شناسه خبر : 40382 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آمارتیا سن: شاه لیر

چه کتابی را به رئیس‌جمهور پیشنهاد می‌کنید؟

 

منصور بیطرف / نویسنده نشریه 

86اقتصاددانان معمولاً چه کتاب‌هایی می‌خوانند؟ آیا به جز کتب تخصصی، کتاب‌های دیگری می‌خوانند؟ در این باره کتاب، مقاله و گزارش‌های زیادی درباره تاثیر ادبیات بر اقتصاددانان نوشته شده است. برای مثال یکی از این کتاب‌ها «شکسپیر و مارکس» نام دارد که «گابریل اگان» استاد مطالعات شکسپیر در دانشگاه «دمونت فورت» کشور پادشاهی متحد، نویسنده آن است. 

درباره تاثیر شکسپیر و ادیبان دیگر بر مارکس نوشته‌ها و گزارش‌های دیگری هم هست. نمونه آن لید خبرنگارانی است که برای مصاحبه نزد او رفته بودند. برای مثال وقتی یکی از خبرنگاران روزنامه شیکاگو تریبون در سال 1878 برای مصاحبه با کارل مارکس به لندن رفته بود، چنین نوشته بود: «خبرنگار شما دو یا سه‌بار به خانه کارل مارکس سر زد و هربار دکتر را در کتابخانه‌اش یافت که در یک دستش کتاب و در دست دیگرش سیگار بود. 

او باید بیش از 70 سال سن داشته باشد (در واقع مارکس در آن سال 60ساله بود). بدن او کشیده و کمی چاق بود. او روشنفکری است که در یک خانواده یهودی تربیت شده. مو و ریشش بلند است و رنگ چشمانش به سیاهی می‌زند. چشمانش را ابروهای پرپشتی که دارد پوشانده است. او نسبت به غریبه‌ها کمی محتاط است. 

یک خارجی می‌تواند در کل مجوز دیدار دریافت کند اما زن آلمانی که ظاهر قدیمی دارد این اختیار را دارد که به کسانی که از سرزمین پدری می‌آیند اجازه ورود ندهد مگر آنکه معرفی‌نامه‌ای داشته باشند. زمانی که وارد کتابخانه‌اش می‌شوید عینکش را روی چشمانش می‌گذارد تا عمق آگاهی‌تان را بفهمد و وقتی شروع به صحبت می‌کند تمامی قیدوبندهایی را که دارد رها می‌کند و برای شما دانشی از انسان‌ها و چیزهایی را که در سراسر دنیاست و مطلوب فرد است بیرون می‌ریزد. و مکالمه او در یک جهت نیست بلکه به اندازه قفسه‌های کتابخانه‌اش متنوع است. یک انسان را می‌توان با کتاب‌هایی که می‌خواند قضاوت کرد و زمانی که به شما می‌گویم که در یک نگاه شکسپیر، دیکنز، تاکری، مولیر، راسین، مونتنی، بیکن، گوته، ولتر، پین، کتاب‌های آبی انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی؛ آثار سیاسی و فلسفی به زبان روسی، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و... را دیدم می‌توانید خودتان در این باره جمع‌بندی کنید.» این فقط نمونه‌ای از چندین مصاحبه‌ای است که با کارل مارکس شد و اثر ادبیات را بر اقتصاددان و فیلسوف آن زمان مشاهده کرد. اما آیا فقط ادبیات بر اقتصاد تاثیر گذاشته است؟ به نظر چنین نمی‌آید. در سال 1989 دو اقتصاددان به نام مایکل واتس، استاد اقتصاد دانشگاه پرودو در ایالت ایندیانا و رابرت اسمیت، استاد اقتصاد دانشگاه نوادا لاس‌وگاس ایالات متحده، مقاله‌ای را با عنوان «اقتصاد در ادبیات و درام» در «ژورنال آموزش اقتصادی» منتشر کردند. 

شروع این مقاله جمله‌ای از فیلیپ ویکستید، اقتصاددان بریتانیایی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. فیلیپ ویکستید در کتاب «فهم عامه از اقتصاد سیاسی» نوشته است: «پیامبران و شعرا می‌توانند دنیا را بدون اقتصاددان احیا کنند اما اقتصاددان نمی‌تواند بدون آنها دنیا را احیا کند.» آنها در این مقاله به بررسی کتاب‌ها و نوشته‌های اقتصاددانانی مانند میلتون فریدمن، جان مینارد کینز و گالبرایت می‌پردازند که تا چه اندازه و چقدر از ادبیات متاثر بوده‌اند. همچنین به داستان و شعرهای نویسندگان غرب هم پرداخته‌اند که آنها تا چه حد از مفاهیم اقتصاد و بازار متاثر شده‌اند. نوشته جالبی است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

در همین حال اقتصاددانان معاصر هم دور از ادبیات نیستند. آمارتیا سن، اقتصاددان هندی 88ساله که در سال 1998 برنده جایزه نوبل اقتصادی شد اخیراً در مصاحبه‌ای متفاوت به کتاب‌های غیراقتصادی که در طول زندگی‌اش خوانده پاسخ داده است. این مصاحبه که از سوی روزنامه نیویورک‌تایمز بازنشر شده حاوی نکات جالب و آموزنده‌ای است. وقتی در این گفت‌وگو از او خواسته می‌شود که چه کتابی را به رئیس‌جمهور پیشنهاد می‌کنید که بخواند، او می‌گوید: شاه لیر.

♦♦♦

 چه کتاب‌هایی شب‌ها در کنارتان هست؟

متاسفانه باید بگویم که خیلی کتاب هست که منظم هم نیستند. اینها شامل اشعار بنگالی -جدا از منتخب‌هایی از «رابیندرانات تاگور» و «قاضی نذرالاسلام»‍ است. کتاب‌های متنوع دیگری هم درباره تاریخ مکان‌های مختلف در زمان‌های مختلف است. شاید جالب‌ترین خوانش در این مجموعه نمایشنامه انقلابی «شودراکا»‌ نویسنده قرن سوم هند به نام «گاری گلی کوچک» است- داستانی از حاکمیت جباری است که در نهایت با خیزش مردمی سرنگون می‌شود و رژیم دموکراتیک‌تری را روی کار می‌آورند که ایده‌های جدید و تند عدالتی دارد که تا به امروز هم باقی مانده است (همچنان که آن را در خاطراتم مرور کرده‌ام).

آخرین کتاب مهمی که خوانده‌اید چه بوده است؟

من نسبت به کتاب‌های مهمی که خوانده‌ام کمی در قضاوت صریح تامل می‌کنم اما اخیراً زندگی‌نامه ماری ولستون کرافت را خوانده‌ام که سیلوانا توماسلی آن را نوشته و منتشر شده که خیلی باشکوه است و به سختی می‌شود آن را مهم نخواند.

آیا اقتصاددانانی هستند که نوشته‌هایشان شما را شگفت‌زده کرده باشد؟

خوشبختانه تعداد آنها زیاد است و نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم یا به پایان ببرم. اما از زمان اثرگذاری آدام اسمیت که به‌خصوص در خاطرات من هم نوشته شده و از آنجا که من قائل به این هستم که آدام اسمیت را باید کاملاً متفاوت از آنچه به‌طور استاندارد دیده می‌شود دید و تفسیر کرد (به ویژه ما باید به استثنای او به طرفداری از تعهدات فقر توجه بیشتری بکنیم) اسم او را در اینجا می‌آورم.

اگر شما بتوانید کتابی را به رئیس‌جمهوری پیشنهاد کنید که بخواند، آن کتاب چه می‌تواند باشد؟

من دوست ندارم که رئیس‌جمهوری شخصی باشد که فقط به یک کتاب اتکا کند. اما اگر مجبور شوم فقط یک کتاب را برای رئیس‌جمهور انتخاب کنم، به سختی می‌توانم از «شاه‌لیر» رد نشوم. نمی‌خواهم در اینجا طول و تفسیر دهم اما هم‌دردی و همبستگی، کیفیت‌هایی است که مردم به آن نیاز دارند.

آیا کتابی بوده که شما را به شخص دیگری نزدیک کرده باشد یا اینکه بین شما و نفر دیگر قرار گرفته باشد؟

کتاب اخیر سوراج ینگده با عنوان «مسائل کاست» که درباره اثرات مخرب کارهای تند تبعیض کاستی در بخش‌هایی از هند است من را نسبت به اینکه چطور این نوع از نابرابری‌ها مهلک است، قدردان‌تر کرده است که همراه با آن نیاز به نزدیک شدن به دالیت‌ها هم هست. افرادی که تا همین الان آنها را نجس می‌دانند و نیز نیاز الزام اخلاقی برای زیر سوال بردن کسانی که از نابرابری امتیازات سیاسی بهره برده‌اند و هنوز هم می‌برند.

کدام یک از نویسندگان -رمان‌نویسان، نمایشنامه‌نویسان، منتقدان، روزنامه‌نگاران و شاعران- که امروز کار می‌کنند مورد ستایش شما هستند؟

پاسخ به این سوال خیلی شجاعت می‌خواهد. آیا واقعاً می‌توانیم نویسندگان فوق‌العاده را در مقابل یکدیگر قرار دهیم- آیا می‌توانیم با افرادی که در هر چیز مختلف تخصص دارند این کار را انجام دهیم؟ من نمی‌توانم به این سوال با اعتماد پاسخ دهم اما این مانع از آن نمی‌شود که برای تفریح هم که شده شجاع شویم. زمانی من واقعاً از یک مهمان لذت بردم و آن وقتی بود که توانستم میزبان شاعر ایرلندی، سیماوس هاینی باشم و توانستم ستایشم را نصیب او کنم. او متاسفانه در سال 2012 درگذشت اما با وجود گذشت آن هشت سال، او هنوز نویسنده بزرگی است.

87

در یک اثر ادبی چه چیزی بیشتر شما را جذب می‌کند؟

فکر نمی‌کنم هدف مشترکی وجود داشته باشد که مرا به هر سو بکشاند. در عوض این کتاب است که برای ایده‌های جالب فضا درست می‌کند و بسط می‌دهد. ما به هر طریق باید «هملت» و غزل‌واره‌های شکسپیر، «فاوست» گوته و شعرهای سانسکریتی قرن پنجم و نمایشنامه‌های «مگهادوتا»ی کالیداسا را داشته باشیم. 

خاطرات کالیداسا باعث شد «ای‌ام فورستر» یک سفر طولانی با قطار به سمت خرابه‌های اوجین، شهری که کالیداسا در آن زندگی می‌کرد، داشته باشد. آن‌چنان‌که فورستر در «خرمن آبینگر» شرح می‌دهد او در رودخانه مطلوب کالیداسا -شیپرا- شنای کوچکی می‌کند. فورستر درست مثل خاطره‌های دوست‌داشتنی که در خاطره‌ها می‌ماند، مانده بود که چطور لباس‌هایش را تا زمانی که به قطار برمی‌گردد خشک کند.

شما کدام کتاب‌ها را ترجیح می‌دهید؛ احساسی یا روشنفکرانه؟

این جداسازی بسیار سخت است اما فکر نمی‌کنم من بدون آن دیگری خوشحال باشم. اگر مجبور به انتخاب شوم ممکن است روشنفکری را قبول کنم. هر چند امیدوارم برخی از جذابیت‌های احساسی به دنیای روشنفکری به‌طور مخفیانه وارد شوند.

کتاب دیگری را دوست دارید که کسی از آن خبر ندارد؟

این دیگر یک بازی واقعاً سخت است. اما می‌توانم وارد آن شوم. یک کتاب چاپ پرینستون را که چند سال پیش منتشر شد می‌توانم وارد این رقابت کنم. اسم آن «تاریخچه محلی از سرمایه جهانی: حیات کنف هندی و روستاییان در دلتای بنگال» است. این کتاب ناشناخته‌ای است اما واقعاً جالب است و خیلی راحت می‌شود آن را که یک نویسنده جوان بنگلادشی به نام طارق عمر علی آن را نوشته است، خواند. من آن را به شدت توصیه می‌کنم.

کار شما به عنوان یک اقتصاددان بر عدالت اجتماعی و رفاه متمرکز شده است. شما به مخاطبان عادی که می‌خواهند روی این موضوعات کار کنند، چه نویسنده‌هایی را توصیه می‌کنید؟

نویسنده‌های زیادی هستند که بر روی این سوژه‌های پیشنهادی کار کرده‌اند. از «کندورسه» در قرن هجدهم گرفته تا «کنث آرو» در زمان ما. اما راه دیگری هم هست. این هم ایده بدی نیست که یک مساله جدی انتخاب کنید و به دنبال نویسندگان خوب روی آن موضوع باشید. مثلاً روی مساله بی‌خانمان‌ها. خواندن کتاب صریح دزموند به نام «اخراج‌شده» خیلی جذاب است.

وقتی بچه بودید چه نوع کتاب‌هایی می‌خواندید؟ کدام کتاب در دوره بچگی‌تان و کدام نویسنده‌ها شما را بیشتر جذب می‌کردند؟

برایم فرقی نمی‌کرد چه کتابی بخوانم. به ویژه وقتی که جوان بودم. وقتی بزرگ‌تر شدم میل من بیشتر به کتاب‌های غیرداستانی و تخصصی‌تر شد. من کتاب‌های زیادی خواندم که به نظر خیلی تخصصی نبودند و موضوعات متفاوتی داشتند (مثل استقرار در دوران قدیم در نواحی کلکلته، 2500 سال پیش) گاهی اوقات چیزهایی را که یاد می‌گرفتم و برای افراد تعریف می‌کردم خیلی آزاردهنده می‌شد. اما کتاب‌هایی را به یاد دارم که خیلی سرگرم‌کننده بودند. مثل داستان‌های لذت‌بخش نوشته سوکومار رای (پدر کارگردان بزرگ ساتیاجیت رای) که هم به صورت نثر و هم به صورت نظم است. به هر حال مصمم بودم که سرگرم شوم.

کتاب‌هایتان را چطور نظم و ترتیب می‌دهید؟

می‌ترسم جوابم به این سوال این‌طور استنباط شود که من کتاب‌هایم را نظم نمی‌دهم- یا صریح‌تر بگویم من در نظم دادن آنها موفق نیستم. البته من غالباً سعی می‌کنم، خیلی هم سعی می‌کنم آن‌قدر که تحمل من تمام می‌شود. نتیجه این کارها خیلی آزاردهنده بوده است. خیلی دیوانه‌کننده است که من نمی‌توانم کتاب «انسان و ابرانسان» جرج برنارد شاو را پیدا کنم با آنکه مطمئنم نسخه‌ای از آن را دارم. هر چند که می‌تواند خوشحالی غیرمنتظره‌ای داشته باشد. وقتی با اشتیاق به دنبال یک کتاب داستانی می‌گردم که باید آن را بخوانم ممکن است در عوض آن یک داستان خیلی قدیمی را که مدت‌های طولانی است ندیده‌ام مثل «سه رفیق» اریش ماریا رمارک پیدا ‌کنم. پس ممکن است دلیلی داشته باشم که از این «بی‌نظمی» به نوعی تشکر کنم.

از خواندن چه ژانری خیلی لذت می‌برید؟ و از کدام یک اجتناب می‌کنید؟

ما ژانرهای گوناگونی داریم. من داستان‌های پلیسی را دوست دارم اما اگر بین آنها چیزی نخوانم خیلی غیرقابل تحمل می‌شود. هیچ چیز نمی‌تواند به اندازه یک داستان یا دو داستان آگاتا کریستی لذت‌بخش باشد. اگر «کریسمس هرکول پوآرو» نباشد شاید «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...