شناسه خبر : 34706 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هنوز برای قضاوت زود است

وضعیت پس‌انداز خانوارها در دوره کرونا در گفت‌وگو با حسین جوشقانی

هنوز برای قضاوت زود است

با روی گشاده به مصاحبه قدم می‌گذارد و از جنبه‌های مختلف، اقتصاد ایران و جهان را از دریچه پس‌انداز و مصرف تحلیل می‌کند. حسین جوشقانی که تحصیلات خود را در رشته اقتصاد در دانشگاه شیکاگو گذرانده، در خلال گفت‌وگو با تجارت فردا پیوسته بین کلاس‌های درس و راهروهای سیاستگذاری در رفت‌وآمد است. استادیار اقتصاد موسسه مطالعات پیشرفته تهران با مرور تجربه دولت‌ها در سه بحران بزرگ اقتصادی طی یک قرن اخیر یادآور می‌شود دولت‌ها در جهان نسبت به گذشته سنجیده‌تر عمل می‌کنند گرچه این موضوع به معنی درست بودن همه مداخلات آنها نیست. او با اینکه حمایت‌های دولت‌های توسعه‌یافته از شهروندان در مقابل کرونا را در رشد نرخ پس‌انداز سهیم می‌داند، اما تاکید می‌کند که هنوز برای قضاوت درباره اثر نهایی این مداخلات زود است. جوشقانی با اشاره به اهمیت افزایش سطح پس‌انداز و نه نرخ آن برای اقتصاد جهانی تاکید می‌کند که راه خروج از مازاد هزینه و افزایش پس‌انداز مخصوصاً در کشوری مثل ایران، نه حمایت مالی که تمرکز سیاستگذار بر سیاست رشد اقتصادی است.

♦♦♦

در این گفت‌وگو می‌خواهیم با شما درباره رویکرد جهانی بعد از اپیدمی‌ای که به وجود آمده است صحبت کنیم. داده‌هایی که اکونومیست، فوربس یا صندوق بین‌المللی پول منتشر کرده‌اند نشان‌دهنده این است که نرخ پس‌انداز در کشورهای توسعه‌یافته در دو سه ماه گذشته به طرز عجیبی افزایش پیدا کرده است. اولاً این میزان از رشد پس‌انداز بر خانوارها و مصرف‌کننده‌های خرد چگونه تاثیر می‌گذارد؟ و دوم اینکه، آیا فکر می‌کنید که این ترس از بحران کرونا چه تاثیرات پیدا و پنهانی بر روی انسان اقتصادی مخصوصاً در ایران گذاشته است؟

با اینکه بین اتفاقاتی که در دنیا افتاده و اتفاقاتی که در ایران رخ داده احتمالاً شباهت‌هایی وجود دارد اما من فکر می‌کنم که برای بررسی این مسئله در ایران باید به اطلاعات موجود در داخل کشور نگاه کرد. لزوماً آنچه در دنیا اتفاق افتاده قابل تعمیم به ایران نیست زیرا در اقتصاد ایران نرخ حاشیه‌ای پس‌انداز برای خانوارها وضعیت متفاوتی دارد که برای پی بردن به آن لازم است تحلیل را با داده‌های داخل ایران بررسی کرد تا به تحلیلی درست از آنچه در کشور در حال رخ دادن است، برسیم. اما در این باره، آنچه اصول اقتصاد پیش‌بینی می‌کند این است که نمی‌توان راجع به کل پس‌انداز صحبت کرد اما به مصرف بی‌توجه بود. فراموش نکنید در وضعیت‌های اینچنینی یک جابه‌جایی در نوع مصرف به سطحی گسترده از تغییرات منجر می‌شود. این مصرف شامل شماری از عادات و رفتارهاست که پررنگ بوده و حال در وضعیت فعلی با تغییر روبه‌رو شده‌اند. درباره شرایط فعلی تحلیل من این است که احتمالاً تقاضای مجموعه خاصی از کالاها و خدمات کاهش پیدا خواهند کرد و در مقابل تقاضا برای بسیاری از خدمات به شکلی متفاوت افزایش پیدا می‌کند. این یعنی یک انتقال مهم (transformation) رخ خواهد داد که وضعیت تازه‌ای را رقم می‌زند. در بحث مصرف و در زمینه پس‌انداز هم نکته مهمی که باید حواسمان را به آن جمع کنیم این است که پس‌انداز روی دیگر سکه سرمایه‌گذاری است و اگر در کل اقتصاد دنیا پس‌انداز در حال بالا رفتن باشد، سرمایه‌گذاری هم باید بالا رود زیرا کسی که پولی را پس‌انداز می‌کند الزاماً باید جایی آن را سرمایه‌گذاری کند. البته این فقره پویایی‌هایی دارد که باعث تحلیلی متفاوت در اقتصاد ایران به نسبت اقتصادهای پیشرو می‌شود. به‌طور مثال در اقتصاد کشورهای اروپایی که نرخ بهره بانکی صفر یا منفی است و میزان تورم هم بسیار ناچیز است خانوار ممکن است تصمیم بگیرد که به‌جای مصرف، پول خود را در بانک بگذارد ولی در اقتصاد ایران که تورم بسیار بالایی دارد و نرخ بهره هم بالاست شرایط بسیار متفاوت است و باید به این مساله فکر کنیم که این اتفاق چطور باعث تغییر رفتار خانوارها در حوزه‌های مختلف سرمایه‌گذاری می‌شود ضمن اینکه خانوارها به خاطر تمایلی که به سمت پس‌انداز احتیاطی پیدا می‌کنند، در شناسایی بازارها تردید دارند که این نیز خود مسائلی را به وجود می‌آورد. البته این هم یک فرصت است و هم نوعی تهدید. اگر این رفتار بیشتر به سمت ذخیره دارایی‌ها متمایل شود شکلی از تهدید به خود می‌گیرد و با فرض اینکه دلار و سکه و... بالا بپرد و جامپ کند، اقتصاد ایران از این ناحیه قطعاً متضرر می‌شود. اما اگر بخواهد وارد تولید شود به فرض اینکه نظام تامین مالی مناسبی داشته باشیم که بتواند این را به تولید منتقل کند و بنگاه‌های تولیدی نیز بخواهند سرمایه‌گذاری کنند، این باعث یک اتفاق مثبت می‌شود. اما اینکه کدام یک از این اتفاقات رخ می‌دهد باز به شرایط بازار سرمایه بستگی دارد.

 بنابراین تحولات پس‌انداز بسته به اینکه ما در اقتصادی با سطح درآمد متوسط باشیم یا ساکن دنیای توسعه‌یافته، متفاوت است. سوالم این است که الان که در آمریکا نرخ پس‌اندازها بسیار بالا رفته است این وضعیت چه پویایی‌هایی را با توجه به وضعیت اقتصاد این کشور به همراه دارد؟ آیا این شرایط می‌تواند به برخی از بخش‌های اقتصاد ضربه بزند یا بالعکس آنها را قوی کند؟ چقدر امکان دارد وضعیت حاضر در نهایت باعث ایجاد یک ساحت جدید در چارچوب اقتصاد متعارف شود؟

برای پاسخ به این سوال باید دو نکته را مدنظر قرار داد. یکی بحث زودگذر بودن یا نبودن بحران است که بسیار مطرح است. اگر وضعیت فعلی یک شوک موقت باشد که اصلاً مساله‌ای ندارد ولی اگر این وضعیت اثر بلندمدت داشته باشد الگوها را احتمالاً عوض می‌کند. وقتی شما به نحوه توزیع درآمد در جامعه نگاه می‌کنید یک بخش بزرگی وجود دارد که کمترین سهم را داراست و نقدینگی چندانی هم در دسترس ندارد، در نتیجه اینجا و در این بخش از جامعه خبری از افزایش پس‌انداز نیست. در عین حال برخی از طبقات در اقتصاد جهانی به دلیل سیاست‌های اخیر از پرداخت مالیات معاف شده و به‌شدت علاقه‌مند به مصرف شده‌اند.‌ یارانه‌های پرداختی هم بر شدت این موضوع افزوده است. بنابراین نیروهای مختلفی از دو سوی جامعه بر اقتصاد موثرند. فراموش نکنید رشد سطح جامعه پس‌انداز همواره دو اثر عمده دارد: یکی «اثر درآمدی» که به خاطر شوک بهره‌وری اتفاق افتاده و درآمد را کاهش می‌دهد. چنان‌که می‌بینیم این مورد باعث کاهش درآمد و ثروت طبقات مرفه و ثروتمند شده است که این در نهایت باعث می‌شود که پس‌انداز کمتری صورت گیرد. اما از آن‌سو «اثر جانشینی» هم وجود دارد که باعث می‌شود در شرایط فعلی پس‌انداز نسبت به مصرف کردن جذاب‌تر شود. از آنجا که این دو مکانیسم لزوماً در یک جهت کار نمی‌کنند در نتیجه اینکه چه اتفاقی می‌افتد بستگی به این دارد که کدام نیرو اثرش بزرگ‌تر باشد.

  با توجه به این توضیحات و اینکه سهم پس‌انداز از اقتصاد ایالات متحده از 12 درصد به 33 درصد رسیده، تصور می‌کنید اقتصاد آمریکا به چه سمت و سویی رود؟

این چیزی که می‌گویید نرخ پس‌انداز است. اما چیزی که من به آن اشاره می‌کنم کل پس‌انداز است. این نرخ معمولاً در جهان 10 تا 12 درصد است که در امریکا بعضاً تا پنج درصد کاهش پیدا کرده است. این نرخ برای کشورهای صنعتی هم حدود 5 تا 15 درصد است. برای اینکه بفهمیم این مورد در بلندمدت بر روی بخش حقیقی اقتصاد چه تاثیری می‌گذارد باید ارقام دقیق کل پس‌انداز را داشته باشیم تا ببینیم که بالاخره سرمایه‌گذاری برای تولید شکل می‌گیرد یا نه. چیزی که در آینده تولید را دستخوش تغییر و تحول کرده و به‌نوعی تعیین‌کننده است همین چارچوب است که فعلاً مبهم مانده و برای تحلیل بیشتر نیاز به اطلاعات بیشتری داریم.

  خب از یک جنبه کلی‌تر به قضیه بپردازیم. اصلاً چرا در اقتصاد موضوع پس‌انداز این‌قدر مهم است.

چیزی که من متوجه شدم این است که مهم‌ترین اثر پس‌انداز همان جنبه سرمایه‌گذاری آن است و در عوض خود نرخ پس‌انداز چندان مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که خانوار بتواند دارایی‌اش را از دوره‌ای به دوره بعد منتقل کند و این لزوماً به این معنا نیست که بتواند در دوره بعد بهره‌وری و تولید بیشتری داشته باشد یا دست به مصرف بیشتری بزند. از این‌رو پس‌انداز خودش فی‌نفسه مهم نیست و چیزی که آن را مهم می‌کند این است که از طریق کانالی بتواند روی تولید آینده اثرگذار باشد که این بسیار حائز اهمیت است و همه تئوری‌ها و نظریاتی که در همین راستا آمده، تنها اهمیت‌شان از جنبه اثرگذاری روی تولید در آینده است. دلیل اهمیت چنین موضوعی دخالت مساله پس‌انداز در رشد بلندمدت کشورهاست. اینکه چقدر آن جوامع توانایی دارند مصرف امروز خود را مدیریت کنند و این ذخیره را صرف تولید در آینده کنند. خواه این ذخیره به سرمایه فیزیکی بدل شود یا از طریق تحقیق و توسعه به رشد کشور کمک کند، ضعف و قوت هردو مورد باعث می‌شود که یک کشور بتواند در بلندمدت رشد حدوداً 5 تا 10 درصدی داشته باشد یا اینکه به سمت رشد صفر یا حتی منفی حرکت کند. در این میان رفتار طبقات هم متفاوت از هم بوده و باید جدا از هم تحلیل شوند.

  پس با توجه به این رویکرد مهم و اثر طبقات مختلف بر مقوله پس‌انداز، احتمالاً هم در سطح جهانی و هم در ایران ما شاهد یک چارچوب متفاوت از نابرابری‌ها و شکل توزیع ثروت بعد از شیوع ویروس کرونا خواهیم بود؟

حتماً همین‌طور است و اتفاقی که می‌افتد یک Reallocation یا بازتخصیص اتفاق خواهد افتاد که به این معنی خواهد بود که یک‌سری از صنایع به کلی محو و یا کوچک می‌شوند و صنایع و خدمات کوچک و نوظهور ممکن است به‌شدت رشد کنند یا پدیدار شوند. چنین تحولی اثر توزیع درآمد خیلی بزرگی دارد که ممکن است افرادی با درآمد بالا و ثروتمند را در این چرخه به طبقات پایین‌تر بفرستد و در عوض انسان‌هایی پدید آیند که پیشتر توانگری کمتری داشتند اما حالا به لطف وضعیت جدید و تقاضای بالا برای توانمندی آنها، سطح درآمد بالایی را تجربه کنند.

  در نتیجه چنین وضعیتی فکر می‌کنید کدام یک از صنایع خیلی از این موضوع تاثیر بپذیرد؟

فکر می‌کنم به شرایط کشورها خیلی بستگی دارد. به‌طور مثال در کشور ما که مسائل بهداشتی کمتر رعایت می‌شود، کرونا احتمالاً در آینده کاری کند که توجه افراد و طبقات به این موضوع بیشتر شده و همین زمینه رشد صنایعی در این حوزه را فراهم می‌کند. یکی از دیگر صنایعی که حتماً هم در ایران و هم در جهان بیشتر رشد خواهد کرد آی‌تی خواهد بود که باعث می‌شود حتی بسیاری از صنایعی که قبلاً در این حوزه فعال نبوده‌اند سعی کنند وارد این عرصه شوند و خدمات آنلاینی را ارائه دهند. موردی که قطعاً باعث رشد خیلی زیادی خواهد شد و زمینه بهره‌مندی این صنایع از بازار را به وجود می‌آورد. در عین حال صنایعی که نتوانند خود را با این چهارچوب وفق دهند قطعاً با مشکل روبه‌رو خواهند شد.

  اگر برگردیم به بحث، موردی که اهمیت بالایی دارد، بسته‌های مالی دولت‌هاست که با هدف تحریک جوامع به مصرف اجرا می‌شوند. تاثیر این رفتار بر وضعیت پس‌انداز در کشورهای بزرگ را چگونه می‌بینید؟ مثلاً در آمریکا و ژاپن یا آلمان و کشورهای دیگر ممکن است این رویه به پروسه Reallocation هویت متفاوتی بدهد؟

تزریقی که دولت‌ها انجام داده‌اند بیشتر جنبه تامین اجتماعی داشت و هدف دولت‌ها از این دخالت‌ها این بود که قشر کم‌درآمد جامعه را سر پا نگه دارند یا افرادی که شوک‌های منفی دریافت کرده‌اند از حداقل معیشت برخوردار شوند. این چتر حمایتی دولت‌ها بسته به اینکه جزئیات این طرح‌ها چه بوده، می‌تواند تاثیرات مختلفی داشته باشد. به‌طور مثال اگر به همه خانوارها کمک مالی یکسانی پرداخت شده باشد و تامین مالی آن از طریق چاپ پول باشد بر کل اقتصاد بار تورمی سنگینی تحمیل خواهد داشت که این یک نوع اثر را بر روی سطح پس‌انداز و مصرف آنها می‌گذارد. اما اگر این پول فقط به اقشار پایین‌دست و نیازمند جامعه پرداخت شود به دلیل درآمد پایین و سطح مصرفی بالا که حدوداً یک از یک است (یعنی تقریباً همه درآمد خود را خرج می‌کنند) و نرخ نهایی مصرف آنها بالا می‌رود، این باعث می‌شود پولی که قرار بود پس‌انداز شود و در آینده در تولید استفاده شود، در همین دوره مصرف شود و احتمالاً پس‌انداز کل کاهش پیدا می‌کند.

  فکر می‌کنید افزایش نرخ پس‌انداز و تزریق بسته‌های مالی دولتی می‌تواند مصرف را در اقتصاد جهانی افزایش دهد؟

جواب دقیق به این سوال بستگی بسیاری به این دارد که سیاستگذار از اثر کرونا چه برداشتی دارد. اگر فرض سیاستگذار این باشد که این شوک تحولات عمیق ساختاری ایجاد خواهد کرد آن وقت سیاست حمایت از صنایع کاملاً اشتباه خواهد بود و مصرف تحریک نخواهد شد. مثلاً اگر به خاطر شوک کرونا صنعت خودرو با تغییری در رفتار بلندمدت خانوارها روبه‌روست که این شوک، تقاضای خودرو را کاهش داده، حمایت از این بخش هر چقدر هم که بالا باشد بی‌فایده است زیرا چشم‌انداز دقیقی از رفتار مصرفی برای ماه‌ها و سال‌های آینده وجود ندارد در نتیجه بهتر است دولت دخالت خود را در چنین شرایطی انجام ندهد و اجازه دهد صنایعی که بهره‌وری کمتری دارند، ورشکست شوند تا صنایع جدیدی متولد شوند که خانوارها متقاضی محصولات آنها هستند. مثال بارز این مورد امتناع از مسافرت و در اولویت قرار گرفتن تماشای فیلم در سیستم آنلاین است. عرضم این است که در کل مداخله دولت برای حمایت از صنایع سناریوی خوبی نیست و همیشه هم جواب نمی‌دهد.

  خب به بحث پس‌انداز برگردیم، در صد سال اخیر که چندین بحران مانند بحران دهه 90 جنوب شرق آسیا یا بحران جهانی ۲۰۰۸ یا رکود تاریخی سال ۱۹۲۹ رخ داده، از ‌نظر تحولات پس‌انداز و مصرف چه درس‌هایی برای اقتصاد جهانی وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود؟

این موضوع از دو جنبه قابل بحث است. اولاً اگر رفتار سیاستگذار در دوران کرونا را با رفتار سیاستگذار در بحران ۲۰۰۸ یا بحران ۱۹۹۸ جنوب شرقی آسیا مقایسه کنیم، می‌بینیم که دولت‌ها خیلی سریع‌تر و فعال‌تر عمل کرده‌اند و این نشان‌دهنده درس گرفتن از گذشته بوده است که اکنون به‌صورت خیلی عملیاتی در حال اجراست. دومین و مهم‌ترین مورد همین سیاست‌هایی است که به اصطلاح ذیل سیاست تحریک تقاضا و در پاسخ به تحولات ایجاد‌شده در سطح پس‌انداز / مصرف شکل می‌گیرند. اما اینکه آیا این کارها باعث حفظ پس‌انداز می‌شود یا تغییری را در آن پدید می‌آورد که خانوار در سطح مصرف متفاوتی قرار گیرد، جای بررسی دارد. نکته مهمی که وجود دارد این است که شش یا هفت دهک در کشور ما هیچ پس‌اندازی ندارند و سیاست تحریک تقاضا هم هیچ تغییری در میزان پس‌انداز آنان ایجاد نخواهد کرد. درس مهمی که باید از چنین بحران‌هایی بگیریم این است که اگر به دنبال رخ دادن اتفاقی مثبت در سطح پس‌انداز بلندمدت هستیم که شامل 80 یا 90 درصد جامعه شود، تنها از طریق افزایش تولید و رونق کسب‌وکار امکان‌پذیر است. چتر حمایتی دولت برای خروج خانوارها از شرایط گرسنگی، فقر و فلاکت فقط می‌تواند برای چند ماه اثرگذار باشد و در بلندمدت اثر آن خنثی خواهد شد. بنابراین باید با رونق دادن به تولید و رشد اقتصادی کاری کنیم که مازاد هزینه‌ای را که هم‌اینک بر دوش خانوار سنگینی می‌کند برداریم و پس‌انداز را به مرور جانشین بدهی کنیم.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها