شناسه خبر : 37501 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مرگ آقای یورو

رابرت ماندل برنده جایزه نوبل اقتصاد و ایده‌پرداز یورو درگذشت

 

رویا سلطانی / نویسنده نشریه

80رابرت ماندل، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1999، در سن 88سالگی در خانه‌اش در ایتالیا و بر اثر بیماری سرطان درگذشت. نظریات ماندل به فهم بهتر نحوه کارکرد مالی بین‌الملل و اقتصاد جهانی عصر مدرن منجر شد. همچنین، نظریات جنجالی‌اش درباره سیاست اقتصادی به شکل‌گیری واحد پولی یورو و اتخاذ رویکرد حذف مالیات‌ها، که به عنوان اقتصاد جانب عرضه شناخته می‌شود، منجر شد.

رابرت ماندل از سال 1974، استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا بود. او همچنین پیش از پیوستن به صندوق بین‌المللی پول در سال 1961، در دانشگاه‌های استنفورد و جان هاپکینز تدریس می‌کرد. طی سال‌های 1966 تا 1971، استاد ماندل در دانشگاه شیکاگو تدریس می‌کرد و از سردبیران نشریه اقتصاد سیاسی بود. طی سال‌های 1965 تا 1975، او استاد اقتصاد بین‌الملل در موسسه مطالعات بین‌الملل ژنو بود و طی سال‌های 1997 و 1998، در مرکز مطالعات بین‌الملل دانشگاه جان هاپکینز به تدریس اقتصاد مشغول بود.

پروفسور ماندل طی دوران کاری‌اش به بسیاری از موسسات بین‌المللی مشورت داده است که از آن جمله می‌توان به سازمان ملل متحد، صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، کمیسیون اروپا، بسیاری از دولت‌های آمریکای لاتین و اروپا، فدرال‌رزرو، سازمان خزانه‌داری آمریکا و دولت کانادا اشاره کرد. در سال 1970، او مشاور کمیته پولی کمیسیون اقتصادی اروپا بوده و در سال‌های 1972 و 1973، عضو گروه مطالعاتی این کمیسیون در خصوص ایجاد اتحادیه پولی و مالی در اروپا بود. او یکی از اعضای گروه مطالعاتی در خصوص تحولات پولی بین‌المللی طی سال‌های 1964 تا 1978 و رئیس کنفرانس تحولات پولی بین‌المللی طی سال‌های 1971 تا 1987 بود.

پروفسور ماندل از اولین افرادی بود که برنامه‌ای برای ایجاد واحد پولی مشترک در اتحادیه اروپا معرفی کرد و به عنوان پدر نظریه نواحی بهینه ارزی شناخته می‌شود. او از پیشگامان ارائه نظریه ترکیب سیاست پولی و مالی، نظریه تورم و بهره و رشد، رویکرد پولی برای ایجاد تراز پرداخت‌ها و یکی از بنیانگذاران اقتصاد جانب عرضه بود. او همچنین مقالات گسترده‌ای در خصوص تاریخ سیستم پولی بین‌المللی نوشته است.

رابرت ماندل بالغ بر صد مقاله در نشریات علمی و چندین کتاب نوشته است که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: ستیزه و تحول (1965)، فرد و اقتصاد و اقتصاد بین‌الملل (1968)، نظریه پولی: بهره، تورم و رشد در اقتصاد جهانی (1971)، ناتعادلی جهانی (1990)، بدهی، کسری و عملکرد اقتصادی (1991)، ساختن اروپای جدید (1992) و تورم و رشد در چین (1996).

استاد ماندل، اقتصاددان کانادایی، به دلیل تحلیل‌هایش در زمینه سیاست پولی و مالی تحت رژیم‌های ارزی گوناگون و همچنین تحلیل‌هایش در زمینه نواحی ارزی بهینه موفق به دریافت جایزه یادبود نوبل اقتصاد شد. کمیته نوبل برای اعطای جایزه به ماندل به مطالعات او در زمینه سیاست‌های اقتصاد کلان بین‌المللی اشاره کرد که اهمیت نظام نرخ ارز را نشان داد و همچنین تاکید بر این مساله که چگونه موانع موجود برای مهاجرت و جابه‌جایی سرمایه بر تجارت کالاها اثر می‌گذارد. نرخ ارز موجود برای تبدیل واحدهای مختلف پولی، بازیگری مهمی در اقتصاد و کسب‌وکار است. در اوایل دهه 1960، رابرت ماندل اثر اعمال سیاسی را بر این مساله ارزیابی کرد، برای مثال او نتایج و اثرات ثابت نگه داشتن نرخ ارز و اجازه دادن نرخ ارز برای تنظیم شدن در مقابل نیروهای بازار را بررسی کرد. او باور داشت که اتخاذ واحد پولی مشترک میان چندین کشور می‌تواند برای آنان سودمند باشد، چراکه در این صورت نیروی کار به راحتی می‌تواند میان این کشورها جابه‌جا شود. نظریه‌های او مبنایی برای اتخاذ واحد پولی یورو در میان کشورهای اتحادیه اروپا بود.

کارهای دقیق و روشنگرانه ماندل، که اکثراً از اواسط دهه 1950 تا اوایل دهه 60 انجام شد، بسیار از زمانه خود جلوتر بودند. در آن دوران، رژیم نرخ ارز ثابت برقرار بود و جابه‌جایی سرمایه در سطح جهانی بسیار محدود بود. کمیته نوبل در زمان اعطای جایزه به او گفت، ماندل مطالعاتش را با دقتی غیرمعمول و خارق‌العاده در خصوص پیش‌بینی گسترش سازوکارهای پولی بین‌المللی و بازارهای سرمایه پیگیری می‌کرد.

از جمله کارهای ماندل در حوزه علم اقتصاد می‌توان به معرفی مدل ماندل-فلمینگ اشاره کرد. این مدل ابعاد جدیدی به حوزه اقتصاد کلان بین‌الملل وارد کرد و راهی روشنگرانه برای حرکت کردن ورای اقتصادهای خودکفای ملی نشان داد. جیکوب فرنکل، اقتصاددان، در توصیف رابرت ماندل در کتابی می‌نویسد: شما بنیانگذار اقتصاد باز مدرن در حوزه اقتصاد کلان هستید. نسل اقتصاددانان هم‌عصر من تمام آنچه می‌دانند را مدیون شما هستند.

شهرت استاد ماندل ورای حوزه دانشگاهی اما با دیگر ایده‌های او گره خورده است. او به عنوان پدر یورو شناخته می‌شود. مطالعات و کارهای او به تشویق بسیاری از کشورهای حوزه یورو برای حرکت به سوی یک اتحادیه پولی و ترک ارزهای مستقل خود منجر شد. او همچنین مبنای علمی کاهش نرخ مالیات‌های زیاد بر ثروتمندان را ارائه داد، دیدگاهی که به عنوان اقتصاد جانب عرضه شناخته می‌شود و توانست حمایت بسیاری از سیاستمداران دست‌راستی در ایالات متحده و بریتانیا و برخی نقاط دیگر دنیا را به دست آورد. با این‌حال، بسیاری از مخالفان، این سیاست را به ضرر رشد اقتصادی توصیف کردند.

اقتصاددانان جانب عرضه معتقدند که مالیات‌های به‌شدت تصاعدی باعث کاهش اندازه کیک اقتصادی که قرار است در میان تمامی افراد جامعه تقسیم شود، خواهد شد. استاد ماندل در مصاحبه‌ای با انجمن اقتصاد آمریکا در سال 2006 اعلام کرد که افراد فقیر با دریافت سهم کوچک‌تری از یک کیک بزرگ منتفع‌تر از حالتی خواهند بود که سهم بزرگی از یک کیک کوچک را دریافت کنند.

او همچنین در مصاحبه‌ای در سال 1986 عنوان کرد که باید مواهب و محرک‌های به‌دست‌آمده از گروه‌های کارآفرین تغذیه شده و پرورش داده شود. او باور داشت به منظور حمایت از رشد اقتصادی حداکثر نرخ مالیاتی باید زیر 25 درصد باشد.

نظریات او در دهه 70 میلادی با اشتیاقی وافر، خصوصاً از جانب دو اقتصاددان، دنبال شد. یکی از این اقتصاددانان آرتور لفر بود که به دلیل منحنی لفر به شهرت رسید. منحنی لفر نشان می‌دهد که نرخ‌های مالیاتی کمتر به ایجاد درآمد بیشتری برای دولت منجر خواهد شد. دیگر اقتصاددان، جود ونیسکی، نویسنده نشریه وال‌استریت ژورنال بود که در ستونی به حمایت از نظریات ماندل می‌پرداخت.

81یکی از دلایل اصلی توسعه و ترویج نظریات پروفسور ماندل ناتوانی اقتصاددانان جریان اصلی کینزی در توضیح ترکیب غیرمنتظره رشد کاهنده و تورم فزاینده فراگیر در طول دهه 1970 بود. پروفسور ماندل بیان کرد که، بر خلاف باور عمومی، نرخ مالیات کم و سیاست‌های مالی باید برای ایجاد توسعه اقتصادی به کار گرفته شود و نرخ‌های بهره بالا و سیاست پولی سختگیرانه برای کنترل تورم استفاده شود. این رویکرد، که هنوز در خصوص نتایج آن بحث‌هایی وجود دارد، در دهه 1980 توسط رونالد ریگان، رئیس‌جمهور آمریکا اتخاذ شد. سیاست ریگان که با کاهش شدید نرخ مالیات و پشتیبانی از پل ولکر، رئیس فدرال‌رزرو، در افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم همراه بود، به اقتصاد ریگانی معروف شد.

رابرت ماندل، در طول دوران کاری‌اش همواره با بزرگان رشته اقتصاد مانند میلتون فریدمن در دانشگاه شیکاگو و مارتین فلدستاین از دانشگاه هاروارد مشاجره داشت. با این‌حال، او از دریافت جایزه نوبل و اعتبار به‌دست‌آمده از آن استقبال کرد. ماندل در مصاحبه‌ای در سال 2006، بیان کرد که «دریافت جایزه نوبل مشخصاً به دلیل اینکه کارهای من عموماً بسیار جنجالی بودند برای من جذاب است. فراتر از آن، اکنون وقتی حرفی بزنم، مردم به آن گوش خواهند داد. شاید آنها نباید گوش بدهند، اما این کار را خواهند کرد».

رابرت الکساندر ماندل در 24 اکتبر سال 1932 در شهر کینگستون کانادا به دنیا آمد. او تا 13‌سالگی در مزرعه‌شان زندگی کرد و به کلاسی که تنها یک اتاق داشت با حدود 12 دانش‌آموز دیگر تحصیل می‌کرد. پدر او عضو ارتش بود و مادرش یکی از وارثان کاخی بود که به دلیل عدم توانایی پرداخت مالیات‌های مربوطه، مجبور به ترک آن شده بود. پس از آنکه پدرش از تدریس در کالج نظامی پس از جنگ جهانی دوم بازنشسته شد، آنها به بریتیش کلمبیا نقل مکان کردند و در آنجا بود که رابرت، آن‌طور که خودش می‌گوید، با مشاهده مکتب فکری فردگرایی زمخت (عبارتی است که رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هربرت هوور، در دوران رکود بزرگ از آن استفاده می‌کرد و به این معناست که حکومت نباید در اقتصاد دخالت کند و مسوولیت معیشت افراد باید بر عهده خودشان باشد)، دیدگاه خود را مبنی بر حمایت از اقتصاد لسه-فر شکل داد.

غربیان کانادا با وجود دور بودن از مرکز قدرت کشور و جهان، از بحران اقتصادی پس از جنگ جهانی در امان نبودند. در حالی‌که ایالات متحده، پس از تجربه یک رکود جزئی، رو به رشد بود، اروپا و ژاپن برای بازسازی خود عمدتاً بر مواد اولیه و سرمایه‌گذاری آمریکا وابسته بودند و در نتیجه، کسری تجاری شدیدی با ایالات متحده اندوخته بودند. در سال 1949، بریتانیا به امید دستیابی به صادرات رقابتی‌تر، پوند را به میزان 30 درصد در مقابل دلار تضعیف کرد و دیگر کشورهای اروپایی نیز از این حرکت دنباله‌روی کردند.

کانادا که در میان ایفای نقش خود در ثروت مشترک بریتانیا و وابستگی تجاری‌اش به همسایه بزرگ‌ترش در جنوب گرفتار بود، نیز ارز خود را در مقابل آمریکا تضعیف کرد، اما به میزانی کمتر از بریتانیا. یک سال پس از آن، دولت مرکزی در اتاوا با اشاره غیرمستقیم به اینکه اتخاذ این سیاست اشتباه بوده، سیستم نرخ شناور دلار کانادا را ایجاد کرد. این مساله کانادا را در موقعیتی استثنایی نسبت به دیگر کشورها قرار داد، چراکه اکثر اقتصادهای جهان در دوران پس از جنگ با پیروی از سیستم برتون وودز، نرخ ارز ثابت در مقابل دلار را دنبال می‌کردند. رابرت ماندل که در آن روزگار دانش‌آموز مقطع دبیرستان بود، نسبت به فهم این اتفاق کنجکاو بود. او در مصاحبه‌ای در سال 1998 گفته است که: از معلمم در دبیرستان پرسیدم که تضعیف نرخ ارز به چه معناست، و او چنان بی‌مفهوم و نامربوط جواب من را داد که من بیش از قبل کنجکاو فهم مساله شدم. او پس از دبیرستان وارد دانشگاه بریتیش کلمبیا شد و در آنجا به مطالعه اقتصاد پرداخت، پس از آن و با دریافت بورسیه تحصیلی، وارد دانشگاه واشنگتن شد. سپس و به منظور قرار گرفتن در جمع اقتصاددانان برتر جهان، وارد دانشگاه ام‌آی‌تی شد و در زمان انجام تز دکترای خود به مدرسه اقتصاد لندن رفت. پس از اتمام تحصیلات خود در مقطع دکترا، به عنوان دانشجوی پسادکترا وارد دانشگاه شیکاگو شد، جایی ‌که میلتون فریدمن، کنترل دانشکده‌ای مبتنی بر بازار آزاد را در دست داشت که در نقطه مقابل دیدگاه کینزی موجود در دانشگاه ام‌آی‌تی بود. با این‌ حال، هر دو دانشگاه از مدل‌های اقتصادی داخلی پیروی می‌کردند، که با توجه به ابعاد اقتصاد ایالات متحده و مصونیت نسبی آن از نیروهای خارجی، دور از انتظار نبوده است.

استاد ماندل اما متوجه مسائل یک اقتصاد باز، مانند کانادا، بود که متکی به تجارت است و نسبت به تغییرات سیستم پولی بین‌المللی حساس است و درگیر نابرابری‌های اقتصادی و اختلافات سیاسی کشورهای مختلف است. کارمن رینهارت، اقتصاددان و شاگرد رابرت ماندل در دانشگاه کلمبیا، در این‌باره می‌گوید، کانادایی بودن رابرت نقش مهمی در شکل‌گیری تفکرات وی بازی کرد. مدل اقتصاد بسته برای اقتصاددانان آمریکایی یک مبنا بود اما این مساله برای رابرت متفاوت بود و او دیدگاهی متفاوت داشت.

 

نظریات راجع به نرخ ارز

استاد ماندل شهرت خود را در حوزه اقتصاد، به واسطه مجموعه مقالاتی به‌دست آورد که از اواخر دهه 1950 تا اواخر دهه 60 نوشت، زمانی‌که در دانشگاه تدریس می‌کرد و همچنین با صندوق بین‌المللی پول برای توسعه مدل‌هایی برای متحد کردن بازارهای مالی جهانی از طریق مبادله کالا و خدمات همکاری داشت. او در این مقالات نشان داد که تحت نظام نرخ ارز شناور و انتقال‌پذیری کامل سرمایه به‌دست‌آمده از سرمایه‌گذاری میان مرزها، سیاست پولی بر تولید اقتصاد اثر می‌گذارد، درحالی‌که سیاست مالی اساساً بی‌تاثیر است. تحت نظام نرخ ارز ثابت، برعکس این قضیه برقرار است. به گفته موریس آبستفلد، اقتصاددان در دانشگاه برکلی که با استاد ماندل در کلمبیا همکار بوده است، این دیدگاه چارچوبی را بنا نهاد که بر اساس آن سیاستمدار می‌تواند به شکل خلاقانه از این دو ابزار سیاست پولی و سیاست مالی برای دستیابی به اهداف مختلف استفاده کند.

مدت کوتاهی پس از آن، استاد ماندل ایده نواحی ارزی بهینه را ارائه داد، نظریه‌ای که نشان می‌داد نظام نرخ ارز ثابت که بر منطقه وسیعی که از انتقال‌پذیری نسبی سرمایه و نیروی کار بهره می‌برد، مانند ایالات متحده و اروپا، حاکم باشد، نسبت به نظام نرخ ارز شناور میان کشورها ارجحیت دارد. در واقع، او باور داشت که نظام نرخ ارز ثابت مبتنی بر سیستم برتون وودز، که در اواخر دهه 1960 و زمانی‌که ایالات متحده به دلیل تجمیع کسری تراز پرداخت‌ها که به کاهش شدید ذخایر طلای پشتوانه دلار منجر شده بود، رو به افول گذاشت، می‌بایست با تنظیم ارزش دلار با طلا حفظ می‌شد. او در این‌باره گفته بود که مشکل اصلی در چگونگی جلوگیری از فروپاشی سیستم پولی بین‌المللی بود.

این دیدگاه، ماندل را در مقابل میلتون فریدمن در دانشگاه شیکاگو، و جایی ‌که ماندل در سال 1966 به آن پیوسته بود، قرار داد. فریدمن حامی شناور بودن نرخ ارز در پاسخ به نیروهای بازار بود. در این بحث علمی اما فریدمن پیروز شد و رئیس‌جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، در سال 1971 به نظام استاندارد طلا خاتمه داد و اجازه داد دلار در مقابل دیگر ارزهای موجود شناور باشد. با این‌حال، پیش از رخ‌دادن این اتفاق، پروفسور ماندل که باور داشت فروپاشی سیستم پولی بین‌المللی قریب‌الوقوع خواهد بود، در سال 1969 تصمیم گرفت یک ساختمان بزرگ در ایتالیا به قیمت 20 هزار دلار برای پوشش ریسک تورم فزاینده‌ای که پیش‌بینی می‌کرد، خریداری کند.

او در سال 1971 شیکاگو را به مقصد کانادا ترک کرد و در دانشگاه واترلو، که در آن زمان بی‌نام‌و‌نشان بود، به تدریس مشغول شد. او در سال 1974 به آمریکا بازگشت و به دانشگاه کلمبیا رفت. در این دوران اما او بیشتر وقت خود را در ساختمان شخصی‌اش در ایتالیا می‌گذراند. در حالی‌که بسیاری از شاگردانش در موسسات مهم جهانی، مانند صندوق بین‌المللی پول، توانستند سمت‌های بالایی به‌دست آورند و اروپا به سوی اتخاذ واحد پولی یکسان، آن‌طور که او پیشنهاد داده بود، حرکت کرد، استاد ماندل جایگاه قبلی خود را در میان همکارانش به‌دست آورد. او که بخش عمده پول جایزه نوبل را در بازسازی ساختمانش در ایتالیا خرج کرد، در تمامی عمرش یک فرد جنجالی و مشتاق بحث علمی باقی ماند.

دراین پرونده بخوانید ...