شناسه خبر : 43276 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاددانان به‌کار می‌آیند

سیاستمداران چه زمان‌هایی به توصیه اقتصاددانان گوش دادند؟

 

محمد صاحبی / دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه شریف 

حمله به اقتصاددانان به رفتاری عادی برای سیاستمداران و اجیرشدگان شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است، دیوار اقتصاددانان آنقدر کوتاه است که از علم‌ستیزان و مروجان شبه‌علم تا اکانت‌های مجهول‌الهویه و ترول‌های مجازی هم می‌توانند از آن بالا بروند. حتی در غرب توسعه‌یافته نیز اقتصاددانان مرغ عزا و عروسی هستند و در حالی که اهالی قدرت از آنها انتظار پیشگویی دارند، برخی از مردم نیز ریشه بحران‌های اقتصادی را در نظرات آنها می‌بینند. این نظام و آن حکومت ندارد؛ حتی شاه هم اقتصاددانان را «مشتی کمونیست» می‌دانست و مطابق گفته علینقی عالیخانی، «به مسخره کردن آنها می‌پرداخت». شاه در نشستی رسمی گفته بود «ما کشور را به پیش می‌بریم و به اقتصاددانان نشان می‌دهیم بدون آنها کارهای زیادی می‌شود انجام داد». یک‌بار هم در جمع اقتصاددانان با اشاره به جمله‌ای از روزولت گفته بود: «من اقتصاددانی می‌خواهم که یک دست بیشتر نداشته باشد.» این نوع برخورد با اقتصاددانان خیلی عجیب نیست چون آن‌گونه که توماس ساول گفته: «قانون اول علم اقتصاد، محدودیت منابع است اما قانون اول سیاست این است که قانون اول علم اقتصاد را نادیده بگیرد.»

 چه میرحسین موسوی که اقتصاددانان را «افرادی بی‌روح و بی‌احساس می‌دانست» و توصیه می‌کرد شعر و داستان بخوانند، چه اکبر هاشمی‌رفسنجانی که نظرات اقتصاددانان را گوش می‌کرد اما در نهایت «ساز خود را می‌زد»، چه محمد خاتمی که همیشه به اقتصاددانان به دیده «شک» می‌نگریست، چه محمود احمدی‌نژاد که از اقتصاددانان «نفرت» داشت، چه حسن روحانی که اقتصاددانان را «نازک‌نارنجی» و «ترسو» می‌خواند و چه ابراهیم رئیسی که قرار بود اقتصاددانان را «به خط» کند اما آنها را به حاشیه راند.

بخشی از این انتقادها به ماهیت علم اقتصاد بازمی‌گردد و اقتصاددانان محدودیت‌هایی دارند که دیگر دانشمندان با آن مواجه نیستند. برای مثال آنها نمی‌توانند بحران‌های بی‌پایان را در لوله‌های آزمایش مخلوط کنند تا بفهمند چه چیزی باعث چه چیزی می‌شود. از سوی دیگر بخش زیادی از حمله به اقتصاددانان منشأ فکری و ایدئولوژیک دارد. به همین دلیل انتقاد کردن از اقتصاددانان آنقدر ساده است که می‌توان به آنها برچسب‌هایی مانند «بی‌احساس»، «مدافع ثروتمندان»، «ضدفرودستان»، «مغرور»، «غرب‌زده» و «خودخواه» زد. از دید سیاستمداران و روشنفکران، اقتصاددانان متهم هستند که با توصیه‌هایشان «وضع موجود» را خلق کرده‌اند و راه‌حل‌هایشان به دور از عدالت اجتماعی بوده است. اما واقعیت این است که اتهام به اقتصاددانان، نه‌تنها نقش سیاستمداران و روشنفکران را در شکل‌گیری وضع موجود کمرنگ نمی‌کند که راه‌حلی هم برای حل ابرچالش‌های اقتصادی کشور نیست و مرهمی بر زخم‌های فرودستان جامعه نمی‌گذارد. اما آیا اقتصاددانان آنقدر که متهم می‌شوند، مقصرند؟

چه کسانی اقتصاددانان را متهم می‌کنند؟

اقتصاد ایران طی چند دهه گذشته به گونه‌ای اداره شده که در هر مقطع زمانی فقط بتواند رضایت کوتاه‌مدت مردم را حفظ کند. این شیوه اداره، جز از طریق مصرف روزافزون ِمنابع طبیعی و مالی کشور امکان‌پذیر نبوده که رسیدن منابع طبیعی به مرحله بحرانی و عبور منابع مالی از مرز هشدار و ظهور ابرچالش‌های شش‌گانه در اقتصاد کشور برون‌داد آن بوده است.

سیاستمداران با حمایت فکری شبه‌اقتصاددانان، تحقق آرمان عدالت را در تثبیت قیمت‌ها می‌دانند و در ذهنیت آنها دستیابی به عدالت اجتماعی با انکار نظام بازار یکسان انگاشته می‌شود. به همین دلیل این دو گروه همواره در مقابل سیاست‌هایی که درصدد بوده تا از طریق اصلاحات تدریجی قیمتی، از یک طرف بر روند افسارگسیخته مصرف منابع محدود کشور مهار بزند و از طرف دیگر، با کوچک‌تر کردن ابعاد عدم تعادل‌های اقتصاد کلان، از استمرار و تشدید تورم و بروز بحران منابع جلوگیری کند، ایستاده‌اند.

به این ترتیب سیاستمداران و اقتصاددانان قلابی با استفاده از اسم رمز مقابله با تعدیل ساختاری، رسالت اصلی خود را هشدار و انذار و حمله به اقتصاددانانی تعریف کرده‌اند که طی سالیان گذشته، همواره به سیاستمداران هشدار داده‌اند که ادامه این شرایط، کشور را با بحران مواجه خواهد کرد. در مقابل، سیاستمداران بی‌اصول با همفکری روشنفکران و شبه‌اقتصاددانان به تصمیم‌گیرندگان کشور القا کرده‌اند که حساسیت به محدودیت منابع و عدم تعادل‌های اقتصاد کلان بیجا و بیخود است و لیبرال‌ها حرف غلط می‌زنند. به این ترتیب اقتصاددانان به اتهام ضدیت با عدالت از دایره سیاستگذاری و تصمیم‌سازی کنار گذاشته شده‌اند. اما سوال این است؛ زمانی که سیاستمداران به توصیه‌های اقتصاددانان گوش کرده‌اند، چه به دست آورده‌اند؟

ردپای اقتصاددانان در تحولات مثبت

اخیراً اقتصاددانانی که در چهار دهه گذشته برای تزریق عقلانیت به سیاستگذاری و ترویج دانش اقتصاد در جامعه تلاش زیادی کردند، گوشه‌هایی از رنج‌ها و مرارت‌های خود را در برخورد با سیاستمداران و روشنفکران افشا کرده‌اند. محمد طبیبیان و مسعود نیلی که در دهه‌های 60 و 70 و تا حدودی در دهه 90 نقشی در سیاستگذاری داشتند در گفت‌وگو با دو مجله تجارت فردا و آگاهی نو از ریشه‌های امتناع سیاستمداران در برابر توصیه‌های اصلاحی اقتصاددانان سخن گفته‌اند. محمدمهدی بهکیش و موسی غنی‌نژاد نیز در گفت‌وگوهای مشابه، نقش روشنفکران و شبه‌اقتصاددانان را در انکار دانش اقتصاد روایت کرده‌اند.

محمد طبیبیان در میزگردی که «آگاهی‌نو» منتشر کرده از سه مقطع مهم نام برده که سیاستمداران به توصیه‌های اقتصاددانان مدافع اقتصاد آزاد گوش کرده‌اند. سخنان آقای طبیبیان به این معنی است که اقتصاددانان عملکرد اقتصادی این دوره را گردن می‌گیرند و در دیگر مقاطع زمانی به توصیه آنها عمل نشده است.

اولین مقطعی که دکتر طبیبیان به آن اشاره دارد، اوایل دهه 60 است که دو تیم جوان در سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی مستقر شدند. طبیبیان معتقد است همین جوانان مانع فروپاشی نظام فکری، آماری و اداری و سازمانی کشور شدند.

دکتر طبیبیان با اشاره به اینکه «تصور این وضعیت بسیار دشوار است که اگر آن بی‌نظمی‌ها ادامه پیدا می‌کرد و افراد شایسته بیشتری از دولت بیرون می‌رفتند و پاک‌سازی‌ها، ادامه پیدا می‌کرد، وضعیت کشور بسیار خطرناک می‌شد» گفته: «به واسطه تلاش همین جوانان باانگیزه، بودجه و نظام پولی و مالی کشور در آن شرایط غیرطبیعی انقلاب و جنگ و تحریم، انسجام خودش را حفظ کرد. در یک مقطعی درآمد نفتمان هم بسیار پایین آمده بود، اما بودجه‌ریزی و تنظیم بودجه با همان محدودیت‌ها انجام می‌شد و سیستم بانکی‌مان هم کار می‌کرد. ساختار پولی و مالی کشور در آن دوران که جنگ بود و انقلاب شده بود، از امروز که کشور در شرایط صلح است نظم بهتری داشت.»

مقطع بعدی اثرگذاری اقتصاددانان، در دولت اول آقای هاشمی‌رفسنجانی است که قرار بود خرابی‌های جنگ بازسازی شود و با وجود وضعیت نگران‌کننده درآمد نفت، بازسازی انجام شد و بسیاری از صنایع فعال شدند و پایه‌هایی که اکنون اقتصاد کشور روی آن استوار است در آن زمان شکل گرفت. در این دوره صنایع معدنی، پتروشیمی‌ها و بسیاری از زیربناها و نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌های جدید کشور پایه‌گذاری و ساخته شد و اغراق نیست اگر بگوییم تولید امروز کشور مدیون کارخانه‌هایی است که در دهه 70 ساخته شده و اگر این اتفاق رخ نمی‌داد، امروز کشور در بسیاری زمینه‌ها نیازمند بود.

به گفته دکتر طبیبیان، اقتصاددانان در یک مقطع دیگر هم نقش‌آفرین بودند و آن هم دولت اول آقای خاتمی بود که قانون برنامه سوم توسعه نوشته شد. در این مقطع عملکرد دولت در زمینه کاهش کسری بودجه، جلب اعتماد سرمایه‌گذار داخلی و خارجی و اصلاح ساختار اقتصاد قابل توجه بود. در دولت اول آقای خاتمی قیمت نفت کاهش پیدا کرد و باعث شد درآمدهای دولت به شکل قابل توجهی کاهش پیدا کند اما دولت به شیوه‌ای صحیح موفق شد کشور را با وجود افت شدید درآمدهای نفتی اداره کند. قاعدتاً یکی از دلایل مهم ثبت این عملکرد مثبت، برنامه سوم توسعه بود که چارچوب منسجمی برای سیاستگذاری ایجاد کرد. نقطه قوت برنامه سوم توسعه این بود که موفق شد میان ارکان کشور همگرایی ایجاد کند.

اقتصاددانان در چهار دهه گذشته چه کردند؟

43اقتصاددانان بارها نسبت به مشکلات اقتصاد ایران هشدار داده‌اند. نقدینگی، تورم، کسری بودجه، تضعیف پایه‌های رشد اقتصاد، کاهش مستمر سرمایه‌گذاری، تشدید بیکاری، بحران‌های زیست‌محیطی، بحران‌های اجتماعی و... از جمله هشدارهای اقتصاددانان در چند دهه گذشته بوده است. سوابق هشدارهایی که محمد طبیبیان، مسعود نیلی، حسن درگاهی، محمدمهدی بهکیش و موسی غنی‌نژاد و دیگر اقتصاددانان جوان در دهه‌های 60 و 70 مطرح کردند، در کتاب‌ها و مقالات آنها موجود است. آنها زمانی که اوضاع به خوبی پیش می‌رفت و سخن گفتن از اصلاحات اقتصادی رایج نبود، خواستار اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران شدند. طیف هشدارها و نگرانی‌های آنها تنها به اقتصاد کلان محدود نمی‌شود، آنها حتی در دهه 60 که منابع آب و خاک کشور به ظاهر مشکلی نداشت، نسبت به چالش‌های زیست‌محیطی هشدار داده بودند. اقتصاددانان در طول چهار دهه گذشته، از هیچ تلاشی برای نشان دادن مسیر درست به سیاستمداران دست برنداشتند، چالش‌های اقتصادی را مطرح کردند، ابرچالش‌ها را به جامعه و سیاستمداران نشان دادند و متناسب با هر کدام، راه‌حل‌ها را نیز مطرح کردند و انتظارشان این بود که سیاستمداران در نظام تصمیم‌گیری به این همه مشکل واکنش نشان دهند و راه‌حل اقتصاددانان را بپذیرند اما سیاستمداران عموماً اعتنایی نکردند. به این ترتیب این طیف به این نتیجه رسیدند که سکانداران قدرت در کشور ما یا این حرف‌ها را قبول ندارند یا اینکه نفعشان در این نیست که این راه را بروند. چند دهه است که اقتصاددانان به‌طور مرتب تلاش می‌کنند برای چالش‌های اقتصادی کشور راهکار ارائه دهند اما این راه‌حل‌ها از سوی سیاستمداران نادیده گرفته شده‌اند. در این مدت چالش‌ها به ابرچالش و ابرچالش‌ها به بحران‌های اجتماعی و سیاسی و امنیتی تبدیل شدند اما تصمیم‌گیرندگان کشور به هیچ‌کدام از راهکارهای اقتصادی وقعی ننهادند. در همه این سال‌ها اقتصاددانان درباره اهمیت اصلاحات اقتصادی صحبت می‌کردند تا شاید سیاستمداران را متقاعد به تغییر کنند. برخی دیگر هم درباره اصلاحات سیاسی و فرهنگی صحبت می‌کردند و آنها هم در تلاش بودند که سیاستمداران و تصمیم‌گیرندگان را به اصلاحات سیاسی و فرهنگی ترغیب کنند. اما این تلاش‌ها به نتیجه نرسید. اقتصاددانان در عرصه اقتصاد، به این نتیجه رسیدند که نفع سیاستمدار در این نیست که به توصیه متخصص علم اقتصاد گوش کند. در نتیجه اقتصاددانان رفته‌رفته از ساختار تصمیم‌گیری دور شدند. اگر آنها آدم‌های هماهنگی با سیستم تصمیم‌گیری بودند، در سطوح اصلی تصمیم‌گیری قرار می‌گرفتند. اما چرا سیاستمداران به این طیف از اقتصاددانان اعتماد نکردند؟ شاید دلیلش این است که این طیف مرزهای ظریفی در سیاست و اقتصاد دارند و از اصول علمی پیروی می‌کنند. این اقتصاددانان وقتی در سیاستگذاری حضور داشتند سعی کردند با حفظ اصول خود در مسائل کشور اثرگذار باشند اما زمانی که می‌دیدند قادر به اثرگذاری نیستند یا دولت در مسیر نادرست حرکت می‌کند از دولت فاصله گرفتند.

شاید تا پیش از دهه 90 مهم‌ترین مشکلات اقتصاد ایران به آن حد نرسیده بودند که اقتصاددانان از آنها به عنوان بحران یاد کنند. ادبیات ابرچالش‌ها برای این به وجود آمد تا به سیاستگذار بگویند که اگر فکری نشود، همین مشکلات کوچک اقتصادی رفته‌رفته بزرگ می‌شوند و حل‌وفصل آنها از چارچوب راه‌حل اقتصادی خارج می‌شود. امروز ابرچالش‌های اقتصاد ایران بسیار بزرگ‌تر و پیچیده‌تر شده‌اند و به همان اندازه، راه‌حل‌های آنها نیز پیچیده‌تر و بزرگ‌تر شده است. آن روزها اقتصاددانان امیدوار بودند برای اصلاحات اقتصاد کشور عزم و اراده‌ای جدی شکل گیرد. این افراد تلاش کردند که اهمیت این موضوع را برای مسوولان کشور تبیین کنند. اما این اتفاق رخ نداد و آنها ناموفق بودند. به دیوار محکمی برخوردند و متوجه شدند کار پیش نمی‌رود. مسائل سیاسی، معمولاً دشوارتر از نظر تصمیم‌گیری، اما ساده‌تر از نظر درک هستند و برعکس، مسائل اصلی سیاستی، هم به لحاظ درک پیچیده‌ترند هم به لحاظ تصمیم‌گیری دشوارتر.

به این ترتیب به جایی رسیده‌ایم که وضعیت این روزهای اقتصاد ایران دست‌کم از «تخته‌پاره‌ای بر امواج سیاست» ندارد که با هر موج سیاسی بالا و پایین می‌رود. این تخته‌پاره، اکنون روی موج اعتراض‌های اجتماعی قرار گرفته و با شدت بیشتر و تلاطم فزون‌تر، به بالا و پایین پرتاب می‌شود.

در حال حاضر اقتصاددانان معتقدند راه‌حل سیاسی مقدم بر راه‌حل اقتصادی است. وقتی اراده سیاسی نباشد، اقتصاد به‌درستی کار نمی‌کند. سیاست همه‌جا راه را باز می‌کند تا اقتصاد مسیر خودش را برود اما در کشور ما از اقتصاد می‌خواهند از مانع بتنی و زمین ناهموار عبور کند. اقتصاددانان در بیانیه‌ای که منتشر کردند به صراحت گفتند جامعه سیر مهم و عمیق تحولات کیفی را طی کرده و این تبدیل به تقاضای کیفی از حکمرانی شده است. اگر حکمرانی نتواند ابعاد این تقاضا را درک کند، حتماً مشکل جدی به وجود خواهد آمد. مشکل اصلی هم این نیست که ساختار سیاسی عوض شود، مهم این است که همین حکومت نتواند کار کند.

اقتصاد به تعبیر مسعود نیلی هسته سخت حکمرانی است به این دلیل که در مسائل حکومتیِ فرهنگی در یک شب می‌توانید دستور دهید که گشت ارشاد نباشد، از فردا نخواهد بود. این یک اصلاح فرهنگی است که با یک جمله به پایان می‌رسد. یا در سیاست می‌گویید از فردا نظارت استصوابی نداشته باشیم و هرکس می‌تواند در انتخابات شرکت کند و مردم می‌توانند به او رای دهند. یعنی بسیاری از اصلاحات فرهنگی و سیاسی با یک دستور اداری می‌تواند تغییر کند اما اقتصاد از این قاعده پیروی نمی‌کند. این را کنار این دستور بگذارید که از فردا نرخ ارز یکسان شود. یا از فردا قیمت انرژی به قیمت جهانی برسد. اصلاً امکان دارد؟ برای همین است که اقتصاددانان تاکید دارند که اقتصاد هسته سخت حکمرانی است.

آنها در بیانیه‌ای که در تحلیل وقایع اخیر کشور نوشته بودند، تاکید کردند که شاید هنوز دیر نشده باشد ولی باید بدانیم که مدام زمان در حال تنگ شدن است. مهم‌ترین تلاش اقتصاددانان در سال‌های گذشته این بوده که متناسب با شرایط کشور راه‌حل‌هایی هم ارائه دهند. با این حال علائمی که بر مبنای آن توصیه‌های اقتصاددانان درک شده باشد مشاهده نمی‌شود.  

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها