شناسه خبر : 49852 لینک کوتاه

مقاومت فعال

اقتصاد ایران با فشار همزمان تحریم و جنگ چه می‌کند؟

 

محمد صاحبی / نویسنده نشریه 

42اقتصاد ایران سال‌های طولانی است که با فشار تحریم‌های شدید اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند اما همزمانی تحریم‌ها با وقوع جنگ و نااطمینانی شکسته شدن آتش‌بس، تجربه‌ای تازه برای جامعه ایران است. اقتصاد ایران در دهه 60 شرایط نسبتاً مشابهی را تجربه کرد اما شدت و تنوع تحریم‌ها به این اندازه نبود و جنگ نیز ماهیتی متفاوت از جنگ تحمیلی اخیر داشت. همزمانی تحریم اقتصادی و تحمیل درگیری نظامی از شدیدترین ابزارهای فشار خارجی بر دولت-ملت‌ها محسوب می‌شود و کشورهای زیادی در چنین شرایطی، در تله فروپاشی گرفتار شده‌اند اما معدود کشورهایی نیز با تکیه بر انسجام اجتماعی، نه‌تنها بقای خود را تضمین کرده‌اند، بلکه به بازیگرانی منطقه‌ای یا جهانی تبدیل شده‌اند. سوال این است که در شرایط فعلی، اقتصاد ایران چقدر قدرت تاب‌آوری دارد؟

تحمیل همزمان تحریم و جنگ به کشوری

همزمانی تحریم اقتصادی و درگیری نظامی ازجمله شدیدترین ابزارهای اعمال فشار خارجی بر کشورها به‌شمار می‌رود. مطالعات مقایسه‌ای تجربیات دهه‌های اخیر نشان می‌دهد کشورهای موفق در پیشرفت و آبادانی، دوره‌ای از بحران و تهدید خارجی را با انعطاف‌پذیری پشت سر گذاشته‌اند. کشورهایی مانند فنلاند در دهه‌های دور، کره جنوبی در چند دهه پیش و بوتسوانا، مالزی و موریس نمونه‌هایی از این دست هستند. با این حال، تجربه همزمانی تحریم و جنگ به کشورهای معدودی محدود است. تحلیل تطبیقی تجارب تاریخی و معاصر نشان می‌دهد که در شرایط همزمانی جنگ و تحریم، عبور از فشار چندوجهی و تبدیل شدن به هژمون اقتصادی در سطح منطقه‌ای یا بین‌المللی امکان‌پذیر است. در این گزارش، با تکیه بر نظرات آقای عیسی منصوری، رئیس مرکز پژوهش‌های اتاق ایران، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که جمهوری اسلامی ایران چگونه می‌تواند تهدید همزمان تحریم و جنگ را به فرصتی برای توسعه تبدیل کند؟

تجربه کوبا و رفقا

تجربه کوبا که از سال ۱۹۶۰ تاکنون با تحریم کامل آمریکا و تهدیدهای نظامی در طول جنگ سرد مواجه بوده، بقای موفقی اما بدون توسعه ماندگار و پویا ارزیابی می‌شود. اتکا به اتحاد جماهیر شوروی، اجرای سیاست‌های رفاهی و تمرکز بر آموزش و بهداشت، بقای این کشور را تضمین کرد، اما پس از فروپاشی شوروی، مدل اقتصادی ناکارآمد و کوبا وارد رکود مزمن شد. ژاپن نیز تحریم نفتی و فلزات از سوی آمریکا و متحدانش را تجربه کرد که به جنگ مستقیم در اقیانوس آرام و حمله پرل هاربر منجر شد. تلاش ژاپن برای تامین منابع از طریق تصرف نظامی مناطق آسیایی، درنهایت با فشار نظامی آمریکا به شکست، اشغال نظامی و بمباران اتمی انجامید. ایران با ترکیبی از تحریم‌های گسترده، جنگ مستقیم با عراق، حضور در جنگ‌های منطقه‌ای علیه داعش و اکنون مواجهه با اسرائیل و آمریکا روبه‌رو بوده است. برای مقابله، ایران سیاست اقتصاد مقاومتی و توسعه توان موشکی را اتخاذ کرد. نهادهای نظامی، فناوری هسته‌ای و صنایع داخلی تقویت شدند، اما چالش‌های ساختاری مانند فساد، شکاف اجتماعی و تورم بالا مانع تثبیت موفقیت شدند. ایران در این ماتریس در موقعیت مقاومت فرسایشی قرار دارد و برای صعود به موقعیت برتر، نیازمند تحول پارادایمیک نهادی و تنش‌زدایی هدفمند است.

هلند در قرن شانزدهم تحت سلطه امپراتوری اسپانیا با مالیات‌های سنگین، سرکوب مذهبی پروتستان‌ها و محدودیت‌های تجاری مواجه بود. ایالات شمالی در وضعیت نوعی تحریم و سرکوب نظامی قرار گرفتند، اما با تشکیل اتحادیه اوترخت در سال ۱۵۷۹ به عنوان اتحاد چند ایالت، مبارزه‌ای چنددهه‌ای علیه سلطه و تحریم اسپانیا شکل گرفت. هلند با نهادسازی مالی ازجمله ایجاد بورس آمستردام، کشتیرانی مدرن و نظام تجاری آزاد، به هژمون اقتصادی قرن هفدهم تبدیل شد. این تجربه نمونه‌ای تاریخی از خروج موفق از فشار ترکیبی و ساخت قدرت نرم و اقتصادی به جای اتکای صرف به قدرت نظامی است.

چالش‌های چندلایه

اقتصاد ایران در شرایط کنونی با چالش‌های چندلایه‌ای مواجه است که ترکیب تحریم‌های اقتصادی و تنش‌های نظامی یا احتمال درگیری مستقیم، پیچیدگی‌های بی‌سابقه‌ای را به آن تحمیل کرده است. برای تحلیل تاب‌آوری اقتصاد ایران و امکان تبدیل این تهدیدها به فرصت‌های توسعه، باید ابتدا به ویژگی‌های ساختاری این اقتصاد، نقاط قوت و ضعف آن و سپس به تجارب تاریخی و تطبیقی دیگر کشورها پرداخته شود.  اقتصاد ایران به دلیل وابستگی تاریخی به درآمدهای نفتی، ساختار متمرکز دولتی و ضعف در تنوع‌بخشی به منابع درآمدی، در برابر شوک‌های خارجی آسیب‌پذیر است. تحریم‌های گسترده، به‌ویژه از سال ۲۰۱۸ به بعد، با هدف کاهش صادرات نفت، محدودیت دسترسی به نظام مالی بین‌المللی و ایجاد فشار بر زنجیره تامین، اقتصاد ایران را تحت فشار شدیدی قرار داده است. کاهش درآمدهای ارزی، افزایش نرخ تورم، و افت قدرت خرید خانوارها از نتایج مستقیم این تحریم‌ها بوده است. با‌این‌حال، اقتصاد ایران در دهه‌های گذشته نشان داده که قادر به ایجاد سازوکارهایی برای دور زدن تحریم‌ها، مانند توسعه شبکه‌های تجارت غیررسمی و تقویت تولید داخلی در برخی بخش‌هاست. این انعطاف‌پذیری نسبی، ریشه در عواملی مانند نیروی کار جوان، منابع طبیعی غنی و بازار داخلی بزرگ دارد. در صورت تشدید تنش‌های نظامی یا وقوع درگیری مستقیم، اقتصاد ایران با چالش‌های جدیدی مواجه خواهد شد. جنگ می‌تواند زیرساخت‌های حیاتی مانند بنادر، تاسیسات نفتی و شبکه‌های حمل‌ونقل را هدف قرار دهد که این امر هزینه‌های بازسازی و اختلال در زنجیره تامین را به‌شدت افزایش می‌دهد. همچنین، نااطمینانی ناشی از جنگ می‌تواند سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی را بیش از پیش کاهش دهد و فرار سرمایه را تسریع کند. با‌این‌حال، تجارب تاریخی نشان می‌دهد اقتصاد ایران در دوره جنگ ایران و عراق با وجود محدودیت‌های شدید، توانست با تکیه بر انسجام اجتماعی و مدیریت متمرکز، نیازهای اساسی کشور را تامین کند. هرچند، شرایط کنونی به دلیل شدت تحریم‌ها، پیچیدگی‌های اقتصاد جهانی و تغییرات اجتماعی در داخل ایران، با آن دوره تفاوت‌های اساسی دارد.

تهدیدها و فرصت‌های امروز ایران

برای تبدیل تهدیدهای کنونی به فرصت، ایران می‌تواند از چند استراتژی کلیدی بهره ببرد. نخست، تقویت بخش خصوصی و کاهش نقش دولت در اقتصاد ضروری است. تجربه کشورهایی مانند کره جنوبی و مالزی نشان می‌دهد آزادسازی اقتصادی و حمایت از کارآفرینی در شرایط بحرانی می‌تواند به رشد اقتصادی پایدار منجر شود. سیاست‌های تشویقی برای جذب سرمایه‌گذاری داخلی، به‌ویژه در بخش‌های غیرنفتی مانند کشاورزی، فناوری و صنایع سبک، می‌تواند وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش دهد. دوم، توسعه زیرساخت‌های دیجیتال و اقتصاد دانش‌بنیان می‌تواند به ایران کمک کند از محدودیت‌های فیزیکی تحریم‌ها و جنگ عبور کند. تجربه کشورهایی مانند اسرائیل در توسعه فناوری در شرایط ناامنی، نشان‌دهنده اهمیت سرمایه‌گذاری در نوآوری است. سوم، تقویت دیپلماسی اقتصادی برای گسترش روابط تجاری با کشورهای غیرغربی، به‌ویژه در آسیا و آفریقا، می‌تواند مسیرهای جدیدی برای تجارت و سرمایه‌گذاری باز کند. علاوه بر این، انسجام اجتماعی و اعتماد عمومی به سیاست‌گذاری‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای در تاب‌آوری اقتصادی دارد. در شرایط بحرانی، دولت باید با شفافیت و مشارکت‌جویی از بخش خصوصی و جامعه مدنی، اعتماد عمومی را تقویت کند. تجربه بوتسوانا در مدیریت منابع طبیعی و ایجاد اجماع اجتماعی برای توسعه، نشان می‌دهد همکاری بین دولت و مردم می‌تواند حتی در شرایط دشوار به نتایج مثبت منجر شود. با‌این‌حال، موانع جدی نیز وجود دارد. فساد ساختاری، ناکارآمدی بوروکراتیک و عدم شفافیت در سیاست‌گذاری‌ها می‌تواند هرگونه تلاش برای اصلاحات اقتصادی را تضعیف کند. همچنین، فقدان زیرساخت‌های لازم برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ضعف در نظام آموزشی برای تربیت نیروی کار متخصص، موانعی هستند که باید به‌سرعت موردتوجه قرار گیرند. درنهایت، اقتصاد ایران برای عبور از فشار همزمان تحریم و جنگ و تبدیل آن به فرصت توسعه، نیازمند ترکیبی از اصلاحات داخلی، تقویت بخش خصوصی و دیپلماسی اقتصادی هوشمندانه است. تجربه تاریخی ایران در دهه ۶۰ و تجارب جهانی نشان می‌دهد با مدیریت صحیح و اجماع ملی، امکان تبدیل تهدید به فرصت وجود دارد، اما این امر مستلزم تصمیم‌گیری‌های سریع، شفاف و مبتنی بر اصول اقتصادی است.

تحلیل شرایط موجود

کنش دولت‌های غربی متعارض با جمهوری اسلامی ترکیبی از فشار ایدئولوژیک با عمق اقتصادی است. موضوع این است که صهیونیسم جهانی با مشارکت مسیحیان اوانجلیست، ایران را نوک پیکان تعارض با مسلمانان می‌بیند. غرب +با استقرار رژیم صهیونیستی در غربی‌ترین نقطه خاورمیانه، حضور دینی خود را در اورشلیم تثبیت کرده و ابزاری برای کنترل اقتصاد منطقه فراهم آورده است. در دوره کنونی، وابستگی دونالد ترامپ به مسیحیان اوانجلیست که منتظر ظهور حضرت عیسی در اورشلیم هستند، این تعارض را تشدید می‌کند. اما بخش اصلی مسئله، اقتصاد است؛ خاورمیانه نقطه کلیدی مدیریت لجستیک کالا از شرق به غرب و بالعکس و پایگاه هرگونه عملیات برای تسلط بر منطقه است. هر راه‌حل پایدار برای خروج ایران از شرایط تحریم و جنگ باید تضمین‌کننده امنیت شبکه لجستیک کالا و خدمات برای غرب باشد. بنابراین، توافق با غرب لزوماً نباید در حوزه‌های امنیتی-ایدئولوژیک باشد. ایران می‌تواند بدون عقب‌نشینی استراتژیک در حوزه امنیتی-ایدئولوژیک، با تضمین عدم اختلال در حوزه اقتصادی، رویکردی مطلوب برای غرب ایجاد کند که برای ایران نیز مطلوبیت استراتژیک بالاتری دارد. در دوره پساجنگ، تحول پارادایمیک در کنش اقتصادی ایران در سطح منطقه، مهم‌ترین گزینه پیش‌رو است. از نظر اقتصادی، دو فرصت در منطقه وجود دارد:  

الف) الگوی کشورهای نفتی خلیج فارس برای سرمایه‌گذاری در فناوری‌های جدید و دیجیتال. این الگو با استفاده از تجربه آمریکا در به‌کارگیری مازاد درآمد ارزی شکل گرفته است. رونق اقتصادی جهانی سبب انباشت دلار در آمریکا، تورم پنهان و فروپاشی اقتصاد در بحران ۲۰11-۲۰07 شد. پس از آن، آمریکا سرریز درآمد خود را به فناوری‌های نوین اختصاص داد. کشورهای جنوب خلیج‌فارس نیز این الگو را به‌کار گرفتند و توافق 7 /1 تریلیون‌دلاری با ترامپ در سفر اخیرش به منطقه نتیجه آن بود.  

ب) الگوی تسلط و مدیریت بر مسیرهای لجستیک و تجارت جهانی و منطقه‌ای. این الگو از سوی چین آغاز شد، اما اکنون بسیاری از کشورها در رقابت با آن هستند. طرح‌هایی مانند «ابراهیم» و «کریدور هند-اروپا» در این قالب می‌گنجند. برخی تحلیلگران معتقدند ورود به الگوی الف برای ایران فعلاً میسر نیست، اما الگوی ب می‌تواند تحول پارادایمیک ایجاد کند. این الگو در شرایط تحریم و جنگ می‌تواند به‌سرعت در مذاکره با کشورهای منطقه و سپس غرب در دستور کار قرار گیرد. مزیت آن برای ایران، توسعه زیرساختی و اتحاد اقتصادی-امنیتی منطقه‌ای است و برای کشورهای منطقه و آمریکا، منفعت اقتصادی بزرگ و کاهش تنازع را به همراه دارد.  پیشنهاد شکل‌گیری یک اتحاد منطقه‌ای با موضوع لجستیک 

تجاری-صنعتی، شامل سرمایه‌گذاری و استفاده مشترک از زیرساخت‌ها، شبکه حمل‌ونقل، بنادر و گمرکات است. این الگو امکان اشتراک نسبی ظرفیت‌های زیرساختی و سرمایه‌گذاری را فراهم می‌کند، با تهدیدهای منطقه‌ای به‌صورت نرم مقابله می‌کند و تعارض با غرب را کاهش می‌دهد. سرمایه‌گذاری آمریکا، اروپا، هند و چین می‌تواند روی این پلت‌فرم جذب شود. این الگو با ایجاد منافع مشترک، درصدی از ارزش افزوده را به ایران سرازیر می‌کند. تولید صنعتی در این حالت فرع بر لجستیک خواهد بود و حضور ایران در همه فعالیت‌های اقتصادی منطقه را تضمین می‌کند. توافق با کشورهای منطقه نمادی از انعطاف ایران است که امنیت و اتحاد منطقه‌ای را به دنبال دارد، اما پذیرش قدرت ایران برای تامین امنیت منطقه را نیز تقویت می‌کند. با توجه به ارتباط کشورهای منطقه با اتحادیه اروپا و آمریکا، سرمایه‌گذاری این کشورها در منطقه به نفع ایران خواهد بود و سطح تنش با غرب را کاهش می‌دهد.

با این توصیف، در حال حاضر، سه گزینه پیش‌روی ایران قرار دارد:  

1- تداوم مقاومت فعال که به شرایطی مشابه کوبا منجر خواهد شد.  

2- طی کردن مسیر ژاپن در جنگ جهانی دوم که به تسلیم انجامید و برای ایران مطلوب نیست.

3- تبدیل شدن به هژمون اقتصادی منطقه‌ای با اتکا به جایگاه جدید حاصل از جنگ اخیر. ایران با پیش‌زمینه‌های تاریخی، ظرفیت‌های انسانی و موقعیت ژئوپولیتیک، در صورت بازتعریف راهبرد ملی مبتنی بر تجربیات تطبیقی، می‌تواند از مقاومت ایستا به هژمون هوشمند منطقه‌ای گذار کند. رویکرد امنیتی-ایدئولوژیک کنونی ایران، نقش بالایی در تشدید تعارضات بین‌المللی داشته است. همکاری با روسیه در جنگ اوکراین، تعارضات امنیتی-ایدئولوژیک با اروپا را نیز دامن زده و بهانه‌ای برای همراهی اروپا با اسرائیل فراهم کرده است. پیشنهاد می‌شود ایران با ایجاد منفعت بزرگ اقتصادی از طریق تشکیل شبکه اتحاد منطقه‌ای صنعتی-تجاری، رویکردی جذاب برای کشورهای منطقه که شریک غرب هستند، ارائه دهد. این امر در ظاهر در تعارض با غرب نیست. اقتصاد جهانی در دهه آینده بر دو محور فناوری‌های نوین و دیجیتال و شبکه لجستیک صنعتی-تجاری استوار است. کنش ایران برای خروج از چالش تحریم و جنگ باید بر این دو محور متمرکز شود تا به هویت هژمونیک منطقه‌ای گذار کند. این گذار باید از اتکای صرف به فروش نفت پرهیز کند، زیرا ورود ایران به بازارهای نفت، قیمت انرژی را کاهش می‌دهد که با اقتصاد سیاسی آمریکا سازگار نیست. جغرافیای ایران امکان تبدیل شدن به سرپل شبکه جهانی لجستیک را فراهم می‌کند و صنعت ایران باید متناسب با این شبکه بازتعریف شود. تعارض‌های اخیر منطقه، از‌جمله حضور داعش، درگیری اسرائیل با غزه، طرح ابراهیم و کریدور هند-اروپا در رقابت با جاده ابریشم، همگی مصادیق رقابت بر سر کریدورهای لجستیک هستند. چنین پیشنهادی نه‌تنها در تعارض با این طرح‌ها نیست، بلکه اتحادهای منطقه‌ای را تقویت می‌کند. ایران با تکیه بر نقاط قوت ژئواکونومیک خود می‌تواند جایگاه کانونی در منطقه بیابد. تسلط نظامی ایران بر آبراه‌ها و گلوگاه‌های آبی منطقه، اهرمی برای ایفای نقش محوری در این شبکه است.  پیشنهادهای اصلی برای گذار از شرایط تحریم و جنگ:

۱- مذاکره اقتصادی با کشورهای منطقه همزمان با گفت‌وگوهای هسته‌ای با آمریکا و شکل‌دهی اتحاد لجستیک، تجاری و مالی منطقه‌ای با تعامل سازنده.  

۲- معرفی طرح اقتصادی به طرف‌های ذی‌نفع و اقناع آنها از منافع بزرگ اقتصادی آن برای غرب. این امر به معنای پذیرش حضور ایران در کریدورهای لجستیک منطقه‌ای، بهره‌برداری و تسهیل توسعه آنهاست. بدون عقب‌نشینی در حوزه‌های امنیتی-ایدئولوژیک، مصالحه بر منافع بزرگ‌تر فراهم می‌شود. نقش محوری ایران در این شبکه، جایگاه هژمونیک آن را تعیین می‌کند. نقطه آغاز می‌تواند مذاکره مستقیم اقتصادی با شورای همکاری خلیج فارس باشد و سپس به کشورهای شمالی و شرقی گسترش یابد. بخش خصوصی می‌تواند مجری این فرآیند باشد تا از تناقضات جلوگیری شود.

نتیجه

ترکیب تحریم و جنگ، شرایط سختی را پیش‌روی ایران قرار داده است. نقطه ضعف اصلی کشور در حوزه اقتصادی و کارآمدی نهادهای اقتصادی است و تداوم فشار خارجی می‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری به دنبال داشته باشد. با توجه به احتمال افزایش فشار ناشی از جنگ مستقیم با اسرائیل و غرب، کنش سریع اهمیت بالایی دارد.  

در صورت اجرای بهینه این مسیر، امکان تبدیل ایران از اقتصاد مقاومتی فعال به هژمون پایدار منطقه‌ای وجود دارد. الگوی توافق بر اتحاد تجاری-صنعتی منطقه‌ای، به دلیل منافع بزرگ برای ذی‌نفعان منطقه‌ای، می‌تواند غرب را به امتیازدهی اقتصادی ترغیب کند. این امر با اقناع نخبگان، پذیرش استراتژیک و انعطاف تاکتیکی، موقعیت ایران را تثبیت خواهد کرد. آمادگی برای تنظیم مستندات و لابی بین‌المللی و منطقه‌ای برای هدایت این فرآیند وجود دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...