شناسه خبر : 40071 لینک کوتاه

اینفوگرافیک

زوال شادکامی

تاثیر نابرابری در احساس رضایت ایرانیان در گفت‌وگو با جعفر خیرخواهان

زوال شادکامی

رتبه ایران در شاخص جهانی شادکامی در سال 2021 پس از تجربه نزول‌های متوالی به عدد 118 از میان 156 کشور رسیده است. اما چرا ایرانیان در احساس شادکامی تقریباً در انتهای جدول جهانی قرار گرفته‌اند؟ یکی از روشن‌ترین عوامل نارضایتی به ویژه در سال‌های اخیر می‌تواند مساله تحریم‌ها و نابسامانی اقتصادی باشد. تجربه رکود برای فصل‌های متوالی و کاهش درآمد سرانه، تورم دو‌رقمی بالا و کاهش قدرت خرید افراد جامعه و گسترش فقر می‌تواند از جمله مهم‌ترین عوامل موثر بر احساس نارضایتی افراد قلمداد شود. همچنان‌که ریچارد استرلین، تئوریسین «تناقض استرلین» هم بر اساس مطالعات خود تاکید دارد که تا مرز مشخصی افزایش درآمد سرانه و ثروت می‌تواند بر احساس رضایت افراد تاثیر بگذارد. اما به گفته وی در موضوع رابطه اقتصاد و شادی، موارد دیگری هم بر احساس شادکامی افراد موثر است و آن زمانی است که در کشورها افراد کمتر احساس نابرابری کرده و دولت هم در حوزه تامین رفاه اجتماعی خود را به توزیع برابر خدمات رفاهی متعهد بداند. به همین دلیل است که می‌بینیم کشورهایی که دولت‌های قوی در حوزه ارائه خدمات رفاهی دارند مانند کشورهای حوزه اسکاندیناوی در صدر جدول جهانی شادکامی جای می‌گیرند. این موضوع را می‌توان در ایران هم که به ویژه در سال‌های اخیر با گسترش نابرابری رو‌به‌رو بود، مورد بررسی قرار داد. در این راستا جعفر خیرخواهان، اقتصاددان، معتقد است که موضوع موثر دیگر بر احساس رضایت ایرانیان به تصور آنها درباره آینده بر‌می‌گردد؛ تصویری که روشن و امیدوارکننده نیست. از سوی دیگر جمعیت بزرگ نسل جوان آن در پی گسترش وسایل ارتباطات جمعی و فراگیری استفاده از شبکه‌های اجتماعی اکنون قادر است وضعیت خود را با مردم سایر کشورهای جهان و طبقات بالاتر اجتماعی در کشور خود مقایسه کند و همین می‌تواند رضایت و شادکامی آنها را کاهش دهد.

♦♦♦

‌ در گذشته بسیاری علم اقتصاد را «علم ملال‌آور» می‌نامیدند. یکی از نقدهایی که به رویکرد اقتصاددانان صورت می‌گرفته این بوده است که به شادکامی انسان‌ها توجهی نشان نمی‌دهند. با وجود این چرا شادمانی در ادبیات اقتصادی مهم شده است؟ چه رابطه‌ای بین شادمانی و اقتصاد وجود دارد؟

برداشت من این است که از گذشته‌های دور موضوع و مفهوم رضایت و بهبود زندگی، اگر نگوییم شادی، مورد توجه کسانی که اقتصاد را مطالعه می‌کردند قرار داشته است. در همان دوران یونان قدیم، واژه «Economics» از علم تدبیر منزل گرفته شده است. در واقع علمی بوده که برای اداره منزل به کار برده می‌شده است بعدها اما گسترش یافته و به اداره شهر و کشور و در واقع جامعه بزرگ‌تر رسیده است که نتیجه آن قاعدتاً راحتی و رفاه بیشتر است که همواره مورد توجه اقتصاددانان قرار داشته است. همچنان‌که به کار بردن کلمه «Utility» به معنای مطلوبیت، سابقه 200‌ساله دارد. در موضوع مطلوبیت، شادی و رضایت هم قرار می‌گیرد. به این ترتیب به نظر من نمی‌توان گفت شادی موضوعی است که جدیداً در اقتصاد بحث می‌شود هرچند تعریف یا اندازه‌گیری شادی با دشواری‌های زیادی روبه‌رو بوده است. در گذشته که علم به اندازه امروز گسترش نیافته بود، آمارگیری پیشرفته نبود و موسسات نظرسنجی حضور نداشتند، طبیعتاً اندازه‌گیری میزان شادی افراد هم به راحتی امکان‌پذیر نبود و برای مدت‌ها صرفاً می‌شد از آمارهای درآمد سرانه و ثروت استفاده کرد. بنابراین انتظار می‌رفت افرادی که امکانات زندگی بیشتر و قدرت انتخاب بالاتری دارند، رضایت و شادی بیشتری هم تجربه کنند. تاکید می‌کنم نمی‌توان با تعاریفی محدود بیان کرد که بررسی شادی در اقتصاد جدیداً صورت گرفته و مسبوق به سابقه نیست. حتی آدام اسمیت هم که پدر علم اقتصاد خوانده می‌شود پیش از کتاب ثروت ملل کتاب نظریه «احساسات اخلاقی» را منتشر کرد. اسمیت در کتاب خود می‌گوید انسان متعادل و متوازن موجودی نیست که فقط به نفع شخصی خود توجه کند. انسان‌ها به صورت گروهی و در یک جامعه زندگی می‌کنند؛ پس دغدغه هم‌نوع خود را داشتن، دگرخواهی و توجه به وضعیت دیگران وکمک کردن به آنها هم برایش مهم است و در اثر آن احساس رضایت می‌کند. در ادامه همچنین اقتصاددانی به نام ریچارد ایسترلین به میدان آمد که در سال 1973 مقاله‌ای نوشت و معمایی به نام تناقض استرلین را مطرح کرد. در این مقاله تاثیر اقتصاد بر احساس شادمانی به صورت جدی‌تر مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

‌ در چارچوب نظریه استرلین بین اقتصاد و شادمانی چه رابطه‌ای وجود دارد؟ آیا بهبود شرایط اقتصادی کشوری در اثر افزایش رشد اقتصادی و بهبود درآمد سرانه و افزایش ثروت در یک کشور می‌تواند به افزایش شادکامی شهروندانش منجر شود؟

استرلین هم مطالعاتی درون کشور آمریکا داشت و هم برخی کشورهای دیگر را مورد بررسی قرار داد تا ببیند میزان درآمد چه تاثیری روی رضایت افراد دارد. طبق مطالعات استرلین تا مرز مشخصی افزایش درآمد افراد باعث افزایش میزان رضایت و شادی می‌شود اما از حدی به بعد دیگر درآمد و ثروت نمی‌تواند تاثیری روی شادکامی افراد بگذارد. در عین حال طبق بررسی‌های استرلین در کشورهای فقیر از جمله کشورهای آفریقایی سطح رضایت و شادکامی افراد کمتر از کشورهای ثروتمند است. با این حال تاکید می‌کنم رابطه مثبت بین میزان رضایت و شادکامی با میزان درآمد افراد تا حد مشخصی برقرار است.

‌ طبق مطالعات آقای استرلین در کشورهای حوزه اسکاندیناوی رضایت و شادکامی افراد بیش از کشور ثروتمندی مانند آمریکا ارزیابی می‌شود. در رتبه‌بندی‌های شاخص جهانی شادکامی هم که همه‌ساله از سوی سازمان ملل منتشر می‌شود، می‌بینیم که کشورهای اسکاندیناوی در صدر جدول شادکامی قرار می‌گیرند.  چرا؟

در شاخص شادمانی معمولاً کانادا هم در کنار کشورهای اسکاندیناوی قرار می‌گیرد. می‌بینیم که نیوزیلند هم طبق این شاخص جایگاه مناسبی دارد. بعضاً برخی از کشورهایی در این شاخص جایگاه مناسبی دارند که درآمد سرانه چندان بالاتری نسبت به بسیاری از کشورها ندارند. دلیل این است که رضایت افراد صرفاً به درآمد بستگی ندارد و موارد دیگری هم در آن موثر است. در آن کشورها معمولاً دولت حمایت‌هایی از افراد جامعه کرده و سازوکار‌هایی برای تامین رفاه اجتماعی فراهم شده است. به عبارت دیگر در این کشورها سیاست‌هایی اجرا می‌شود که رفع دغدغه‌ها و نگرانی‌های اصلی مردم را در پی دارد. نکته مهم‌تری هم وجود دارد. توزیع مناسب‌تر درآمد در این کشورها و همچنین برخورداری از سطحی از برابری منجر به آن می‌شود که افراد هنگام مقایسه خود با دیگران کمتر احساس برخورداری از شرایط نابرابر کرده و رضایتشان افزایش یابد. این در حالی است که در کشوری مانند آمریکا به‌رغم ثروت بیشتر و افزایش درآمد سرانه با این حال در اثر گسترش نابرابری، افراد احساس رضایت و شادکامی کمتری می‌کنند. چراکه به عنوان مثال افراد متوجه می‌شوند که در نزدیکی آنها افراد دیگری از جامعه ثروت بیشتری نصیبشان شده است. در چنین شرایطی مقایسه اثر منفی بر احساسات افراد می‌گذارد. با این حال می‌دانیم در کشورهای حوزه اسکاندیناوی چنین وضعیتی وجود ندارد. ضمن اینکه دولت با ارائه خدمات عمومی گوناگون به مردم از قبیل بهداشت و آموزش، رضایت افراد را افزایش داده است.

‌ مطالعات آقای استرلین نشان می‌دهد که رضایت و شادکامی در آمریکا رو به کاهش است. به غیر از همان مورد افزایش نابرابری و به وجود آمدن زمینه‌هایی برای قیاس میان افراد، چطور می‌توان عدم افزایش شادکامی در آمریکا را توضیح داد؟

درست است که آمریکا پردرآمدترین کشور جهان بوده و بزرگ‌ترین GDP دنیا را دارد ولی در این کشور درآمدها صرف اموری می‌شود که عموم مردم آن کشور چندان علاقه‌ای به آن ندارند. یکی از این امور مداخله در کشورهای دیگر است. در آمریکا هزینه‌های نظامی بسیار بالاست و سیستم اداری این کشور مشکلات زیادی دارد. در عین حال نظام رفاهی این کشور به نحوی ساماندهی نشده است که خدمات برابر به آحاد جامعه برساند. این وضعیت می‌تواند در گروه‌های مختلف جامعه اثر منفی بگذارد. رانت‌جویی، فساد و تبعیض اکنون یکی از مشکلات جامعه آمریکاست. همچنین جامعه آمریکا اکنون بسیار قطبی شده است. در بسیاری از ایالت‌های آمریکا با مهاجران برخورد بسیار بدی صورت می‌گیرد. این در حالی است که می‌دانیم در کشورهای حوزه اسکاندیناوی با مهاجران ارتباط صمیمانه‌ای برقرار می‌شود. به طور کلی باید بگویم مجموعه شرایطی که در آمریکا برقرار است می‌تواند آثار بسیار بدی از خود به جای بگذارد. روی کار آمدن ترامپ هم به مسائل کشور دامن زد و دیدیم که تنش‌های دو حزب اصلی این کشور یعنی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان نیز بالا گرفت. اکنون بسیاری از شهروندان در آمریکا نسبت به آینده شغلی خود تصویر روشنی ندارند، ضمن اینکه در حوزه‌های مختلف هم احساس ناامنی می‌کنند. مثلاً اگر بیکار شوند می‌دانند که ممکن است بیمه بیکاری مناسبی برایشان وجود نداشته باشد. بار دیگر می‌توان این مورد را هم با کشورهای حوزه اسکاندیناوی مقایسه کرد. در این کشورها افراد امنیت شغلی بالایی دارند. این قبیل موضوعات در جامعه آمریکا می‌تواند برای مردم احساس نارضایتی ایجاد کند و مانع آن شود که مردم این کشور زندگی بی‌دغدغه‌ای در پیش بگیرند.

 ‌ درباره ایران از شما می‌پرسم، درباره همین شاخص شادمانی، گزارش سال 2020 نشان می‌دهد ایران در میان 156 کشور دنیا، ایران رتبه 118 را دارد که به مراتب پایین‌تر از بسیاری از کشورهای منطقه مانند ترکیه (رتبه 93)، کویت (رتبه 48)، بحرین (رتبه 40)، امارات (رتبه 21) و حتی عراق (رتبه 110) است. در حالی‌که در سال 2015 میلادی رتبه ایران 110 بود چرا این تنزل جایگاه رخ داده است؟ چقدر این شرایط را می‌توانیم متاثر از تحریم‌های اقتصادی سال‌های گذشته قلمداد کنیم. به هر حال استرلین هم معتقد است که تا مرز مشخصی افزایش درآمد به افزایش شادکامی منجر می‌شود.

نمره شادکامی در کشورها بین یک تا 10 در نظر گرفته می‌شود. نمره 10 برای افرادی است که از بهترین زندگی ممکن برخوردارند و به عبارت دیگر در شادی و رضایت کامل قرار دارند و نمره یک هم برای افرادی است که در پایین‌ترین سطح قرار دارند و سطح رضایت و شادکامی آنها در حداقل ممکن است. در کشورهای با درآمد پایین در حدود 4 به دست می‌آید. در کشورهای اسکاندیناوی هم این عدد معمولاً به 8 می‌رسد. در گزارش سال 2020 میانگین نمره شادکامی کل کشور به 43 /3 رسیده است. این وضعیت چندان هم دور از ذهن نبود. چراکه وقتی کشور با کاهش امکانات رفاهی روبه‌رو است و جامعه هم تورم‌های سنگین به همراه رکود را تجربه می‌کند، طبیعی است که رضایت خاطر کمتری در میان افراد جامعه ایجاد می‌شود. موضوع مهم دیگر این است که افراد نسبت به آینده خود هم چندان خوش‌بین نیستند. به عبارت دیگر تصور روشن و امیدوارکننده درباره آینده وجود ندارد. موضوعی دیگر که درباره جامعه ایرانی قابل توجه است، جمعیت بزرگ نسل جوان آن است. جوانانی که در پی گسترش وسایل ارتباطات جمعی و فراگیری استفاده از شبکه‌های اجتماعی اکنون قادرند وضعیت خود را با مردم سایر کشورهای جهان و طبقات بالاتر اجتماعی در کشور خود مقایسه کنند و همین می‌تواند رضایت و شادکامی آنها را کاهش دهد. در گذشته چنین نبود. افراد برای مقایسه خود با دیگران چندان ابزاری در اختیار نداشتند. در آن زمان هر نفر خود را صرفاً با گروه‌های دوستی و هم‌محله‌ای‌ها و افراد یک خانواده و فامیل مقایسه می‌کرد. با این حال اکنون چنین نیست و افراد به راحتی متوجه می‌شوند که امکانات رفاهی و مصرفی در سایر طبقات جامعه و مردم کشورهای دیگر به چه صورت است و همین در افراد احساس خشم و نارضایتی ایجاد می‌کند.

درباره شاخص شادکامی اجازه بدهید این را توضیح بدهم. در گذشته صرفاً برای قیاس وضعیت رفاهی و رضایت مردم کشورها به GDP و میزان درآمد سرانه کشورها استناد می‌شد ولی اکنون شرایط فرق کرده است و همین شاخص شادکامی تلاش می‌کند عوامل متنوع دیگری را بر احساس رضایت افراد بسنجد. البته ممکن است هنوز هم محاسبات این شاخص دقت لازم را نداشته باشد و باید تکمیل شود و توسعه یابد. اکنون مؤسسات و پژوهشگران دیگری هم به میدان آمده‌اند و تلاش می‌کنند مولفه‌های موثر بر رضایت افراد را بسنجند. چندی پیش متوجه مطالعاتی شدم که به موجب آن از فرد در 24 ساعت زندگی پرسیده می‌شود که چه عواملی در میزان رضایت او تاثیرگذار است. در این بررسی موضوعاتی مانند ترافیک،‌ خستگی حاصل کار در نارضایتی و مثلاً تاثیر گروه‌های دوستی در رضایت افراد سنجیده می‌شود. در مجموع می‌تواند توضیح دهد که در کشورهای مختلف در طی روز چه مولفه‌هایی فرد را ناراضی و چه مولفه‌هایی در وی رضایت ایجاد می‌کند.

‌ درباره تاثیر اقتصاد بر ایجاد نارضایتی و کاهش شادکامی ایرانیان در سال‌های اخیر صحبت کردیم. لطفاً درباره نقش عوامل غیر‌اقتصادی توضیح دهید. چه بر ایرانیان رفته که منجر به نزول جایگاه شادکامی و رضایت آنها شده است؟

قطعاً عوامل متعددی تاثیرگذار است. ابتدا بگذارید به نقش فردی افراد در افزایش رضایت از زندگی اشاره کنم. بعضی عوامل در کنترل افراد است مانند تشکیل گروه‌های دوستی. در عین حال تاثیر همبستگی اجتماعی با شکل‌گیری گروه‌های اجتماعی هم تاحدود بسیار زیادی می‌تواند بر احساس رضایت افراد موثر باشد. اگر زمینه‌های تشکیل چنین گروه‌هایی در جامعه فراهم باشد تشکیل کامیونیتی‌ها می‌تواند به افزایش احساس شادکامی در افراد منجر شود. در واقع دستگیری افراد از یکدیگر و پشتیبانی ایجاد‌شده در این گروه‌ها می‌تواند تا حدود قابل توجهی آلام مربوط به مشکلات اقتصادی کشور را کاهش دهد. اکنون سال‌هاست که می‌بینیم تشکیل چنین اجتماعاتی در غرب هم گسترده شده است. با این حال با شیوع گسترده کرونا دیدیم که ترس از تنهایی بر مردم بسیاری از کشورها غلبه کرد. در انگلستان وزارتخانه تنهایی ایجاد شده است تا درد و رنج تنهایی افراد را کاهش دهد. به عبارت دیگر برای مساله تنهایی افراد در جامعه مدرن چاره‌اندیشی می‌کند. در جامعه سنتی و شرقی ایران هم می‌تواند تلاش برای تقویت پیوندها و همبستگی میان افراد در شرایط حاد و ناگوار اقتصادی کمک‌کننده و ضربه‌گیر باشد.

‌ به شرایط سیاسی کشور بپردازیم. در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد در میان گروه‌های مختلف جامعه نارضایتی از تصمیم‌های نظام تصمیم‌گیری شدت گرفته است. نقش سیاستگذاران در کاهش احساس رضایت و شادکامی افراد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

درباره تاثیر اقتصاد بر افزایش نارضایتی و کاهش شادکامی افراد پیشتر توضیح دادم. به هر حال آنچه امروز در اقتصاد ایران شاهد آن هستیم حاصل تصمیمات سیاستگذاران است. یکی از مهم‌ترین عوامل کاهش رضایت و شادکامی ایرانیان گسترش فقر و افزایش نابرابری است که مستقیماً در حوزه سیاستگذار است. افزایش تنش‌ها با قدرت‌های جهانی، ناکامی در بهره بردن از فرصت‌ها، درک نادرست و ناقص و یکسویه از تغییر و تحولات جهانی، بی‌توجهی به دانش روز و ناکامی در به جریان انداختن دانش و تکنولوژی روز در شبکه تولید و تجاری‌سازی و سودآوری در کشور و ناکامی در پیوستن به زنجیره ارزش جهانی کشور را به حال و روز کنونی انداخته است. اینها مشکلات اساسی کشور هستند و اتفاقاً مربوط به حوزه‌ای بوده که در آن کاری از مردم بر نمی‌آید و فقط ضربه‌ها و ترکش‌هایش بر جان و روان‌شان اصابت می‌کند. 

دراین پرونده بخوانید ...