شناسه خبر : 42255 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سهم ایران از نفت نامرئی

گفت‌وگو با آسیه حاتمی درباره وضعیت نیروی متخصص ایرانی در بازار کار جهانی

سهم ایران از نفت نامرئی

ایران با جمعیت بالای جوان، تحصیل‌کرده و جویای کار ظرفیت بالقوه عظیمی در آنچه امروز آن را با نام صادرات خدمات می‌شناسیم دارد. در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا با کمبود نیروی کار مواجه‌اند ما نیروهای متخصصی داریم که با آموزش درست و آشنایی با استانداردهای بین‌المللی می‌توانند سهم ایران را از این موج توسعه دهند. اما روی دیگر سکه چیست؟ سیاستگذارانی که هنوز درک درستی از جهانی شدن خدمات ندارند و در نتیجه نه قانونی برای صادرات خدمات داریم و نه بستری برای پیوستن به این موج سریع‌السیر و همه این فشارها وقتی خیلی بیشتر می‌شود که تحریم‌ها مشکلات را چند برابر می‌کند. آسیه حاتمی اما ظرفیت عظیمی را در بخش صادرات خدمات برای ایران متصور است. او می‌گوید: «سیاستگذاران ما در بازه‌ای از زمان و در نتیجه احساس خطر از کاهش صادرات نفتی، به صادرات غیرنفتی توجه بیشتری نشان دادند و از آن حمایت کردند. همان احساس خطر و در نتیجه آن حمایت را باید امروز نسبت به حوزه صادرات خدمات داشته باشند چرا که ظرفیت عظیمی به نام صادرات خدمات در کشور وجود دارد که می‌تواند جایگزین نفت خام ما باشد.» ایران با یک اقتصاد وابسته به نفت وضعیتی متزلزل و بحرانی دارد. تشدید تحریم‌ها هر لحظه این بزرگ‌ترین راه درآمد دولت را به خطر می‌اندازد و اقتصاددانان سال‌هاست نسبت به خطرات این اقتصاد تک‌بعدی و وابسته هشدار می‌دهند. اما چه می‌توان کرد که هم ارز به کشور وارد شود، هم از مهاجرت جلوگیری شود و هم ما از وابستگی‌های نفتی رها شویم. پیوستن به بازار کار جهانی. بله این موج، موج ماست. موج صادرات خدمات.

♦♦♦

  بازار جهانی کار چند سالی است که داغ شده و به‌خصوص بعد از کرونا در دنیا با موج جهانی شدن خدمات مواجهیم، این در حالی است که ایران تقریباً از تمام موج‌های جهانی شدن جا مانده. حال در آستانه این موج مهم که به اعتقاد برخی اقتصاد کشورها را دگرگون می‌کند ایران چه فرصت‌ها و چالش‌هایی پیش‌رو دارد؟

این موضوع که امروز در دنیا ترند شده در ایران هم به صورت گسترده اتفاق افتاده ولی مثل خیلی از اتفاقات دیگری که در ایران می‌افتد به این دلیل که جلوی کانال‌های رسمی گرفته شده، سیستم مویرگی کار می‌کند و فعالیت‌ها به صورت غیررسمی است، جایی برای اندازه‌گیری آن وجود ندارد و از آن آماری نداریم. اما امروز شما سراغ هر شرکت آی‌تی در ایران که بروید می‌گوید تعدادی از بچه‌های ما طی دو سال گذشته استعفا کردند، برای اینکه از خانه پروژه‌های ارزی انجام بدهند یا حتی سر کار هستند اما در عین حال وقت خالی خود را با پروژه‌های بین‌المللی پر می‌کنند. بنابراین، این روند در ایران هم اتفاق افتاده فقط کانال رسمی و قانونی ندارد و این باعث می‌شود اگر حجم صادرات خدمات در کشوری در زمان کرونا 250 درصد شده ما در ایران آماری به این صورت نداشته باشیم اما چیزی که می‌دانیم این است که فرصت بزرگی در ایران هست به این دلیل که ما جمعیت زیادی داریم که خیلی از کشورهای اروپایی ندارند، ما جمعیت تحصیل‌کرده بالایی داریم که طبیعتاً درصدی از جمعیت کشور است. ما سیستم آموزشی رایگان داریم و همه اینها به این منتهی می‌شود که در ایران این پتانسیل را داشته باشیم که یکی از هاب‌های صادرکننده خدمات در دنیا باشیم.

صنعت آی‌تی در ایران در سال‌های اخیر نسبت به گذشته خودمان توسعه پیدا کرده و علاوه بر این طی سال‌های گذشته شرکت‌هایی داشتیم که سعی می‌کردند در لبه تکنولوژی کار کنند و همه اینها نشان‌دهنده ظرفیت موجود در ایران است. اصلاً اینکه نیروی بیکار داریم بخشی از این ظرفیت است. در اروپای شرقی جمعیت کم است و جمعیت موجود هم مشغول به کار است و اصلاً ظرفیتی برای اینکه بتوانند به کشور دیگری سرویس بدهند وجود ندارد و همه اینها نشان‌دهنده وجود ظرفیت در ایران است.

بنابراین جهانی شدن خدمات بزرگ‌ترین فرصت برای کشور است. علاوه بر اینکه تک‌تک آدم‌ها می‌توانند درآمد بیشتری داشته باشند این موج جلوی مهاجرت را می‌گیرد و می‌تواند ارزآوری بزرگی برای کشور ایجاد کند. بالاخره نفت ما روزی تمام می‌شود و روزی که این اتفاق بیفتد مگر چقدر صادرات کالاهای غیرنفتی داریم.

سیاستگذاران ما در بازه‌ای از زمان و در نتیجه احساس خطر از کاهش صادرات نفتی، به صادرات غیرنفتی توجه بیشتری نشان دادند و از آن حمایت کردند. همان احساس خطر و در نتیجه آن حمایت را باید امروز نسبت به حوزه صادرات خدمات داشته باشند چرا که ظرفیت عظیمی به نام صادرات خدمات در کشور وجود دارد که می‌تواند جایگزین نفت خام ما باشد و می‌تواند اقتصاد ما را شکوفا کند. این در حالی است که تقریباً هیچ چیز از این ظرفیت استفاده نشده است. واقعیت این است که هیچ‌کس در لایه قانونگذاری به این موضوع نپرداخته و بزرگ‌ترین مانعی که در حال حاضر برای این موضوع وجود دارد تحریم است. موضوع تحریم از یک‌سو باعث می‌شود بازیگران بزرگ دنیا در پلت‌فرم‌های فریلنسینگ اجازه ندهند ایرانی‌ها از این پلت‌فرم‌ها استفاده کنند و از سوی دیگر به دلیل وصل نبودن به سیستم گردش مالی دنیا بچه‌های ما عملاً دارند به روش‌های پرهزینه یا پرریسک ریموت کار می‌کنند و بعضاً نمی‌توانند پولشان را دریافت کنند.

همه اینها باعث می‌شود این مسیر به کندی و با چنگ و دندان شکل بگیرد. بنابراین در سیستمی که دنیا ما را تحریم کرده به‌طور مستقیم روی حضور ما در بازار کار جهانی تاثیر می‌گذارد، نه دنیا می‌فهمد که ایران می‌تواند صادرکننده خدمات باشد نه ایرانی‌ها به این راحتی‌ها می‌توانند پروژه بگیرند و این کار عموماً با دور زدن اتفاق می‌افتد. اما تحریم تاثیرات غیرمستقیم هم دارد. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این است که بچه‌ها اکثراً با استانداردهای بین‌المللی آشنا نیستند و استاندارد کاری که در ایران انجام می‌شود با دنیا همخوانی ندارد. برای مثال افراد بعد از یک سال برنامه‌نویسی با ادعای یک برنامه‌نویس ارشد با شرکت‌های خارجی وارد مصاحبه می‌شوند و در حد استانداردهای اولیه آن شرکت‌ها هم ظاهر نمی‌شوند. انگار این دیوارهایی که دور ایران کشیده شده باعث شده ما با استاندارد بین‌المللی آشنا نباشیم و نتوانیم ارزیابی خوبی از خودمان داشته باشیم. این موضوع مانع از این می‌شود که اصول اولیه کار در فضای بین‌المللی را فرا بگیریم. برای مثال اتفاق افتاده که در پروژه‌ها افراد موارد بسیار پیش‌پاافتاده مثل ددلاین پروژه را نادیده می‌گیرند.

برداشت نیروی کار ما از کیفیت کار خودش این است که خیلی خوب است اما حتی تسک را طبق ددلاین انجام نمی‌دهند یا پاسخ ای‌میل‌ها را نمی‌دهند و همه این موارد اصول اولیه است و این روند اگر با آموزش درست اصلاح نشود به یک شهرت منفی برای ما منتهی خواهد شد. امروز که ایران دارد وارد این بازار بین‌المللی می‌شود باید این آموزش‌ها را ببیند تا به عنوان نیروی باکیفیت به دنیا معرفی شود.

یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌هایی که الان باید در کشور انجام شود این است که افراد را آموزش بدهیم به استاندارد بین‌المللی کار در دنیا نزدیک شوند یا مثلاً اگر در دانشگاه‌ها قانونی داریم که همه باید در سال سوم دانشگاه یک پروژه انجام دهند سعی کنیم پروژه‌های بین‌المللی را به عنوان کارآموزی بگیریم که با استاندارد بین‌المللی کار کردن را یاد بگیرند. اما اگر از موضوع تخصص و کیفیت کار و... بگذریم واقعیت این است که بستر قانونی صادرات خدمات در کشور وجود ندارد. تحریم که جلوی همه چیز را بسته و ما اجازه فعالیت قانونی در خارج از کشور را نداریم ولی الان هم که با هزار مکافات این تونل را برای گرفتن پروژه‌های خارجی کشیدیم دست‌کم باید تعریفی برای صادرات خدمات وجود داشته باشد.

در سیستم مالیات و دارایی هیچ تعریفی برای صادرات خدمات وجود ندارد. شما الان گوجه فرنگی صادر کنی می‌توانی در سامانه نیما ثبت کنی و به دارایی هم اعلام کنی. این در حالی است که مثلاً ما به سامانه نیما می‌گوییم صادرکننده خدمات هستیم و ارزآوری داریم تا بتوانیم ارز را در دفاتر ثبت کنیم اما به ما می‌گویند صادرات خدمات یعنی چه؟ تعریفی برای چنین موضوع مهمی وجود ندارد و وقتی مرکز اصلی ثبت ارزآوری کشور این موضوع را نشناسد قانون هم نیست، دارایی هم نمی‌فهمد و... .

همان‌طور که فهمیدند صادرات به نفع اقتصاد این کشور است و گفتند هر کس ارزآوری کند معاف از مالیات است. قدم اول در صادرات خدمات نیز این است که دولت و قانونگذار بفهمد صادرات شامل کالا و خدمات است و ما پتانسیل صادر کردن خدمات را داریم و شاید بخش خیلی مهمی که امروز می‌توانیم روی آن مانور دهیم بخش برنامه‌نویسی است که البته در دنیا هم همین است.

  در صادرات چه خدماتی در دنیا حرف برای گفتن داریم و آیا بازار برای این خدمات همچنان وجود دارد یا اشباع شده است؟

برنامه‌نویسی، گرافیک‌دیزاینرها و دیجیتال مارکتینگ‌ها سه حوزه اصلی هستند. در دنیا بخش تولید محتوا هم خیلی طرفدار دارد اما با توجه به اینکه زبان انگلیسی در ایران از نقاط ضعف است زیاد در این حوزه ورود نداشتیم. هاب اصلی درخواست برای ریموت ورکر آمریکاست که شاید به همین دلیل است که تعداد زیادی پلت‌فرم فریلنسینگ در آنجا فعالیت دارد و هنوز انگار نیاز وجود دارد. اروپا و استرالیا هم در رده‌های بعدی هستند و از همه دنیا هم افراد را به کار می‌گیرند. البته اروپا هنوز به اشباع آمریکا نرسیده است و پروژه‌ها معمولاً 50-50 است.

نیاز در دنیا وجود دارد، اینجا ماییم که باید قابلیت خود را نشان دهیم و قانونگذاری کنیم. نکته اول کیفیت نیروی کار است و نکته دوم درک صادرات خدمات و سیستم‌های حمایتی برای تقویت این بخش است. متاسفانه در بدنه سیاستگذاری همه فکر می‌کنند حمایت اصلی وقتی است که پولی به کسی بدهی ولی اصل مطلب این است که بفهمی چه چیزی نیاز دارد و بستر آن را فراهم کنی.

نکته سوم هم این است که کشور ما در همه این سال‌های اخیر تحریم بوده اما دولت راه ارزآوری را پیدا کرده است و در نهایت ما پولمان را از صادرات نفت و پتروشیمی و... درآوردیم. اما وقتی به سراغ صادرکننده‌های بخش خصوصی در حوزه کالا و خدمات می‌رویم قدرت نهادهای دولتی را برای احیای حساب‌های خارجی خود ندارند، این مجموعه‌ها برای شبکه‌سازی و ورود پول به ایران مشکل دارند و این در حالی است که دولت می‌تواند با منابع و پایگاه‌هایی که در این سال‌ها برای انتقال ارز ایجاد کرده به آنها کمک کند.

هر کدام از ما که با خارج از ایران تعاملی داریم برای دریافت دستمزد و ورود ارز به کشور باید به دلال بعضاً تا 30 درصد دستمزد بدهیم، چرا این فرآیند جزو فرآیندهایی نباشد که دولت آن را راه بیندازد و حمایت کند؟

خیلی وقت‌ها پول افراد در این میان بلاک می‌شود و این در حالی است که دولت برای فروش محصولات دولتی خود ارز را وارد کشور می‌کند و می‌تواند این کار را برای بخش خصوصی در حوزه کالا و خدمات هم انجام دهد؛ اما خب تا مرحله دوم اجرایی نشود نمی‌توان انتظار این حد از حمایت‌ها را داشت. می‌گوییم صادرات خدمات را نفهمیده‌اند اما صادرات کالا را که فهمیده‌اند، اما در سال‌های اخیر و با تشدید تحریم‌ها حساب صادرکنندگان کالاها بسته شد و این افراد برای دریافت ارز حاصل از صادرات محصولات خود با مشکل مواجه بودند و به تنهایی در تقلا بودند با شبکه ارتباطی خودشان مشکل را حل کنند. در حال حاضر دنیا به دنبال توسعه شرکت‌های کوچک و متوسط از طریق ارتباطات بین‌الملل است، در ایران نیز حجم شرکت‌های کوچک و متوسط بیش از 90 درصد از اقتصاد را شامل می‌شود. این بنگاه‌های کوچک و متوسط هر کدام ظرفیتی دارند، یکی محصول دارد، یکی خدمات و از مجموع صادرات این بنگاه‌ها قدرت عظیمی می‌توان برای کشور ساخت اما مادامی که فکر کنیم کل اقتصاد همان چند شرکت دولتی است اقتصاد ما رشد نمی‌کند.

  با توجه به اینکه عدم درک درست از بحث صادرات خدمات در بدنه دولت یکی از موانع جدی برای پیوستن ایران به این موج جهانی است به نظر شما چه باید کرد؟ باید دست روی دست بگذاریم و منتظر ایجاد یک درک درست در دولت و نهاد قانونگذار باشیم یا خودمان آستین‌ها را بالا بزنیم؟

از بالا برویم یا از پایین؟ واقعیت تلخ است اما تجربه 20ساله من در این کشور می‌گوید منتظر نشو. بالاخره یکی باید آستین بالا بزند. حالا اگر سیاستمداران ما بفهمند و آستین بالا بزنند که خب خیلی خوشحال می‌شویم و اثربخشی هر کاری که در این راه می‌کنیم چندصد برابر می‌شود اما اگر نفهمند هم نمی‌توانیم منتظر بمانیم. از زمان آغاز به کار ایران‌تلنت تا 12 سال بعد هر سال از وزارت کار به من زنگ می‌زدند و می‌گفتند چون ما قانونی به اسم سایت استخدامی نداریم باید تعطیلت کنیم و بعد بالاخره فهمیدند این فعالیت چقدر می‌تواند برای کشور مفید باشد. بنابراین نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا بفهمند اما قطعاً با آگاهی‌بخشی رسانه این اتفاق می‌افتد ما هم سعی می‌کنیم فرآیندها را خردخرد اما با تمام قدرتی که داریم ایجاد کنیم. 

دراین پرونده بخوانید ...