شناسه خبر : 43032 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاددان شورشی

چرا پل رومر علیه اقتصاد کلان شورش کرد؟

 

 
آرین فلاح/ نویسنده نشریه 

84

پل رومر، اقتصاددان و استاد دانشگاه نیویورک است. او حرفه خود را در تقاطع اقتصاد، نوآوری، فناوری و شهرنشینی تعریف کرده و برای سرعت بخشیدن به پیشرفت انسان تلاش می‌کند. در سال ۲۰۱۸، پل رومر جایزه نوبل اقتصاد را برای «وارد کردن نوآوری‌های فناوری در تجزیه‌وتحلیل بلندمدت اقتصاد کلان» دریافت کرد. تحقیقاتی که ایده‌ها و نوآوری‌ها را برای اولین‌بار وارد الگوهای اقتصادی کرده است.

پل رومر پیش از این به عنوان اقتصاددان ارشد در بانک جهانی و برای پیشبرد امور تحقیقاتی چندجانبه این موسسه فعالیت می‌کرد. وی از مدت‌ها پیش مدیر و بنیانگذار موسسه «مدیریت شهری مارون نیویورک» است که برای کمک به برنامه‌ریزی شهرها برای آینده و بهبود سلامت، ایمنی و تحرک شهروندان خود، تاسیس شده است. قبل از ملحق شدن به دانشگاه نیویورک، پل رومر در دانشکده کسب‌وکار دانشگاه استنفورد، دانشکده اقتصاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه راچستر تدریس کرده است. هنگامی‌که در استنفورد تدریس می‌کرد، شرکتی را به منظور افزایش تلاش و مشارکت دانشجویان در کلاس درس تاسیس کرد. او کیست و چرا نامی ماندگار در عرصه اقتصاد پیدا کرده است؟

 

اقتصاددان سیاستمدارزاده

پل مایکل رومر، اقتصاددان آمریکایی، متولد ۷ نوامبر ۱۹۵۵ در ایالت کلرادو است. پل فرزند روی رومر، سیاستمدار برجسته اهل این ایالت است. رومر در سال ۱۹۷۷ موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشته ریاضیات دانشگاه شیکاگو شد و برای مقطع دکترا رشته اقتصاد همین دانشگاه را در سال ۱۹۸۳ انتخاب کرد. البته او مدتی در ام‌آی‌تی و دانشگاه کویینز هم مشغول به تحصیل بود؛ او تحصیل خود را در سال۲۰۰۱ به‌طور موقت ترک کرد تا به صورت آنلاین در موسسه «آپلیا» به رفع مشکلات دانشجویان بپردازد. «آپلیا» شرکت دانش‌بنیانی بود که برای افزایش تلاش دانش‌آموزان و فعالیت بیشتر کلاس طراحی شده بود. تا به امروز، دانشجویان بیش از یک میلیارد پاسخ به مسائل مختلف و تکلیف‌های درسی را در این وب‌سایت به ثبت رسانده‌اند. پژوهش در مقاطع عالی در رشته اقتصاد به دلیل نگرانی‌های سیاسی‌ای بود که پل در دوران جوانی خود با آنها مواجه بود. رساله دکترای رومر این پرسش را مطرح می‌کرد که چرا نرخ رشد در طول زمان افزایش می‌یابد. او در پاییز ۲۰۱۱ به دانشکده اقتصاد مدرسه کسب‌وکار اشترن در دانشگاه نیویورک رفت. او همچنین موسس پروژه شهری‌سازی مدرسه کسب‌وکار دانشگاه نیویورک است. رومر استاد دانشگاه نیویورک و رئیس موسسه مدیریت شهری موسسه مارون است؛ موسسه مارون در راستای بهبود مدیریت شهری و تعمیق درک زیربنایی شهرها تلاش می‌کند. رومر در این پروژه با انجام تحقیقات کاربردی مختلف باعث می‌شود تا سیاستگذاران در جهان توسعه‌یافته بتوانند از رشد سریع شهرها به منظور ایجاد فرصت اقتصادی و تحول اجتماعی سیستماتیک استفاده کنند.

رومر قبل از ورود به دانشگاه نیویورک، در مدرسه کسب‌وکار استنفورد به تدریس مشغول بود. در استنفورد بود که پل خط سیر کارآفرینانه را در پیش گرفت و «آپلیا» محصول همین خط سیر بود. قبل از استنفورد، پل در دانشکده اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه روچستر نیز سابقه تدریس دارد. او استادیار دفتر ملی تحقیقات اقتصادی و همکار آکادمی علم و هنر آمریکا نیز هست. رومر همچنین به عنوان پژوهشگر مدعو در مرکز توسعه جهانی در واشنگتن و موسسه مک‌دونالد لوریه اتاوا حضور دارد. در سال ۲۰۰۲، او جایزه رکتنوالد را برای پژوهش روی نقش ایده‌ها در رشد اقتصادی پایدار از آن خود کرد. رومر، عضو هیات‌امنای بنیاد کارنگی برای پیشرفت آموزش و همچنین عضو هیات‌مدیره موسسه غیرانتفاعی ملی «جامعه راه‌حل‌ها»ست که به منظور تقویت جوامع بشری و پایان دادن به بی‌خانمانی ایجاد شده است.

این اقتصاددان آمریکایی، به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی «تئوری جدید رشد» اثری عمیق و چشمگیر بر تفکر اقتصادی و سیاستگذاری مدرن گذاشته است. این تئوری جدید، نشان می‌دهد که رشد اقتصادی تنها با اضافه کردن نیروی کار به سرمایه بیشتر حاصل نمی‌شود. این تئوری بیان می‌کند که رشد اقتصادی با به‌کارگیری ایده‌های بهتر و جدید که همان پیشرفت فناوری است، حاصل می‌شود. از این‌رو تئوری جدید رشد،‌ علم اقتصاد را از علمی که بیانگر کمیابی و بازده‌های نزولی به مقیاس است،‌ به علمی که بیانگر پیشرفت ثابت و پتانسیل‌های نامحدود است، تبدیل می‌کند. قبل از مطرح شدن تئوری جدید رشد،‌ اقتصاددانان به اهمیت و نقش اساسی تکنولوژی در رشد پی برده بودند، اما آنها نمی‌دانستند که به چه نحو می‌توانند این تفکر را در تئوری اقتصاد وارد کنند. ابتکار رومر در مقاله‌های تکنیکی با عناوینی چون «بازده‌های افزایشی و رشد بلندمدت» و همچنین «تغییر تکنولوژی درون‌زا» بیان شده است. این نوآوری عبارت است از یافتن روش‌هایی برای تشریح دقیق و موشکافانه نقش پیشرفت‌های تکنولوژیک در رشد اقتصادی.

رومر و فعالیت‌های او در حوزه زندگی شهری نیز مسیر قابل‌توجهی دارند. در قرن حاضر، جمعیت شهری جهان بیش از هر زمان دیگری در تاریخ رشد داشته است اما به دلیل اینکه جمعیت جهان در پایان قرن کنونی ثابت خواهد شد، مردم شانسی دارند که هیچ‌گاه تکرار نخواهد شد، ایجاد ده‌ها و شاید صدها شهر جدید. نظریه‌های اقتصادی موجود پیشنهاد می‌دهد که قحطی در کنار رشد جمعیت باید اوضاع را بدتر کند، اما در واقع زندگی با سرعت بیشتری در حال بهتر شدن است. پاسخ این پرسش شاید این باشد که فناوری‌های جدید باعث به وجود آمدن این اتفاق متناقض شدند. اما چرا فناوری‌های جدید موجب افزایش سرعت رشد می‌شود را می‌توان به حالت‌های مختلف توضیح داد. یکی از نگرش‌های کلیدی به این موضوع، به خصوصیت ویژه ایده‌ها مربوط می‌شود. به دلیل اینکه ایده‌ها، رقابتی نبوده یا قابل اشتراک هستند، تعامل با افراد بیشتر موجب می‌شود تا همه پیشرفت کنند. بخشی از این مزایا به صورت اکتشاف و رشد سریع‌تر خود را نشان می‌دهد. پتانسیل به اشتراک‌گذاری ایده‌ها نه‌تنها توضیح می‌دهد که چرا نرخ‌های رشد سرعت گرفته‌اند، بلکه به عنوان اثرات جانبی، به شرح این موضوع که چرا ما در شهرها در کنار بسیاری از مردم گروه‌های بشری تشکیل می‌دهیم کمک می‌کند.

85

رومر معتقد است، با قوانین و نهادهای بهتر، کشورهای توسعه‌نیافته می‌توانند مسیر رشد بهتر و متفاوت‌تری داشته باشند. در الگوی او، کشور میزبان مسوولیت شهرهای دربست (charter city) را برای تبدیل شدن به یک کشور توسعه‌یافته‌تر بر عهده دارد؛ کشوری که اجازه ظهور حاکمیت قوانین جدید را می‌دهد. مردم می‌توانند با دستان خود علیه این قوانین رای دهند. با این حال برخی معتقدند این ایده، صرفاً یک کپی از سیاست‌های استعمارگرایانه کلاسیک است. رومر به شدت به این سوال فکر کرد و دریافت که دوری جستن از مفاهیم یکپارچه نظیر «نهادها» و به جای آن، نگاه کردن به اجزای تعاملات اجتماعی قابل پیش‌بینی (قوانین) می‌تواند مفید باشد. قوانین بد می‌تواند فناوری‌های ارزشمند را از کشورها دور نگه دارد.

پل رومر دریافت که یک کار تئوری بسیار خوب از نگاهی دقیق به یک موضوع خاص حاصل می‌شود. قانون کلی این است که «پشت چراغ ‌قرمز بایست». در مرکز شهری مدرن، یک راهنمای بهتر برای رانندگان وجود دارد: «وارد تقاطع نشو، مگر اینکه بتوانی قبل از قرمز شدن چراغ، تقاطع را رد کنی.» با وجود ارزش این موضوع در جلوگیری از رسیدن به بن‌بست، «تقاطع را مسدود نکن» به ندرت به عنوان یک قانون محسوب می‌شود. در واقع این موضوع، یک اصل قابل پیش‌بینی در تعاملات اجتماعی نیست. قوانین این رفتار را حکم می‌کنند اما مقررات تا حد زیادی به هنجارهای افراد در تشخیص غلط و صحیح بستگی دارد. بسیاری از پیچیدگی‌های پیشرفت اجتماعی از یک‌سو نتیجه عدم تطابق میان هنجارهای اجتماعی پایدار و از سوی دیگر، ترکیبی از تحول مداوم فناوری‌ها و افزایش مقیاس‌های تعاملات بشری است. زمانی که فناوری تغییر می‌کند و مقیاس تعاملات ما افزایش می‌یابد، به موازات آن قوانین نیز باید تغییر کنند اما هنجارهای اجتماعی پایدار می‌توانند در جای خود باقی بمانند. با وجود این، تعادلی پایدار در قوانین گاهی اوقات می‌تواند به وسیله تغییرات پی‌درپی تاکید شود. استارت‌آپ‌ها به نظر یک سازوکار حیاتی برای این پویایی هستند.

اکثر کارهای مهم رومر در زمینه رشد اقتصادی است. رشد بلندمدت موضوع تحقیق بسیاری از اقتصاددانان در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی است. برای مثال، مدل سولو-سوآن تقدم پیشرفت فناوری را در به حساب آوردن افزایش پایدار خروجی به ازای هر کارگر ارائه داد. پایان‌نامه دکترای رومر که با راهنمایی رابرت لوکاس انجام شد و موضوع آن ایجاد یک الگوی ریاضی برای اقتصادهایی بود که در آنها تغییرات فناوری در نتیجه اقدامات عمدی مردم، نظیر تحقیق و توسعه بوده است. این پایان‌نامه به انتشار دو مقاله سیاسی-اقتصادی در سال‌های ۱۹۸۶ و ۱۹۹۰ منجر شد؛ مقالاتی که بعدها پایه‌گذار آغاز نظریه رشد درون‌زا شد. سولو نیز در مصاحبه‌های خود به نقش رومر در مطرح‌ شدن موضوع رشد در میان اقتصاددانان اشاره کرده بود. رومر در جریان نشست سرمایه‌گذاران پرخطر در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد «بحران، یک چیز وحشتناک برای هدر دادن است». جمله‌ای که به شدت او را در اذهان عمومی معتبر کرد. با وجود اینکه رومر به سطوح رو به رشد سریع آموزش در کشورهای دیگر در مقایسه با آمریکا اشاره می‌کند، این نقل‌قول یک زنگ خطر برای اقتصاددانان و مشاورانی بود که به دنبال یک اقدام مثبت برای دوره رکود اقتصادی ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بودند. رومر تحت تاثیر مفهوم «سرمایه‌داری مردم» ارائه‌شده به وسیله جیمز آلباس بوده که حالتی از تضمین درآمد ساده را نشان می‌دهد.

مهم‌ترین مقالات رومر با عناوین «افزایش بازده و رشد بلندمدت» (۱۹۸۶)، «تغییرات تکنولوژیک درون‌زا» (۱۹۹۰)، «کالاهای جدید، نظریه قدیم و هزینه‌های رفاه محدودیت‌های مبادلات تجاری» (۱۹۹۴) ، «عامل جدید کالدور، ایده‌ها، موسسات، جمعیت و سرمایه انسانی»، «ترجیحات، وعده‌ها و سیاست برخورداری» (۱۹۹۶) و «چرخه‌های رشد» (۱۹۹۸) در نشریات معتبر بین‌المللی به چاپ رسیده است.

ریاضی‌زدگی، عنوانی است که پل رومر به استفاده بیش از حد از ریاضیات در تحلیل‌های اقتصادی اطلاق کرده است. یک نویسنده متعهد به هنجارهای علمی باید از استدلال‌های ریاضی برای شفاف‌سازی تحلیل‌های خود استفاده کند. از سوی دیگر، «ریاضی‌زدگی» به شفاف‌سازی منتهی نشده بلکه به گمراهی منجر می‌شود. ریاضی‌زدگی در واقع یک پرده مبهم از معادلاتی است که در برنامه ایدئولوژیک تنظیم‌شده در فرضیه‌های غیرواقعی پنهان شده است.

بر اساس اظهارات رومر، رشد اقتصادی زمانی اتفاق می‌افتد که مردم منابع را در اختیار داشته و آنها را در مسیرهایی بسیار ارزشمندتر مجدداً تنظیم کنند. یک استعاره خوب از تولید اقتصادی، از آشپزخانه می‌آید. برای ایجاد محصولات نهایی ارزشمند، ما مواد اولیه ارزان را طبق یک دستور پخت با یکدیگر مخلوط می‌کنیم. یک پخت‌وپز می‌تواند از نظر تامین مواد اولیه محدود شود و اکثر پخت‌وپزها در اقتصاد با اثرات جانبی نامطلوبی همراه هستند. اگر رشد اقتصادی تنها با انجام یک نوع پخت بارها و بارها به دست آید، ما به تدریج با کمبود مواد خام مواجه شده و از سطوح غیرقابل قبول آلودگی و مشکلات رنج خواهیم برد. نخستین استفاده از این لغت در نشست سالانه اتحادیه اقتصاد آمریکا در ژانویه ۲۰۱۵ رخ داد؛ زمانی که پل رومر، مقاله خود را با عنوان «ریاضی‌زدگی در نظریه رشد اقتصادی» در امریکن اکونومیک ریویو منتشر کرد. پل رومر در توضیح «ریاضی‌زدگی» به برخی کارهای ارائه‌شده به وسیله ادوارد پرسکات، رابرت لوکاس و کتاب سرمایه در قرن بیست‌ویکم، نوشته توماس پیکتی، اشاره می‌کند.

اما مهم‌ترین بازه زندگی رومر شاید به چند سال گذشته برسد که او نتیجه سال‌ها تلاش خود را با کسب نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۸ دریافت کرد. پل رومر با ویلیام نوردهاوس در این جایزه سهیم شد. آکادمی سلطنتی علوم سوئد در انتخاب رومر به‌عنوان برنده اقتصاد ۲۰۱۸، گفت: «او نشان داده است نحوه عملکرد دانش به عنوان محرک رشد اقتصادی درازمدت چگونه است. او برای ایجاد فناوری‌های جدید، نحوه تعیین تصمیمات اقتصادی و شرایط بازار را الگوبرداری نکرده است. پل رومر با اثبات داوری نیروهای اقتصادی بر تمایل شرکت‌ها به منظور به وجود آوردن ایده‌ها و نوآوری‌های جدید، به رفع این مشکل پرداخت.»

دست‌وپنجه نرم کردن با الگو‌های اقتصادی برای پیدا کردن الگویی که بتواند علل رشد را ترسیم کند، رومر را در این جایگاه قرار داد. پیش از این صحبت شد که در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی، الگو‌های بسیاری برای توضیح رشد بلندمدت ارائه شدند. برای نمونه، مدل سولو یکی از موفق‌ترین آنها بود که اهمیت پیشرفت تکنولوژی در رشد کشورها را به صورت ریاضی نشان داد. با گذر از آن سال‌ها، به تدریج الگو‌هایی که حرف جدید و مهمی برای افزودن داشته باشند کمتر می‌شد. از این‌رو رومر به عنوان کسی که تئوری جدیدی برای رشد را بنیانگذاری کرد، شناخته می‌شود. دو تفکری که در الگو‌های رشد غالب هستند، رشد مبتنی بر انباشت سرمایه و رشد مبتنی بر بهره‌وری است. از تفاوت‌های عمده این دو می‌توان به این اشاره کرد که به علت بازده کاهنده سرمایه، رشد مبتنی بر سرمایه متوقف شده و در بلندمدت ادامه‌دار نخواهد بود. از این‌رو موفقیت رومر در تبیین سازوکار‌هایی برای پیشرفت تکنولوژی و درنتیجه رشد درون‌زا اهمیت ویژه‌ای دارد.

همچنین رومر به این نتیجه رسید که قوانین می‌توانند طوری تنظیم شوند که امکان استفاده از تکنولوژی‌های جهانی در یک کشور را تسریع کنند. از سوی دیگر ممکن است طوری تنظیم شوند که موانع رسیدن به دانش جهانی را بیشتر کنند. رومر پویایی قوانین را یکی از عوامل مهم تغییر در نرخ رشد کشورها می‌داند. در یک لایه عمیق‌تر هنجارهای اجتماعی و نحوه تعاملات اجتماعی سطح پویایی قوانین را تعیین می‌کنند. یکی از محدودیت‌های اصلی رشد اقتصادی، کمیابی منابع است. از این‌رو دانش نقشی اساسی‌ در استفاده بهینه از این منابع محدود دارد. کار ارزشمند رومر در این جهت بود که نقش دانش به عنوان محرکی برای رشد بلندمدت اقتصادی را تبیین کند. او نشان داد که ایده‌ها با کالاهای عادی متفاوت هستند و ایجاد بستری برای رونق و شکوفایی ایده‌ها شرایط ویژه‌ای را طلب می‌کند. 

دراین پرونده بخوانید ...