شناسه خبر : 43345 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رئیس باش ولی ریاست نکن

بررسی اثرگذاری جایگاه رئیس بانک مرکزی در گفت‌وگو با داود سوری

رئیس باش ولی ریاست نکن

علی صالح‌آبادی، هفته گذشته از بانک مرکزی کنار رفت تا جای او را محمدرضا فرزین بگیرد. رئیس پیشین بانک مرکزی روزی از ریاست بانک مرکزی کنار رفت که دلار در بازار غیررسمی از قیمت 44 هزار تومان هم عبور کرده بود. اما آیا او مقصر شتاب گرفتن قیمت ارز در ایران است؟ البته بر او انتقادهایی وارد می‌شد مثلاً اینکه قدرت نه گفتن ندارد یا اینکه در حوزه‌هایی ورود می‌کند که ارتباط چندانی به ریاست بانک مرکزی ندارد. حالا اما وی کنار رفته و احوال دلار تفاوت چندانی نکرده است و طبق پیش‌بینی کارشناسان حتی باید خود را برای قیمت‌های بالاتر هم آماده کرد. سوال این است که در این میان نقش روسای بانک مرکزی چیست؟ این موضوع گفت‌وگو با داود سوری،‌ اقتصاددان است. او معتقد است فردی که در ایران به عنوان رئیس بانک مرکزی برگزیده می‌شود به هیچ عنوان استقلال ندارد و چاره‌ای ندارد جز اینکه مطیع و فرمان‌بردار سیاست‌های دولت و وزرا باشد. در نتیجه انتظار اینکه بانک مرکزی بتواند در سیاست‌های اقتصادی کشور حتی بخش پولی تاثیرگذار باشد، بیهوده است. افرادی که به عنوان رئیس‌کل بانک مرکزی انتخاب می‌شوند در نهایت تاثیر چندانی در اقتصاد کشور ندارند.  در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

♦♦♦

  هفته گذشته صالح‌آبادی از ریاست بانک مرکزی کنار رفت. مدت حضور وی در راس بانک مرکزی به دو سال نرسید و می‌دانیم که طی بازه مهر سال 1400 تا دی‌ماه 1401 حدود 60 درصد بر قیمت دلار افزوده شده است. نقش شخص رئیس بانک مرکزی را در وقایع پیش‌آمده چطور ارزیابی می‌کنید؟

نرخ ارز برآیند کلی سیاست‌های اقتصادی است که در کشور صورت می‌پذیرد. در واقع نرخ ارز به نوعی منعکس‌کننده توان اقتصادی کشور در مقابل اقتصادهای دیگر است. از ویژگی‌های نرخ ارز این است که اقتصاد کشور را با کشورهای دیگر مقایسه می‌کند. مثلاً اگر نرخ دلار مدنظر باشد، به وسیله آن می‌توان اقتصاد ایران را با اقتصاد کشورهایی که بر مبنای دلار هستند مقایسه کرد. در اقتصادی مانند کشور ما رئیس‌کل بانک مرکزی آنچنان تسلط و قدرتی در کنترل نرخ ارز ندارد. اما چرا در کشور ما تصور می‌شود که کنترل نرخ ارز توسط بانک مرکزی صورت می‌گیرد؟ این نگاه از اینجا ناشی می‌شود که ما ارز را صرفاً به عنوان یک کالا در نظر می‌گیریم و مقداری صادرات و واردات داریم. صادرات و واردات در بانک مرکزی است، پس بانک مرکزی می‌تواند نرخ ارز را تعیین کند. در حالی که چنین نیست و نرخ ارز مفهومی بسیار فراتر از این دارد که به عنوان یک کالا در نظر گرفته شده باشد و برای صادرات و واردات مدنظر قرار گرفته شود. بنابراین بانک مرکزی از آن زاویه می‌تواند روی تورم تاثیر داشته باشد. به عبارت دیگر بانک مرکزی در صورتی که قادر باشد سیاست پولی مدنظر خود را اعمال کند؛ می‌تواند بر نرخ ارز هم تاثیرگذار باشد، در غیر این صورت صرفاً به صورت یک حسابدار ارزی می‌تواند مشغول به کار باشد و به همین میزان هم می‌تواند روی نرخ ارز اثرگذاری داشته باشد. این تاثیرگذاری عمدتاً در قالب تخصیص دادن یا تخصیص ندادن نرخ صورت می‌پذیرد. اما چنین رویکردی از جانب بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز مناسب نیست.

  درباره شخص صالح‌آبادی این انتقادها مطرح می‌شود که وی در جایگاهی که قرار داشت اقداماتی می‌کرد که اساساً ربط چندانی به وی نداشت. مثل اظهارنظر کردن درباره مساله حجاب و عفاف. بسیاری هم می‌گویند بروز این قبیل رفتارها در ساختار سیاسی ایران چندان در کنترل افراد نیست و مجموعه نظام سیاسی افراد خود را به آن‌سو هدایت می‌کنند که به حوزه‌هایی ورود کنند که ارتباطی به آنها ندارد. این موضوع به ویژه درباره رئیس بانک مرکزی که در نظام بانکداری متعارف دنیا وظایف مشخصی دارد می‌تواند حساسیت‌زا باشد. شما چه نظری دارید؟

به نظر من تا حد زیادی به ویژگی‌های شخصی افراد برمی‌گردد. دلیلی ندارد افراد خارج از حوزه تخصصی خود موضع رسمی بگیرند. درست است که همه افراد ممکن است در موضوعات مختلف مواضعی داشته باشند و آن را مطرح کنند. ولی وقتی در جایگاه یک مقام رسمی قرار می‌گیریم،‌ باید در همان حوزه‌ای که تخصص و مسوولیت داریم اظهارنظر کنیم. رئیس‌کل بانک مرکزی نقش بسیار مهمی در سیستم بانکداری و اجرای سیاست‌های پولی دارد. وقتی در کشور سیستم متمرکزی وجود دارد، تمامی سیستم‌های بانکی در اختیار رئیس‌کل بوده و با توجه به قوانین و دستورالعمل‌هایی که از سوی بانک مرکزی تهیه می‌شود از طریق سیستم بانکی نقش بسیار مهمی در بازارهای مالی و کل کشور ایفا می‌کند. اگر رئیس ‌کلی در کار خود متمرکز باشد، صرفاً به این مسائل می‌پردازد و کار حاشیه‌ای را که حتی ممکن است مورد علاقه خود او هم باشد در کار خود دخیل نمی‌کند.

  کمی بیشتر درباره حوزه اختیارات بانک مرکزی صحبت کنیم. بسیاری به موضوع تحریم اشاره می‌کنند و می‌گویند تا زمانی که وضعیت تحریم‌ها مانند شرایط حاضر است،‌ نمی‌توان چندان چشم‌انتظار کار موثر از سوی بانک مرکزی بود، برخی هم می‌گویند بالاخره در حوزه بانک مرکزی ابزارهایی وجود دارد که سیاستگذار پولی می‌تواند به کار ببندد تا از وخامت اوضاع بکاهد. اگر طی یک سال گذشته به سیاست‌هایی که از سوی بانک مرکزی اعمال شد توجه کنیم،‌ به نظر شما اقداماتی بود که بانک مرکزی می‌توانست به واسطه آنها از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کند یا خیر؟

پاسخ به این سوال ساده نیست. به این دلیل که بسیاری از اطلاعات در اختیار افراد قرار نمی‌گیرد. اطلاعات بسیاری در مورد درآمدهای ارزی کشور، هزینه‌های کشور و... سال‌هاست که محرمانه تلقی می‌شود و اطلاعات قابل توجهی در زمینه مواردی از این دست در اختیار تحلیلگران قرار نمی‌گیرد. با این حال به نظر من رفتاری که در مورد ارز طی یک سال گذشته در پیش گرفته شده همان رفتاری بوده که پیشتر هم وجود داشته است. به این ترتیب که بازار را به رسمیت نمی‌شناختیم،‌ خود را تصمیم‌گیر می‌دانستیم، دستور می‌دادیم و... این مجموعه رفتاری است که طی سال‌های متوالی استمرار داشته است. به غیر از این موارد اطلاعات دیگری در اختیار نداریم که بدانیم آیا می‌شد کارهایی انجام داد یا خیر. ولی به صورت کلی باید گفت که بازار به رسمیت شناخته نشده است. در این زمینه تفاوت‌هایی با گذشته نداشته است. البته تمام افرادی که واردات و صادرات انجام می‌دهند می‌توانند در این زمینه توضیحات بیشتری ارائه کنند.

  به روندهایی که در گذشته وجود داشته است اشاره کردید. روندهایی که تاکنون استمرار یافته و شرایط فعلی بانک مرکزی را رقم زده است. می‌دانیم که برای مقاطعی ولو کوتاه رئیس بانک مرکزی موفق بوده،‌ تورم را کنترل کند. در 40 سال گذشته آیا مقاطعی بوده که از آن بتوانیم به عنوان حرکت بانک مرکزی در مسیر درست یاد کنیم؟

به‌طور کلی بعد از مرحوم نوربخش بانک مرکزی در یک روند نزولی قرار گرفت. اگر به کیفیت روسای بانک مرکزی در سال‌های متوالی نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید که کیفیت روسای بانک مرکزی در یک مسیر نزولی قرار داشته است. به تناسب آن هم از توان و قدرت بانک مرکزی برای تاثیرگذاری در سیاست‌ها کاسته شده است. اینکه چه دوره‌ای موفق بوده است، بسیار سخت است. هرکدام به هر حال اقداماتی انجام داده‌اند. به عنوان مثال در دوره ولی‌الله سیف اقدام برای تعطیل کردن موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز اقدام مهم و مثبتی بود. ولی خوب نکات منفی هم در کارنامه ایشان دیده می‌شود که البته شاید هم در حوزه کنترل ایشان نبوده است. درباره عبدالناصر همتی هم همین موضوع صدق می‌کند. نکات به هر حال مثبت و منفی وجود داشت. درباره دو مسوول بعدی هم باید بگویم آنقدر دوره حضور ایشان کوتاه بوده است که برمبنای مدت زمانی که بر سر کار بوده‌اند نمی‌توان قضاوت درستی از عملکرد ایشان مطرح کرد. یکی از نکات مهم همین است که تغییرات در راس ساختمان میرداماد به دفعات زیادی اتفاق می‌افتد و تصور بر این است که هیچ فردی با مدت زمان کوتاهی نمی‌تواند در بانک مرکزی تاثیرگذار در اقتصاد کشور باشد. نکته مهم‌تر این است که فردی که به عنوان رئیس بانک مرکزی برگزیده می‌شود به هیچ عنوان استقلال ندارد و چاره‌ای ندارد جز اینکه مطیع و فرمان‌بردار سیاست‌های دولت و وزرا باشد. در نتیجه آنچه توضیح دادم انتظار اینکه بانک مرکزی بتواند در سیاست‌های اقتصادی کشور حتی بخش پولی تاثیرگذار باشد، بیهوده است. افرادی که به عنوان رئیس‌کل بانک مرکزی انتخاب می‌شوند در نهایت تاثیر چندانی در اقتصاد کشور ندارند.

  به هر حال این وضعیتی که توضیح دادید درباره همه روسای بانک مرکزی صدق می‌کند. این وضعیت نشان می‌دهد نباید چندان چشم امیدی به ریاست محمدرضا فرزین بر بانک مرکزی هم داشته باشیم. احتمالاً وی نیز سرنوشتی مانند پیشینیان داشته باشد. دست رئیس بانک مرکزی حاضر را برای اعمال سیاستگذاری‌های پولی چقدر باز قلمداد می‌کنید؟

فرزین البته مزایایی نسبت به رئیس بانک مرکزی پیشین دارد. ابتدا اینکه رئیس‌کل جدید اقتصاد خوانده است و این مزیتی است که نسبت به علی صالح‌آبادی دارد. همچنین فرزین دست‌کم در دو بانک تجاری فعالیت داشته است. بنابراین از این دو زاویه رئیس فعلی نسبت به رئیس پیشین مزیت دارد و می‌شود انتظار داشت که از صالح‌آبادی بهتر عمل کند. البته در خصوص بحث تورم و در مورد بحث نرخ ارز شخصاً چشم‌انداز متفاوتی را نسبت به گذشته نمی‌بینم. به این دلیل که دست رئیس بانک باز نیست. اگر قرار است اتفاقی بیفتد این اتفاق در افق کلی و در سطح کلان سیاست‌های کشور باید محقق شود. هر دو برآیند مجموعه سیاست‌های اقتصادی و حتی غیراقتصادی کشور است. طبعاً تمام سیاست‌هایی که باید در حوزه بانک مرکزی اعمال شود در اختیار رئیس بانک مرکزی ایران نیست. به عبارت دیگر اینکه انتظار داشته باشیم در فضای کنونی حکمرانی در کشور رئیس بانک مرکزی بتواند نرخ ارز را کنترل و تورم را مهار کند،‌ انتظار بجایی نیست. چنین تحولی در توان هیچ‌یک از روسای بانک مرکزی که در ایران منصوب می‌شوند، نیست.

  به بحث سیاست‌های کلان اشاره کردید. می‌دانیم که در سال گذشته، روسیه هم مانند ایران درگیر تحریم بود ولی در نهایت شاهد آن بودیم که اقتصاد آن کشور مانند ایران درگیر شوک نشد. به عبارت دیگر شدت وخامت اوضاع در روسیه پس از اعمال تحریم‌ها نسبت به ایران بسیار کمتر بود. چرا؟ بانک مرکزی در روسیه چه کرد که در ایران قادر به انجام آن نیستیم؟

حتی پیش از اعمال تحریم‌های اقتصادی در ایران همواره این مشکل را داشتیم که بانک مرکزی و سیاستگذاری پولی در کشور ما مستقل نبوده است. در واقع و حتی بدون تحریم‌ها و در دهه 80 هم این مشکل را داشتیم که بانک مرکزی استقلال نداشته و متعاقب آن توان برقراری سیاستگذاری پولی مناسب هم وجود نداشته است. این ساختاری است که از پیش وجود داشته و وجود تحریم‌ها باعث شده این مشکلات از ناحیه نرخ ارز برایمان به وجود بیاید. پیش از تحریم‌ها گرچه ما در حوزه نرخ ارز مشکل داشتیم اما به دلیل فروش نفت و داشتن درآمدهای نفتی این مشکل خود را نشان نمی‌داد و با وجود درآمدهای نفتی اوضاع به نحوی لاپوشانی می‌شد. وضعیتی که تحریم‌ها به وجود آورده این است که دیگر توان لاپوشانی را از مسوولان اقتصادی کشور گرفته است. بنابراین نباید فکر کنیم تحریم‌ها مشکلات جدیدی برای اقتصاد ایران ایجاد کرده‌اند. چنین نیست. این مشکلات همواره بوده‌اند و تاکید می‌کنم که تحریم‌ها فقط فرصت لاپوشانی این مشکلات را از ما گرفته‌اند. تمامی این موارد به چند مساله اصلی برمی‌گردد. مشکلاتی که سال‌های سال است که وجود دارد. ما نتوانستیم از لحاظ تئوری اقتصاد بپذیریم که در بازار انگیزه‌ها تاثیرگذار هستند و نمی‌توانیم با دستور یک اقتصاد را مدیریت کنیم. شما به روسیه اشاره کردید که بعد از تحریم‌ها با وسیله‌ای مانند ابزار نرخ بهره توانست تورم را کنترل کند. بله در بسیاری از کشورها بسیاری مفاهیم اقتصادی مانند نرخ بهره که اشاره کردید و بازار ارز و نرخ ارز تعریف شده است. ولی در ایران چنین نیست. هیچ‌کدام از این بازارها و مفاهیم مربوط به آن تعریف‌شده نیستند. در واقع انگار که این بازارها وجود ندارند و مفاهیم مربوط به آن قابل‌پذیرش نیستند. در نتیجه ما در فضای بسیار محدودتری در حال فکر کردن و تصمیم گرفتن هستیم. در نتیجه قیاس ما با سایر کشورها مناسب نیست چراکه اساساً در یک فضای مشترک فکر و عمل نمی‌کنیم. در نتیجه طبیعی است که با مشکلات بسیار بیشتر و پیچیده‌تری روبه‌رو باشیم. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها