شناسه خبر : 51038 لینک کوتاه

زمان ترکیدن

چگونه ترکیدن حباب را تشخیص دهیم؟

زمان ترکیدن

ری دالیو خیلی زود حباب دات‌کام را تشخیص داد. بنیان‌گذار شرکت بریج‌ واتر (Bridge water)، یکی از بزرگ‌ترین صندوق‌های پوشش ریسک جهان گفت، «ما به مرحله انفجار بازار سهام ایالات‌متحده نزدیک می‌شویم». پیتر لینچ، مدیر مشهور صندوق ماژلان فیدلیتی فکر می‌کرد، «سرمایه‌گذاران به اندازه کافی نگران نیستند». هاروارد مارکس، سرمایه‌گذار پیشگام در اوراق کم‌ارزش بسیار نگران بود، زیرا عقیده داشت که «هر مهمان در جشن‌ها و تمام رانندگان تاکسی در مورد سهام و صندوق‌های داغ اظهارنظر می‌کنند». جرج سوروس ریسک کرد و سهام اینترنتی را به‌طور کامل فروخت. وارن بافت از دست زدن به آنها خودداری کرد و گفت که «نمی‌تواند ببیند کسب‌وکارهای فناوری در ده سال آینده چگونه خواهند بود، یا چه کسانی بازارها را رهبری خواهند کرد».  درنهایت، همه این افراد حق داشتند. شاخص نزدک که به‌شدت به فناوری وابسته بود، در مارس 2000 به اوج خود رسید و سپس طی دو سال و نیم پس از آن بیش از 80 درصد سقوط کرد. مشکل آنجا بود که آقایان دالیو و لینچ در سال 1995 و آقای مارکس در سال 1996 اظهارنظر کرده بودند. به دلیل شرط‌بندی‌های کوتاه‌مدت آقای سوروس، صندوق پوشش ریسک پرچمدار او تا سال 1999 بیش از 700 میلیون دلار از دست داد و میلیاردها دلار هم از حساب‌هایش برداشت شد. احتمالاً آقای بافت در سال 1999 احساس کرده بود که باید خود را توجیه کند، زیرا ابزار سرمایه‌گذاری او نسبت به پنج سال گذشته به‌طور متوسط سالانه 15 درصد عملکرد ضعیف‌تری نسبت به نزدک داشت. این شاخص بین سال‌های 1995 و مارس 2000 تقریباً 1100 درصد افزایش یافته بود. 

به عبارت دیگر، حتی برای بهترین سرمایه‌گذاران، شناسایی یک حباب بسیار آسان‌تر از پیش‌بینی زمان ترکیدن آن است. امروزه افراد زیادی نگران تشکیل حبابی دیگر هستند. فقط کافی است تا همانند ماه نوامبر قیمت سهام شرکت‌های فناوری چند درصد کاهش یابد تا معامله‌گران مضطرب شوند. سهام مربوط به هوش مصنوعی کانون اصلی نگرانی‌های آنهاست. فقط به شرکت تحلیل داده‌های پالانتیر نگاه کنید که با یک ارزیابی دیوانه‌وار بیش از 200 برابر سود انتظاری برای سال آینده پیش‌بینی کرده است. اما هوش مصنوعی تنها موقعیت بحرانی نیست. شاخص S&P 500 شرکت‌های بزرگ آمریکایی فقط در سال‌های 1999 و 2000 نسبت به سود واقعی پایه در دهه اخیر بالاتر بوده است. این شاخص به‌عنوان مضربی از فروش اساسی بیش از 60 درصد گران‌تر از نقطه اوج رونق آن است. 

بنابراین یک سرمایه‌گذار چگونه می‌تواند از وقوع یک سقوط اقتصادی اطلاع یابد؟ ارز‌ش‌گذاری‌های بالا برای پیش‌بینی بازده اندک درازمدت مناسب‌اند، اما در کوتاه‌مدت فایده‌ای ندارند. عملکرد آنها در چند دهه گذشته برای پیش‌بینی قیمت سهام طی ده سال (نه یک سال) رضایت‌بخش بوده است. با یک افق ده‌ساله می‌توان رابطه معکوس میان ارزش‌گذاری اولیه بالا و بازدهی‌ها را مشاهده کرد، اما در طول یک سال هیچ همبستگی میان این دو وجود ندارد. بنابراین ممکن است سرمایه‌گذاران مجبور شوند برای زمان‌بندی بازار به معیارهایی جدید روی بیاورند. ما به پیروی از آقای مارکس به‌دنبال لحظاتی بودیم که هر مهمان جشن، یا هر راننده تاکسی درباره سهام صحبت می‌کرد. به‌طور دقیق‌تر این لحظات زمانی هستند که جست‌وجوهای گوگل برای الگوهای سرمایه‌گذاری افزایش می‌یابند. منطق این است که یک حباب به احتمال زیاد درست در زمانی که به نقطه ترکیدن می‌رسد توجه تعداد زیادی از معامله‌گران خرد را جلب می‌کند. نمونه‌های زیادی از این «شیدایی‌»ها را می‌توان در مواردی مانند ارزهای دیجیتال، سهام موضوعی که زمانی مد بودند (مانند فناوری‌های پوشیدنی) یا شرکت‌های جدید با اهداف خاص پیدا کرد.  افزایش جست‌وجوهای گوگل در مقایسه با ارزش‌گذاری‌های اولیه نقش بهتری در پیش‌بینی یک سقوط قریب‌الوقوع بازی می‌کنند. در هر کدام از موارد قبلی، بهای سهم، سبد دارایی صندوق یا رمزپول ظرف 12 ماه پس از اوج‌گیری جست‌وجوهای اینترنتی به میزان قابل‌ملاحظه‌ای کاهش یافت. این در حالی است که قیمت‌ها در زمان انجام جست‌وجوها روندی افزایشی داشته‌اند.

طبیعی است که چنین مشاهداتی نمی‌توانند مطالعه‌ای دقیق باشند. ما شاهد موارد زیادی از ترافیک اینترنتی در مورد افزایش ناگهانی سرمایه‌گذاری‌های محبوب بوده‌ایم، بدون آنکه بعدها کاهش قیمت اتفاق بیفتد. برای مثال، جست‌وجو برای سهام هوش مصنوعی در اواسط ماه آگوست به اوج خود رسید و قیمت آنها تا هفته‌ها همچنان افزایشی بود. 

با‌این‌حال، موضوع نگران‌کننده آن است که جست‌وجوهای گوگل برای سهام هوش مصنوعی از آن زمان به‌طرز چشمگیری کاهش یافته است، درست همان‌طور که خود سهام دچار نوسان شده‌ است. قیمت سهام انویدیا (Nvidia)، ارزشمندترین شرکت و مهم‌ترین تولیدکننده تراشه در جهان از اوج خود تا 13 درصد پایین آمد. شاخص نیمه‌رساناهای فیلادلفیا که شرکت‌های این صنعت را در سرتاسر جهان دنبال می‌کند، در سه هفته اول نوامبر 13 درصد کاهش یافت، هرچند پس از آن روندی افزایشی در پیش گرفت. صندوق قابل‌معامله AIQ که ابزاری پرطرفدار برای سرمایه‌گذاری در سبد سهام مرتبط با هوش مصنوعی است از نقطه اوج خود 12 درصد نزول کرد. دارندگان بیت‌کوین از اوایل اکتبر تاکنون بیش از 25 درصد ضرر کرده‌اند. این ارز دیجیتال ارتباط آشکاری با هوش مصنوعی ندارد، اما به همان اندازه توجه سرمایه‌گذاران را به خود جلب کرده است و ارتباط نزدیکی با ریسک‌پذیری کل بازارها دارد. 

این بحث ما را به یک معیار غیرسنتی دیگر می‌کشاند. شاخص نزدک در پنج سال منتهی به مارس 2000، حداقل در 12 مورد بیش از 10 درصد اصلاح قیمت را تجربه کرد و هر بار بهبود یافت و درنهایت تقریباً 12 برابر افزایش پیدا کرد. 

این شاخص حتی در پایین‌ترین سطح سقوط خود هنوز دو برابر بالاتر از میزان ابتدای سال 1995 بود. کسانی که هم «شیدایی» و هم «سقوط» بازار را نادیده گرفتند و سهامشان را در تمام مدت حفظ کردند پاداش بزرگی دریافت کردند. در همین حال، متخصصانی که به‌درستی حساب را تشخیص داده بودند، چنین کاری نکردند. تجربه آنها همانند تجربه سرمایه‌گذار مشهور جولیان رابرتسون شد که در مارس 2000 از شیدایی دات‌کام اجتناب کرد و مجبور شد صندوقش را تعطیل کند. بعدها معلوم شد که حباب دو روز قبل از آن ترکیده بود.

بنابراین کسانی که قصد دارند اوج چرخه کنونی را پیش‌بینی کنند باید مراقب افراد جنجالی و دارندگان نام‌های بزرگی باشند که از کسب‌وکار خارج می‌شوند.

برای مثال، می‌توان از مایکل بری نام برد که قبل از سقوط ارزش اوراق بهادار با پشتوانه رهنی و شروع بحران مالی 2009-2007 بر روی آنها شرط‌بندی کرده بود. او امسال سهام هوش مصنوعی از جمله پالانتیر و انویدیا را به صورت استقراضی می‌فروخت و در اواخر اکتبر به صورت مکتوب به سرمایه‌گذاران اعلام کرد که صندوقش را تعطیل می‌کند. 

دراین پرونده بخوانید ...