شناسه خبر : 37790 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چالش‌ها و آینده روند صلح

آینده افغانستان به کدام سو می‌رود؟

 

فرزاد رمضانی‌بونش/ پژوهشگر ارشد و تحلیلگر جنوب آسیا

قبلاً توافقنامه صلح آمریکا با طالبان در دوحه قطر امضا شد. گفت‌وگوهای صلح  دولت با طالبان در افغانستان نیز ماه‌های گذشته انجام شد. اما دور آتی گفت‌وگوها با ابهامات و چالش‌های مهمی در روند صلح روبه‌رو است.

 

اولویت آتش‌بس یا آینده نظام

در توافقنامه دوحه، از نظام آینده افغانستان به عنوان «دولت جدید اسلامی افغانستان» یاد شده است. آمریکا ساختار نظام آینده افغانستان را به افغان‌ها واگذاشته است. اما به نظر می‌رسد در حالی که تیم مذاکره دولت می‌خواهد تا صلح در دستور کار دور دوم مذاکرات باشد اما طالبان آینده نظام را بحث نخست می‌داند.  به علاوه چگونگی آینده نظام در افغانستان یکی از مباحث مهم در گفت‌وگو‌های صلح است. هرچند دولت افغانستان و تیم مذاکره‌کننده گفته‌اند که جمهوریت خط قرمز مذاکرات است، اما در واقعیت چالش بیشتر از آن است. طالبان طرفدار نظام مرکزی (نه نظام ملوک‌الطوایفی)، قوی، مسوولیت‌پذیر و مستقل است، اما ابهامات اساسی درباره‌ ساختار نظام مدنظر طالبان و جایگاه قانون، قوه مقننه، روی کار آمدن حاکم و برکناری وی، تفکیک قوا، چگونگی مشارکت مردم، مصونیت حقوق اساسی شهروندان، نقش اپوزیسیون و اقلیت‌ها وجود دارد.  به نظر می‌رسد پیشنهادهای حداکثری مورد نظر طالبان چون رهبر ملی، نظام اسلامی و شورای اسلامی از روند صلح، عملاً نوعی تسلط یک حاکمیت دینی بنیادگرا بر افغانستان است. سازوکاری که دموکراسی را نفی کرده و دیدگاهی ایدئولوژیک نسبت به نظام و قانون اساسی دارند. در واقع در نگاه طالبان شورای اسلامی، عمدتاً منصوب زعیم ملی است.  در واقع طالبان به دنبال تغییر نظام از بنیاد است. این نگاه با چشم‌انداز و مکانیسم دولت و تعدیل و نه تغییر نظام و قانون اساسی مخالف است. از این‌رو چگونگی دسترسی به توافق برد-برد و حفظ ساختارهای سیاسی دولت افغانستان و پذیرش برخی از مطالبات طالبان یا راه‌‌حل‌های میانه‌ای بین [حکومت مطلقه‌ دینی] طالبان و نظام فعلی کاری سخت است. بنابراین احتمال بن‌بست یا طولانی شدن روند صلح همچنان وجود دارد.

 

تاثیرات رویکرد بایدن در افغانستان

ایالات متحده از سال ۲۰۰۱ بیش از یک تریلیون دلار برای بودجه جنگ در افغانستان هزینه کرده است. همچنین قبلاً ایالات متحده برای یک توافق صلح جامع و پایدار، عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی، ضمانت‌های ضدتروریستی طالبان، آتش‌بس گسترده، و یک نقشه راه سیاسی تعهد کرده است.  به علاوه سازش چشمگیر آمریکا با طالبان با دادن امتیازات فراوان به طالبان در حالی است که هنوز پیامدهای رویکرد دولت جو بایدن درباره صلح افغانستان و هم نوع اجرای توافقنامه دوحه و عقب‌نشینی همه نیروهای آمریکایی یا لغو آن آشکار نیست. واشنگتن اگر خروج نیروها و تعهدات ضدتروریستی طالبان را به هم پیوند بزند یا بر ثبات منطقه، توافق سیاسی موفق و یک عقب‌نشینی مسوولانه تاکید مجددی کند، احتمالاً تاثیراتی بیشتر در روند مذاکرات صلح خواهد داشت.

 

معضل حکومت موقت

از نگاه بسیاری در حال حاضر تشکیل دولت موقت، بهترین گزینه برای برون‌رفت از بحران افغانستان است. اما دو نوع حکومت موقت می‌تواند مطرح باشد. حکومت موقتی که نهادها و ساختارها، نیروهای امنیتی، قانون اساسی و... کشور حفظ شود یا حکومت موقتی که ساختارها و نهادها در آن نابود شود. در بین بدنه دولت دو نگاه به حکومت موقت هست. برخی معتقدند در حالی که کودتا و انقلابی صورت نگرفته، و قانون اساسی افغانستان لغو نشده و در‌ حال اضطرار قرار نداریم، ایجاد حکومت موقت به معنای از هم پاشیدن نظام است. در مقابل طرفداران حکومت موقت که بیشتر جناح دکتر عبدالله و شورای عالی مصالحه و...، شخصیت‌هایی چون نور، کرزی، ربانی، حکمتیار و... را شامل می‌شود نگاه مثبتی به حکومت موقت داشته و آن را عامل انتقال قدرت، ایجاد زمینه مصالحه،  توزیع قدرت و تغییر در قانون اساسی می‌دانند. آنچه مشخص است طرح حکومت موقت برای تیم غنی تهدیدی جدی است، اما به نظر می‌رسد تشکیل حکومت موقت گریزناپذیر است. همچنین نیز درک طالبان از حکومت موقت آغاز برپایی نوع دولت مطلوب خود است. همین امر دسترسی به فرمول همه‌پسند را سخت کرده است.

 

طالبان و تداوم خشونت

نوع اختلافات کنونی جناح‌ها و شخصیت‌های موثر طالبان مهم است. در واقع تلاش از جانب رهبری مرکزی طالبان برای تقویت کنترل خود بر مذاکرات دوحه ادامه دارد، اما ممکن است روند گفت‌وگوها سبب برخی نارضایتی‌ها در بین بدنه رهبران میانی و بالا نیز بشود. به علاوه همچنان برخی از عناصر ناراضی طالبان ممکن است صلح و روند آن را رد کنند و از داعش یا سایر گروه‌های افراطی پیروی کنند. همچنین به نظر می‌رسد دولت طالبان آتش‌بس تدریجی و استفاده از آن به عنوان اهرم فشار را دنبال می‌کند و آن را به اعتمادسازی و امتیازگیری‌ گره زده است. به نظر می‌رسد جناح شخصیت‌های تاجیک، جناح دکتر عبدالله و جمعیت اسلامی افغانستان در کنار دیگر احزاب عمده هزاره و ازبک اکنون در کنار «دفاع از جمهوریت» و حفظ ساختارها، تعدیل نظام از ریاستی به پارلمانی در روند صلح را به بزرگ‌ترین استراتژی خود تبدیل کرده‌اند. این در حالی است که نه جناح دکتر غنی و نه طالبان این نوع نگاه را برنمی‌تابند.  گذشته از این باید توجه داشت که اگر آقای غنی با آقای عبدالله اجماع کاملی در روند مذاکره با طالبان با مشارکت همه احزاب تشکیل ندهند، نمی‌توان به موفقیت روند صلح امیدوار بود. به‌ویژه اینکه به نظر می‌رسد احزاب نمی‌خواهند بازگشت طالبان به قدرت زمینه‌ساز حذف برخی از جناح‌های سیاسی در مقابل تقویت کامل پشتون‌ها (طالبان و احزاب و شخصیت‌های پشتون دولت) باشد. بازیگران جهانی و منطقه‌ای نیز در روند مذاکرات صلح طالبان با کابل باید همراستا با روند صلح یا حداقل واگرا با این روند نباشند. در واقع با توجه به نفوذ کشورهایی در بین طالبان عملاً این بازیگران نیز تا حدی بر نوع نگرش طالبان در مورد صلح با دولت تاثیر می‌گذارند. گذشته از این برخی بازیگران خارجی هم معتقدند هرگونه صلح باید از مسیر آنها و هماهنگ با منافع ملی آنان باشد.

 

همکاری یا تقابل پشتون‌های سکولار با طالبان

در شرایط کنونی و روند صلح بین‌الافغانی و بعد از آن، بیشتر کشاکش سه‌جانبه‌ای بین سه ضلع قدرت طالبان، تمرکزگرایان به رهبری غنی و تمرکززدایان به رهبری عبدالله عبدالله است. در این میان پشتون سکولارها خود را نزدیک به تمرکزگرایان به رهبری غنی می‌بینند، اما واقعیت این است که با حضور طالبان در تقسیم قدرت معادلات پیشین و جایگاه سکولارهای پشتون در قدرت با تغییرات عمده روبه‌رو خواهد شد. در واقع از آنجا که قومیت نقش مهمی در ساختار سیاسی و تقسیم قدرت در افغانستان دارد، اکنون نخبگان سکولار یا طرفدار برخی از وجوه سکولاریسم با رقیب بزرگی به نام طالبان روبه‌رو هستند.  با این حال واقعیت آن است که سکولارهای پشتون از یک‌سو نمی‌توانند انتظار داشته باشند نخبگان سیاسی و قدرتمند سه قومیت تاجیک، هزاره و ازبک سهم خود را در آینده تقسیم قدرت به آنها واگذار کنند.  از سوی دیگر نیز اکنون این طالبان است که مدعی نمایندگی پشتون‌ها در ساختار قدرت آینده است. در این شرایط جدا از نوع و ساختار آینده نظام سیاسی افغانستان پس از مذاکرات بین‌الافغانی (ریاستی، پارلمانی یا نیمه‌ریاستی) عملاً طالبان نخبگان سکولار پشتون را رقیب اصلی درون‌قومی خود در ساختار متمرکز  یا فدرالیسم آتی می‌بیند و حاضر به واگذاری بخش بسیار کمی از  نفوذ و قدرت (محلی یا ملی) به آنان است. از این‌رو سکولارهای پشتون در روند تقسیم قدرت افغانستان در ساختار سیاسی کاملاً حذف نخواهند شد، اما  نقش حداقلی یا حداکثری آینده آنها به شدت بستگی به نوع رابطه آنها با طالبان، نوع حضور طالبان در قدرت در فرمول‌های نصف-نصف یا ... خواهد داشت.

 

آینده روند صلح بین‌الافغانی

روند دستیابی به صلح جامع دولت با طالبان در افغانستان بسیار سخت است. در واقع هرچند پیشرفت‌های بسیاری به دست آمده است اما نمی‌توان به حل آن در کوتاه‌مدت امیدوار بود. در این بین هر نوع پیش‌نویس توافق سیاسی در افغانستان احتمالاً تلفیقی از امارت و جمهوری است. در این بین سناریوی محتمل‌تر طولانی شدن روند گفت‌وگوهای بین‌الافغانی و ایجاد حکومت موقت و همه‌شمول مورد اعتماد سه جناح غنی، عبدالله و طالبان است.

دراین پرونده بخوانید ...