شناسه خبر : 46670 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جنجال های وب

چرا حقوق سهامدار محترم شمرده نمی‌شود؟

 

عاطفه چوپان / نویسنده نشریه 

«-شما در این نماد چه... می‌خوردید؟ مرد حسابی شما پدر سهامدار را درآوردید. پول ملت را نصف کردید. چه کار می‌کنید؟ هر ... می‌خریدید الان 10 برابر شده بود.

- شما فعلاً همین خورد و خوراک خودت را بخور تا بعد! برو پی کارت ببینیم. قشنگ بنشینید و حرفتان را بزنید.

- باید جواب پس بدهید.

- بالا و پایین شدن قیمت سهم به من ربط ندارد. اصلاً به من ربط ندارد.

- پس به کی ربط دارد؟

- اگر این‌گونه هست بروید شکایت کنید.

- دهن من را باز نکنید.

- دیگر دهنت را می‌خواهی برای چی باز کنی؟ هر چی خورد و خوراکت بود پس دادی.»

54اینها بخشی از مشاجره یک سهامدار و مدیرعامل‌ های‌وب است که در واپسین روزهای سال گذشته در مجمع فوق‌العاده های‌وب که به منظور تصمیم‌گیری درباره افزایش سرمایه و تطابق اساسنامه شرکت با نمونه اساسنامه سازمان بورس برگزار شد، ردوبدل می‌شود. 

در ویدئوی منتشرشده از این مجمع می‌بینیم که بعد از اعلام تنفس و موکول شدن ادامه مجمع به روز بعد، یکی از سهامداران که از وضعیت سهام های‌وب ناراحت است، لب به اعتراض گشوده که با برخوردها و توهین‌های مدیرعامل های‌وب روبه‌رو می‌شود.

 گذشته از اینکه مشاجره به همین‌جا ختم نمی‌شود این اولین‌بار هم نیست که شاهد درگیری لفظی و حتی فیزیکی در مجامع هستیم، کافی است «درگیری در مجمع» را گوگل کنید و با انبوهی از انواع ویدئوهای فحاشی و توهین‌های دوطرفه و حتی زدوخورد مواجه شوید.

اما چرا حقوق سهامداران به‌وسیله شرکت‌ها این‌گونه زیر سوال می‌رود و چرا نهاد ناظر در برابر تضییع حقوق سهامداران سکوت می‌کند؟ آیا هیچ‌گونه مقرراتی برای تنظیم روابط و برخوردها بین مدیران شرکت‌های بورسی و سهامداران وجود ندارد و چرا سازمان بورس به عنوان نهادی که باید از حقوق سهامداران حمایت کند تدابیر جدی‌تری به این منظور اتخاذ نمی‌کند. در این گزارش که در مشورت با دکتر حسن حسین‌نیا، یکی از تحلیلگران بازار سرمایه، نوشته شده تلاش کردیم به این سوالات پاسخ دهیم.

در ابتدا لازم است تاکید شود که هنوز قانونی در زمینه تنظیم روابط میان سهامداران و مدیران شرکت‌های بورسی وجود ندارد اما در سال 1397 دستورالعملی تحت عنوان حاکمیت شرکتی تهیه و ابلاغ شد که هدف آن تنظیم مجموعه‌ای از ارتباطاتی بود که بین اعضای شرکت، اعم از مدیر، هیات‌مدیره، سهامدار و سایر ذی‌نفعان وجود داشت. البته که این دستورالعمل به گفته سیدمصطفی علوی، رئیس اداره نظارت بر حسابرسان معتمد و گزارشگری سازمان بورس و اوراق بهادار، دارای ایراداتی بود و به همین منظور در پاییز سال 1401 اصلاح شد.

در دی‌ماه سال 1401 و بعد از ابلاغ دستورالعمل جدید حاکمیت شرکتی علوی در این زمینه توضیحاتی نیز ارائه کرده بود. وی با اشاره به اینکه به‌طور کلی قانون‌گذاری زاییده بحران‌ها و نیاز موجود است و باید برای رفع مشکلات موجود و چالش‌هایی که ایجاد می‌شود قانون‌گذاری شود، گفته بود: این موضوع پیشینه تاریخی مشخصی نیز در دنیا دارد. 

برای مثال در سال 2000 با توجه به بحران‌هایی که در ایالات متحده اتفاق افتاد و شرکت انرون با آن عظمت با رسوایی مالی مواجه شد و سهامداران متضرر شدند و سهام شرکت سقوط کرد، در آن زمان نمایندگان کنگره آمریکا قانونی در سال 2002 به این منظور تصویب کردند و نهادهایی نیز در راستای حمایت از حقوق سهامداران به وجود آمد. به هر حال بازار سرمایه محلی است که طیف گسترده‌ای از سهامداران و آحاد جامعه در آنجا حضور دارند و حاکمیت موظف است که در راستای حفظ منافع سهامداران حضور یابد و قانون و مقررات لازم را تدوین کند. حاکمیت شرکتی تعاریف متعددی دارد اما وجه اشتراک همه این تعاریف سیستمی است که به وسیله آن شرکت هدایت و کنترل می‌شود و هدف غایی آن حمایت از منافع سهامداران و سرمایه‌گذاران است. 

با باید و نبایدهایی که طی این دستورالعمل بر عهده تیم راهبری شرکت گذاشته می‌شود، منافع افرادی که در بازار سرمایه هستند و آن سهم را خریدند حفظ می‌شود و تمرکز اصلی آن هم بر عهده هیات‌مدیره شرکت است. به حاکمیت شرکتی، راهبری شرکتی یا راهبری بنگاه هم می‌گویند چون به دنبال این است که شرکت در راستای حمایت و حفظ منافع سهامداران به درستی راهبری شود.

البته که علوی در زمان ابلاغ دستورالعمل جدید در سال 1401 بسیار به آن امیدوار و معتقد بود که با اصلاح مشکلات اجرایی گذشته شرکت‌های بورس و فرابورس به خوبی راهبری و از تضییع حقوق سهامداران جلوگیری خواهد شد اما اتفاقات متعددی که در سال‌های اخیر هم متوقف نشد ثابت کرد که شرکت‌های بورس و فرابورس با اجرای دستورالعمل حاکمیت شرکتی - به فرض بی‌نقص بودن اصل آن- فاصله زیادی دارند.

علوی با بیان اینکه «انصافاً سازمان بورس در توسعه مفاهیمی مانند مباحث کنترلی و نظارتی تلاش زیادی کرده است که در حوزه‌های مالی و حسابرسی هم باعث رشد و اعتلا شده است»، گفت: در سال 1397 دستورالعمل حاکمیت شرکتی در ایران ابلاغ شد، البته حاکمیت 

شرکتی در بسیاری از کشورهای دنیا به صورت قانون و مکمل قانون تجارت و شرکت‌داری است و قانونی مترقی محسوب می‌شود. در ایران هم با توجه به حساسیتی که وجود دارد این دستورالعمل در سال 1397 ابلاغ و شرکت‌ها موظف به اجرای آن شدند. 

در همان ابتدا برخی از مفاد این دستورالعمل قابلیت اجرایی نداشت و برخی از موارد در ادامه با چالش‌هایی مواجه شد که البته این موضوع طبیعی است. در دنیا هم این رویه وجود داشته است. همیشه مقرره‌ای گذاشته می‌شود، دوران گذار طی می‌شود، بازخوردهای لازم را می‌گیرند و در ادامه به دنبال آن اصلاحات را انجام می‌دهند.

رئیس اداره نظارت بر حسابرسان معتمد سازمان بورس در این میان به مسئله مهمی اشاره می‌کند که البته به نظر می‌رسد بازار سرمایه را از جهات مختلفی دچار مشکل کرده است. او با اشاره به افزایش قابل توجه تعداد سهامداران بازار سرمایه در سال 1399 که البته به دعوت مقامات ارشد کشور از جمله رئیس‌جمهور صورت گرفت و سهامداران زیادی را متضرر کرد، گفت: یکی از مهم‌ترین وظایف سازمان بورس حمایت از منافع سهامداران است و بعد از سال 1399 که بازخوردهایی در این زمینه نیز دریافت شد سازمان بورس به دنبال این بود که اصلاحاتی در دستورالعمل حاکمیت شرکتی انجام شود و دستورالعمل اصلاح‌شده یکی از دستورالعمل‌هایی است که واقعاً روی آن کار شده است و پشتوانه علمی و فنی بالا و قابلیت اتکا دارد و در سال 1401 ابلاغ شد و ناشران بورسی موظف به اجرای آن شدند.

اگر تاکیدات علوی بر اصلاحات درست و اصولی دستورالعمل حاکمیت شرکتی را بپذیریم، در جواب سوال چرا شاهد چنین اتفاقاتی مشابه آنچه در مجمع های‌وب اتفاق افتاد هستیم، به حفره مشکلات اجرایی دستورالعمل می‌رسیم. به نظر می‌رسد سازمان بورس در اجرای دستورالعمل‌های موجود مشکلات زیادی داشته باشد، کمااینکه دستورالعمل اصلاح‌شده قرار بود مشکلات اجرایی را برطرف کرده باشد.

55

سه‌ضلعی سهامدار، شرکت و سازمان بورس

لازم به تاکید است که راهبرد مدیریت شرکتی موضوعی است که در سال‌های اخیر بارها به آن اشاره شده است اما آنچه در مورد بحث این گزارش موضوعیت پیدا می‌کند نحوه ارتباط و تعامل بین سهامداران و مدیریت شرکت‌هاست. در این میان اولین بخشی که از طریق آن بین سهامداران و شرکت ارتباط برقرار می‌شود اطلاع‌رسانی است که از طریق گزارش‌های عملکرد و صورت‌های مالی شرکت‌ها، سهامداران متوجه نحوه مدیریت در شرکت می‌شوند و به ارزیابی آن می‌پردازند اما ارتباط مستقیم مدیریت با سهامداران به جلساتی که تحت عنوان مجامع شرکت‌ها برگزار می‌شود محدود است و در آن مجامع شاهد تعامل و تقابل بین مدیریت و سهامداران هستیم. 

این تعاملات ناشی از بازخوردگیری و نگاه سهامداران به نحوه عملکرد مدیریت است و این مسئله در مجامع مختلف می‌تواند به تعامل مثبت و یک جلسه مطلوب برای مدیریت یا به تنش‌هایی در جلسات مجامع منتهی شود که این موضوع مسبوق به سابقه بوده و ما از گذشته همواره با این مسائل روبه‌رو بوده‌ایم. از همان زمانی که افرادی تحت عناوین مختلف مانند کسانی که به ریش‌قرمز بورس مشهور شدند وجود داشتند تا اینکه در جلسات اخیر متاسفانه شاهد این بودیم که مدیریت مجموعه نحوه برگزاری مجمع را به‌طور شایسته‌ای انجام نمی‌دهد.

ضلع اول، مدیرعامل: ضلع اول این ارتباط مثلثی مدیرعاملان شرکت‌ها هستند. در این میان نکته مهم‌تر این است که مدیریت شرکت‌ها باید دارای صلاحیتی باشند، یعنی علاوه بر صلاحیت‌های عملکردی باید بتوانند در نقش رهبری و به عنوان فردی که توانایی‌های خاصی برای برگزاری و هدایت جلسه دارد ظاهر شوند. 

برای بررسی بیشتر این موضوع اولین موردی که باید به آن دقت شود سازوکار انتخاب مدیریت است. آنچه در انتخاب مدیریت شرکت‌ها اهمیت پیدا می‌کند و دست بالا را دارد، قطعاً میزان و درصد سهامداری است. یعنی شرکت‌های سهامی عامی که موضوع بحث ما هستند، در انتخاب هیات‌مدیره و به دست آوردن جایگاه مدیریت برای آنها قطعاً موضوع اولویت‌دار میزان و درصد سهامداری است و سهامدار عمده معمولاً این توانایی را دارد که عملاً مدیریت اصلی شرکت را به دست بگیرد. در مواردی که مدیریت شرکتی بر اساس درصد سهامداری مشخص می‌شود اغلب سهامدار عمده نقش‌ها و وظایف و اهدافی را برای مدیریت تعیین می‌کند. 

به‌طور حتم و اصولاً باید در تعیین اهداف افزایش ثروت سهامداران موضوع اصلی یا راهبرد اصلی باشد ولی در برخی از موارد باید به ساختار شرکت نیز دقت کنیم، به این معنی که در برخی از شرکت‌ها با تک‌شرکت‌هایی مواجه هستیم که سهامداران عمده آنها اغلب در یک صنعت فعالیت می‌کنند و صرفاً در یک شرکت دید سودآوری دارند، در چنین مواردی مدیریت تلاش می‌کند در مواجهه با رقبای خود عملکرد بهتری را نشان بدهد تا بتواند رضایت سهامداران عمده در گام نخست و سایر سهامداران را در گام بعدی به‌طور کامل به دست بیاورد. 

اما در برخی موارد ساختار شرکت‌ها به نوعی است که یک شرکت خاص قطعه‌ای از یک پازل بزرگ در یک جریان تولید و خدمات است، یعنی ما با شرکتی مواجه هستیم که خود در میان مجموعه شرکت‌هایی قرار دارد که قرار است در نهایت یک شرکت بزرگ‌تر یا یک شرکت نهایی تولید خدمات و کالای نهایی را انجام دهد. 

در چنین مواردی سهامدار عمده‌ای که توانسته جایگاه مدیریتی را به دست بیاورد گاه انتفاع بیشتر یا غایت مطلوبش در این است که بیشترین سود در آن مرحله نهایی و شرکتی که در بالادست قرار گرفته محقق شود، به این معنی که اگر ما مجموعه شرکت‌هایی را که در یک زنجیره قرار گرفتند بررسی کنیم بستگی دارد که تصمیم سهامدار عمده بر این باشد که آیا بیشترین سود در پایین‌دست این زنجیره تامین شود یا در بالادست زنجیره و این مسئله می‌تواند اهداف مشخص و در عین حال متفاوتی را برای مدیریت از سوی سهامدار عمده تعیین کند. 

پس این موارد می‌تواند خود در مجامع به تعامل یا تقابل بیشتر بین سهامدار خرد با مدیریت منتهی شود، چرا که سهامداران خرد هم مشابه سهامداران عمده به دنبال افزایش سودآوری و ثروت خود هستند و مدیریت شرکت را در این راستا می‌بینند در حالی که می‌تواند به نوعی تعارض مدیریت را نیز در موارد خاص نشان دهد. 

موضوع دیگری که باید به آن اشاره شود قوانین موضوعی بورس و اوراق بهادار است. قطعاً در سال‌های اخیر تلاش شده قوانین تا حدودی اصلاح شود و برخی از ایرادات اساسی که وارد بود تا حدودی رفع و رجوع شود. به نظر می‌رسد قوانین گذشته تعامل بیشتری با مدیریت شرکت‌ها داشته و عملاً دست مدیران شرکت‌ها را برای اعمال نظرات خود و آنچه صلاح می‌دانستند باز گذاشته بود و شاید اولویت و اهمیت خاصی را که باید به سهامداران می‌داد، نداده بود. 

از جمله مثال‌هایی که می‌توان برای این موضوع زد طولانی بودن پروسه تقسیم سود برای سهامداران بود. در گذشته شرکت‌ها چهار ماه فرصت داشتند که مجامع خود را برگزار کنند و بعد از چهار ماه، هشت ماه نیز فرصت داشتند که تقسیم سود انجام دهند و عملاً یک شرکت می‌توانست یک سال تمام بین پایان سال مالی خود با تقسیم سود فاصله بیندازد و سود سهامدار خرد می‌توانست یک سال بعد از پایان سال واریز شود. نقطه بغرنج مسئله اینجاست که برخی از شرکت‌ها در سال‌های گذشته و قبل از جریان سجام و جدیتی که شرکت سپرده‌گذاری برای پرداخت به موقع سود تقسیم‌شده داشت سال‌ها بود که سود سهامداران خود را تقسیم نکرده بودند، یعنی حق‌الناسی بر گردن مدیریت و مجموعه شرکت بود اما شرکت از پرداخت آن طفره می‌رفت. در کنار این مسئله می‌توانیم به موارد دیگری مانند نحوه افشای اطلاعات بااهمیت که البته هم‌اکنون نیز مورد نقد جدی است اشاره کنیم. 

چنانچه دقت کنیم در سایت کدال به عنوان مرجعی که مدیران شرکت‌ها باید اطلاعات بااهمیت، صورت‌های مالی و... را از طریق آن اطلاع‌رسانی کنند، گاه یک باگ زمانی اتفاق می‌افتد و در برخی از موارد در این مدت زمان گاهی دیده می‌شود که نماد یا معاملات شرکت دستخوش اتفاقاتی می‌شود و تغییراتی در قیمت‌ها صورت می‌گیرد که بعد از افشای اطلاعات این مسئله را به ذهن متبادر می‌کند که احتمالاً برخی از افراد از این اطلاعات آگاه بودند و جهت تامین منافع بیشتر خود از آن استفاده کردند. 

اینها نیز جزو مواردی است که می‌تواند به تقابل میان مدیریت و سهامداران خرد منتهی شود و در عین حال می‌تواند در مجامع تنش‌آفرین شود و یکی از موضوعات اساسی هم بحث بین تعارض منافع مدیریت است که البته اگر در الگوی بزرگ‌تری به این موضوع نگاه کنیم قطع به یقین شرایط اقتصادی، وجود تورم و در عین حال انتظارات تورمی و سایر مواردی که باعث می‌شود تا هر فردی تلاش کند بیشترین سود و درآمد را داشته باشد موجب بروز نوعی الگوهای رفتاری می‌شود، یعنی سهامداری که ادعا یا احساس می‌کند در برابر سایر بازارهای مالی و کالایی سود خوبی نکرده و بازدهی مطلوبی نداشته و مدیریتی که احساس می‌کند تمام زمان و انرژی و پتانسیل خود را برای ارتقای سودآوری شرکت گذاشته ولی در عمل، خود منافع خاصی را نبرده و احساس می‌کند درآمد درخوری در برابر سایر همکاران خود مثلاً در سایر شرکت‌ها نداشته، اینها باعث می‌شود الگوهای رفتاری خاصی در افراد شکل بگیرد.

با مرور این موضوع می‌توانیم نگاه جامع‌تری به نحوه اداره مجامع داشته باشیم. یکی از اعضای هیات‌رئیسه مجمع مدیرعامل شرکت است و احساس این فرد این است که از طرف سهامدار عمده تعیین شده و عملاً آنچه بیان می‌کند در حقیقت نشان‌دهنده اکثریت آراست و به نوعی احساس تمامیت‌خواهی در شرکت دارد، چرا که درصد بالاتری از سهام مختص مجموعه خودش است و در برخی از موارد متعلق به خود اوست و وقتی سخنانی ایراد می‌کند یا تصمیمی می‌گیرد انتظار دارد سایر سهامداران خرد متناسب با درصد مالکیت در شرکت درصدد درک این مسئله و قبول کردن آن برآیند. 

به همین منظور هم هست که وقتی یکی از سهامداران خرد با سوالات خود مدیریت را به چالش می‌کشد در برخی از موارد شاهدیم که مدیریت این موضوع را برنمی‌تابد و انتظارش این است که این مسئله به درازا نکشد و سهامدار مورد نظر یا اقناع شود یا از ادامه سوال پرهیز کند. 

آن حس تمامیت‌خواهی یا حس تملک دارایی با فرض اینکه چون درصد بالایی از سهام در اختیار مدیرعامل یا مجموعه پشتیبان اوست، شرکت را متعلق به خود دانسته و خود را حداقل در باطن مکلف به پاسخگویی بیشتر به سهامداران خرد نمی‌داند و در برخی از موارد آنچه بیشتر ملموس است به نحوی اداره مجمع یا تشکیل مجمع به صورت ظاهری است. در برخی از شرکت‌ها مشاهده شده که مدیران شرکت سعی می‌کنند صندلی‌های محل مجمع را با کارمندان شرکت پر کنند و حتی اخیراً در یکی از مجامع دیده 

شده بود که یکی از کارکنان شرکت که خود سهامدار خرد شرکت هم بود نسبت به پرسش از مدیران اقدام می‌کند و حتی با رفتار نه‌چندان مطلوب مدیریت مواجه و گفته می‌شود که به واسطه کارمند بودن خود در آن مجموعه مورد عتاب قرار گرفته است.

0ضلع دوم، سهامدار: مواردی که به آنها اشاره شد بیشتر نگاه به مدیریت و نحوه اداره جلسه از سوی مدیریت بود و اگر بخواهیم یک‌طرفه به قاضی نرویم و دید عادلانه‌ای داشته باشیم باید رفتار سهامداران خرد را نیز بررسی کنیم. دیده می‌شود که در برخی از مجامع سهامداران خرد به واسطه اینکه هیچ ترسی از بابت منافع خود ندارند چون نه کارمند مجموعه هستند، نه زیردست مدیریت و نه محدودیت خاص دیگری دارند، نسبت به تنش‌آفرینی در مجامع اقدام می‌کنند. از این‌رو همیشه هم نمی‌توان مدیریت شرکت‌ها و روسای جلسات را مقصر دانست. 

این موضوع در گذشته نیز همان‌طور که به آن اشاره شد وجود داشت. افرادی بودند که از اطلاعات خاص رانتی مطلع بودند یا با صورت‌های مالی شرکت‌ها آشنایی بیشتری داشتند و سعی می‌کردند در مجامع به نوعی مدیریت را به چالش بکشند و مجمع را برای مدیریت مجموعه سخت کنند تا مدیریت مجموعه به خواسته آنها تن دهد. در گذشته افرادی بودند که حتی سازمان بورس نسبت به شکایت از آنها اقدام کرد، آنها را ممنوع‌المعامله کرد و تعهدات خاصی از آنها اخذ کرد چرا که به نوعی از مدیران شرکت‌ها سوءاستفاده می‌کردند. 

از سوی دیگر با توجه به وضعیت بازار سهام در چهار سال گذشته و اینکه بازار سهام نسبت به سایر بازارهای رقیب بازدهی کمتری داشته است و حتی اغلب شرکت‌ها در سودآوری خود مانند بازارهای دیگر رفتار نکردند و نتوانستند بازدهی مطلوب را کسب کنند، سهامداران خرد در اغلب موارد سرخورده شده و گاهی مجمع را محلی برای بروز خشم خود می‌دانند. یعنی با اعتراض به عملکرد مدیریت و شرکت، مدیران شرکت را فارغ از شرایط کلان اقتصادی کشور مسئول این شرایط و کاهش ثروت خود می‌دانند. 

این مسئله یکی از دلایل اصلی تنش‌های موجود در مجامع شرکت‌های بورسی در سال‌های اخیر است که گاه با پاسخ خیلی ساده مدیریت مجموعه مواجه می‌شوند، از جمله اینکه «شرایط کلان اقتصاد کشور به این صورت است» یا در برخی از موارد مدیران شرکت‌ها می‌گویند «این مسئله خارج از توانایی ماست». و واقعیت هم این است که یکی از مشکلاتی که این شرکت‌ها با آن مواجه هستند، در نتیجه این است که در بسیاری از موارد به‌زعم مدیران مجموعه‌ها قانون تجارت امکان عملیاتی شدن به معنای واقعی خود را ندارد یا برای مثال مسئله قیمت‌گذاری دستوری امکان اینکه شرکت‌ها بتوانند به سود مطلوب سهامداران دست پیدا کنند را سلب می‌کند. بنابراین گاهی نه می‌شود سهامدار خرد را که معترض است شماتت کرد و مقصر دانست و نه مدیریت شرکت را به واسطه عاملی که سهامدار خرد به آن اعتراض و مدیریت را متهم می‌کند، مقصر دانست. 

گاهی هم فقط شرایط اقتصادی کشور به گونه‌ای است که امکان برخورداری و بهره‌مندی از برخی ضوابط را عملاً از بین می‌برد. تلاش‌هایی برای این مسئله صورت گرفته اما قطعاً تا این لحظه در بسیاری از موارد نقصان وجود دارد. پس بروز تنش‌ها و چالش‌ها در مجامع تا وقتی این شرایط وجود دارد غیرقابل اجتناب است و ما باید همچنان شاهد این مسائل باشیم. در این میان یکی دیگر از علت‌های این چالش‌ها را نیز می‌توان افزایش آگاهی سهامداران از حقوق خودشان دانست. 

یعنی زمانی مفروض اصلی ذهنی سهامداران این بود که به واسطه تعداد اندک سهمی که دارند حق اعتراض خاصی هم ندارند یا اطلاعات سهامداران از صورت‌های مالی پایین بود و حتی با بسیاری از مفاهیم مالی آشنایی نداشتند اما الان اطلاعات آنها افزایش یافته و متناسب با افزایش اطلاعاتشان یا حتی در برخی از موارد اطلاعات ناقص نسبت به سخنرانی و به چالش کشیدن مدیران در مجامع اقدام می‌کنند. 

با وجود همه این مسائل باز هم نمی‌شود برخی از اتفاقاتی را که در مجامع می‌افتد توجیه کرد؛ مثلاً استفاده از نیروی حراست شرکت به عنوان بادیگارد در مجمع برای برگزاری یک مجمع کاملاً امن و در سکوت مطلق، یا توهینی که از سوی مدیریت شرکت‌ها به سهامدار اتفاق می‌افتد و حتی در صورتی که سهامدار خرد از کوره در برود و در برخی از موارد مسائل غیرواقع را اعلام کند مدیریت شرکت باید به این پختگی رسیده باشد و این آمادگی را داشته باشد که بتواند یک مجمع را به نحو مطلوبی اداره کند. 

56

همین مدیر مجموعه در برخورد با کارمندان شرکت و زیردستان خود در اغلب موارد انتظار دارد کارمندان در مراوده با مراجعان و مشتریان شرکت با سعه‌صدر و صبر و ادب کافی برخورد کنند و حتی می‌بینیم در برخی از شرکت‌های برند چنانچه مشتری هرگونه رفتاری داشته باشد کارمندان به گونه‌ای آموزش دیدند که به خوبی بحث را مدیریت می‌کنند و هیچ‌گونه توهین متقابلی نیز صورت نمی‌گیرد و سعی می‌کنند جلب رضایت مشتری را داشته باشند. مدیریت شرکت هم باید در این راستا اقدام کند. 

آنچه در شرایط فعلی متناسب با شرایط روز بازار سرمایه و شرکت‌داری مشاهده می‌کنیم علاوه بر مهارت و تخصص مدیریت به نظر می‌رسد مدیران مجامع و شرکت‌ها باید دوره‌های روابط عمومی را نیز سپری کنند و بتوانند مهارت تخصص برگزاری یک مجمع را به‌طور کامل داشته باشند و این خود مهارتی بالاتر از مدیریت مجموعه‌ای است که احتمالاً تعداد کارمندان و تعداد حاضران در آن شرکت کمتر از سهامداران است، چرا که این مسئله در صورتی که به خوبی مدیریت نشود می‌تواند به برند آن شرکت هم صدمه بزند.

ضلع سوم، سازمان بورس: در نهایت قطعاً این سازمان بورس است که باید در راستای بهبود این شرایط پیش برود و مسئله را مدیریت کند. زمانی که در مجامع به سهامدار توهین می‌شود عملاً بازار سرمایه هم در گسترش و توسعه خود با چالش مواجه می‌شود و چنانچه از رفتار بین سهامدار و مدیریت گامی پیش‌تر برویم، به عملکرد سازمان بورس در این زمینه می‌رسیم. 

در ماه‌های اخیر مواردی از ردصلاحیت حرفه‌ای مدیران برخی از مجمع‌ها را که بعضاً مجامع مهم و شاخصی هم در کشور هستند دیده‌ایم. متاسفانه سازمان بورس ضمانت عملکردی کافی را ندارد و با وجود اینکه چندین‌بار مدیری را که معرفی شده ردصلاحیت حرفه‌ای می‌کند و از نظر قانونی این فرد نباید بر مسند مدیریت بنشیند، در عمل ماه‌هاست که آن شخص مدیریت شرکت را در اختیار دارد یا در شرکت بزرگی که در صنعت پالایشی شاخص هم هست می‌بینیم سازمان بورس کل هیات‌مدیره را به واسطه تخلفاتی که صورت گرفته سلب صلاحیت حرفه‌ای کرده اما این هیات‌مدیره همچنان حضور دارد و در عین حال مدیرعامل مجموعه را نیز مشخص می‌کند. 

این موارد نشان می‌دهد سازمان بورس ضمانت کافی اجرایی را پیدا نکرده و باید در این راستا تلاش کند. وقتی که هیات‌مدیره یا مدیرعاملی سلب صلاحیت حرفه‌ای شده است و همچنان بر جایگاه خود تکیه داده و از جایگاه اخراج نشده قطعاً انباشت چنین مواردی می‌تواند به این تفکر دامن بزند که قرار نیست در صورت تخلف در مجمع، برخورد خاصی با هیات‌مدیره و مدیرعامل شرکت صورت بگیرد، پس وجود تنش در مجامع هم عادی‌سازی می‌شود. وقتی هیات‌مدیره یا مدیرعاملی آشنایی کافی با صورت‌های مالی و جریان بازارهای مالی ندارد و در چنین مسندی حضور یافته، قطعاً در برابر چالش‌ها و سوالات سهامداران هم با مشکل مواجه خواهد شد و این مسئله به تنهایی می‌تواند تنش‌آفرین باشد. 

پس یکی دیگر از موضوعاتی که قطعاً در این مسئله موثر است همین حیطه اختیارات و قدرت سازمان بورس است که به نظر می‌رسد با چالش اساسی مواجه است و در عین حال اینکه آیا توانسته در موارد مشابه برخورد جدی با مدیران متخلف داشته باشد یا نه، موردی است که به نظر می‌رسد سازمان بورس در آن توفیق خاصی حاصل نکرده است. هر چند همان‌طور که اشاره شد در برخورد با سهامداران خرد -البته که برخی از سهامداران واقعاً در سال‌های گذشته تخلفاتی داشتند- حتی حکم دادگاهی هم گرفتند، در برخورد با مدیرانی که یا سلب صلاحیت حرفه‌ای شدند یا تخلف در جریان مجامع یا حتی مدیریت مجموعه خود داشتند توفیق کافی نداشته است. 

بنابراین اگر بخواهیم از این مرحله گذر کنیم و در آینده شاهد این مشکلات نباشیم باید بتوانیم در سه راستا اصلاح را مدنظر داشته باشیم، یکی ترکیب سهامداری اهداف مدیریت شرکت که همان بحث ساختار سرمایه یک شرکت است، بحث دوم مربوط به آموزش‌های مدیریت و مهارت‌های خاص مدیریت که قطعاً باید در تعیین مدیر از طرف سهامدار عمده در نظر گرفته شود و مدیر باید آن مهارت را داشته باشد تا صرفاً به واسطه دست بالا داشتن به دلیل سهام بیشتر خود را برای هر برخورد با سهامداران خرد محق نداند. 

موضوع سوم، سازمان بورس و عملکرد این سازمان و ضمانت اجرایی آن است که باید در این راستا تلاش کند تا بتواند از این شرایط گذر کرده و به خوبی نقش‌آفرینی کند. 

دراین پرونده بخوانید ...