شناسه خبر : 39846 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حلقه مفقوده علوم سیاسی

آکادمی سیاسی چه تفاوتی با آکادمی اقتصادی دارد؟

 

  علی چشمی / اقتصاددان

اقتصاددانان یک گزاره کلیدی دارند که این گزاره می‌تواند آنها را متحد سازد و به سمت اجماع هدایت کند. همچنین مبنای این قرار بگیرد که علم اقتصاد را از سایر علوم تفکیک کند. این گزاره کلیدی این است: «قیمت‌ها را درست کنید». این گزاره کلیدی هرچند در رویکردهای نئوکلاسیک شکل گرفته اما سایر رویکردها در اقتصاد هم حول همین گزاره کلیدی بحث می‌کنند. مثلاً در رویکرد نهادی از این صحبت می‌شود که اگر فقط قیمت‌ها را درست کنیم شاید کافی نباشد بنابراین برای اینکه جامعه به سعادت و رفاه برسد لازم باشد «نهادها را هم درست کنیم». بنابراین در کنار اینکه روی بازار تاکید می‌شود روی نهادها هم تاکید صورت می‌گیرد و در واقع بر اساس این دو گزاره کلیدی، رویکرد اقتصاددانان به بهبود رفاه اجتماعی شکل می‌گیرد. در ایران هم طرفداران این دو رویکرد دارای شبکه روابط خاص خود هستند.

اما در علوم سیاسی ایران، این گزاره کلیدی وجود ندارد. علوم سیاسی در ایران هنوز درگیر موضوعاتی است مانند اینکه منفعت اجتماعی چیست. هنوز در شناخت منفعت اجتماعی ناتوان هستند. برای شناخت منفعت اجتماعی بعضی‌ها تاکید بر این دارند که از طریق دموکراسی می‌شود منفعت اجتماعی را شناخت. بنابراین به صورت افراطی این گزاره کلیدی را پیگیری می‌کنند که «دموکراسی را درست کنید». اما الزامات درست کردن دموکراسی را هم در مباحث علوم سیاسی ایران کمرنگ می‌بینیم. مثلاً از الزامات دموکراسی این است که «رسانه‌ها را درست کنید» یا «احزاب را درست کنید» یا «تفکیک قوا را درست کنید» یا «درجه تمرکز در دولت و بوروکراسی را درست کنید». اما این گونه گزاره‌ها نیز به صورت سیستماتیک و نظام‌مند پیگیری نمی‌شود.

متاسفانه در علوم سیاسی به جای تاکید روی موضوعاتی مانند دموکراسی و الزامات دموکراسی که باید به صورت کاملاً هدفمند و نظام‌مند پیگیری شود و از نظام سیاسی و ارکان مختلف اجتماع خواسته شود، بیشتر درگیر روزمرگی در موضوعات و مسائل سیاسی می‌شوند. یا به عبارتی درگیر این مباحث می‌شوند که چه سیاستمداری چه کنشی داشته یا از طرفی دیگر بسیار درگیر مباحث تاریخی هستند که از الزامات مباحث تاریخی برای دنیای کنونی غافل می‌شوند. به عنوان مثال در علوم سیاسی هنوز به‌شدت درگیر این هستند که اندیشه سیاسی در دوره قبل از اسلام، بعد از اسلام، یونان باستان یا در دوره‌هایی مثل خوارزمشاهیان چه بوده یا افراد خاص مثل خواجه نظام‌الملک چه اندیشه‌ای داشته‌اند یا در آثار سعدی و از دل شاهنامه چه اندیشه‌هایی می‌شود استخراج کرد. بنابراین، تمرکز بیش از اندازه روی اندیشه سیاسی در تاریخ دارند و از دل تاریخ چیزی را بیرون نمی‌آورند که نشان دهد اکنون چه باید کرد. به عبارتی نمی‌توانیم برای مسائل توسعه کشور به صورت نظام‌مند دیدگاه‌های رقیب را از درون دانشکده‌های علوم سیاسی استخراج کنیم.

موضوعات اساسی در سیاست اکنون نظام انتخاباتی، نظام حزبی، ساختار روابط بین‌المللی، ماهیت رژیم سیاسی (پارلمانی یا ریاست‌جمهور)، تفکیک قوا، بوروکراسی و تمرکززدایی است که این موضوعات در جامعه بسیار اهمیت دارد. اگر این نهادهای سیاسی درست شوند می‌تواند مسیر توسعه در کشور را هم هموار کند. به عبارتی اگر این نهادهای سیاسی به گونه‌ای باشد که پشتیبان توسعه اقتصادی و فرهنگی باشد می‌تواند مسیر و سرعت توسعه در کشور را تعیین کند.

اکنون در علوم سیاسی جدید در جهان، در چارچوب سیاست تطبیقی تحلیل‌ها صورت می‌گیرد. به عبارتی چه نوع نظام حزبی پشتیبان توسعه است؟ آیا باید در ایران، نظام دو‌حزبی داشته باشیم یا نظام چندحزبی؟ چه نوع نظام انتخاباتی پشتیبان این نظام حزبی است؟ اگر رای‌گیری به صورت یک حوزه بزرگ یا به صورت تناسبی باشد نظام انتخاباتی و سیستم رای‌گیری به نظام دو‌حزبی منجر خواهد شد ولی اگر رای‌گیری به صورت اکثریتی ساده در حوزه‌های پراکنده باشد، این به احزاب متعدد منجر خواهد شد. کدام‌یک از این نظام‌های انتخاباتی یا حزبی پشتیبان توسعه ایران است؟ ما هم رژیم سیاسی و تجربه رژیم پارلمانی را در قبل از انقلاب و تا حدودی در دهه اول انقلاب داریم و هم رژیم نیمه‌ریاستی را داریم. تفکیک قوا و نوع رژیم سیاسی چه باید باشد و کدام پشتیبان توسعه هستند؟ دانشکده‌های علوم سیاسی در ایران نظر صریحی در این موارد ندارند یا نمی‌توانیم دقیق مشخص کنیم که کدام دانشکده این رویکرد را دارد که طرفدار نظام دوحزبی، انتخابات تناسبی و رژیم سیاسی ریاستی است و کدام متفاوت است؟ در حال حاضر دانشکده‌های علوم سیاسی چنین دیدگاه‌هایی ندارند و به روشنی در مورد موضوعات اساسی دنیای سیاست نظر ندارند یا مشخص نیست که نظر دانشکده‌های اصلی علوم سیاسی کشور درباره تفکیک قوا، نظام انتخاباتی، نظام حزبی، تمرکزگرایی یا تمرکززدایی، دموکراسی و رژیم سیاسی به چه ترتیب است. در دانشکده‌های علوم سیاسی بیشتر مباحثی مطرح می‌شود که یا حالت روزمره دارد یا به گفته‌ها یا تصمیمات روزمره سیاستمداران واکنش نشان می‌دهند یا گرفتار اندیشه‌های بسیار قدیمی هستند. بیشتر این تحلیل‌ها از زاویه نصیحت‌الملوک است یا به عبارتی توصیه‌های اخلاقی به سیاستمداران ارائه می‌شود و کمتر تحلیل‌های اثباتی انجام می‌شود. یعنی کمتر می‌بینیم که دانشکده‌های علوم سیاسی تحلیل کنند کمبود و نواقص نهادهای سیاسی در کشور چه پیامدهایی برای توسعه اقتصادی کشور داشته و به عبارتی مباحث سیاست تطبیقی چندان رواج ندارد که از درون آن به رویکردهای مشخصی رسیده باشند.

نکته برجسته‌ای در مورد این نحوه برخورد دانشکده‌های علوم سیاسی با مسائل مهمی که مرتبط با توسعه کشور هست، وجود دارد. این نکته که سال‌هاست اقتصاد دارد به سیاست یارانه می‌دهد یا به عبارتی مشکلات توسعه‌نیافتگی کشور راهکار سیاسی دارد اما با اینکه نوک پیکان مسائل توسعه‌نیافتگی به سمت دانشکده‌های علوم سیاسی است اما می‌بینیم که از دانشکده‌های علوم سیاسی راهکارهای دقیقی ارائه نمی‌شود که بر مقایسه تجربه ایران در دوره‌های مختلف تاریخی و مقایسه ایران با سایر کشورها مبتنی باشد و از دل آنها توصیه‌های دقیقی استخراج شود. 

همچنین اگر بپذیریم که الان دو جناح سیاسی کشور هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان در کنش‌های سیاسی خود تا حدودی به بن‌بست رسیده‌اند از دانشکده‌های علوم سیاسی توصیه‌های دقیقی در این زمینه برای آنها ارائه نمی‌شود. به عبارتی، بن‌بست‌های متعدد در توسعه کشور ناشی از بن‌بست‌های مختلف در سیاست است و این بن‌بست‌های سیاسی به یکسری معضلات اقتصادی منجر شده و کشور از ریل اساسی توسعه خارج شده و در مسیر توسعه مشخصی قرار ندارد. 

با این شرایط لازم است که عالمان سیاسی با اقتصاددانان تعامل دقیقی داشته باشند و در واقع علوم سیاسی بتواند توصیه‌هایی در حوزه سیاست داشته باشد که گره‌های اقتصادی را باز کند. اگر ما از این زاویه نگاه کنیم که نظام سیاسی است که کشور را از چرخه‌های تباهی نجات می‌دهد و در بزنگاه‌های تاریخی یک کشور را در ریل توسعه قرار می‌دهد، عالمان سیاسی باید بتوانند این بزنگاه‌های تاریخی را شناسایی کنند و دقیقاً مشخص کنند کشور کجا قرار دارد و چه کسانی و چه نهادهایی پتانسیل این را دارند که ما را از این بزنگاه‌های تاریخی به سلامت عبور دهند. البته این نوع مباحث حالت بین‌رشته‌ای دارد ولی حتماً باید رویکردهای رشته‌های مختلف از جمله در علوم سیاسی، علوم اقتصادی و جامعه‌شناسی مشخص باشد تا بتوانند هر کدام از رویکردها، در رشته دیگر با رویکرد نزدیک به خود همگرایی داشته باشند. مثلاً این همگرایی‌ها در بین اقتصاددانان نهادی ایران با جامعه‌شناسان تا حدودی برقرار است ولی بین رویکردهای اقتصادی ایران با عالمان سیاسی برقرار نیست و به طور دقیق معلوم نیست که کدام از هم پشتیبانی می‌کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...