شناسه خبر : 40026 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خطای خویشتن‌داری

چرا میزان خویشتن‌داری خود را دست بالا می‌گیریم؟

 

هلیا عبداله‌زاده / نویسنده نشریه 

تصور کنید که دانشجو هستید و به پایان ‌ترم پاییز خود نزدیک می‌شوید. شما تمام کلاس‌های خود را تمام کرده‌اید، اما چندین مقاله و امتحان پیش‌رو دارید. از آنجا که زمان زیادی تا آخرین فرجه‌های شما باقی نمانده است، برنامه‌ای منظم می‌ریزید تا مطمئن شوید که کارهایتان دسته‌بندی شده‌اند. در این برنامه مطالعاتی، ساعت‌های طولانی و درس خواندن‌های تا دیروقت در کتابخانه به چشم می‌خورد تا در نهایت برای امتحانات آمادگی خوبی داشته باشید. با خود می‌گویید که کمی خسته خواهید شد، اما یک دانش‌آموز باتجربه هستید، در نتیجه با کار کردن و ادامه دادن حتی در هنگام خستگی غریبه نیستید. با این حال بعد از گذشت چندی از شروع این برنامه، یک روز بعدازظهر احساس می‌کنید که انرژی‌تان ته کشیده است. احساس خستگی می‌کنید و چیزی جز چرت زدن روی مبل خانه خودتان را نمی‌خواهید. در نهایت تصمیم می‌گیرید کتابخانه را ترک کنید و کارتان را به یک روز دیگر موکول کنید. این نمونه‌ای از «سوگیری خویشتن‌داری» است. شما کنترل خود بر تمایلات ذهنی و جسمی برای آرامش را دست‌کم گرفتید و تاثیر خستگی و نیاز به استراحت را در برنامه خود لحاظ نکردید. این فرآیند فکری باعث می‌شود تا یک برنامه مطالعاتی ضعیف بنویسید که به حقیقت نمی‌پیوندد و تنها نتیجه آن عدم آمادگی لازم برای امتحانات است. سوگیری خویشتن‌داری (restraint effect) تمایل ما برای دست بالا گرفتن میزان کنترلی است که بر رفتارهای هیجانی و در لحظه خود داریم. این انگیزه‌ها معمولاً از تکانه‌های احشایی (visceral impulses) مانند گرسنگی، میل به مواد مخدر یا خستگی شدید ناشی می‌شوند.

در سال 2009 لورن نوردگرن، فرنک ون هارولد و جوپ وندرپلیت1 پژوهشگران روانشناسی در مطالعه‌ای ادراک افراد از کنترل تکانه‌ها و پیامدهای این باورها را بررسی کردند. آنها با استفاده از تحقیق «شکاف همدلی» لوونشتاین، پیشنهاد کردند که افراد تمایل دارند «ظرفیت خود را برای کنترل تکانه‌ها بیش از حد برآورد کنند» و این پدیده را «سوگیری خویشتن‌داری» نامیدند. آنها فرضیه خود را از طریق چهار آزمایش بر روی باورهای افراد در مورد کنترل تکانه‌های خستگی، گرسنگی، سیگار و اعتیاد به اثبات رساندند. در اولین مطالعه روی تکانه سیگار کشیدن، این چهار محقق با اجرای یک تست، باورهای شرکت‌کنندگان در مورد سطح کنترل تکانه‌ها را اندازه‌گیری کردند. سپس از شرکت‌کنندگان خواستند فیلم «سیگار و قهوه» را تماشا کنند و سطح وسوسه برای استعمال سیگار را مشخص کنند. هرچه شرایط مقابله با این وسوسه سخت‌تر بود، آنها پاداش مالی بیشتری دریافت می‌کردند. برای مثال به آنها چهار یورو برای نگه‌داشتن یک سیگار روی میز و شش یورو برای نگه داشتن یک سیگار روشن در دست هنگام تماشای فیلم داده می‌شد. نتایج حاصل از فرضیه پژوهشگران حمایت می‌کرد: سیگاری‌هایی که فکر می‌کردند کنترل زیادی روی تکانه‌ها دارند احتمال بیشتری داشت که سطح بالاتری از وسوسه را (نسبت به گروه کنترل) انتخاب کنند. در نتیجه، در گروهی که خیال می‌کردند کنترل بیشتری دارند، میزان تسلیم شدن در برابر تکانه‌ها و کشیدن سیگار به‌طور قابل توجهی بالاتر بود.

 

انتخاب با شکم خالی

اجازه بدهید این سوگیری را با مثالی ساده برایتان ملموس‌تر کنیم. همه ما می‌دانیم که نتیجه خرید کردن هنگام گرسنگی چقدر فاجعه‌بار خواهد بود. اغلب چشم‌هایمان سیر نمی‌شود و مواد غذایی یا اقلامی را می‌خریم که در شرایط عادی سراغشان هم نمی‌رویم. واضح است که سطوح مختلف گرسنگی، با انتخاب‌های متفاوتی همراه خواهد بود. برای مثال بخشی از مطالعه چهار پژوهشگری که پیشتر نام بردیم در مورد این بود که گرسنگی بر ادراک افراد از خویشتن‌داری و وسوسه چه تاثیری می‌گذارد. محققان این مطالعه را با پرسش از دانش‌آموزان در دو وضعیت مختلف انجام دادند: هنگامی که وارد یک کافه‌تریا (وضعیت گرسنگی) می‌شدند و هنگام خروج از کافه‌تریا (در وضعیت سیری). سپس از شرکت‌کنندگان خواسته شد یکسری تنقلات را - از محبوب‌ترین تا حداقل ترجیح- مشاهده و از بین آنها یکی را برای میان‌وعده انتخاب کنند و یک هفته آن را نخورند. اگر می‌توانستند در برابر خوردن اسنک مقاومت کنند پنج یورو پاداش می‌گرفتند.

دانش‌آموزان گرسنه‌ای که وارد کافه‌تریا می‌شدند تمایل داشتند اسنکی را انتخاب کنند که کمتر مطلوب باشد تا از وسوسه خوردن آن در امان بمانند. اما دانش‌آموزانی که بعد از صرف غذا از کافه‌تریا خارج می‌شدند این باور را داشتند که به راحتی می‌توانند در برابر هر میان‌وعده‌ای مقاومت کنند زیرا دیگر گرسنه نبودند. پس با اطمینان یکی از میان‌وعده‌های محبوب خود را انتخاب می‌کردند. حدس بزنید کدام گروه در برابر وسوسه دوام آوردند و یک هفته بعد، تنقلات را با پاداش‌های موعود عوض کردند؟ درست است. آنهایی که با کمترین وسوسه مواجه بودند!

مثال‌های دیگر از این وسوسه در زندگی روزمره ما بسیارند. در سطح شخصی، به همراه داشتن کارت اعتباری به سادگی این احتمال را افزایش می‌دهد که به جای پس‌انداز، وسوسه شوید و چیزی بخرید. پیش‌بینی‌ها می‌توانند شما را وسوسه کنند که انتخاب‌های بدی در مورد خرید یا فروش داشته باشید. و دنبال کردن دقیق اخبار می‌تواند شما را وسوسه کند که یک استراتژی سرمایه‌گذاری دوراندیشانه و عینی را به امید دستیابی به سود سریع یا ضررگریزی کنار بگذارید. در دنیای سرمایه‌گذاری هم این سوگیری دردسرهای زیادی درست می‌کند. مثالی از این سوگیری یک اپیزود از سریال تلویزیونی سینفلد است که در آن جری از پیش‌بینی بازار توسط جرج پیروی می‌کند و تعدادی سهام می‌خرد. جرج به جری می‌گوید که صبور باشد. جری هم که همیشه اعتمادبه‌نفس زیادی دارد مطمئن است که می‌تواند صبر کند. اما ارزش سهام به کندی بالا می‌رود. جری با وسواس شروع به خواندن گزارش‌های روزانه بازار سهام می‌کند و هر بار که می‌بیند سهام اندکی سقوط کرده خلقش تنگ‌تر می‌شود. در نهایت دچار پنیک می‌شود، سهامش را می‌فروشد و بیش از نیمی از پولش را به باد می‌دهد. یکی دو روز بعد جرج خبر می‌دهد که ارزش سهام مربوطه در حال افزایش است!

کافی است یا باز هم برایتان مثال بزنیم؟

 

تاثیرات فردی و سیستماتیک

بسیاری از ما به شکل‌های گوناگون خود را در سناریویی که در بالا توضیح داده شد، یافته‌ایم. شاید بعد از تماشای یک مستند تاثیرگذار به خود قول می‌دهیم که گیاهخوار شویم، اما بعداً متوجه می‌شویم که نمی‌توانیم در مقابل چیزبرگر در منوی رستوران مقاومت کنیم. یا شاید سیگار می‌کشیم اما معتقدیم که می‌توانیم به راحتی و هر زمان که اراده کنیم این عادت مضر را ترک کنیم. وسوسه قدرتمند است و اغلب ما این قدرت و نفوذ را اشتباه می‌سنجیم و دست‌کم می‌گیریم. این دیدگاه اغراق‌آمیز نسبت به خویشتن‌داری، می‌تواند باعث شود که تصمیمات نادرستی بگیریم و خود را در سناریوهایی قرار دهیم که در آن محدودیت‌های ما مورد آزمایش‌های سختی قرار می‌گیرند. در این صورت احتمال لغزش و عدم پایبندی به تعهداتمان بیشتر می‌شود. گرچه افراط و تسلیم غرایز شدن هرازگاهی طبیعی است، اما سوگیری خویشتن‌داری می‌تواند پیامدهای منفی ناخواسته و قابل ‌توجهی ایجاد کند. افراد معتاد به مواد مخدر، اغلب سوگیری خویشتن‌داری شدیدی از خود نشان می‌دهند. احساس کاذب توانایی کنترل تکانه باعث می‌شود افراد وارد موقعیت‌هایی شوند که در معرض مواد اعتیادآور قرار می‌گیرند، زیرا فکر می‌کنند خودکنترلی‌شان بیشتر از آن چیزی است که هست. این رفتارها احتمال عود را افزایش می‌دهد. واضح است که سوگیری خویشتن‌داری بر استراتژی‌های خودکنترلی فردی ما تاثیر می‌گذارد، اما این سوال که چگونه تاثیر آن در مقیاس اجتماعی بزرگ‌تر می‌شود هنوز نامشخص است. در حالی که سیگار کشیدن، اعتیاد و مشکلات سلامتی متعاقب آن مسائل بسیار پیچیده‌ای هستند اما سوگیری خویشتن‌داری نقش پررنگی در تشویق رفتارهای تکانشی دارد که پیامدهای قابل توجهی برای جوامع به همراه دارد. از طریق درک سازوکار‌های شناختی که رفتارهای فردی ما را هدایت می‌کنند، می‌توانیم بینشی در مورد عوامل پشت روندهای بزرگ سلامت عمومی به دست آوریم.+

 

چرا این سوگیری رخ می‌دهد؟

حالات عاطفی یا احساسات ما، تاثیر عمده‌ای بر قضاوت و تصمیم‌گیری‌هایمان دارد. تحقیقات در مورد قابلیت تغییر احساسات نیز بینشی در مورد سازوکارهای روان‌شناختی سوگیری خویشتن‌داری فراهم کرده است. همان‌طور که در بالاتر اشاره کردیم، جرج لوونشتاین (George Loewenstein)، دانشمند علوم رفتاری، دریافت که ما ناتوانی کلی در پیش‌بینی خواسته‌ها و رفتارهای خود در آینده، به ویژه در حالت‌های عاطفی مختلف داریم. او از این اختلاف به عنوان شکاف همدلی (empathy gap) یاد می‌کند.

لوونشتاین از اصطلاحات «گرم» و «سرد» برای تمایز حالت‌های وجودی استفاده می‌کند که در آن ما شدیداً تحت تاثیر احساسات یا تکانه‌های احشایی هستیم. حالت‌هایی مقابل حالت‌های خنثی‌تر و منطقی‌تر وجودی‌مان. این اصطلاح با نحوه ارجاع ما به احساسات خود در زندگی روزمره مطابقت دارد. می‌توانیم به اظهاراتی فکر کنیم که در «گرمای همان لحظه» گفته می‌شوند که لزوماً منظور حقیقی ما نیست. یا افرادی که در موقعیت‌های استرس‌زا «خونسرد و ریلکس» باقی می‌مانند.

وقتی در حالت «سرد» هستیم، اینکه چگونه تصمیم‌گیری‌هایمان در حالت «گرم» تحت تاثیر تکانه‌های احشایی قرار می‌گیرند را دست‌کم می‌گیریم. به عنوان مثال، زمانی که گرسنه نیستیم، ممکن است پیش‌فرض‌های نادرستی در مورد نحوه رفتار خود در آینده‌ای که دچار درد گرسنگی می‌شویم، داشته باشیم. لوونشتاین بیان می‌کند که این تمایل را می‌توان در نحوه ذخیره تکانه‌های احشایی در حافظه‌مان جست‌وجو کرد. به راحتی می‌توان شرایطی را به خاطر آورد که در آن فوق‌العاده احساسی بودیم یا کاملاً مغلوب تمایلات و نیازهای جسممان شده‌ایم. می‌توانیم تصاویری از ماشین‌سواری‌های طولانی زمانی را که گرسنه بودیم یا صحبت‌هایی که در آن احساسات‌مان بر ما غلبه کرده بودند تداعی کنیم. با این حال، واقعاً دشوار است که به یاد بیاوریم که احساسات و تکانه‌ها در زمانی که در «حالت سرد» هستیم چه حسی دارند. این شکاف در درک انگیزه‌های خودمان، سوگیری خویشتن‌داری را به جلو می‌راند. وقتی قدرت تکانه‌های خود را دست‌کم می‌گیریم، کنترل خود بر آنها را نیز دست‌کم می‌گیریم.

بخش دیگری از تحقیقات لوونشتاین هم جالب است. او تلاش کرد نشان دهد شکاف همدلی و اختلاف در ادراک ما از خود چگونه بر تصمیمات مهمی که برای خود و سلامتی‌مان می‌گیریم تاثیر می‌گذارد. او علاوه بر کار روی سیگار کشیدن و اعتیاد به این موضوع پرداخت که ناتوانی ما در درک حالات عاطفی آینده‌مان می‌تواند در درمان اختلال دوقطبی و افسردگی نقش داشته باشد. وقتی افراد در وضعیت روانی سالمی هستند قادرند احساس افسردگی و عدم کنترلی را که بر برخی احساسات دارند فراموش کنند. این امر می‌تواند باعث شود که افراد اقدامات لازم برای درمان، به منظور پیشگیری از افسردگی را انجام ندهند. همین پدیده می‌تواند توضیح دهد که چرا مصرف داروهای تثبیت‌کننده خلق در میان بیماران دوقطبی همواره پایین است. وقتی حالشان اندکی بهتر می‌شود در برابر خوردن دارو مقاومت می‌کنند چون از خاطر می‌برند در عود بیماری کنترلی روی احساسات خود نداشته‌اند.

 

چگونه از این سوگیری بپرهیزیم؟

79ما هر روز با وسوسه‌ها و انگیزه‌های مختلفی روبه‌رو هستیم. این امری جهانی است که گاهی اوقات به صورت تکانشی عمل کنیم، یا اجازه دهیم احساسات و نیازها ما را به سمت رفتاری خاص سوق دهند که در غیر این صورت یا در شرایطی متفاوت هرگز این‌گونه رفتار نمی‌کردیم. با این حال، هنگامی که ما مکرراً محدودیت‌های خود را بیش از حد ارزیابی می‌کنیم و نمی‌توانیم اقداماتی را در راستای محدود کردن وسوسه خود انجام دهیم، با عواقبی مواجه می‌شویم که به زندگی ما شکل می‌دهد. این تمایلات می‌تواند با تشویق به خوردن ناسالم، مصرف مواد مخدر، سیگار کشیدن و موارد دیگر به شدت بر سلامت ما تاثیر بگذارد. حتی می‌تواند بر امور مالی ما تاثیر بگذارد، زیرا ما تسلیم وسوسه‌های خرج کردن و قمار می‌شویم. در قوی‌ترین شکل خود، سوگیری خویشتن‌داری می‌تواند ما را به چرخه‌های اعتیاد برگرداند. به‌طور کلی، مسائل مربوط به خودداری مسائل ساده‌ای نیستند.

برای بسیاری از ما ایجاد اراده و خویشتن‌داری، کاری است مادام‌العمر. مدیریت سوگیری خویشتن‌داری نقش مهمی در ایجاد عادات قدرتمند و ثبات اراده در ما دارد. برای به حداقل رساندن قدرت این سوگیری، به درک دقیق‌تری از کنترل تکانه‌های خود و اتخاذ تصمیمات بهتر بر اساس آن نیاز داریم. مانند هر رفتار دیگری، هرقدر خود را بهتر بشناسیم می‌توانیم انتخاب‌ها و رفتارهایمان را بهبود ببخشیم. اگر می‌خواهید در دام سوگیری خویشتن‌داری نیفتید به این توصیه‌ها عمل کنید:

 داده‌های شخصی مربوط به روابط خود را با وسواس و انگیزه جمع‌آوری کنید.

 کلی مک گونیکال، روانشناس سلامت دانشگاه استنفورد می‌گوید بهترین راه برای بهبود خویشتن‌داری آن است که ببینید چگونه و چرا کنترل خود را از دست می‌دهید. اگر علاقه‌ای به خرید لباس ندارید، به راحتی می‌توانید بگویید که با فروشگاه‌های بزرگ لباس وسوسه نمی‌شوید. در نتیجه لباس‌ها برای شما محرک نیستند و به احتمال زیاد سوگیری شما در این مورد نیست. در عوض ممکن است متوجه شوید که بیشتر برای غذا هزینه کنید. شاید بعد از یک روز طولانی در محل کار، ترجیح می‌دهید بیرون غذا بخورید. اما روزهای طولانی کم نیستند. پس مشخص کنید که این «نیاز» خرج کردن را از کجا و چه چیزی دریافت می‌کنید. این همان‌جایی است که توانایی خود را برای نگه‌داشتن پول در کیفتان دست بالا برآورد می‌کنید. مک گونیکال استفاده از یک رویکرد مبتنی بر داده را برای بهبود اراده و افزایش خودشناسی پیشنهاد می‌کند. نخست می‌توانیم فهرستی از حوزه‌هایی در زندگی‌مان که بیشتر تحت تاثیر تکانش‌ها یا از دست دادن کنترل قرار می‌گیرد تهیه کنیم. شاید برای پخت‌وپز خیلی تعلل می‌کنیم یا پول زیادی برای غذای آماده پرداخت می‌کنیم. هرچه باشد می‌توانیم شرایطی را ثبت کنیم که در آنها بیشتر تسلیم وسوسه‌ها می‌شویم. برای مثال ممکن است متوجه شوید وقتی ناراحت هستید یا مشغله زیادی دارید پول بیشتری برای غذا خرج می‌کنید. این موارد را فهرست کنید.

راه دیگر آن است که نحوه تفکرمان را در مورد خویشتن‌داری رصد کنیم. آیا بدون فکر عمل می‌کنیم یا اعمال خاصی را برای خودمان توجیه و منطقی می‌کنیم؟ رفتارهای خویشتن‌دارانه خود را چگونه ارزیابی یا قضاوت می‌کنیم؟ برای مثال ممکن است بگوییم «اوه، خرید غذا برای یک نفر ارزان‌تر از پخت‌وپز تمام می‌شود». اما آنقدر از این توجیه استفاده می‌کنیم تا حدی که دیگر درست به نظر نمی‌رسد. این محرک‌ها حتی می‌توانند کمتر مربوط به خرید و بیشتر بر محور احساسات خاص باشند. مثلاً:

وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، به دنبال دوپامینی هستید که پس از خرید دریافت می‌کنید.

چه به هدفی رسیده باشید و چه یک روز سخت در اداره را پشت سر گذاشته باشید، بهترین راه برای جایزه دادن به خودتان خریدن چیزی است.

هیچ چیز مانند یک خرید جدید نمی‌تواند شما را خوشحال کند- که خرید را به راه‌حل اصلی شما برای وقت‌هایی که حوصله‌تان سر رفته تبدیل می‌کند.

بر اساس داده‌های گردآوری‌شده برنامه‌ریزی کنید.

 هرچه اطلاعات بیشتری درباره رفتارهای تکانشی خود داشته باشیم، برای یافتن راه‌حل‌ها مجهزتر هستیم. اگر متوجه شدیم که حوالی هفته‌های پرمشغله، هزینه‌های ما برای تهیه غذای آماده افزایش می‌یابد ممکن است بتوانیم راه‌هایی پیدا کنیم که بتوانیم غذا را از قبل بپزیم. یا اگر متوجه شدیم که هنگام مطالعه در کتابخانه به دلیل نزدیک‌تر بودن به امکانات بهتر، هزینه ما برای غذا بیشتر است ممکن است ترجیح بدهیم در خانه مطالعه کنیم.

مک گونیکال همچنین پیشنهاد می‌دهد برای خودمان موانع و تعهداتی ایجاد کنیم تا در قبال انگیزه‌هایمان بیشتر پاسخگو باشیم. این می‌تواند شامل حذف مواد غذایی ناسالم یا سیگار از خانه یا تغییر محدودیت در پرداخت‌های اعتباری‌مان باشد. تغییر عادت سخت است و یک شب اتفاق نمی‌افتد. اما با تعهد یا تعهد به رشد، می‌توانیم درباره عادت‌های خود بیشتر بیاموزیم و گام‌های بلندی به سمت انتخاب‌های بهتر برداریم.

پی‌نوشت:

1- Loran Nordgren, Frenk van Harreveld, and Joop van der Pligt. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها