شناسه خبر : 40546 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قربانی منافع گروهی

چرا منافع ملی در ذهن سیاستمداران جایی ندارد؟

  حسین جلالی: شاید برای بسیاری بدیهی باشد که انبوهی از اقشار و گروه‌های متفاوت با منافعی متعارض درون ‌کشوری زندگی و کنش‌ورزی کنند اما وضعیت بسامان و منظم باشد. اما اگر یک‌بار دیگر به این موضوع فکر کنیم واقعاً چگونه است که گره مسائل در کشور باز نمی‌شود؟ چطور است که در کشورهای بسامان، جست‌وجوی منافع فردی گروه‌های متعارض باعث نمی‌شود که خیر جمعی یک ملت از دست برود؟

اجازه دهید مساله را به ‌شکل دیگری بسازیم. تصویر ایده‌آل رونق اقتصادی به این شکل است: انبوهی از بنگاه‌های اقتصادیِ در حال رقابت که با تلاش و خلاقیت، ارزش ‌افزوده خلق می‌کنند. این وضعیتی است که در آن اقتصاد بر مدار فضیلت قرار دارد و سفره جامعه در حال بزرگ‌تر شدن است. درواقع، پرسشی که اقتصاددان‌ها، از ابتدای به ‌وجود آمدن علم اقتصاد در قرن ۱۸ می‌کوشیدند به آن پاسخ بدهند، همین بود: ملل چگونه ثروتمند می‌شوند؟ اسم کامل کتاب کلاسیک آدام اسمیت را به یاد بیاورید: «تحقیقی پیرامون ماهیت و اسباب ثروت ملل». همان‌گونه که اغلب تاریخ‌پژوه‌ها تذکر داده‌اند، اقتصادهای نسبتاً باثبات و در حال ‌رشدِ قرون اخیر را نباید وضعیت طبیعی بشر دانست بلکه کاملاً برعکس؛ تاریخ نشان می‌دهد که ثبات و بهروزی اتفاقاً استثنایی بر قاعده فلاکت و فقر بوده است. هنوز هم البته بخش بزرگی از جهان ذیل همین قاعده تاریخی قرار دارد و موفق نشده است که راه به وضعیت استثنایی ببرد که در ادبیات علوم اجتماعی به آن توسعه می‌گویند. هنوز بسیاری از کشورها، ازجمله کشور خودمان، در سودای قرار گرفتن بر مدار بهروزی و توسعه است و دریغ‌ودرد که روزبه‌روز از آن دورتر می‌شود. ما هنوز از خود می‌پرسیم که چگونه اقتصاد در مسیر تولید و کارآمدی قرار می‌گیرد؟ چه مولفه‌های زیرساختی و آرایش نهادی‌ای می‌تواند ما را در چرخه فضیلت قرار دهد و کدام مولفه‌ها ما را در چرخه‌های رذیلت غرق‌تر می‌کند؟ ما در این پرونده می‌خواهیم این بحث را در طیف سیاسی‌اش دنبال کنیم. از همان قرن ۱۸ وقتی می‌خواستند از بهروزی کشوری پرسش کنند، بحث را ذیل اقتصاد سیاسی طبقه‌بندی می‌کردند، رشته‌ای که پیش از علم اقتصاد در معنای امروزی‌اش پدید آمد. در این پرونده بیش از آنکه به مکانیسم‌های درون اقتصاد نگاه کنیم و ببینیم چه زمانی می‌توان آن را بر مدار فضیلت قرار داد،‌ به سیاست نگاه می‌کنیم. چه مدلی از حکمرانی می‌تواند یک کشور را در مسیر بهروزی قرار دهد؟

علی‌رضا میردیده در یادداشت خود تلاش می‌کند با استفاده از ادبیات علمی دولت (قوه مجریه) ضعیف نشان دهد که چطور در وضعیتی که دولت ضعیف است جز به بقا به چیز دیگری نمی‌تواند بیندیشد و این نکته چه تاثیری بر ساخت آن به‌جای می‌گذارد. گفت‌وگو با روح‌الله اسلامی نیز دایره گسترده‌ای از مباحثی را که حول پرسش ما قرار می‌گیرد، شامل می‌شود: از نگاهی تاریخی به مفهوم خیر عمومی تا اهمیت نخبگان، حکومت و شانس در توسعه کشورها، و در نهایت بحث از اهمیت طراحی نهادی برای به‌وجود آوردن ساختار لازم برای حفظ خیر عمومی. 

دراین پرونده بخوانید ...