کشتن آینده
آیا باید بانک آینده را منحل کرد؟
وقتی طی سالهای 1397 تا 1399 چهار بانک و یک موسسه مالی در بانک سپه ادغام شدند، یک اقتصاددان این اقدام را کاری همانند «زیر فرش پنهان کردن خاکروبهها» توصیف کرد. تحمیل ناترازی شدید این بانکها به بانک سپه که گرفتاریهای خودش را داشت، بار زیادی (به گفته برخی منابع 70هزار میلیارد تومان) بر این نهاد مالی تحمیل کرد. امروز هم گروهی از نمایندگان مجلس و همفکران آنها بر طبل انحلال بانک آینده میکوبند که در بدکار کردن آن هیچ تردیدی نیست. بانک آینده با زیان انباشته بسیار بالا و بدهی زیاد به بانک مرکزی، به دمل چرکینی در نظام بانکداری کشور تبدیل شده است؛ بهگونهای که هم جراحی و حذف آن بسیار سخت است و نمیتوان تبعات آن را نادیده گرفت و هم تداوم حضورش باعث تشدید درد و عفونت در نظام بانکی میشود.
با این حال هیاهویی که بر ضرورت حذف و انحلال بانک آینده شکل گرفته، میتواند باعث دور شدن سیاستگذار از تصمیمهای کارشناسی و منطبق با قوانین و استانداردهای بانکداری و اتخاذ سیاستی بد، صرفاً برای خروج از فشار باشد، که تبعات بدتری به دنبال خواهد داشت. بانک آینده شرایط بدی دارد، اما دیگر بانکها نیز وضعیت چندان بهتری ندارند. درست است که آینده بالاترین زیان انباشته را دارد، اما در بدهی به بانک مرکزی پشت سر بانک صنعت و معدن قرار میگیرد و در ناترازی نیز بانکهای دیگری پشت سرش در حرکتاند. نه فقط بانک آینده که کل نظام بانکی کشور نیازمند اصلاحاتی بنیادین است.