانوسی و نحوه توزیع گرما را در سراسر جهان تغییر داده است. بنابراین حجم برف نیز تغییر کرده است. به عنوان مثال، جریان‌های گرم اقیانوسی سرعت ذوب را در پایه یخچال‌های طبیعی در قطب جنوب افزایش می‌دهند. تحلیل‌های ناشی از مطالعات علمی نشان می‌دهد سوزاندن سوخت‌های فسیلی و آتش‌سوزی‌ها که یا عمداً برای برداشتن درختان به منظور پاکسازی زمین برای فعالیت‌های کشاورزی روشن می‌شوند یا به‌طور تصادفی، ذرات معلق در هوا را در جو منتشر می‌کنند، روی بارش و آب شدن برف‌ها در نهایت تاثیر می‌گذارند. برف، آب یخ‌زده است و چون به صورت تدریجی آب می‌شود، منبع اصلی تامین سفره‌های زیرزمینی است. آب باران به دلیل شدت و سرعت آن توان کمتری برای نفوذ آرام و ملایم در خاک دارد. بر اساس بررسی‌ها 10 سانتی‌متر برف دست‌کم حدود 10 تا 30 میلی‌متر آب در خود دارد. برف در درون بلور خود مقدار زیادی هوا دارد و رسانای ضعیفی برای گرما شناخته می‌شود. به همین علت پوششی از برف می‌تواند از گیاهان در حال خواب مزارع محافظت کند و درختان و گیاهان را در مقابل سرمای بیش از حد نگهداری کند. برف چون پوششی، از انتقال سرمای بیشتر از منفی 25 درجه به پایین جلوگیری می‌کند.

مهم‌ترین عامل افزایش ذخیره منابع آبی در تمام پهنه‌های سرزمین، برف است. برای نمونه حتی منطقه شمال ایران که بارش بسیار مناسبی در سالیان گذشته داشته، نیازمند بارش برف برای تامین ذخیره آبی است. بارش باران در بالادست و پایین‌دست مازندران به دلیل ایجاد روان‌آب و جاری شدن به دریا مشکل ذخیره‌سازی آب را برطرف نمی‌کند. محمدرضا رضوی، رئیس سازمان هواشناسی مازندران، پیشتر به تجارت فردا گفته بود، برف‌مرزها در مازندران دچار دگرگونی شده‌اند و از دو هزار متر به ارتفاعات بالاتر از سه هزار و پانصد متر رسیده‌اند و این نشانه ترسناکی از اثر تغییر اقلیم بر آینده مناطق شمالی ایران از جمله مازندران است.

یکی از نگرانی‌های دانشمندان هوا و اقلیم اکنون این است که با کاهش بارش برف، چه تغییراتی قرار است در چرخه اکوسیستمی رخ دهد. چرا که این اثر نه فقط بر در دسترس بودن آب شیرین در جهان تاثیر می‌گذارد که چهره اقیانوسی و در نتیجه جریان‌های آب‌وهوایی را در آینده نیز دستخوش دگرگونی‌های بزرگی می‌کند. از سوی دیگر وقتی برف می‌بارد، آب ناشی از ذوب شدن آن در تابستان، بسیاری از اکوسیستم‌ها و جوامع انسانی را در ماه‌های خشک‌تر تابستان سیراب می‌کند. بنابراین، با کاهش برف فصلی و ناپدید شدن یخچال‌های طبیعی، منابع آب کاهش می‌یابد. علاوه بر این، بارش جایگزین باران و ذوب شدن برف ارتفاعات به خاطر افزایش دمای هوا، باعث وقوع سیل می‌شود. در حالی که ذوب آهسته برف و یخ به آب اجازه می‌دهد تا زمین خیس شود و خشکیدگی سرزمین دیرتر اتفاق بیفتد. اکنون ایران به دلیل کاهش بارش برف به سمتی رفته که علاوه بر تشدید خشکسالی و انباشت آن، دچار خشکیدگی جدی است و این برای سرزمین ایران و زیست‌مندانش بسیار خطرناک است.

71

اقتصاد یخ‌زده

وقتی زمستان منظره را در چنگال یخی خود می‌پوشاند، اثرات آن بر اقتصادها و مشاغل محلی به اندازه دانه‌های برفی که زمین را پوشانده‌اند فراگیر و چندوجهی است. برای برخی بخش‌ها، بادهای سرد و مناظر برفی مترادف با فعالیت‌های شلوغ و رونق اقتصادی هستند، در حالی که برای برخی دیگر، دوره‌ای از خواب زمستانی و فشار مالی بالقوه را نشان می‌دهند. اما این توصیف ژورنالیستی اکنون برای ایران به شکل دیگری در حال رخ دادن است. مثلاً استان چهارمحال و بختیاری و استان‌های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان و برخی از مناطق دیگر در زاگرس از جمله شهر بلند سمیرم، در طول زمان زمستان‌های برفی باشکوهی را طی می‌کردند. کوهرنگ در بختیاری منبع آب چند استان را تامین می‌کرد اما حالا روند کاهشی بارش برف سبب بحران‌های جدی در این مناطق شده است. اما در دنیا به نظر می‌رسد مسئله شکل دیگری دارد.

زمستان البته بر همه مناطق و همه مشاغل به صورت همگن تاثیر منفی یا مثبت نمی‌گذارد. برای بخش‌های گردشگری و تفریحی، به‌ویژه در مناطقی که به دلیل امکانات ورزش‌های زمستانی شهرت دارند، اولین بارش برف نشان‌دهنده شروع یک فصل سودآور است. اما اکنون پیست‌های اسکی در ایران سوت و کور هستند. در کشورهایی که هنوز بارش برف جدی است و کسب‌وکارها از پشتوانه تاریخی برخوردار هستند مثلاً پیست‌های اسکی، پیست‌های یخ، اجاره ماشین برفی و کسب‌وکارهای مرتبط، ماه‌های زمستان مملو از فرصت‌های شغلی هستند. هتلداران، رستوران‌ها و صنعتگران محلی در این بهشت‌های برفی اغلب شاهد هجوم بازدیدکنندگانی هستند که درآمد آنها را افزایش داده و فرصت‌های شغلی را برای جوامع محلی فراهم می‌کند. اما در کوهرنگ بختیاری، دیزین تهران، کاکان بویراحمد و مناطق برفی در شمال غرب کشور، اساساً اقتصاد برف معنایی ندارد یا اگر در گذشته اندکی رونق داشته اکنون دیگر کاسبی آنها از بین رفته است. دیگر نه گردشگری وجود دارد و نه کسب‌وکاری رونق می‌گیرد. آنچه ترسناک‌تر از بقیه جاها، کشورهایی مثل ایران را تهدید می‌کند، کاهش چرخه اقتصاد برف نیست، بلکه نگرانی از دسترسی به آب حتی برای آشامیدن است. این واقعیتی هولناک است که ممکن است طی یکی، دو دهه آینده و شاید نزدیک‌تر گریبان مناطق وسیعی از ایران را بگیرد.

در یک فضای دگرگون‌نشده و عادی، وقتی برای اولین‌بار برف روی زمین می‌بارد، دلربایی و زیبایی‌شناختی برف چشم مردم را می‌گیرد. تفریحات زمستانی آغاز می‌شود و دلپذیر بودن آب‌و‌هوا سبب می‌شود در برخی مناطق برای مدتی تا آب شدن برف‌ها رونق اقتصادی شکل بگیرد. از سویی برف بر زیستگاه حیات وحش و عملکرد اکوسیستم‌ها و پوشش گیاهی و تنوع زیستی منطقه تاثیر بسیار جدی می‌گذارد. منابع آب را تقویت می‌کند و شکلی دلربا از جاری شدن زندگی در سراسر یک حوضه درگیر ریزش برف، ترسیم می‌کند. اما همین ‌که برف نمی‌بارد، همه چیز شکلی خشن، سرد و ترسناک به خود می‌گیرد. همهمه‌ای نگران‌کننده شکل می‌گیرد و در سرزمین‌هایی مثل ایران که ساختار مدیریت منابع آب در آنها معیوب و تابع روندهای علمی نیست، این دل‌نگرانی‌ها افزون می‌شود.

بر اساس یک گزارش پژوهشی در آمریکا از سال 2009 تا 2010، تفریحات زمستانی بیش از 4 /2 میلیارد دلار به اقتصاد ایالت کلرادو کمک کرد. بارش برف سبب شد 37 هزار و 800 شغل جدید مستقیماً به وجود بیاید. با این حال یک مطالعه در همین زمینه تخمین زده است که تا پایان قرن، در کلرادو به خاطر کاهش بارش برف، پیست‌های اسکی شهرهای این ایالت از 43 تا 82 درصد کاهش خواهند یافت که اقتصاد این منطقه را با بحران مواجه می‌کند. در این ایالت در سال کم‌برف جمعیت گردشگر تا بیش از 8 /1 میلیون نفر کاهش می‌یابد. البته چنین مطالعاتی شوربختانه در ایران وجود ندارد تا بتوان میزان دقیق خسارات ناشی از کاهش برف در مناطق برف‌گیر کشور را محاسبه کرد. اما معلوم است که کاهش برف می‌تواند چرخه طبیعی زندگی در شهرهای مختلف ایران را با بحران مواجه کند.

یک نمونه دیگر اهمیت برف در اقتصاد، به بازی‌های بین‌المللی و المپیک زمستانی مربوط است که با شرمندگی با شیوه اداره کشور نمی‌توان حتی جرات تخیل چنین روزی را در ذهن پروراند. اما چین با یک بلندپروازی حیرت‌انگیز تمام جهان را حیرت‌زده کرد. شهر یخی «هاربین» در شمال شرقی چین به محبوبیت فراوانی در دنیا دست یافته است. هاربین نه فقط مورد توجه فراوانی در چین است، بلکه توجه شدید رسانه‌های خارجی را نیز به خود جلب کرده است. روزنامه انگلیسی «دیلی میل» نوشت، هاربین آستانه خدمات صنعت گردشگری را بالا برده است. اقتصاد یخ و برف در حال شکوفایی است. اما انفجار «اقتصاد یخ و برف» هاربین امری تصادفی نیست. نیروی محرکه پشت آن از پتانسیل جدید ناشی از سیاست جدید چین می‌آید. هنگامی که دولت چین در سال 2015 برای المپیک متعهد به برگزاری بازی‌ها شد، متعهد شد که 300 میلیون شرکت‌کننده جدید در ورزش‌های زمستانی را به عنوان بخشی از میراث المپیک جذب کند. در سال 2022، قبل از افتتاح بازی‌های المپیک زمستانی پکن، چین ادعا کرد تعداد افرادی که از سال 2015 در فعالیت‌های تفریحی مرتبط با ورزش‌های زمستانی در فضای باز و سرپوشیده شرکت کرده‌اند، به 346 میلیون نفر رسیده که از هدف اولیه فراتر رفته است.

تغییر اقلیم، تغییرپذیری اقلیم و اقتصاد بارش

72کمتر پدیده‌ای را می‌توان یافت که از شرایط اقلیمی و تغییرات آن اثر نپذیرد. تغییرات اقلیمی تمامی ابعاد و عناصر حیاتی یک جامعه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. اقتصاد، فرهنگ، مسائل اجتماعی، سیاسی، امنیتی و... هر یک به نحوی تحت تاثیر آثار سوء آن قرار می‌گیرند و تا مدت‌ها تحت تاثیر اثرات آن خواهند بود. درک علت یا علل تغییرات اقلیم نیز به دلیل پیچیدگی و درهم‌تنیدگی سیستم اقلیم و همچنین سازوکار‌های پیچیده حاکم بر آن امر ساده‌ای نیست. برخی از این تغییرات اثرات نسبتاً پایدار و بلندمدت دارند و برخی به طور موقت و کوتاه‌مدت عمل می‌کنند. برخی از این تغییرات را می‌توان مربوط به اعماق زمین و برخی دیگر را می‌توان مربوط به فضای کیهانی دانست. برخی از این عوامل موجب تکوین عوامل دیگر می‌شوند. برای مثال تغییر پهنه‌های اقیانوسی علاوه بر اثر مستقیم بر اقلیم، فراوانی موجودات زنده و همچنین مقادیر گازهای گلخانه‌ای جو را تغییر می‌دهد و برخی اثرات، عوامل دیگر را خنثی یا کم‌اثر می‌کند. از این ‌رو تغییرات و تحولات اقلیمی نتیجه سلسله‌رویدادهای گسترده‌ای است که در سیستم اقلیم رخ می‌دهد و هیچ عامل منفردی قادر به توضیح و توجیه دقیق این رویدادها نیست. بنابراین مجموعه عوامل موثر بر تغییرات اقلیمی را می‌توان به دو بخش عوامل بیرونی و عوامل درونی دسته‌بندی کرد. عوامل بیرونی، دگرگونی‌های اقلیمی را به عملکرد عامل فراتری از جو زمین نسبت می‌دهد. در حالی ‌که عوامل درونی به کنش‌های درونی سیستم اقلیمی در محدوده جو زمین مربوط است. در میان عوامل درونی نقش انسان بسیار پررنگ محسوب می‌شود. منظور از عوامل موثر انسانی بر تغییر اقلیم، مجموعه فعالیت‌هایی است که به‌وسیله آنها انسان محیط را تغییر داده و بر اقلیم اثر می‌گذارد. این فعالیت‌ها با ایجاد تغییر در میزان غلظت گازهای تشکیل‌دهنده اتمسفر و در نتیجه تغییر الگوی تجمع انرژی دریافتی از خورشید و دستکاری در تنوع زیستی، موجب تغییر کاربری‌های زمین به‌ویژه تخریب و تبدیل مراتع و جنگل‌ها به اراضی زراعی می‌شود؛ این امر به‌ ویژه از لحاظ رشد جمعیت و پراکنش آن نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به‌طور کلی تغییرات ناشی از عوامل انسانی را می‌توان به دو دسته تغییرات عمدی و تغییرات غیرعمدی دسته‌بندی کرد. منظور از تغییرات عمدی فعالیت‌هایی است که بر اثر افزایش کمی و کیفی فعالیت‌های انسانی حادث می‌شود. برای مثال افزایش سطح زیرکشت در نواحی حاره‌ای و وقوع انقلاب سبز در کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و چین، سیستم اقلیمی را با مسائلی چون انقراض و نابودی برخی گونه‌های طبیعی و جایگزینی آنها با گونه‌های اقتصادی، بیابان‌زدایی، فرسایش خاک و... روبه‌رو کرده است. ترویج و توسعه کمی و کیفی دام‌پروری این ناهنجاری‌ها را دوچندان کرده است. منظور از تغییرات ناخواسته، مجموعه تغییراتی است که در نتیجه فعالیت‌های دیگر انسانی به وجود می‌آید. این تغییرات بدون آنکه مورد تایید و خشنودی جوامع انسانی باشد رخ می‌دهد. برای مثال تخریب لایه ازون از دیگر نتایج فعالیت‌های انسانی است. تغییراتی که از فعالیت‌های انسانی حاصل می‌شود، فارغ از نوع آن موجب اختلال در بیلان تابش می‌شود. این اختلالات می‌تواند حاصل تغییر غلظت ترکیبات جوی بر تابش مانند دی‌اکسید کربن، تغییر میزان تابش رسیده بر سطح زمین یا تغییر خواص جذبی، بازتاب و دفع سطوح باشد.

از سوی دیگر، انحراف موقت که در نهایت موجب بازگشت موقعیت قبلی یا موقعیتی مخالف می‌شود، افت‌وخیز معرفی شده است. بر اساس نظر لندرزبرگ، تغییر اقلیمی زمانی رخ می‌دهد که در الگوهای چرخش اتمسفری و فرآیندهای هواشناختی جهانی و حداقل ناحیه‌ای منعکس شود. بسیاری از دانشمندان علوم جوی تمایل کمی برای به‌کارگیری اصطلاح تغییر اقلیم برای تشریح این‌گونه دگرگونی‌ها نشان می‌دهند و عمدتاً ترجیح می‌دهند اصطلاحاتی چون تغییرپذیری، تغییرپذیری بلندمدت اقلیمی، آنومالی‌های (انحرافات یا ناهنجاری‌های) اقلیمی یا افت‌وخیز اقلیمی را به کار ببرند. سازمان جهانی هواشناسی، تغییرپذیری اقلیم را به‌عنوان «تغییرات در وضعیت متوسط آماره‌های آب‌وهوایی در تمام مقیاس‌های زمانی و فضایی» تعریف کرده است. به عبارت ساده‌تر تفاوت آماره‌های آب‌وهوایی در مقایسه با میانگین آن است. تغییرپذیری اقلیم می‌تواند شامل نوسانات در الگوهای بارندگی، دما و سایر متغیرهای اقلیمی باشد. در حالی ‌که از نگاه دانشمندان، روندهای بلندمدت تغییرات آب‌وهوایی به دلیل رفتارهای انسانی هستند، تغییرپذیری اقلیم عمدتاً ناشی از نوسانات طبیعی در سیستم‌های اقلیم است. از این‌رو تغییرات اقلیمی و تغییرپذیری اقلیمی به عنوان پدیده‌های غیرقابل اجتناب و یک واقعیت برای تمام کشورها وجود داشته و باید با آن به سازگاری رسید. ایران نیز مانند سایر کشورها از اثرات این پدیده‌ها متاثر بوده و با توجه به شرایط اقلیمی خود با شدت بیشتری با این تغییرات مواجه شده است. چرا که به لحاظ اقلیمی، موقعیت جغرافیایی ایران به گونه‌ای بوده که خشکسالی همواره به عنوان یک مسئله دائمی و همیشگی بخش تفکیک‌ناپذیر وجودی آن بوده است. به لحاظ شرایط محیطی و جغرافیایی، ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک واقع ‌شده و تقریباً ۵ /۳۵ درصد آن دارای اقلیم بسیار خشک، ۹ /۲۹ درصد خشک، ۱ /۲۰ درصد غیرخشک، پنج درصد مدیترانه‌ای و ۱۰ درصد مرطوب است. در نتیجه بیش از ۸۲ درصد قلمرو ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. متوسط بارندگی سالانه نیز در خوش‌بینانه‌ترین حالت حدود ۲۵۰ میلی‌متر بوده که این مقدار کمتر از یک‌سوم متوسط بارش در دنیا (۸۶۰ میلی‌متر) است. از این‌رو محدودیت‌های اقلیمی در دوره‌های مختلف زمانی به عنوان یکی از عمده محدودیت‌های این سرزمین وجود داشته و در تمامی این دوران، نوعی سازگاری منطقی با این شرایط شکل گرفته است. سازگاری که به مرور کمتر شده و در شرایط کنونی و به موازات افزایش جمعیت و افزایش نیاز به غذا و در نتیجه تولید بیشتر محصولات کشاورزی، تغییر بافت جمعیتی شهری و روستایی و حرکت به سمت صنعتی شدن به حداقل‌ترین سطح خود رسیده است. در چنین شرایطی کاهش در بارندگی‌ها و تداوم خشکسالی‌ها می‌تواند اثرات منفی زیادی بر اقلیم کشورهایی مانند ایران داشته باشد.

کاهش در میزان بارش برف و باران همه کشورها و مناطق را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند. حال آنکه برای کشورهایی نظیر ایران که با مجموعه‌ای از مسائل و مشکلات متعدد اقلیمی مواجه است، این چالش‌ها بسیار شدیدتر خواهد بود. این اثرات به چند شکل هزینه‌های خود را بر اقتصاد تحمیل خواهد کرد؛ افزایش در هزینه‌های تولید و کمبود دسترسی به یکی از مهم‌ترین نهاده‌های تولید به نام آب، برای تولید محصولات کشاورزی، افزایش هزینه‌های انرژی و تامین آن، ایجاد چالش‌های جدی محیط زیستی و مسائل مرتبط با آن نظیر امنیتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... .

در این میان، اقتصاد نقش متفاوت‌تری از سایر این ابعاد دارد. به گونه‌ای که اقتصاد نه‌تنها از کاهش بارش و خشکسالی تاثیر جدی می‌پذیرد، بلکه خود نیز یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری آن محسوب می‌شود. اثر علی و معلولی دوطرفه که با تشدید مضاعفی شکل گرفته و تداوم می‌یابد. این امر به‌ویژه در اقتصادهای سنتی مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی جدی‌تر و پررنگ‌تر خواهد بود. در چنین اقتصادهای غیرآزادی تلاش می‌شود تمامی نیازهای مردم در داخل کشور تامین شود و در این میان نیازهای غذایی در اولویت این نگاه قرار دارد. تصور بر این است که منابع نامحدود بوده و باید از این منابع نامحدود در راستای رفع نیازهای مردم کشور استفاده حداکثری شود. در نتیجه این امر فشار بر منابع طبیعی و محیط زیست به شکل بسیار نگران‌کننده‌ای افزایش یافته و تولیداتی که نه‌تنها توجیه زیست‌محیطی ندارد بلکه حتی توجیه اقتصادی نیز ندارد، زمینه را برای تشدید مسائل پیوسته با پدیده‌های طبیعی فراهم می‌کند. از این‌رو هنگامی که خشکسالی در چنین کشورهایی به وجود می‌آید، دسترسی به غذای سالم و در دسترس کاهش یافته و به‌صورت زنجیروار مسائل مختلفی در ابعاد گوناگون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و... شکل می‌گیرد. از سوی دیگر، در چنین اقتصادهایی که معمولاً طبیعت‌محور هستند، با فشاری که بر طبیعت برای استخراج منابع طبیعی، بر هم زدن نظم طبیعی برای ایجاد ارزش افزوده، تولید انرژی مبتنی بر منابع طبیعی و به‌طور کلی بر هم زدن نظم طبیعت برای ایجاد درآمد و تامین نیازهای اقتصادی کشور وارد می‌شود، علاوه بر اثر مستقیم بر کم‌بارشی، تغییر اقلیم و تغییرپذیری اقلیم روند مضاعفی یافته که در نتیجه آن خشکسالی در کشور تشدید می‌شود. تداوم خشکسالی در پی تضعیف منابع طبیعی به همراه اثرات مخرب تغییر اقلیم در شرایط سوءمدیریت منابع طبیعی و محیط زیست و بخش‌های مرتبط با آن باعث شده که به آینده اقلیمی ایران به‌طور نگران‌کننده‌ای نگاه شود. شکی نیست که ایران با مجموعه‌ای از مشکلات و معضلات طبیعی از منابع آب گرفته تا خاک و هوا روبه‌رو است و در چنین شرایطی اثرات پدیده‌هایی چون خشکسالی به مراتب خطرناک‌تر و آسیب‌زاتر از شرایط معمول خواهد بود. در چنین شرایطی به‌طور طبیعی و بدیهی فرض بر آن است که تمامی ابعاد مدیریتی جامعه مبتنی بر محدودیت‌های موجود طبیعی و محیط زیستی خواهد بود و از این‌رو در بخش‌های مختلف صنعت، کشاورزی، خدمات و... هیچ تصمیمی بدون لحاظ کردن وضعیت موجود محیط زیستی و منابع طبیعی گرفته نخواهد شد. اما آنچه از وضعیت عملکردی چند دهه اخیر مشاهده می‌شود، نقطه مقابل این گزاره است. دولت‌های سازه‌محور و توسعه‌گرای ناپایدار، آخرین مسئله‌ای که در مورد طرح‌ها و پروژه‌های خود در نظر دارند، شرایط طبیعی و محیط زیستی است که معمولاً آن هم در قالب یکسری توجیهات دستوری محیط زیستی حل می‌شود. حال آنکه با لحاظ کردن شرایط موجود، نه‌تنها بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌های عمرانی و صنعتی نظیر سدسازی، انتقال آب، پتروشیمی و... فاقد توجیه است، بلکه خود زمینه‌ساز افزایش تنش‌ها و بحران‌های زیست‌محیطی مانند خشکسالی است. از این‌رو مادامی که سیاست‌گذاران به تمام ابعاد اثرات ویران‌کننده پدیده‌هایی نظیر خشکسالی آگاهی فعالانه نداشته باشند، شرایط موجود تغییری نخواهد کرد. در چنین شرایطی و به دنبال اثرگذاری متقابل اقتصاد و خشکسالی، از یک‌سو تداوم شرایط اقتصادی موجود به تضعیف منابع طبیعی و در نتیجه خشکسالی بیشتر خواهد انجامید و از سوی دیگر، خشکسالی به تضعیف بیشتر اقتصاد و ناتوانی عملکردی بخش‌های مختلف آن منتهی خواهد شد. امری که دیر یا زود سیاست‌گذاران را به نقطه تصمیم‌گیری برای بازنگری کلی در مورد مدیریت اقتصادی و مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست خواهد رساند. در شرایطی که شاید هزینه‌های بسیار بالایی در این زمینه پرداخت شده باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...