شناسه خبر : 50404 لینک کوتاه

سیاست پس از تحریم

فضای سیاسی پس از فعال شدن تحریم‌ها چه شرایطی پیدا می‌کند؟

 

فرشاد اعظمی / نویسنده نشریه 

38فعال شدن مکانیسم ماشه، تنها یک رویداد نمادین سیاسی یا صرفاً بازگشت چند قطعنامه فراموش‌شده نیست؛ بلکه می‌تواند نقطه عطفی تازه در مناسبات اقتصادی و سیاسی ایران رقم بزند. جامعه‌ای که امروز با تورم مزمن، کسری بودجه بی‌سابقه و ناترازی‌های عمیق در حوزه انرژی و مالی دست‌وپنجه نرم می‌کند، قطعاً توان و تاب‌آوری کمتری نسبت به دو دهه قبل دارد. اگر در دهه ۱۳۸۰ درآمدهای سرشار نفتی سپر آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی بود، امروز فروش نفت محدود و پرهزینه است و بخش بزرگی از هزینه‌های اداره کشور بر دوش مالیات‌هایی است که فشار مستقیم آن بر زندگی شهروندان تحمیل می‌شود. به این ترتیب هرگونه بازگشت تحریم‌های فراگیر، نه‌تنها سفره مردم را کوچک‌تر می‌کند بلکه شکاف طبقاتی را نیز عمیق‌تر خواهد ساخت. در همین حال، فعال شدن ماشه معادلات سیاست داخلی را هم به هم می‌ریزد؛ زیرا رقابت میان گروه‌های قدرت بر سر چگونگی مواجهه با بحران تشدید می‌شود. برخی تندروها، همچنان تحریم را فرصتی برای انسداد و فشار بیشتر می‌بینند و از نوستالژی دهه ۸۰ سخن می‌گویند، اما به گفته منتقدانی چون محمد عطریانفر، این مقایسه مع‌الفارق است؛ چرا که امروز اقتصاد ایران شکننده‌تر از همیشه است و هر تحریم تازه می‌تواند همچون ضربه‌ای کاری، همه شکاف‌ها و ضعف‌های پیشین را آشکار کند. از همین‌رو، بحث بر سر مکانیسم ماشه تنها به سطح اقتصاد محدود نمی‌ماند، بلکه به ساحت سیاست داخلی نیز کشیده می‌شود. آیا حاکمیت با رویکردی عقلانی و همدلانه برای عبور از بحران متحد خواهد شد یا میدان دوباره به رادیکال‌هایی سپرده می‌شود که تجربه گذشته نشان داده جز بی‌ثباتی و عقبگرد دستاوردی ندارند؟

در حال حاضر بودجه دولت دست‌کم 800 هزار میلیارد تومان کسری دارد و احتمالاً این کسری در سال آینده تشدید شود. دولت برای جبران این مقدار کسری، یا باید مالیات بیشتری بگیرد، یا اوراق بدهی منتشر کند یا به منابع بانک مرکزی فشار بیاورد که اتخاذ هر تصمیم، به معنی تشدید فشار به مردم است. تجربه دهه ۱۳۸۰ نشان می‌دهد که تحریم‌ها باعث گسترش اقتصاد غیررسمی، رشد قاچاق و رانت و تقویت نقش گروه‌هایی شد که امکان دور زدن تحریم‌ها را داشتند. این‌بار نیز چنین روندی تکرار می‌شود اما تفاوت مهم این است که زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی ایران امروز آسیب‌پذیرتر از قبل هستند؛ تورم مزمن، کسری بودجه مزمن و کاهش اعتماد عمومی شرایطی ایجاد کرده که تاب‌آوری جامعه در برابر فشارهای خارجی کمتر است.

از سوی دیگر در دهه ۱۳۸۰ اقتصاد ایران با ناترازی انرژی مواجه نبود اما در سال 1404 اقتصاد ایران گرفتار انواع ناترازی است. همچنین برخلاف دهه۱۳۸۰، اکنون اقتصاد جهانی به‌دلیل تنش‌های ژئوپولیتیک و بحران انرژی آمادگی بیشتری برای جذب نفت غیرایرانی دارد، بنابراین اهرم فشار ایران بر بازار انرژی کمتر خواهد بود. با این حال، تجربه چند سال اخیر نشان داده که ایران شبکه‌های گسترده‌تری برای فروش نفت پنهانی و تجارت خاکستری ایجاد کرده است که می‌تواند بخشی از فشار را تخفیف دهد، هرچند با هزینه‌های بالاتر و سود کمتر. بنابراین اگرچه شباهت‌ها در فشار اقتصادی، کاهش سطح رفاه و تشدید شکاف طبقاتی مشهود است، تفاوت‌ها در شدت آسیب‌پذیری داخلی، سرعت واکنش اجتماعی و توانایی محدود ایران برای مقابله با تحریم‌ها باعث می‌شود این دوره احتمالی بحرانی‌تر و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر از دهه ۱۳۸۰ باشد. فعال شدن مکانیسم ماشه و تشدید تحریم‌ها، چه اثری روی سیاست داخلی ایران می‌گذارد؟ چه تغییری در روابط سیاسی میان گروه‌های قدرت در داخل رخ می‌دهد؟ در این گزارش با مشورت و راهنمایی محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران به این پرسش پاسخ می‌دهیم که فعال شدن مکانیسم ماشه و تشدید تحریم‌ها، چه اثری روی سیاست داخلی ایران خواهد گذاشت و چه تغییری در روابط سیاسی میان گروه‌های قدرت در داخل کشور، ایجاد خواهد کرد؟

هر نوع تحریمی، بد است

اجرای مکانیسم ماشه در حالی به شماره افتاده است که هنوز در داخل کشور، نظرات و تحلیل‌ها ادامه دارد و تبعات و عواقب آن، محل اختلاف جریان‌های سیاسی است. گروهی سوابق تحریمی کشور را مستند ادعایشان کرده و معتقد هستند که تحریم‌ها به نظام اقتصادی و سیاسی خدشه‌ای وارد نخواهد کرد؛ به قول خودشان، آمریکا با اعمال تحریم‌های یک‌جانبه، هرچه ترس و نگرانی بابت تحریم‌ها بود را پیش‌خور کرده است! این در حالی است که منتقدان این تئوری که اتفاقاً اکثریت را هم شامل می‌شوند، نظر دیگری داشته و همچنان امید به ابتکارعمل و خلاقیت کشور در دیپلماسی بسته‌اند. محمد عطریانفر از جمله همین منتقدان است و اعتقاد دارد که «تحریم چه کم، چه زیاد، چه یک‌جانبه و چه بین‌المللی و فراگیر، بد است»!

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران توضیح می‌دهد: «وقتی که یک کشور در شرایط پایداری سیاسی به سر می‌برد و زندگی در آن جاری است؛ وقتی که اقتصاد زنده است و چرخ اقتصاد و تجارت می‌چرخد؛ طبعاً هر تحریمی به فرآیند اقتصاد و بازار آزاد لطمه خواهد زد. بنابراین هر گونه اقدامی که تحریمی را بر ایران اعمال کند یا لغو تحریمی را ملغی کند، به منزله ضربه و لطمه به اقتصاد ایران خواهد بود.»

تحریم بد و تحریم بدتر

این در حالی است که جریان‌های تندرو داخلی حتی در مسئله تحریم‌ها نیز تلاش بر دوقطبی‌سازی دارند؛ اینکه تحریم‌های آمریکا بدتر از تحریم‌های سازمان ملل است! عطریانفر می‌گوید: «امروز کشور ما در چنین شرایطی است که تحت تحریم‌های آمریکا قرار دارد و درعین‌حال ممکن است با اجرای مکانیسم ماشه نیز قطعنامه‌های سازمان ملل دوباره علیه ایران فعال شوند و تحریم‌های مرتبط با آن برگردند. هرچند برخی این وضعیت را ساده‌سازی کرده و فکر می‌کنند چون حجم تحریم‌های سازمان ملل به مراتب کمتر از تحریم‌های آمریکاست، لذا اعتقاد دارند که اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و تبعات احتمالی آن در قیاس با تحریم‌های آمریکا عدد بزرگی نیست! این در حالی است که شاید در آغاز دچار بحران‌های جدی و عظیمی نشویم و صرفاً یک‌سری چالش‌های مقدماتی و محدود ایجاد شود ولی درنهایت و در بلندمدت کشور با بحران‌هایی مواجه خواهد شد. بنابراین شاید محل اختلاف جدی بحث همین نکته باشد که اثرات اجرای مکانیسم ماشه را باید هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت بررسی کرد.»

تمرکز مخالفان مذاکره بیشتر حول این محور است که اگر مجموعه تحریم‌های اعمال‌شده و احتمالی ایران را در نظر بگیریم، ظرفیتی بالغ بر 70 تا 80 درصد این تحریم‌ها، ادامه همان تحریم‌هایی است که آمریکا به‌صورت یک‌جانبه علیه ایران وضع کرده است و مابقی تحریم‌ها شامل آنهایی است که در پس اجرای احتمالی مکانیسم ماشه، علیه ایران اعمال خواهد شد. بنابراین این 20 تا 30 درصد تحریم‌های احتمالی فشار به مراتب کمتری از آن تحریم‌ها علیه ایران تحمیل خواهد کرد و بر همین اساس اجرای مکانیسم ماشه را تا اندازه یک اقدام نمادین سیاسی تقلیل می‌دهند؛ رفتاری که عطریانفر در توصیف آن می‌گوید: «این رفتارها و رویکرد چندان سنجیده نیست و حرف آنان محل ایراد است. چراکه هر تحریمی آسیب‌زاست.»

این ماشه، آن ماشه نیست

البته این تنها مقایسه‌ای نیست که در تحلیل‌ها و نظرات مطرح می‌شود. منتقدان و مخالفان مذاکره که این روزها پیشنهاد‌هایی چون خروج از «ان‌پی‌تی» یا تعلیق کامل همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا فراتر از همه اینها رویای بستن تنگه هرمز را در سر می‌پرورانند، این روزها در خیال خود ادعای تکرار روزگاران دهه 80 را تصور می‌کنند؛ همان روزگارانی که هرچه خواستند کردند، هرچه خواستند گفتند و هرچه خواستند خراب کردند. تصور آنان، این است که آن دوران قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ایران صادر شد و آبی از آب تکان نخورد و این بار نیز اگر ماشه‌ای چکانده شود، آب از آب تکان نخواهد خورد. «این قیاس مع‌الفارق است»؛ عطریانفر این را می‌گوید و توضیح می‌دهد که «کشور در آن دوران درآمدهای هنگفت نفتی داشت. کشور طی هشت سال در آن زمان بالغ بر 800 میلیارد دلار از طریق فروش نفت درآمد کسب کرد. این ظرفیت اقتصادی بزرگ، پشتوانه عظیمی بود که بسیاری از ناکارآمدی‌ها و ناتوانی‌های دولت را پوشش داد و اگر مردم کمتر در معرض مستقیم تحریم‌ها قرار گرفتند، به خاطر همین مسئله بود ولی امروز این شرایط وجود ندارد»!

به گفته او، «امروز وضعیت فروش نفت بسیار آسیب‌پذیر است و مانند گذشته موفق نیستیم. ظرفیت فروش نفتی ما در بازار جهانی عدد اندکی است. هزینه‌هایی که قبلاً برای اداره کشور بر دوش درآمدهای ناشی از نفت بود، امروز بیشتر بر دوش مالیات‌هایی است که در بخش‌های مختلف از شهروندان گرفته می‌شود. افزون بر اینکه، تمامی قابلیت‌ها و ابتکارات اقتصادی کشور طی سالیان متوالی تحت تحریم‌های گسترده از جمله تحریم‌های آمریکا، دچار آسیب و لطمه شده و با مشکلات جدی مواجه شده‌اند».

مسئله تشدید مالیات، دقیقاً یادآور همان مسئله‌ای است که از ابتدای دولت چهاردهم بارها مستقیم و غیرمستقیم مورد بحث پاستورنشینان قرار گرفته است. کارشناسان یکی از علل اصلی این مسئله را در معضل کسری بودجه دولت تحلیل و تفسیر کرده‌اند. عطریانفر با اشاره به همین معضلات جدی اقتصادی در بخش دولتی و خصوصی، می‌گوید که «امروز اقتصاد کشور شکننده است. شرایط اقتصادی امروز با شرایط دهه 80 متفاوت است و کمترین آسیب مجدد، این اقتصاد شکننده را شکننده‌تر خواهد کرد و اثرات و عواقب آن بر دوش شهروندان خواهد بود. برخی این واقعیت‌ها را نمی‌فهمند. اگر قرار است دو مقوله را باهم مقایسه کنید، باید این دو از هر حیثی باهم تطابق و تشابه داشته باشند. وضعیت فعلی ما کاملاً با دوران آقای احمدی‌نژاد متفاوت است و این قیاس بین اقتصاد امروز با دهه 80 از نظر من مع‌الفارق است».

تندروها و نوستالژی تحریم

اما چرا هنوز برخی از نعمت تحریم حرف می‌زنند؟ چرا هنوز برخی از اقلیت‌های سیاسی، مذاکره برای لغو تحریم را خیانت و تحریم و انسداد و تقلیل اقتصاد و تجارت کشور را مصداق وطن‌دوستی و شجاعت و رسالت دلسوزی خودشان تعبیر می‌کنند؛ آن هم در شرایطی که در پس هر دوره تشدید تحریم‌ها، رانت و فساد به اوج خود رسید و از پس هر اختلاس، سرمایه‌های ملی به تاراج رفت؛ تاراجی که طی چند دهه گذشته، تکرارش رفته‌رفته به یک پدیده معمول بدل شده است. آیا غیر از این نیست که تشدید تحریم‌ها و تلاش برای دور زدن آن، شفافیت را تهدید می‌کند؟ البته محمد عطریانفر نه فقط اغراض اقتصادی که اغراض سیاسی و البته فقدان منطق و درک واقعیات را در این مسئله دخیل می‌داند. اینکه برخی جریان‌های سیاسی به سبب نپذیرفتن واقعیات و منطق شرایط امروز کشور، همچنان مسائل و مباحثی را مطرح می‌کنند که عملاً منافع ملی و مطالبات عمومی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

به قول خودش که می‌گوید: «من فکر می‌کنم که تندروها و رادیکال‌ها عمق اندیشه الکنی دارند و اساساً فهم و درکی از واقعیات اداره کشور و پیشبرد اقتصاد مملکت نداشته و ندارند. تندروها قبلاً در یک حاشیه امن قرار داشتند و بر همین اساس هرکاری که دلشان می‌خواست، انجام می‌دادند و هر فشاری که می‌خواستند، وارد می‌کردند. تندروها از جانب برخی حوزه‌های قدرت مورد حمایت بودند و مجموعه این اتفاقات و رویه‌ها باعث شد که رویشان زیاد شود. آنان به خیال گذشته که صدایشان شنیده می‌شد، تصورشان بر این است که اگر امروز هم حرفی بزنند یا فریادی بکشند، مجدداً صدای آنها شنیده می‌شود. اما امروز با گذشته تفاوت دارد.»

«طبل تهی»! لقبی است که عطریانفر به جریان‌های رادیکال می‌دهد؛ «تندروها عین طبل توخالی یا بوق، صدای بلند و گوش‌خراشی دارند ولی همان صدا و حرف، عاری از عمق و محتواست. این صدا هرچقدر آسیب‌زننده است، به همان اندازه کارکردی ندارد. آنان هنوز به خیال گذشته دنبال فشار آوردن هستند تا به نوعی اهداف و خواسته‌های خودشان را جامه عمل بپوشانند. ریشه این رفتارها نیز به عدم فهم آنان از نحوه اداره کشور برمی‌گردد. این در حالی است که همین رادیکال‌ها و تندروها هر زمان که اداره کشور را در دست گرفتند، کشور را به‌صورت جدی دچار آسیب کرده و یک سکته اساسی در مدیریت مملکت ایجاد کردند. آنان با رویکردهای مورد نظر خودشان، عملاً دولت را با اخراج نیروهای توانمند و دلسوز، از بین بردند و ظرفیت‌های درآمدی کشور را نابود کردند. تندروها از بازه زمانی 84 تا 92 تجربه مدیریتی خودشان در کشور را به خوبی نشان دادند تا مشخص شود که بسیار بی‌کفایت و ناتوان هستند.»

شاید تلاش مخالفان مذاکره و حامیان تحریم بیشتر نوستالژی همان دوران شیرین گذشته باشد. هرچند نه این ماشه، آن ماشه است و نه فروش نفت امروز کشور مانند آن دوران سر به فلک کشیده است. اما شاید برای اقلیتی فقط محال، محال باشد و در ناامیدی بسی امید است. «آقایان آن دوران خیلی خوش گذراندند و از ظرفیت منابع ملی به نفع خودشان بهره بردند و کشور را دچار سکته کردند. آنان امروز به یاد همان ایام و به امید تکرار همان دوران، سروصدا برپا کرده‌اند. هرچند خوشبختانه، امروز به نظر می‌رسد که عمده مدیران ارشد نظام فهمیده‌اند رویکردهای افراطی و رادیکالی هرگز راهگشا نبوده و اگر در گذشته به چنین افرادی و چنین رویکردهایی میدان دادند، مرتکب خطا شده‌اند. بنابراین ما در وهله نخست، نباید خیلی نگران رفتار و سروصدای گروه‌های افراطی باشیم. دوم اینکه، ما نباید به این هیاهوها وقعی بگذاریم. سوم اینکه، از کسانی که احتمالاً از منافع ملی و مطالبات عمومی درکی دارند و به نوعی بر افراد تندرو و رادیکال نفوذ دارند، مهار و کنترل و هدایت ایشان را مطالبه کنیم تا منافع ملی فدای مطالبات و منویات و دیدگاه‌های شخصی نشود. چهارم اینکه، دولت و مسئولان باید در حوزه اقتصاد و سیاست و فرهنگ به‌ویژه در شرایط فعلی و مباحث امنیتی به‌صورت یکپارچه و همدل عمل کنند تا بتوانیم از بحران‌های پیش رو به سلامت عبور کرده و از مهلکه نجات پیدا کنیم.» 

دراین پرونده بخوانید ...