شناسه خبر : 6431 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حل پرونده هسته‌ای چه دستاورد دیپلماتیکی برای ایران داشت؟

خروج از انزوا

موانع اصلی بازدارنده ایالات متحده در راه رسیدن به توافق با ایران از راه‌های صلح‌آمیز را اسرائیل از سال‌ها پیش به وجود آورد، و در حقیقت پیشینه مخالفت‌های سرسختانه اسرائیل با تاسیس و توسعه صنعت هسته‌ای در ایران را باید در دهه ۱۹۷۰ جست و جو کرد: هنگامی که دولت وقت ایران به راهنمایی و تشویق ایالات متحده کار تاسیس این صنعت را آغاز کرد.

index:1|width:50|height:50|align:right پیروز مجتهدزاده/استاد دانشگاه
مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) که در درازای سال‌هایی چند فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته بود، در روزهای آغازین نوروز سال 1394 پیامی از پایان گرفتن موفقیت‌آمیز داشت که به دور از ابهام‌گرایی‌های مرسوم در خلال چند سال پیش از آن نوید یک پیروزی شرافتمندانه را در برداشت و نویدبخش آن بود که مساله‌ بسیار پیچیده‌ای را که غرب به ترغیب و تشویق فعالانه اسرائیل در مورد صنعت مستقل هسته‌ای ایران آفریده بود به‌گونه‌ای مسالمت‌آمیز حل کند، آن‌چنان‌که باراک حسین اوباما در جریان انتخابات اولین دور ریاست جمهوری خود در سال 2008 به جهانیان وعده داده بود.
این وعده ریاست جمهوری ایالات‌متحده به جهان بشری در اوج جنگ تبلیغاتی گسترده دولت جورج دبلیو بوش و یاران غربی‌اش در زمینه دست زدن به عملیات نظامی علیه ایران و یا تحمیل کردن تحریم‌های اقتصادی کمرشکن مطرح شد. پس از انتخاب اوباما اگرچه تهدیدهای جنگی تا حدود محسوسی فروکش کرد، تندی و تیزی تحریم‌ها کاهش محسوسی نداشته است. با این ‌حال، در دور دوم ریاست‌جمهوری اوباما برای ترغیب ایرانیان به رسیدن به توافق‌های موردنظر به مقداری تغییر و تحول سطحی در امر تحریم‌ها دست‌زده شد و اگرچه در این مدت اوباما در عمل ثابت کرد که شهامت بی‌اعتنایی نسبت به سیاست خرابکاری نخست‌وزیر اسرائیل را دارد، ولی در چشم‌انداز پیروزی یا شکست در واپسین منزل این بزرگ‌ترین ماجرای سیاسی دو دهه نخستین قرن بیست و یکم، پرسش اصلی را به این صورت مطرح کرد که آیا باراک حسین اوباما یارای پذیرفتن شکست دکترین بزرگ زندگی سیاسی خود در زمینه حل مشکل هسته‌ای ایران از راه‌های صلح آمیز را دارد؟ ولی در عمل ثابت شد که اوباما قدرت جلوگیری از بروز هر گونه شکستی بر دکترین بزرگ زندگی سیاسی‌اش را دارد.
موانع اصلی بازدارنده ایالات متحده در راه رسیدن به توافق با ایران از راه‌های صلح‌آمیز را اسرائیل از سال‌ها پیش به وجود آورد، و در حقیقت پیشینه مخالفت‌های سرسختانه اسرائیل با تاسیس و توسعه صنعت هسته‌ای در ایران را باید در دهه 1970 جست و جو کرد: هنگامی که دولت وقت ایران به راهنمایی و تشویق ایالات متحده کار تاسیس این صنعت را آغاز کرد.
علت این مخالفت البته جنبه‌ای ژئوپولتیکی داشته و دارد، چون در نظام ژئوپولتیکی آن روزگاران و هم امروز تکنولوژی هسته ای از دید توان تولید سلاح اتمی ارزیابی شده و می‌شود و اسرائیل به هیچ وجه حاضر نبوده و نیست که قدرتی مانند ایران در منطقه خاورمیانه را در هماوردی اتمی خود ببیند و این منطقه را از دید توان اتمی در توازن استراتژیکی معقولی بیابد.
اگرچه در نظام رقابت‌های ژئوپولتیکی کنونی توسعه تکنولوژی هسته‌ای برای گستراندن توان تولید انرژی و توسعه اقتصادی ارزیابی می‌شود، ولی هیچ‌کس قادر نیست تاثیر ژرف بالقوه استراتژیک صنعت هسته‌ای بر معادلات ژئوپولتیک را نادیده انگارد. به دلیل همین وضعیت ژئوپولتیکی است که قدرت‌ها می‌کوشند از راه ایجاد موازنه‌های ژئواستراتژیکی صلح و امنیت را برای منطقه خود تضمین کنند، آن‌چنان‌که جنگ‌های بی‌پایان قدرت‌های اروپایی فقط در پایان جنگ جهانی دوم و با تولید سلاح اتمی در کشورهای رقیب، صلح و امنیت پایدار نیمه دوم قرن بیستم و دهه‌های آغازین قرن بیست و یکم را تضمین کرده است، و آمریکا و شوروی در دهه 1950 و هند و پاکستان در دهه 1990 این واقعیت را ثابت کردند. از میان چهار قدرت اصلی در منطقه‌ای که اصطلاحاً «خاورمیانه» شناخته می‌شود، یعنی ایران، ترکیه، مصر و اسرائیل، کشور اخیر تنها قدرتی است که موازنه‌های موجود ژئوپولتیکی دهه 1970 را از حد داشتن سلاح‌های غیرهسته‌ای فراتر برده و شایع کرد که حتی در آن دهه شمار کلاهک‌های اتمی تولیدشده‌اش از دویست هم افزون‌تر شد. اگرچه اسرائیل هرگز این شایعه را به‌عنوان یک واقعیت نپذیرفته و تایید نکرده است تا مبادا با رسمیت دادن به این احتمال رقیبان منطقه‌ای خود را تشویق به اندیشه در راه ایجاد موازنه‌های جدید کند و اگرچه رقیبان منطقه‌ای اسرائیل هرگز رسماً و علناً احتمال وارد شدن به مسابقه تسلیحات اتمی با اسرائیل را مطرح نکرده‌اند این کشور از هیچ تلاش و کوششی برای جلوگیری از بروز هرگونه احتمالی در این راستا که برابر با از میان رفتن برتری استراتژیک‌اش در منطقه قلمداد خواهد شد، فروگذار نیست. مخالفت شدید با حصول هرگونه توافق میان پنج به اضافه یک با ایران برای حل مساله خودآفریده غرب درباره برنامه هسته‌ای ایران باید برای ریشه‌کن کردن همین احتمال از جانب ایران ارزیابی شود. این مخالفت شدید اسرائیلی با احتمال اتمی شدن ایران به همان آغاز برنامه انرژی هسته‌ای ایران در نظام حکومتی پیشین برمی‌گردد.
در مراحل اجرایی از آغاز شاهد آن بودیم که کشورهای غربی با انکار حق غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران که با اصول اساسی مقررات ان‌پی‌تی(پیمان منع گسترش سلاح اتمی) در تضاد بود، این اختلافات را آغاز کردند و این دعوا منجر به اعمال تحریم‌های درازمدت علیه ایران شد که خود غربی‌ها نامش را تحریم‌های کمرشکن گذاشته بودند. پس از مدتی با افزایش فشارها ایران در شرایطی کاملاً نامساعد و در یک تصمیم‌گیری نادرست، غنی‌سازی را تعلیق کرد. همان هنگام با صدایی کاملاً رسا اعلام کردم این تصمیم نادرست است و سخت به زیان ما تمام خواهد شد، و مکرر اعلام کردم که پذیرش تعلیق به معنای تسلیم است در میدان مبارزات حق طلبانه، و این در حالی است که در میدان مبارزات ژئوپولتیکی برای ایجاد توازن‌های حیاتی در مناسبات بین‌المللی تسلیم شدن، عین قبول نابودی ژئوپولتیکی شمرده می‌شود.
آشکار است که در هر مبارزه‌ سیاسی یا ژئوپولتیکی تلاش‌ها باید برای ایجاد موازنه‌هایی باشد که منجر به سازش و کنار آمدن عادلانه طرفین شود. پس از مدتی با از‌سرگیری مجدد غنی‌سازی پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت ارسال و دور جدیدی از تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران آغاز شد که جنبه‌ای رسمی داشت. ایران در این دوران هیات‌هایی را برای مذاکره درخصوص مساله هسته‌ای اعزام کرد. اما این مذاکرات هرگز به نتیجه نرسید. مهم‌ترین دلیل این بود که طرف‌های مذاکره‌کننده چه در ایران و چه در کشورهای غربی ضرورتی برای حل این پرونده حس نمی‌کردند. هیچ الزامی در این کشورهای مذاکره‌کننده برای حل مساله هسته‌ای حس نمی‌شد و همین، مذاکرات را به درازا می‌کشاند. در همین رابطه است که آشکارا دیده می‌شد هر اندازه ایران تلاش می‌کند و حتی در عمل ثابت کرده و می‌کند که هیچ برنامه و هدف استراتژیکی در استفاده از صنعت هسته‌ای خود ندارد، قدرت‌های رقیب ایران به همان اندازه مساله واهمه ژئواستراتژیکی از توان هسته‌ای ایران را دنبال می‌کردند و قدرتی منطقه‌ای مانند اسرائیل که در ژرفاهای زیادی، گرفتار توهم رقابت ژئوپولتیکی و ‌استراتژیکی با ایران است، از هیج تلاشی برای ترساندن غرب و همسایگان عرب ایران به منظور ریشه‌کن کردن قدرت هسته‌ای این کشور خود‌داری نمی‌کرد.
از سوی دیگر، در چشم‌انداز ژئوپولتیکی جمهوری اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی در برهه‌ای از زمان دچار توهم «قدرت برتر» در خاورمیانه بود، اما برخوردهای نظامی اسرائیل با حزب‌الله و حماس این توهم را دچار تزلزل و تردید کرد. در این وضعیت این رژیم اگرچه هنوز از جهات زیادی استعداد تنفیذ خواست‌های استراتژیکی و ژئوپولتیکی خود را به ویژه از طریق یاران آمریکایی و اروپایی‌اش دارد، ولی از دید واقعیت‌های ژئوپولتیکی منطقه قدرت شاخص و مستقل‌اش در حال افول است. از دید ایران، در این دوره افول قدرت نظامی اسرائیل و اوج گرفتن نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در نتیجه مبارزات منطقی و موثرش علیه تروریسم گسترش‌یابنده به ویژه در عراق و سوریه است که تلاش اسرائیل و اقدامات شگفت‌آور نخست‌وزیرش برای جلوگیری از حصول یک توافق شرافتمندانه در مذاکرات ایران و 1+5 نیز اوج گرفت.
در اوج‌گیری اقدامات اخلالگرانه رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از حصول هرگونه نتایج مثبت از مذاکرات ایران و پنج به اضافه یک بود که انتخابات دوره یازدهم انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران فصل جدیدی در پرونده هسته‌ای ایران گشود. مساله هسته‌ای و تحریم‌ها به قدری حائز اهمیت شد که در سال 1392 و در اوج‌گیری مبارزات انتخاباتی دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران، مساله هسته‌ای به یکی از مهم‌ترین شعارها و وعده‌های انتخاباتی تبدیل شد. مردم ایران در انتخابات خواهان حل پرونده هسته‌ای و توافق با کشورهای غربی، مقابله با بحران‌های اقتصادی ناشی از تحریم‌ها و از سر گرفتن روابط دیپلماتیک و اقتصادی با دیگر کشورها بودند. دولت یازدهم هم با همین وعده در انتخابات پیروز شد و فصل جدیدی در پرونده هسته‌ای آغاز شد. فصلی که در آن پرونده هسته‌ای روند جدیدی را آغاز کرد.
حسن کار در این بود که در دوران مبارزات انتخاباتی دولت یازدهم هم سیاستمداران و هم مردم ایران تکلیف خود را کاملاً روشن کردند. مردم به طور کاملاً واضحی مشخص کردند که خواهان حل بحران هسته‌ای و خواهان اصلاح روابط خود با کشورهای دیگر هستند.
مردم با انتخاب دولتی که خود را «معتدل» و «میانه‌رو» معرفی کرد و مهم‌ترین وعده انتخاباتی‌اش حل بحران هسته‌ای بود، به جهان این پیام را داد که آن بحران پیچیده برای همه دست‌اندرکاران باید حل شود. پیام ملت ایران این بود که می‌خواهد بحران روابط خارجی خود را اصلاح و مساله تحریم‌ها را برطرف کند: می‌خواهد به دنیا اعلام کند که ما آماده همکاری برای رفع مشکلات در روابط بین‌الملل هستیم. اتحادیه اروپا و امریکا هم در مقابل اعلام کردند که این پیام ملت ایران را شنیدند، و این‌گونه بود که باب جدیدی در مذاکرات گشوده شد. نتیجه این شد که دولت یازدهم و نمایندگان این دولت در مذاکرات با عزم و اراده راسخ جدیدی وارد میدان شدند.
توفیق در مذاکرات از جایی آغاز شد که به نتیجه رسیدن مذاکرات برای ایرانیان به‌صورت یک خواسته ملی درآمد و همه مردم خواستار این تغییر بودند و دولت از جانب مردم این ماموریت را داشت که پرونده هسته‌ای را به نتیجه برساند.
از طرف دیگر دولت امریکا هم به این نتیجه رسیده بود که پرونده هسته‌ای ایران باید مختومه شود و با این تصمیم بود که با ماموریت مشخص‌تری به پای میز مذاکرات آمدند. رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا هم در مقام قدرت محرکه اصلی این تغییرات بنیادین در مسائل مربوطه به بحران هسته‌ای ایران بود، در مناظرات انتخاباتی خود اعلام کرده بود که می‌خواهد مساله هسته‌ای ایران را از طریق مذاکره حل کند. از آن تاریخ این سیاست اعلام شده دولت آمریکا در حقیقت به صورت مطالبه و خواست مردم آمریکا در آمد. به این ترتیب اراده راسخ مردم دو کشور برای حل بحران هسته‌ای با هم یکی شد و دستاورد آن حل مساله هسته‌ای بود. این چنین بود که مذاکرات سهل و آسان و با توافق گسترده پیش رفت. نام این توافق را که بعد از سال‌ها مذاکره حاصل شد، «برجام» نهادند. این توافق یا برجام در شرایطی حاصل شد که کشور ما از نظر روابط بین‌المللی (سیاسی و اقتصادی) با دیگر کشورها در بن‌بست کامل قرار داشت و نمی‌توانست در مواضع ژئوپولتیکی خود اعمال نظر کند. برجام این موانع و بن‌بست‌ها را شکست. شاید بتوان گفت مهم‌ترین دستاورد برجام همین است؛ خروج از انزوا و هموار کردن مناسبات ایران با دیگر کشورها. و این دستاورد کمی نیست.
ما سال‌ها در انزوا و بن‌بست بودیم و انزوا قدرت کشورها را در عرصه ‌بین‌المللی و چانه‌زنی برای احقاق حقوق‌شان کاهش می‌دهد. زمانی که کشوری از انزوا خارج می‌شود در مواضع و موقعیت‌های ژئوپولتیکی محکم‌تری قرار می‌گیرد که در آن صورت می‌تواند در خصوص مواضع و حقوق خود چانه‌زنی کند. می‌تواند خواسته‌های خود را در مواردی که احساس شود در برجام مورد توجه لازم قرار نگرفته و به نتایج متقن نرسیده است، مورد پیگیری مجدد قرار داده ولی این بار در شرایط مساعد‌تر و کاراتر به نتایج بهتری هم برساند. اما در موضع ضعف نمی‌توان اعمال نظر کرد و نمی‌توان دستاوردهای زیادی کسب کرد.
حال ایران از انزوا خارج شده و شاید بدون اغراق بتوان گفت خروج از انزوا مهم‌ترین دستاورد ایران در پرونده هسته‌ای است. گام اول برداشته شده و ایران می‌تواند با هموار شدن مسیر، گام‌های بزرگ‌تری را یکی پس از دیگری بردارد.
مهم‌ترین پیام به افرادی که نگران حل بحران هسته‌ای ایران بودند این است که در روابط بین‌الملل برای حل صلح‌آمیز اختلافات بحران‌زا، همه خواسته‌ها در همان گام اول برآورده نمی‌شود، بلکه باید راه و جاده را برای پیشرفت و حصول دستاوردهای نهایی هموار کرد. برجام این جاده‌ها را هموار کرده است: بن‌بست‌ها را شکست و به انزوای ایران در عرصه بین‌الملل خاتمه داد.
رفع تحریم‌ها و بازگشت دارایی‌های بلوکه‌شده به کشور و‌... همه جزو دیگر دستاوردهای حل بحران و پایان دادن به اختلافات هسته‌ای شمرده می‌شوند. دستاوردهایی که اگرچه هر کدام گشایشی در اقتصاد ایران ایجاد می‌کند و کم نیستند. اما باز هم تاکید دارم که دستاورد اصلی خروج ایران از انزواست که سبب شده راه برای حضور ایران در مجامع جهانی و چانه‌زنی بر سر حقوق ایران هموار شود.
برجام انتهای کار نیست، آغاز کار است. انتهای راه جایی است که ما همه خواسته‌های ملی را به دست آوریم. ما با حل بحران هسته‌ای در ابتدای مسیر قرار گرفته‌ایم و هنوز راهی طولانی در پیش داریم. بن‌بست‌ها شکسته شد، موانع برداشته شد، از انزوا خارج شدیم، روابط دنیا با ایران نسبت به گذشته دوستانه‌تر شد و این همه بدان معناست که راه‌ها هموار شده است تا در آینده نه چندان دور این هشیاری در تهران وجود داشته باشد که چانه‌زنی بر سر دستاوردهای دیگر را آغاز کند. برجام پایان کار نیست، بلکه آغاز کار است.


index:2|width:600|height:377|align:center

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها