شناسه خبر : 44158 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مداخله بی‌حدومرز

بررسی عواقب دخالت در کسب‌وکارها در گفت‌وگو با محسن جلال‌پور

مداخله بی‌حدومرز

کسب‌وکارهای خرد امروز از کمپین «نه به خرید» به برخورد قهری «نه به فروش» رسیدند. در ماه‌های گذشته علاوه بر مشکلات اقتصادی و ساختاری فروشندگان کالا و خدمات در کشاکش اعتراض مردم به حکمرانان و دستورات قانونگذاران خطاب به مردم قرار گرفتند. در گفت‌وگو با محسن جلال‌پور تاجر بخش خصوصی به بررسی عواقب این شرایط پرداخته شد.

♦♦♦

  این روزها که اقتصاد کشور از مسائل زیادی رنج می‌برد، سرریز همه گرفتاری‌ها در کسب‌وکارهای خرد دیده می‌شود. جالب این است که هر اتفاقی در کشور رخ می‌دهد، عوارضش را باید اهالی بازار بپردازند و آثارش به کسب‌وکارها لطمه می‌زند. از یک‌سو کرونا و تحریم و تعطیلات اجباری آلودگی که در سال‌های گذشته به بازارها تحمیل شد و از سوی دیگر قفلی که به خاطر مسائل پوشش بر کرکره فروشگاه‌ها زده می‌شود. شما هم رئیس اتاق بازرگانی بودید و هم خود کسب‌وکارهای مختلفی را اداره می‌کنید، به نظر شما این وضعیت چه مشکلاتی برای اقتصاد کشور ایجاد می‌کند؟ و البته، سوال اصلی این است که چرا همه به خود اجازه می‌دهند کسب‌وکارها را به تعطیلی بکشانند؟

سوال شما یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های این روزهای همه افرادی است که برای کشور دل می‌سوزانند. همیشه کار کردن در ایران دشوار بوده اما کسب‌وکارها اعم از خرد و کلان، در شش سال گذشته گرفتار انواع مشکلات شده‌اند و ضمن اینکه روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شوند، چشم‌انداز روشنی پیش‌روی خود نمی‌بینند. گرفتاری بزرگ برای کسب‌وکارها از زمان خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریم‌ها شروع شد و با شیوع ویروس کرونا به اوج رسید. تحریم در سال‌های گذشته همواره یک عامل بازدارنده برای همه کسب‌وکارها بوده. همچنین اثر بازدارنده کرونا با وجودی که از نظر دولت، یک چالش پایان‌یافته است اما به پایان نرسیده و آثار مخرب آن هنوز به‌طور کامل تخلیه نشده است. در چنین شرایطی ناآرامی‌ها و نااطمینانی‌های داخلی هم به زمین کسب‌وکارها کشیده شده‌اند و در عین حال از ناحیه بی‌ثباتی اقتصاد کلان، رکود و تورم نیز از میزان مصرف کاسته و خلاصه اینکه کسب‌وکارها در شرایطی قرار دارند که از همه نظر در چند دهه گذشته بی‌سابقه است. حتی اگر مقوله حجاب و تنش‌های پیرامون آن را کنار بگذاریم، باز هم فشار سنگینی که این روزها به کسبه و بازاریان وارد آمده به حدی است که خیلی از آنها ناچار شده‌اند کسب‌وکار خود را رها کنند. به تعبیری، این فشارها حتی از زمان جنگ هم شدیدتر است. در چنین فضایی کار کردن بسیار مشکل است.

در کنار این همه گرفتاری، همان‌طور که اشاره کردید، تنش شدید درباره پوشش خانم‌ها نیز به زمین کسب‌وکارها کشیده شده و هرکس بدون توجه به مقام و مسوولیتی که دارد به خود اجازه می‌دهد کسب‌وکارهای مردم را تعطیل کند. ظاهراً برخی از مقامات فکر می‌کنند مغازه‌دار و تاجر و سرمایه‌گذار هم کارمند دولت هستند که هر چه بگویند باید عمل شود. سوالم از آقایان این است که تا امروز یک سوپرمارکت کوچک را اداره کرده‌اید؟ تا امروز پشت دخلی نشسته‌اید؟ می‌دانید این روزها که اقتصاد از بی‌ثباتی رنج می‌برد و جامعه مستعد تنش‌های تازه است، اداره یک فروشگاه کوچک چقدر سخت است؟ می‌دانید تامین سرمایه برای یک کارگاه کوچک چقدر سخت است؟ چطور به خودتان اجازه می‌دهید کسب‌وکار مردم را تعطیل کنید؟ با هرکس مشکل دارید، با خودش تصفیه کنید، چرا مغازه‌دار را قربانی می‌کنید؟ متاسفانه این همه ماجرا نیست و گاهی از سوی جامعه هم فشار مضاعفی به بازاریان وارد می‌شود. در جریان اعتراض‌های سال گذشته بخشی از جامعه نیز از بازاریان و کارآفرینان بخش خصوصی توقع داشتند که در اعتراض‌ها همراهی کنند. اصلاً کاری به این ندارم که کدام طرف درست می‌گوید و حق با کیست، موضوع صحبت این است که کسب‌وکارها تبدیل به مرغ عزا و عروسی شده‌اند و در هر مناسبتی، سرشان بریده می‌شود. همین مناقشه حجاب که کسبه خرد را به مهلکه کشانده، واقعاً یک بازی غیرمنصفانه است. اگر ساختار سیاسی نظرش این است که زنان حدی از پوشش را داشته باشند، چرا از کسبه می‌خواهد منویاتش را اجرا کنند؟ این بازی برای کسب‌وکارها دوسرباخت است؛ اگر به حرف حکومت گوش کند و تذکر حجاب بدهد، مردم تحریمش می‌کنند و اگر بگوید به من ربطی ندارد، حکومت تعطیلش می‌کند. این یک بازی غیرمنصفانه است که در هر شکل، اهالی کسب‌وکار بازنده آن خواهند بود.

 در توضیح نکاتی که اشاره کردید، ویدئوی عجیبی منتشر شد که واکنش‌های زیادی هم به دنبال داشت. این ویدئو نشان داد که یکی از ائمه جمعه در یکی از مجتمع‌های تجاری، شخصاً دستور به تعطیل کردن فروشگاه‌ها می‌دهد. به نظر شما این کار چه عواقبی به دنبال دارد؟

بزرگ‌ترین مشکلی که ایجاد می‌شود، نقض حاکمیت قانون است. چرا به خودمان اجازه می‌دهیم که قانون را زیر پا بگذاریم؟ مگر ما از قانون فراتر هستیم؟ اصل چهل و ششم قانون اساسی می‌گوید هیچ‌کس نمی‌تواند امکان کسب‌وکار را از دیگری سلب کند. شما اگر با پوشش فردی مشکل دارید، قانونی تصویب کنید و مجریان را موظف کنید که آن را اجرا کنند. یا قانون اساسی را تغییر دهید. اینکه امام جمعه‌ای راساً دستور به تعطیلی فروشگاه‌ها بدهد، نه‌تنها خلاف قانون است که فلسفه وجودی قوه قضائیه و نیروی انتظامی را هم زیر سوال می‌برد. مساله بعدی این است که در چند قرن گذشته، بازاریان اگر مشکلی پیدا می‌کردند، برای حل مساله خدمت علما و روحانیون معظم می‌رسیدند، چه اتفاقی رخ داده که روحانیون برای تنبیه و تعزیر بازاریان به مجتمع‌های تجاری می‌روند و حکم تعطیلی کسب‌وکارها را می‌دهند؟

بیایید کمی فراتر به مساله نگاه کنیم؛ در چند دهه گذشته درآمد نفت بلایای زیادی سر جامعه ما آورده است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که به وجود آمده این است که نهادهایی مثل نهاد روحانیت را وابسته به درآمد نفت کرده است. در گذشته منبع اصلی تامین مالی نهادهای مذهبی، وجوهات شرعی بود که مردم و به ویژه بازاریان به صورت داوطلبانه می‌پرداختند اما اکنون منابع مورد نیاز این نهادها از منابع دولتی تامین مالی می‌شود. رابطه دو نهاد روحانیت و بازار که هر دو به مردم وابسته‌اند تضعیف شده و مسبب اصلی این اتفاق، نهاد دولت است که با پول نفت یکی را وابسته کرده و دیگری را ناکارآمد.

  تحت تاثیر چنین رابطه‌ای، بازاریان از قدیم از حامیان انقلاب و سیاسیون انقلابی بودند و سهم مهمی در تحولات سیاسی کشور داشته‌اند. اما در حال حاضر اغلب آنها نسبت به چنین رفتارهایی گلایه دارند. به نظر شما فشار به بازاریان در مقوله پوشش خانم‌ها چه آثار سیاسی به دنبال دارد؟

این سوال خیلی مهم است. همان‌طور که اشاره کردید، بازار ایران در رویدادهای مختلف سیاسی و اجتماعی کشور نقش ایفا کرده است. تحولات اجتماعی و سیاسی از دوره صفویان، بازار را رفته‌رفته کنار یک نهاد قدرتمند و اجتماعی دیگر به نام روحانیت قرار می‌دهد. از این مقطع تاریخی، دو نهاد قدرتمند و صاحب نفوذ جامعه مدنی همواره در اتحاد با هم درصدد محدود کردن قدرت خودکامه دولت‌ها گام برداشتند. بازار و روحانیت وقتی با هم متحد شدند، دست‌کم دو تحول سیاسی بسیار بزرگ را رقم زدند. یکی جنبش مشروطه و دیگری انقلاب اسلامی. نزدیک 120 سال پیش، رفتار نابخردانه یکی از حاکمان در فلک کردن بازاریان، به اعتراض گسترده تجار و بازاریان و تحصن آنان در حرم عبدالعظیم منجر شد. ماجرای «به فلک بستن تاجران قند» به‌وسیله علاءالدوله حاکم تهران، به بهانه گرانی قند معروف‌تر از آن است که به تفصیل به آن بپردازم و به همین بسنده می‌کنم که در این واقعه بی‌احترامی و کتک زدن تجار خوش‌نام، به ویژه حاج سید‌هاشم قندی که فردی متدین و سرشناس در بازار تهران بود، باعث اعتراض بازاریان و تجمع آنها در مسجد شاه تهران شد. پس از آن، مردم در حرم عبدالعظیم تحصن کردند و روحانیون سرشناس تهران همچون آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی و آیت‌الله عبدالله بهبهانی نیز به آنان پیوستند.

بازار و روحانیت همچنین در یک دوره طولانی از اواخر دهه 1330 تا وقوع انقلاب اسلامی نقش زیادی در بسیج توده‌های مردم و شکل‌گیری انقلاب 57 داشتند. همکاری نزدیک بازار با علمای دینی در جریان انقلاب، یادآور اتحادی تاریخی است که تحلیلگران از آن به عنوان اتحاد «بازار و مسجد» نام می‌برند و تردیدی نیست که این اتحاد یکی از دلایل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی بر حکومت پهلوی بوده است. اکنون که بیش از چهار دهه از وقوع انقلاب می‌گذرد، به گمانم این نزدیکی در حال کمرنگ شدن است. البته بازار قدرت گذشته را ندارد و به‌خصوص قدرت بسیج‌کنندگی‌اش را از دست داده اما همچنان می‌تواند در سیاست نقش ایفا کند. شاید مثل گذشته قدرت بسیج‌کنندگی نداشته باشد اما ادامه تنش‌ها می‌تواند این قدرت را به بازار برگرداند. اگر به خاطر داشته باشید، سال گذشته که خیابان‌ها ناآرام شده بود، سیاستمداران نگران بودند که کسبه و بازاریان هم به صف معترضان بپیوندند. پس نگرانی اصلی صاحبان قدرت باید این باشد که بازاریان به معترضان نپیوندند. بنابراین تشدید تنش میان بازاریان و روحانیت می‌تواند باعث دلسردی بازاریان شود و شکاف میان این دو نهاد را بیشتر کند.

  همان‌طور که اشاره کردید، کسب‌وکارها از هر دو طرف تحت فشار هستند. یعنی هم از سوی ساختار سیاسی و هم از سوی مردم. این بار تمرکز پرسش من روی فشاری است که از ناحیه مردم به کسب‌وکارها وارد می‌آید. فشارهایی مثل «نه به خرید»، مثل «تحریم استارت‌آپ‌ها»، مثل «تعطیل کردن‌های اجباری» و... .

وقتی اقتصاد و سیاست دارای تعادل نباشد، تعارض‌ها آشکار و تنش‌ها تشدید می‌شود. پیش از اعتراض‌های اجتماعی سال 1401، چند کمپین علیه بازار به راه افتاد. یکی از کمپین‌ها «نه به خرید» بود و در حالی که کسب‌وکارها زیر فشار تحریم بودند، از سوی جامعه نیز تحریم شدند. این کمپین گمان می‌کرد اگر مردم خرید کالاها را متوقف کنند، گرانی از بین می‌رود. اما مشکل این بود که ما با گرانی طرف نبودیم و آنچه با آن دست‌وپنجه نرم می‌کردیم و هنوز هم می‌کنیم، تورم است. وقتی فکر کنیم با پدیده گرانی مواجهیم، باید با گران‌فروش مبارزه کنیم اما وقتی متوجه شویم با تورم مواجهیم، باید با مسبب آن برخورد کنیم. به هر حال هرچند این کمپین در عمل موفق نبود اما فشار زیادی ایجاد کرد. در جریان اعتراض‌های سال گذشته نیز پای چند بنگاه به بازی کشیده شد و کسب‌وکارها از سوی جامعه معترض تحت فشار قرار گرفتند. همچنین مغازه‌داران نیز تحت فشار قرار گرفتند که در ایام اعتراض باید کرکره‌ها را پایین بکشند. اینجا هم فشار بسیار زیادی به کسب‌وکارها وارد شد. برای برخی بنگاه‌ها که وضعیت بدتر هم شد و به‌خصوص استارت‌آپ‌ها با این اتهام مواجه شدند که وابستگی حکومتی دارند و عده‌ای هم آنها را تحریم کردند. در جریان هستم که چند بنگاه بزرگ کشور از این ناحیه آسیب جدی دیدند و شاید سال‌ها طول بکشد که چنین زیان‌هایی جبران شود. به هر حال کشاندن پای کسب‌وکارها به تنش‌ها و منازعات، به اقتصاد کشور آسیب وارد می‌کند و اشتغال را از بین می‌برد و خود تبدیل به عاملی برای تشدید تنش‌ها می‌شود. اینجا روی سخنم با سیاستمداران است که چشم بر مشکلات بزرگ بسته‌اند و گوششان صدای پای بحران بزرگ را نمی‌شنود. بارها گفته‌ایم که نظام حکمرانی ما فراتر از دیگر ساختارهای سیاسی، در کسب‌وکار و زندگی مردم مداخله می‌کند و این در حالی است که خود قادر به حل مشکلات بی‌شمار کشور نیست. این مداخله گسترده، شکافی عمیق میان مردم و نظام حکمرانی ایجاد کرده است. مردم می‌گویند در حالی که هیچ نهادی در ساختار سیاسی پاسخگوی نابسامانی‌های موجود در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط زندگی مردم نیست، زندگی خصوصی و کسب‌وکارشان مدعیان بی‌شماری دارد. متاسفانه هر دو مداخله باعث مزمن شدن تنش‌هایی در جامعه شده‌اند که در نهایت به عنوان عامل اخلالگر زندگی و فضای کسب‌وکار عمل کرده‌اند.مداخله گسترده در اقتصاد و تمایل به تشدید نظام چندقیمتی از یک‌سو دولت را از انجام وظایف اصلی‌اش یعنی تولید و عرضه کالای عمومی باز داشته و از سوی دیگر به سرکوب انگیزه بخش خصوصی برای تولید کالاهای خصوصی منجر شده است. مداخله بی‌حدومرز در علایق اجتماعی و سیاسی و دخالت وسیع و عمیق حاکمیت در زندگی مردم نیز باعث ایجاد شکافی عمیق و غیرضروری میان مردم و ساختار سیاسی شده و یکی دیگر از تنش‌های مزمن را به وجود آورده است. این دو تنش مزمن در کنار شکاف میان دغدغه‌های مردم و اولویت‌های ساختار سیاسی وضعی را به وجود آورده که تداوم آن بسیار نگران‌کننده است.

  با توجه به این وضعیت، فکر می‌کنید گام اول برای اصلاح این وضعیت چیست؟

می‌گویند کار را از همان‌جایی که خراب شده باید درست کرد. وضعیت ما از زمانی بحرانی شد که آمریکا به صورت یکجانبه از برجام خارج شد. پس اولین گام برای اصلاح، ترمیم رابطه با جهان است. اقتصاد باید به ریل اصلی خود بازگردد و بنگاه باید بتواند آزادانه با جهان مبادله داشته باشد. گام دوم این است که میراث دوران کرونا برچیده شود و دولت دخالت‌هایش را در امور کسب‌وکارها کاهش دهد. بهترین کار این است که تعطیلات سامان‌دهی شود. گام بعدی این است که دولت دستش را از روی دکمه فشار به بنگاه بردارد و راه‌حل نهایی مشکلات خود را تعطیل کردن خط تولید بنگاه نبیند. چرا وقتی گاز کم دارد، از همان ابتدا شیر گاز بنگاه را می‌بندد؟ چرا به جای کاهش کسری بودجه، قیمت‌ها را سرکوب می‌کند؟

گام بعدی این است که نظام حکمرانی در منازعات خود با بخش‌هایی از جامعه، پای کسب‌وکارها را به میان نکشد. چرا باید فروشگاه‌ها یا رستوران‌ها را به خاطر ورود خانم‌های بی‌حجاب تعطیل کند؟ آیا قانونی وجود دارد که چنین اجازه‌ای بدهد؟ پس پیشنهاد این است که همه حاکمیت قانون را بپذیریم. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها