شناسه خبر : 37144 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سکوت؛ از «بی‌تفاوتی» تا «هوشمندی»

رفتار کج‌دار و مریز دولت بایدن در برابر ایران نشانه چیست؟

 

فرزین زندی / نویسنده نشریه

نوشته جالب ‌توجه و تامل‌برانگیزی از «ابن خلدون» موجود است که می‌گوید «کسی که به ساختن یک «سقف» می‌اندیشد، نخست ذهن او به ساختن دیوار هدایت می‌شود و سپس ستون و بنیان را در نظر می‌آورد و در عمل، از پای‌بست آغاز می‌کند و بعد به ساختن دیوار می‌پردازد و سرانجام، سقف را بنا می‌کند. در نتیجه، سقف، آخرین مرحله عمل است. بنابراین، آغازِ «کار»، پایان «اندیشه» است». کشمکش بی‌پایان ایران و آمریکا به ویژه در حوزه بازگشت به برجام، نزدیکی تامل‌برانگیزی به عبارت مورد اشاره از ابن خلدون دارد چراکه حصول برجام به روشنی نشان داد که درست هنگامی که اندیشه و نگرانی‌ها نسبت به مسائل بین طرفین رفع و رجوع می‌شود، کار آغاز می‌شود. کاری که حاصل آن، توافقی تاریخی بود که با همه انتقادات ریز و درشت، آن را می‌توان دستاوردی برجسته و نادر در عرصه دیپلماسی بین‌الملل نامید.

در حالی که سوم اسفندماه یعنی کمتر از چند هفته دیگر، آخرین مهلت اعلام‌شده از سوی ایران برای پایبندی به پروتکل الحاقی در توافق اتمی است، کشمکش هسته‌ای بین ایران و آمریکا وارد مرحله‌ای شده است که در واقع، اخیراً طرفین ماجرا، راس خواسته‌های خود از طرف مقابل را برای بازگشت به «وضعیت برجامی» اظهار کردند. جو بایدن در آخرین مصاحبه تلویزیونی خود اعلام کرد که آمریکا برای بازگشت ایران به میز مذاکره، تحریم‌ها را لغو نمی‌کند و در پاسخ به خبرنگار که از او پرسید «آیا ابتدا باید غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران متوقف شود؟» با اشاره سر، به این پرسش، پاسخ مثبت داد. پیش از اینکه آمریکا به این نقطه برسد، رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی عمومی خود بالاترین حد از موضع‌گیری هسته‌ای از سوی ایران را به این شکل ابراز کردند: «ایران وقتی به تعهدات خود در چارچوب برجام عمل خواهد کرد که آمریکا همه تحریم‌ها را لغو کرده باشد.» این مواضع از سوی عالی‌رتبه‌ترین مقامات دو کشور موید این مساله است که ملاحظات سیاسی طرفین مانع از هرگونه عدول در مسیر بازگشت به برجام خواهد شد.

 

نشانه‌ها سخن می‌گویند!

اما نشانه‌ها، بازتاب‌دهنده موارد دیگری هستند. نکته‌های ظریفی که در این دادوستدهای سیاسی به چشم می‌خورد، بعضاً موجب می‌شوند تا برخی پاس‌کاری‌های پراگماتیستی کمرنگ جلوه کند. پیشنهاد بازگشتِ هماهنگ و همزمان تهران و واشنگتن به برجام که از سوی وزیر خارجه ایران اخیراً ابراز شده است، و متعاقب آن، برخی چراغ سبزهای آمریکایی از جمله خارج کردن حوثی‌های یمنی از فهرست گروه‌های تروریستی از جانب آمریکا نشان می‌دهد که اتفاقات متفاوتی در حال رقم خوردن است. اما سکوت بایدن در سخنرانی رسمی او در راستای تبیین خط و خطوط سیاست خارجی آینده آمریکا را چگونه می‌توان تفسیر کرد؟ چرا بایدن در مواضع رسمی خود در قبال ایران سکوت کرده است اما در برابر پرسش‌های رسانه‌ای، بعضاً مواضعی سختگیرانه ولی دوپهلو علیه ایران می‌گیرد؟ چرا در همین حین، مساله ارسال پیام محرمانه ایران به روسیه مطرح می‌شود و ناگهان وزیر خارجه از نزدیک شدن به اجرای قرارداد 25ساله بین ایران و چین سخن به میان می‌آورد؟ چرا بایدن در سخنرانی رسمی خود از ادامه حمایت و کمک به عربستان سعودی در دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی خود و مردم آن سخن می‌گوید؟ دلیل تاکید بایدن بر «ایستادن شانه‌به‌شانه در کنار متحدان و شرکای اصلی آمریکا» مشخصاً چیست؟

پاسخ به این پرسش‌ها اگرچه می‌تواند چندگانه به نظر برسد اما طبیعی است که در مسیر چانه‌زنی‌های سیاسی، طرفین تلاش می‌کنند تا با تمام ابزارهای ممکن، کمترین امتیاز را برای طرف مقابل قائل شوند و حداکثر امتیاز را از آن بگیرند. بنابراین، آنچه ایالات متحده در مسیر بازگشت به برجام به دنبال آن است، احتمالاً علاوه بر نگرانی‌های این کشور نسبت به مواضع متحدان سنتی خود در منطقه که منبع درآمد قابل توجهی برای آمریکا محسوب می‌شوند، بهره‌گیری از آنها به عنوان کارت‌های بازی علیه ایران است تا بتواند به این شکل، تا جای ممکن مانع از کسب سود توسط ایران شود. آمارهای موسسه تحقیقات صلح بین‌الملل استکهلم تایید می‌کند که فقط در سال گذشته عربستان سعودی بیش از 70 میلیارد دلار برای خرید تسلیحات هزینه کرده است و امارات متحده با جمعیتی 5 /1 میلیون‌نفری، حدود 22 میلیارد دلار در همین زمینه هزینه کرده است. هزینه 11 میلیارددلاری ایران در حوزه نظامی خود با اینکه جمعیت چندبرابری نسبت به کشورهای همسایه‌اش دارد، قابل مقایسه با این کشورها نیست و طبیعتاً ایالات متحده از چنین دستاورد مالی اثرگذاری که می‌تواند همانند خونی زندگی‌بخش، در رگ‌های اقتصاد آمریکا جاری شود، به سادگی چشم‌پوشی نخواهد کرد.

 

ایران؛ کماکان زیر ضرب ذی‌نفعان

از سوی دیگر، ایران نیز با پافشاری بر برنامه اتمی خود (در هنگامه ضعف شدید اقتصادی و چالش‌های سیاسی داخلی) به عنوان تنها حوزه قابل اتکا و اهرم فشار بر آمریکا، راهی را برگزیده است که همزمان با اینکه می‌تواند وزن ایران را در این چانه‌زنی افزایش دهد اما به همان میزان پرریسک و خطرناک به نظر می‌رسد. نزدیک شدن ایران به نقطه گریز هسته‌ای (از نگاه آمریکا) و خروج از پروتکل الحاقی را نمی‌توان کنشی صرفاً سیاسی در راستای امتیازگیری تلقی کرد. بی‌ملاحظگی در این کنش می‌تواند خطراتی را به دنبال داشته باشد که هزینه آن، بهایی گزاف را به دنبال خواهد داشت.

با این همه به نظر می‌رسد ایالات متحده اگرچه تمایل به تسریع در روند احیای برجام دارد اما «مسائل داخلی ایران و تاثیر آن بر آینده سازوکار قدرت در این کشور»، آمریکا را دعوت به احتیاط بیشتر و رصد دقیق شرایط، تحولات و رقابت‌های گروه‌های ذی‌نفع داخلی بر سر قدرت در ایران به ویژه در مورد سرنوشت ریاست‌جمهوری آینده کرده است. چالش‌های داخلی نظام حکمرانی در ایران علاوه بر ایجاد فضای نااطمینانی عمیق در داخل، کیفیت ارتباطات خارجی را نیز با مشکل مواجه کرده است چراکه شکنندگی در این حوزه، چالش‌ها را بر سر اینکه کشوری مثل آمریکا یا هر کشور خارجی دیگر، مشخصاً باید با چه گروه یا گروه‌هایی که در آینده نه‌چندان دور، بر اریکه قدرت در ایران تکیه می‌زنند رویارو شود و اهداف و انتظارات خود را پیگیری کند، به شکل تصاعدی افزایش می‌دهد. چالش قدرت در ایران غالباً یکی از اساسی‌ترین پارامترهایی است که در ارتباطات خارجی ایران با سایر کشورها، کمتر موردتوجه قرار می‌گیرد در حالی که کیفیت این مساله، چالش‌های گروه‌های ذی‌نفع و رقابت‌هایی که آنها با یکدیگر به‌طور پیوسته درگیر آن هستند نه‌تنها وضعیت داخلی کشور را با نابسامانی همراه کرده بلکه در حوزه سیاست خارجی نیز، تصویر نه‌چندان روشن و غبارآلودی را شکل داده است.

 

بایدن؛ چراغ‌خاموش به پیش

مبتنی بر مجموع مواضع و تحرکات دولت جدید آمریکا به نظر می‌رسد که سکوت بایدن، سکوتی از سر تامل است. دولت آمریکا از شرایط اقتصادی ایران و دلایل اصرار ایران بر لغو تمامی تحریم‌ها به خوبی آگاه است. آنها به درستی می‌دانند که ایران زیر فشار شدید اقتصادی قرار دارد و در این سال‌ها نیز اقدامات اساسی برای بهبود در وضعیت اقتصاد ایران به دلیل فساد نهادینه در روندهای اقتصادی، ناکارآمدی نظام تصمیم‌گیری، تضاد منافع و... صورت نگرفته و اندک تلاش‌ها نیز ناکام مانده است. بنابراین، آمریکا در واقع تحریم‌های اقتصادی به جای‌مانده از میراث ترامپ را به عنوان «اهرم فشار دیپلماتیک» حفظ کرده و علیه ایران به‌کار گرفته است و نگرانی جدی‌ای نیز در قبال گریز هسته‌ای ندارد؛ چراکه تاثیر مخرب وضعیت اقتصادی بر ایران را، چه در حوزه بروز نارضایتی‌های داخلی و چه در حوزه ناتوان شدن تدریجی بازوهای ژئوپولیتیکی ایران در منطقه و کم‌رمق شدن نیروهای نیابتی تحت پشتیبانی ایران، مساله‌ای موثر علیه ایران می‌داند. با تمام این مسائل، جو بایدن برخلاف سلف جنجالی خود دونالد ترامپ در تلاش است روند مطلوب خود را در فضایی بی‌سر‌و‌صدا و بدون جنجال طی کند تا از گزند هرگونه واکنش احتمالی از سوی مخالفان و معارضان در امان بماند. طمأنینه بایدن در گفت‌وگوهای رسانه‌ای او، الگویی آموزنده برای سیاستمداران ایرانی است که عادت کرده‌اند از ساده‌ترین تا بزرگ‌ترین مسائل را به شیوه‌ای پرطمطراق و پرسروصدا عرضه کنند. شیوه‌ای که تا امروز، دستاوردی جز تشتت و ناکامی، حداقل در یک دهه اخیر برای «ما» ایرانیان به ارمغان نیاورده است.

دراین پرونده بخوانید ...